چپ «راست» شده است یا راست «چپ»؟/ وقتی گروه بهزاد نبوی مخالف BBC بود و باهنر موافق گفتگو با آن! + سند

کد خبر: 297972

اينكه چه شده است كه برخي از گروه‌هاي سياسي در ايران تا اين ميزان در مواضع خود دگرديسي داشته اند سئوالي است بايد به طور مبسوط به آن توجه كرد. شايد به گونه خوشبينانه‌اي مطرح شود كه افراد و گروه‌هايي در حوزه سياسي به حيات خود ادامه مي دهند كه داراي انعطاف پذيري بالايي در مواضع باشند اما بايد گفت كه مفهوم انعطاف پذيري با چرخش و دگرديسي مواضع بسيار تفاوت دارد.

چپ «راست» شده است یا راست «چپ»؟/ وقتی گروه بهزاد نبوی مخالف BBC بود و باهنر موافق گفتگو با آن! + سند
سرويس سياسي «فردا» - امیر حمزه نژاد؛‌ گروه‌هاي سياسي در ايران همواره با توجه به موقعيت و فضاي حاكم بر سياست شكل گرفته‌اند و به غير از احزاب و گروه‌هايي كه در جريان قبل از انقلاب فعاليت مي‌كردند و ريشه دار هستند گاها ديده مي‌شود كه گروه‌هاي سياسي در ايران گروه‌هاي پايداري نيستند و پس از چندي يا دچار انشعاب مي‌شوند و مواضع متفاوتي اتخاذ مي‌كنند و يا اينكه كم كم به محاق مي‌روند و از اين رو به گروه‌هاي بي ‌خاصيت سياسي بدل مي‌شوند كه تنها نامي از سياست را يدك مي‌كشند. درواقع بسياري از گروه‌هاي سياسي و احزاب نيز به حالت موسمي و تغييرات سياسي فعال مي‌شوند. براي نمونه برخي از گروه‌ها در هنگام انتخابات به تمام معنا به عنوان يك حزب فعال كار مي‌كنند اما در ساير فصول سياسي به طور خنثي به گوشه‌اي منزل مي‌گيرند و اثرگذاري خاصي در فضاي سياسي كشور ندارند. البته بايد در اين زمينه اشاره ای نيز به شخصيت‌هاي سياسي کرد. شخصيت‌هاي سياسي در ايران نيز گاها داراي يك پايگاه سياسي خاصي نيستند و برخي از آنها با توجه به فضاي موجود تغيير جايگاه مي‌دهند و در قالب گروه سياسي ديگري به حيات سياسي خود مي‌پردازند. از اين روست كه فضاي سياسي ايران بيش از اينكه حزب و گروه محور باشد، شخصيت محور است. البته اين افراد نيز چون پايگاه سياسي يكساني ندارند در فضاي سياسي كشور گاها رفتار متفاوتي از خود بروز مي‌دهند. افراد سياسي بي‌شماري را مي‌توان نام برد كه در اين حيطه دچار دگرديسي سياسي شده‌اند و با رجوع به مطبوعات سال‌هاي گذشته مي‌توان به اين چرخش مواضع بطور واضح پي برد. نمونه‌هاي زير از جمله مواردي است كه از دو نشريه «عصر ما» و روزنامه ارگان دولت يعني « ايران » انتخاب شده است.
در اين زمينه به خوبي ديده مي شود كه از سوي محمدرضا باهنر « نائب رئيس مجلس شوراي اسلامي» و نماينده اصولگراي اداور مختلف مجلس مساله مصاحبه با بي‌بي‌سي به عنوان تريبوني كه مي‌شود از طريق آن مواضع جمهوري اسلامي را به گوش مردم جهان رسانده شود مطرح مي‌شود؛ اين درحالي است كه دوهفته نامه «عصر ما» كه متعلق به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود نسبت به اين موضوع بسيار معترض است كه چرا به بي‌بي‌سي فارسي كه در پوشش رسانه‌اي به جاسوسي براي انگليسي‌ها مي‌پردازد در داخل كشور بها داده مي‌شود. در مورد نشريه عصر ما اگر بيشتر بررسي كنيم به نتايج قابل توجهي مي‌رسيم. عصر ما نشریه‌ای بود که از ۲۷ مهر ۱۳۷۳ تا هنگام توقیف در به عنوان ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به مدیرمسئولی محمد سلامتی و سردبیری محسن آرمین منتشر می‌شد. دوهفته‌نامه عصرما که معمولاً در هشت برگ به چاپ می‌رسید، عمدتا شامل تحلیل‌هایی انتقادی از مسائل سیاست داخلی و اقتصاد سیاسی کشور بود. عصر ما در دوران پیش از انتخابات دوم خرداد به همراه روزنامه سلام تنها رسانه تبلیغاتی و ابزار سیاسی بود که در اختیار گروه‌های موسوم به خط امام و جناح چپ قرار داشت. سعید حجاریان یکی از مهمترین اعضای تحریریه عصر ما بود که بسیاری از نوشته‌های خود را بدون ذکر نام و یا با نام مستعار در این نشریه به چاپ می‌رساند. او در سال ۱۳۷۹ مجموعه مقالات منتشره خود در عصر ما را در کتابی به نام «جمهوریت؛ افسون‌زدایی از قدرت» به چاپ رساند. حال به خوبي مي‌توان به عمق تغيير مواضع هر دو جريان سياسي در كشور پي برد. درواقع تا ديروز بسياري از افراد و گروه‌هاي سياسي كه با نام چپ شناخته مي شدند و مواضع متفاوتي با امروز خود اتخاذ مي كردند امروز در جرگه اصولگرايي به فعاليت سياسي مي‌پردازند و از سوي ديگر گروه‌هاي اصلاح ‌طلبي كه در جايگاه راست سنتي قرار داشتند و گاها مواضع بسيار تندي عليه آمريكا و غرب اتخاذ مي‌كردند امروز در جريان اصلاح طلبي براي ايجاد توافق با آمريكا تلاش بي وقفه‌اي را از خود نشان مي دهند. اينكه چه شده است كه برخي از گروه‌هاي سياسي در ايران تا اين ميزان در مواضع خود دگرديسي داشته اند سئوالي است بايد به طور مبسوط به آن توجه كرد. شايد به گونه خوشبينانه‌اي مطرح شود كه افراد و گروه‌هايي در حوزه سياسي به حيات خود ادامه مي دهند كه داراي انعطاف پذيري بالايي در مواضع باشند اما بايد گفت كه مفهوم انعطاف پذيري با چرخش و دگرديسي مواضع بسيار تفاوت دارد. در حالت بدبينانه نيز بايد گفت كه احتمالا چرخش مواضع به دليل تغيير منافع بوده است و از اين روست كه ديده مي شود كه اصلاح‌طلبان تا ديروز فرياد عدم رابطه با غرب را سر مي دادند ولي امروز براي ايجاد رابطه تلاش مضاعفي را از خود نشان مي‌دهند. البته حالت دوم را بيشتر بتوان با واقعيت همخوان يافت. جناح چپ در ايران از سال 1360 تا سال 1368 اكثريت حاكميت را در دست داشت. نخست‌وزير (ميرحسين موسوي)، رئيس ديوان عالي كشور (موسوي اردبيلي)، دادستان كل كشور (موسوي‌خوئيني‌ها) و اكثريت مجلس سوم در دست اين جناح بود اما بعد از اين زمان رفته رفته اين جريان مقبوليت خود را از دست داد. تغيير الگو براي رسيدن به قدرت از جمله كارهايي بود كه اين جناح سياسي در دستور كار خود قرار داد و بنابراين الگو بود كه خاتمي در مقابل ناطق نوري قرار گرفت و توانست وي را در انتخابات مغلوب كند. اين تغييرات هنوز در حال اجراست و درواقع گروه سياسي موسوم به چپ حال خود را به اعتداليون گره زده است تا حيات سياسي خود را بازيابي كند. از اين طريق است كه البته سيگنالهايي نيز به غرب فرستاده مي شود كه حمايت از ما در آينده به معناي روي كار آمدن يك دولت ليبرال هماهنگ و حامي رابطه با غرب است كه مي‌تواند هم منفعت غرب و هم منفعت ليبرال‌هاي داخلي را تامين كند. به هر حال اين موارد را مي‌تواند در چارچوب يك مقاله مفصل بررسي كرد اما در نتيجه بايد ديد كه اين دگرديسي‌ها چه نتايجي را در طي سالها براي مردم ايران رقم زده است و اثرات آن بر زندگي مردم ايران چه بوده است؟
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت