الف: اینکه دولت رای آورده و دیگران نیز اصلا نباید دولت را نقد کنند این حرف کاملا ضد حقوق شهروندی است. حق نقد برای همه محفوظ است حتی کسانی که در گفتمان انقلاب اسلامی هم نیستند و در این گفتمان هم نمی اندیشند به عنوان یک شهروند حق نقد دارند. منتهی نقد برای خودش مراحلی دارد: اینکه نقد فکر باشد نه اینکه تخریب شخصیت باشد، مستدل باشد، روشمند باشد و ترجیحا همراه با راه حل باشد. متن مشروح گفتگوی دکتر عماد افروغ را با عنوان بررسی عملکرد اصولگرایان در حوزه «نقد دولتها» در ادامه می خونید: * برخی در اعتراض به اصولگرایان منتقد دولت آقاي روحاني به دليل آنچه كه تناقض در رفتار اصولگرايان با دولت هاي احمدي نژاد و روحاني ميخوانند، انتقاد ميكنند. به عنوان نمونه به رفتار اصولگرايان در روز رای اعتماد به اعضای کابینه اشاره ميكنند و ميگويند که چرا در دولت قبل، اصولگرایان از اين دست رفتارها در برابر خطاهاي دولت نداشتد؟ اینکه ما فرض می کنیم که اصولگرایان یک دست هستند این فرض غلطی است؛ همان طور که اصلاح طلبان هم یک دست نیستند. اصولگرایانی بودند که از دولت حمایت می کردند و اتفاقا با چرخش قدرت دولتی جز حامیان دولت جدید شدند و
اصولگرایانی بودند که هم در دولت احمدی نژاد هم منتقد بودند و هم بعضا در دولت فعلی ممکن است در مواجه با بعضی از مواضع دولت جدید کماکان منتقد باقی بمانند. البته هستند کسانی هم که از منظری از دولت گدذشته حمایت می کردند اما کماکان هم بر موضع خود باقی مانده اند و منتقد دولت فعلی هستند. پس در این بین ما نمی توانیم بگوییم که همه اصولگرایان یک دست هستند. آنچه که مورد سوال شما است این است که آیا همه اصولگرایان طرفدار دولت احمدی نژاد بودند؟ واقعا این موضع بسیار غلطی است. اصولگرایانی بودند که علم نقد را بلند کردند و از منتقدین جدی بودند حتی در کارنامه آنها نقدهایی دیده می شود که از اصلاح طلبان هم نسبت به دولت قبلی دیده نشد. این بحث؛ بحث خیلی ظریفی است. خیلی ها که امروز علم نقد دولت گذشته را بلند کردند و حالا بعضا هم به قدرت رسیدند شاید مخالف دولت گذشته بودند اما عملا مخالفت خودشان را بروز ندادند. ما یک ورق کاغذ از نقد این ها را مشاهده نمی کنیم اما از یک فضای کاملا کلی و مبهم استفاده کردند و امروزه به عنوان منتقد مطرح هستند. * یعنی شما معتقدید اصولگرایان با ملاحظات سیاسی و جناحی کمتری با دولت تعامل کردند و بر خلاف
اصلاح طلبان که حمایت مطلقی از دولت همفکر خود انجام می دادند، بدون این مسائل بصورت جدی وارد نقد هم جناحی های خود می شوند. به مراتب نقد درون گفتمانی اصولگرایان نسبت به نقد درون گفتمانی اصلاح طلبان پرملاطتر بوده است. زمانی که اصلاح طلبان حاکم بودند و قدرت را در اختیار داشتند نقد درون گفتمانی پرملاطی را از اصلاح طلبان مشاهده نمی کردیم. در آن زمان ما یا سکوت یا توجیه را مشاهده می کردیم. بنابراین اینکه ما فکر کنیم همه اصولگرایان از دولت احمدی نژاد حمایت کردند و امروز منتقد هستند یک فرض کاملا غیرواقع بینانه و غیر منصفانه است. کاری هم ندارد برای اینکه بتوان این گفته را مستند کرد. می توان به سایت ها و ذخایر اینترنتی موجود رجوع کرد و دید که چه کسانی رای عدم اعتماد به برخی از وزرای پیشنهادی دولت آقای احمدی نژاد دادند و چه کسانی در برابر مدرک جعلی یکی از وزرا ایستادند. چه کسانی در برابر مواضع اقتصادی ناموجه دولت ایستادند. این مسئله اظهر من الشمس است. باید از کسانی که در تمام طول حیات دولت گذشته با نقدهای تاریخی خود آبروی مجالس هفتم، هشتم و نهم را خریدند تشکر کرد واقعا بایستی قدردان کسانی بود که در زمانی که ظاهراً تا
حدودی حاکمیت یک دست شده بود این ها جلوی آفات و تبعات سوء یک دست شدن را گرفتند و نقدهای تاریخی را مطرح کردند و واقعا آبروی مجلس هفتم، هشتم و تا حدودی نهم بودند. ما که نمی توانیم از نقش این اصولگرایان صرف نظر کنیم. اگر شما نسبت به این ها از موضع انصاف خارج بشوید مطمئن باشید هم که عده ای نسبت به شما از موضع انصاف خارج می شوند و دقت کنید که ما حتما باید یک نگاه فرایندی داشته باشیم. یک روزی خود کسانی که امروز در قدرت هستند در معرض ارزیابی قرار می گیرند. همیشه باید نگاه کنیم که آینده ای هم هست و صرفا در حال غوطه ور نشویم. اما کاملا خطا است این دیدگاه که فکر بکنیم و القا بکنیم که کسانی که امروز بعضاً نقدی به مواضع دولت فعلی دارند از دولت گذشته حمایت مطلق می کردند. عرض کردم کسانی بودند که دیروز حمایت می کردند و امروز منتقدند، کسانی هم بودند که از دولت گذشته حمایت می کردند امروز هم از دولت فعلی حمایت می کنند اما کسانی هم بودند که بر دولت گذشته انتقاد وارد می کردند و بر دولت فعلی نیز ممکن است بعضا نقدهای وارد کنند . اتفاقا برخی از اصولگرایان را نیز داریم که از دولت گذشته نقد می کردند اما شاهد این بودیم که به رغم
این مواضع انتقادی که داشتند و به طور چرخشی وارد موضع نشدند و بعضا حمایت هایی هم از دولت فعلی میکنند . بنابراین باید در قضاوت هایمان جانب انصاف، اخلاق و عدالت را لحاظ کنیم
* اخیراً بحثی در بین برخی رسانه ها و سیاسیون مطرح می شود این است که دولت تازه کار خود را شروع کرده و لذا نباید در حال حاضر نقدی بر دولت داشت. همچنین این گروه استدلال دیگری مطرح می کنند که دولت توسط مردم با رای بالایی نسبت به کاندیداهای دیگر انتخاب شده پس نباید آن را نقد نمود و باید به آن فرصت داد ؟ اینکه نباید اصلا دولت را نقد کرد این حرف خطایی است. بهر حال کسی که می خواهد نقد خود را نسبت به دولت مطرح کند باید نقد خود را مشروط مطرح کند؛ یعنی تا حدی محتاطانه نقد بکند و صرفا حسب یک هشدار باشد . اما اینکه دولت رای آورده و دیگران نیز اصلا نباید دولت را نقد کنند این حرف کاملا ضد حقوق شهروندی است. حق نقد برای همه محفوظ است حتی کسانی که در گفتمان انقلاب اسلامی هم نیستند و در این گفتمان هم نمی اندیشند به عنوان یک شهروند حق نقد دارند. منتهی نقد برای خودش مراحلی دارد: اینکه نقد فکر باشد نه اینکه تخریب شخصیت باشد، مستدل باشد، روشمند باشد و ترجیحا همراه با راه حل باشد. اگر بینه ای در اختیار نداریم و مواضع دولت با اما و اگری همراه است و اطلاعات کافی در دسترس نیست مانند مذاکرات هسته ای، نقد منتقدین باید مشروط باشد
اما اینکه باید به آن فرصتی داد. خوب درست است اما اگر ما بینه ای داریم که نیاز به فرصت ندارد باید نقد آشکار کرد اما اگر بینه ای در اختیار نداریم و مواضع دولت با اما و اگری همراه است و اطلاعات کافی در دسترس نیست مانند مذاکرات هسته ای، نقد منتقدین باید مشروط باشد و صرفا به مثابه یک هشدار و آگاهی بخشی باشد. در واقع این مورد بستگی به موضوعات و موارد قضیه دارد. به عنوان مثال من به عنوان یکی از منقدان جدی دولت احمدی نژاد بودم و هستم و ممکن است بعضا هم نسبت به برخی از مواضع دولت فعلی نیز نقد داشته باشم ولی وقتی در همایشی در ارتباط با هدفمند کردن یارانه ها از من دعوت کردند من موضعی داشتم که هم نوا با برخی از وزاری دولت فعلی بود و نسبت به شیوه هدفمندی کنونی نقدهای جدی داشتم و معتقد هستم باید دولت را کمک کرد و به هر حال باید اطلاعات را به سمت و سویی هدایت کرد که اقشار هدف، محروم و آسیب پذیر جامعه را بهره مند از یارانه بکنیم؛ چون اصلا فلسفه وجودی یارانه ها پرکردن شکاف های طبقاتی و حل مسئله تولید است و این شیوه کنونی که به همه یارانه داده می شود مغایرت تام با اصل یارانه ها دارد و وقتی شما به همه یارانه می دهید کدام
شکاف را پر می کنید این روش خودش در اصل تقویت نابرابری های بالفعل است. به هر حال باید مورد به مورد در این زمینه بحث کرد و اینکه دولت رای آورده پس نباید دولت را نقد کرد حرف بسیار خطایی است و اینکه ما هم باید زمان و فرصت بدهیم بستگی به اطلاعات ما و موضوع مورد نظر دارد. در نتیجه اگر نقد در زمان مناسب صورت نگیرد ممکن است کار از کار بگذرد و هشدارها و انذارهای اولیه هم داده نشده و بعدها خود ملت یقه منتقدین را می گیرند که چرا شما رسالت خود را انجام ندادید و هشدارها اولیه را در این زمینه ندادید. به نظر من به هر حال باید با احتیاط با این موضوع برخورد کرد. * جناب آقای افروغ! رشد نقد در جامعه اتفاقا به ایجاد جامعه دو قطبی کمک نمی کند که در آن همه افراد سیاه و سفید نشان داده شوند؟ کسانی که فکر می کنند تحت هر شرایطی جامعه باید یک دست باشد این ها دنبال یک آرامش گورستانی هستند. جامعه بدون نقد زنده نیست. در واقع همه کسانی که در قدرت هستند هر اندازه هم که صالح باشند باز هم در معرض خطر هستند. ما معصوم که نیستیم و با توجه به اشکالات ساحتاری جدی هم که در جامعه ما هست اگر همین نصفه نقدهایی هم که نباشند مطمن باشید که فضا بدتر
خواهد شد و بهتر نخواهد شد. همان طور که گفته شد نقد بایستی واجد ویژگی های خاص باشد. نقد باید مستند، روشمند، مستدل و متوجه فکر و اندیشه افراد باشد. حسب اینکه جامعه ما گروه های مختلف دارد و بالطبع این گروه ها هم سلایق و دیدگاه های متفاوت دارند و باید به این صورت و شیوه به آن نگاه کرد. یکی از تجلیات رقابت ایده های مختلف نقدهایی است که ممکن است به هم وارد کنند. چرا شما نقد را منفی می دانید؟ نقد یک امر مثبت و متعالی است. شما وقتی کسی را نقد می کنید در واقع دارید به آن کمک می کنید. هم دارید می گویید که آن قسمت هایی که نقد نشده جز سیاست ها و نکات مثبت است و هم اینکه با نقد خودم به شما کمک می کنم تا متوجه شوید که مشکلات و چالش ها کجا هستند. همچنین ممکن است طرف مقابل برای این موضوع شما جواب داشته باشد و جواب دادن باعث رشد، تعالی و آگاهی بخشی مردم خواهد شد و همه متوجه می شوند نقدی که صورت گرفته یک نقد جدی ریشه دار و مبنایی است یا اینکه صرفا یک لجبازی و کلی گویی است. بنابراین تحت هر شرایطی ما باید به استقبال نقد برویم. ضمن اینکه نقد شونده هم ممکن است ثوابی(منظور مثبت) را از این نقدها ببیند و بدین وسیله ضعف های خود
را برطرف کند. بنابراین این تصور، تصور غلطی است که جامعه را یکدست بدانیم و نقد را تعطیل کنیم و مضرات این کار به مراتب بیشتر از نقد بد است یعنی جامعه گورستانی مضراتش به مراتب از یک نقد بد، بدتر است. همچنین نقد بد هم می تواند برای آگاهی بخشی مثبت باشد. امام فرمودند: «حتی تخطئه هم از مواهب الهی» است. وقتی کسی تخطئه یا هتاکی کرد ما با قول لين و نرم و با استناد به دلایل محکم، محکه پسند و اطلاعات دقیق پاسخ یک تخطئه را می دهیم. پس می توان گفت حتی نقد بد هم از یک فضا و آرامش گورستانی و فضای یکدست بهتر است. همچنین نقد تنها برای ملتزمان به اصول انقلاب اسلامی نیست و یکی از حقوق شهروندی افراد است و به هر حال بایستی فرصت را مغتنم شمرد و هم باید از نقدهای روشمند و هم حتی به سراغ نقدهای غیر روشمند رفت و از آنها فرصتی برای آگاهی بخشی ساخت و هم برای پاسخ مستدل و مستند. * از رویداد هايي چون جلسات رای اعتماد به وزراي كابينه كه در همه حال حدود 100 تا 105 نماينده موافق دارند و همچنین موضع گیری های جديد برخی از نمایندگان اینطور بر می آید که اقلیت 20-30 نفره اصلاح طلبان در مجلس، با شروع دولت جدید، افزایش داشته است و اصلاح طلبان
و حاميان دولت جديد ميتوانند يك اقليت 100 نفره را تشكيل بدهند، نظر شما درباره این پدیده سیاسی چیست؟ در اوائل شکل گیری هر دولتی، عده ای از مخالفین موافق می شوند و در آخر هر دولتی موافق ها مخالف می شوند . این متاسفانه یکی از مشکلات فرهنگ سیاسی ما است. بدلیل آنکه حزب آن چنان که باید و شاید در کشور ما شکل نگرفته است و اینکه ما حزب واقعی نداریم. اگر حزب واقعی داشتیم نبایستی اینقدر شاهد تغییر و تلون مواضع می بودیم . حزب برای خودش فلسفه سیاسی، ائدیولوژی، مسلک سیاسی تعریف شده دارد که براحتی از مواضع خودش عدول نمی کند.
در واقع ما در کشور شبه حزب هایی داریم که متاسفانه بدلیل ساخت رانتی کشور یا همان رابطه ساختاری ثروت- قدرت متکی بر تمرکز گرایی در اداره کشور، بستری را فراهم کرده که در کنار بی توجهی به فرهنگ سیاسی حزبی، گروه های قدرت ما مدام تغییر موضع بدهند. ما در همین انتخابات اخیر شاهد این قضیه بودیم خیلی ها بودند که در انتخابات اخیر طرفداران پروپاقرض احمدی نژاد بودند حتی بخاطر این طرفداری مواهبی هم دریافت می کردند حتی با منتقدین دولت احمدی نژاد هم در می افتادند اما به يكباره با چرخش قدرت دولتی به آن سمت چرخیدند. از قبل هم قابل پیش بینی بود که عده ای فرصت طلب هم این کار را بکنند. حالا ما در این دوره در دوره اصولگرایی بودیم و این موضوع را دیدیم. بخش قابل توجهی از اصولگرایان از این جنس افراد هستند. یعنی کسانی که بو می کشند و هر جا احساس کنند که منافع آنها تامین می شود به همان سمت گرایش پیدا می کنند. ریشه این قضیه برمی گردد هم به ساخت سیاسی و اقتصادی ناموجه تاریخی ما که متاسفانه بعد از انقلاب نیز تداوم پیدا کرد و هم به فقدان فرهنگ سیاسی تعریف شده و فقدان حزب واقعی و مربوط به تجربه متراکم سیاسی و عقلانیت است که باعث شده ما
متاسفانه دچار این قضیه بشویم. * یعنی شما معتقدید این موضوع را فقط در بین اصولگرایان شاهد هستیم؟ فعلا این موضوع زشت را در جناح اصولگرا شاهد هستیم چون دولت در حال حاضر از احمدی نژاد به روحانی رسیده است. اما در گذشته هم شاهد این قضیه بوده ایم و گروهی از اصلاح طلبان دچار این چرخش موضع شدند و متناسب با شرایط روز تغییر موضع دادند . شما اگر می خواهید آنها را مثال بزنید باید به زمان خاتمی برگشت و دید که در آن زمان چه کسانی طرفدار چه کسانی بودند و بعد گرایش پیدا کردند به سمت دولت آقای احمدی نژاد و حتی مشاور آقای احمدی نژاد بودند. در مجلس هفتم برخی از نمایندگان مواضع اصلاح طلبانه داشتند و اما وقتی دولت عوض شد و احمدی نژاد روی کار آمد در واقع گرایش به سمت اقای احمدی نژاد داشتند. ما که یادمان نرفته در مجلس هفتم برخی از نمایندگان مواضع اصلاح طلبانه داشتند و اما وقتی دولت عوض شد و احمدی نژاد روی کار آمد در واقع گرایش به سمت اقای احمدی نژاد داشتند. عرض کردم این موضوع آفتی است که کم و بیش در تمام گروه های سیاسی مختلف در کشور ما وجود دارد و ریشه این موضوع هم به این که در کشور ما حزب وجود ندارد برمی گردد.
من نمی توانم بگویم که دولت آقای روحانی دولتی کاملا اصلاح طلب است. این قضاوت قضاوت خام و ناشیانه ای است فقط می توانم بگویم غیر اصولگرا است. البته باز هم نمی توانم بگویم که این دولت اصولگرا است، این دولت به لحاظ سیاسی الزاما در اردوگاه اصولگرایی تعریف نمی شود اما اینطور هم نیست که بگوئیم که فاقد گرایش های اصولگرایی است. به هر حال یک ترکیب پیچیده ای است که باید به این پیچیدگی دولت فعلی هم توجه کرد
ما کماکان فرهنگ سیاسی حزبی را درک نکردیم چرا که این نوع فرهنگ صلابت و انسجام دارد یعنی یک طرف اعلام می کند که نگاهم به حقوق مدنی و سیاسی این است دیگری می گوید که دیدگاه من نسبت به حقوق اقتصادی و اجتماعی این است و این در واقع یک ثباتی را تداعی می کند نه درکی از مواضع فلسفی سیاسی داشته باشند و نه اینکه خدای نکرده ما مدام شاهد تغییر موضع باشیم. حالا ما امیدواریم هم به لحاظ ساختی و فرهنگی در کشورهای ما تحولاتی صورت گیرد تا گروه های سیاسی متوجه شوند که حزب یعنی چی و این که حزب چه لوازم و ملزوماتی دارد و به این لوازم و ملزومات پایبند باشند. * به نظر شما اولويت كار رسانهاي و فرهنگي برای مقابله با این پدیده چيست؟ فعلا ما با آسیب شناسی اصولگرایان روبه رو هستیم؛ قدرت دولتی از دست اصولگرایان خارج شده و در اختیار غیر اصولگرایان قرار گرفته است. در ضمن من نمی توانم بگویم که دولت آقای روحانی دولتی کاملا اصلاح طلب است. این قضاوت قضاوت خام و ناشیانه ای است فقط می توانم بگویم غیر اصولگرا است. البته باز هم نمی توانم بگویم که این دولت اصولگرا است، این دولت به لحاظ سیاسی الزاما در اردوگاه اصولگرایی تعریف نمی شود اما اینطور
هم نیست که بگوئیم که فاقد گرایش های اصولگرایی است. به هر حال یک ترکیب پیچیده ای است که باید به این پیچیدگی دولت فعلی هم توجه کرد و این پیچیدگی ها را باید در قضاوت ها و داوری ها دخالت بدهیم. * به عنوان سوال آخر؛ آیا با این گزاره موافق هستید که چون جامعه طیفی شده، شخصیتی مثل آقای روحانی رای آورد؟ و رای آوردن فردی که نه کاملا اصولگرا است و نه کاملا اصلاح طلب نشان دهنده عدم ایجاد فضای دو فطبی است؟ نه این حرف را نزنید. اتفاقا جامعه ما طیفی است و در انتخابات هم در آرایش کاندیداها این واقعیت را نشان داد ولی این طور نیست جناحی که رای آورد صرفا معرف واقعیت طیف گونه جامعه باشد. چرا ؟ چون به هر حال در انتخابات یک اردوگاهی به اسم اصلاح طلب و اصولگرا مطرح شد هر چند به صورت خام و ناپخته و آن اردوگاهی که به هر حال در برابر اصولگرایی تعریف شده بود فضا را دو قطبی کرد و اگر این کار صورت نمی گرفت نتیجه انتخابات این نمی شد. وقتی از آن طرف آقای عارف کناره گیری کرد طرف مقابل هم باید اردوگاه را قطبی می کرد اما فضا را قطبی نکرد یعنی این فضای طیفی ما از ابتدا تا انتها ادامه پیدا نکرد در میانه راه فضا قطبی شد. پس باید در بکارگیری
مفهوم طیف باید خیلی محتاط بود. مفهوم طیف یک مفهوم درست و واقعی است و متناسب با شرایط سیاسی جامعه مدنی ما هم هست اما اینکه در انتخابات تا آخر مسیر تداوم داشت. خیر. خوب بود اگر یکی از کاندیداها انصراف نمی داد از اردوگاه مقابل. اما وقتی از اردوگاه مقابل یکی از کاندیداها انصراف داد اردوگاه مقابل نیز باید فضا را قطبی می کرد که این کار را نکردند، بنابراین من نمی توانم بگویم که نتیجه انتخابات بازتاب دهنده فرایند یک واقعیت طیف گونه از جامعه سیاسی و مدنی ماست. * به نظر شما اولويت كار رسانهاي و فرهنگي برای مقابله با این پدیده چيست؟ فعلا ما با آسیب شناسی اصولگرایان روبه رو هستیم؛ قدرت دولتی از دست اصولگرایان خارج شده و در اختیار غیر اصولگرایان قرار گرفته است. در ضمن من نمی توانم بگویم که دولت آقای روحانی دولتی کاملا اصلاح طلب است. این قضاوت قضاوت خام و ناشیانه ای است فقط می توانم بگویم غیر اصولگرا است. البته باز هم نمی توانم بگویم که این دولت اصولگرا است، این دولت به لحاظ سیاسی الزاما در اردوگاه اصولگرایی تعریف نمی شود اما اینطور هم نیست که بگوئیم که فاقد گرایش های اصولگرایی است. به هر حال یک ترکیب پیچیده ای است
که باید به این پیچیدگی دولت فعلی هم توجه کرد و این پیچیدگی ها را باید در قضاوت ها و داوری ها دخالت بدهیم. * به عنوان سوال آخر؛ آیا با این گزاره موافق هستید که چون جامعه طیفی شده، شخصیتی مثل آقای روحانی رای آورد؟ و رای آوردن فردی که نه کاملا اصولگرا است و نه کاملا اصلاح طلب نشان دهنده عدم ایجاد فضای دو فطبی است؟ نه این حرف را نزنید. اتفاقا جامعه ما طیفی است و در انتخابات هم در آرایش کاندیداها این واقعیت را نشان داد ولی این طور نیست جناحی که رای آورد صرفا معرف واقعیت طیف گونه جامعه باشد. چرا ؟ چون به هر حال در انتخابات یک اردوگاهی به اسم اصلاح طلب و اصولگرا مطرح شد هر چند به صورت خام و ناپخته و آن اردوگاهی که به هر حال در برابر اصولگرایی تعریف شده بود فضا را دو قطبی کرد و اگر این کار صورت نمی گرفت نتیجه انتخابات این نمی شد. وقتی از آن طرف آقای عارف کناره گیری کرد طرف مقابل هم باید اردوگاه را قطبی می کرد اما فضا را قطبی نکرد یعنی این فضای طیفی ما از ابتدا تا انتها ادامه پیدا نکرد در میانه راه فضا قطبی شد. پس باید در بکارگیری مفهوم طیف باید خیلی محتاط بود. مفهوم طیف یک مفهوم درست و واقعی است و متناسب با
شرایط سیاسی جامعه مدنی ما هم هست اما اینکه در انتخابات تا آخر مسیر تداوم داشت. خیر. خوب بود اگر یکی از کاندیداها انصراف نمی داد از اردوگاه مقابل. اما وقتی از اردوگاه مقابل یکی از کاندیداها انصراف داد اردوگاه مقابل نیز باید فضا را قطبی می کرد که این کار را نکردند، بنابراین من نمی توانم بگویم که نتیجه انتخابات بازتاب دهنده فرایند یک واقعیت طیف گونه از جامعه سیاسی و مدنی ماست.
دیدگاه تان را بنویسید