رقیب اصلی اصولگرایان روحانی بود یا وضع موجود؟
جهش رای حسن روحانی در آخرین روزها بیش از هر چیز ناشی از ترس و نگرانی مردم و بخصوص قشر خاکستری درباره استمرار مسیر احمدی نژاد بود . تمرکز این حجم انبوه از «ترس» در حقیقت تاکید بر ساختن «این همانی» جلیلی و احمدی نژاد بود که البته با توجه به ادبیات جلیلی و رسانه ها و چهره ها و تشکیلات حامی او چندان هم بیراه نبود و کارگر افتاد.
سرویس سیاسی«فردا»: « گروه پایداری ظلم بزرگی در حق اصول گرایان کرد.»
این ادعای بیراهی نیست و با کمی کنکاش و کنارگذاشتن برخی مولفه ها می توان به آن رسید. گروه پایداری که تجربه یک دوره وحدت شکنی در بین اصول گرایان را در انتخابات مجلس نهم داشت، یک تجربه دیگر را نیز در کارنامه خود ثبت کرد با این تفاوت که در انتخابات مجلس نهم به خود ضرر زد و اینبار به مجموعه اصول گرایان.
رای حداکثری حسن روحانی پیش از هر چیز دارای این پیام است که مردم از وضع موجود ناراضی هستند و عملکرد دولت احمدی نژاد را قابل دفاع نمی دانند. از مدتها قبل هم مشخص بود که عملکرد دولت احمدی نژاد با پاسخ منفی مردم روبه رو خواهد شد. بر همین اساس طبیعی بود که نامزدی می تواند آرای مردم را جلب کند که بتواند با موج نارضایتی مردم همراه شود و از زبان آنها سخن بگوید. سوء مدیریت ها را برجسته کند، تنش های بیهوده دولت با سایر نهادها را یادآوری کند و آمارها و شاخص های اقتصادی روبه پایین را مورد اشاره قرار دهد و در یک کلام خود را نماد تغییر وضع موجود معرفی نماید.
از میان نامزدهای موجود اصول گرایان ( دکتر قالیباف، ولایتی و جلیلی) تنها چهره ای که به حق می توانست نماد این تغییر باشد دکتر قالیباف بود. چه او مرزبندی مشخص و معناداری با دولت احمدی نژاد داشت. رسانه های نزدیک به قالیباف در طول سالهای گذشته از جدی ترین منتقدان دولت بوده اند. اختلافات عدیده شهرداری با دولت و سرباز زدن دولت از پرداخت تعهدات خود به شهرداری خود تقویت کننده چنین تصویری از قالیباف بود. پیش از انتخابات هم رسانه های دولتی بیش از هر کسی تیغ تند انتقادات و البته تخریب خود را علیه شهرداری و قالیباف نشانه گیری کرده و در حقیقت رقیب اصلی خود را او می دانستند. این در حالی بود که دکتر ولایتی و دکتر جلیلی در طول 8 سال گذشته با وجود انتقادات زیادی که بر دولت وارد بود، سیاست سکوت و همراهی پیشه کرده بودند. هواداران تشکیلاتی و رسانه ای این دو و البته بیشتر سعید جلیلی هم نمونه های راستین و مصادیق واقعی از منتقدان دولت نبودند و البته که سابقه همراهی با دولت را نیز داشتند.
گروه پایداری به عنوان جدی ترین تشکل حامی سعید جلیلی با آن کارنامه مشخص در مجلس و دولت و تیم رسانه ای چگونه می توانست نماد تغییر باشد؟ کما اینکه آقای جلیلی اصلا تمایلی برای اینکه نماد تغییر وضع موجود باشد از خود بروز نداد. در حقیقت سعید جلیلی در میان مردم به نماد تداوم سیاست ها و برنامه ها و ادبیات احمدی نژادی شناخته شد. چه او کم ترین تلاشی برای نشان دادن تمایز خود با دولت و شخص احمدی نژاد نکرد و این خود سندی آشکار است بر ضد ادعاهای توخالی جبهه پایداری که خود را منتقد دولت نشان می دادند. آنها هنگامی به صف منتقدان دولت پیوستند که سکه احمدی نژاد از رونق افتاده بود و سوء مدیریت و عملکرد دولت او جایی برای دفاع باقی نگذاشت.
ادبیات سعید جلیلی در طول دوران تبلیغات بیش از هر کس دیگر تداعی کننده ادبیات و مشی سیاسی دولت احمدی نژاد بود. التبه با ذکر این توضیح که زبان برنده احمدی نژاد را نداشت. حلقه پیرامونی او همانها بودند که گرد احمدی نژاد سینه می زدند، ادعای مقاومت در سیاست خارجی بدون اینکه توضیح قانع کننده ای در خصوص چگونگی تامین منافع ملی بدهد، در حقیقت یادآورد مشی احمدی نژاد بود که در اوج تنش های ایران و غرب، بدور از هر گونه ملاحظه منطقی لازم برای هر مسئولی، قطعنامه های شورای امنیت را کاغذ پاره می خواند. عدم ارائه برنامه اقتصادی قابل توجه از سوی ستاد جلیلی و بسنده کردن به این نکته که ایران ظرفیت های بالایی دارد و دولت باید این طرفیت ها را آزاد کند، نیز یادآور بی برنامگی و کلی گویی ها دولت در 8 سال گذشته بود و آنچه بیش از همه این « این همانی را» تقویت کرد، عدم انتقاد جدی به دولت و وضع موجود بود که تداعی کننده دفاع از وضع موجود بود. البته سعید جلیلی و هواداران تشکیلاتی او یعنی گروه پایداری در مقام واقعیت هم نمی توانستند و نمی توانند منتقد جدی دولت احمدی نژاد باشند چرا که از یک سو با توجه به رد صلاحیت مشایی چشم به حمایت غیر مستقیم دولت داشتند و از سویی دیگر حنای انتقادی آنها از دولت برای مردم هم رنگی نداشت. مردم چگونه از مردی که 8 سال همراه دولت بوده و در برابر همه التهابات و تنش آفرینی ها و ناکارآمدی های دولت دم برنیاورده، قبول می کردند که منتقد سیاست های دولت و مخالف استمرار وضع موجود است؟
ناپایداری سیاسی!
گروه پایداری در این صحنه سیاسی هم به قصد کاسبکاری اهداف چند گانه را هدف گرفته بود و می خواست همزمان که خود را نماینده ناب اصول گرایی قلمداد کند، گاه به گاه و موضعی انتقاداتی را نیز به دولت وارد کند که البته به جایی هم برنخورد. آنها هم خود را نزدیک ترین جریان به نظام معرفی می کردند و هم چشم به سبد رای دولت داشتند و به خاطر همین دورویی نمی توانستند و نمی توانند در جلب آرای مردم ناراضی از عملکرد دولت موفق باشند.
در فضایی انتخاباتی که نهایتا قطبی شد بین حفظ وضع موجود و تغییر وضع موجود، معلوم بود که نمایندگان حفظ وضع موجود بازنده خواهند بود. انتظار انصراف جلیلی و ولایتی در آخرین روزها معطوف به چنین فضایی بود. ادبیات و مشی آقای جلیلی بخصوص تداعی کننده تداوم و استمرار ادبیات و مشی احمدی نژادی بود و اصلاح طلبان هم به خوبی روی آن تمرکز کردند و با برجسته کردن آن، فضا را به سوی قطبی شدن سوق دادند.
جهش رای حسن روحانی در آخرین روزها بیش از هر چیز ناشی از ترس و نگرانی مردم و بخصوص قشر خاکستری درباره استمرار مسیر احمدی نژاد بود . تمرکز این حجم انبوه از «ترس» در حقیقت تاکید بر ساختن «این همانی» جلیلی و احمدی نژاد بود که البته با توجه به ادبیات جلیلی و رسانه ها و چهره ها و تشکیلات حامی او چندان هم بیراه نبود و کارگر افتاد. مردم از ترس استمرار ادبیات و مدیریت احمدی نژادی و برای فرار از چنین وضعیتی به سوی حسن روحانی رفتند که خود را نماد تغییر وضع موجود معرفی کرده بود. در حقیقت بیراه نیست اگر گفته شود ترس از جلیلی روحانی را به پاستور فرستاد. و بدین ترتیب اصول گرایان نتیجه را به به بی تدبیری خود واگذار کردند.
اصواگرایان قربانی می شوند...
اصول گرایان هم قربانی عملکرد دولت احمدی نژاد و ندانم کاری های خود شدند. آنها این ظرفیت و پتانسیل را داشتند که کارنامه احمدی نژاد را از حساب اصول گرایی جدا کنند. عملکرد قالیباف در شهرداری تهران نمونه بارز و محسوسی بود که می توانست تابلو و معرف مدیریت اصول گرایان باشد. اما اصول گرایان عزم خود را جزم کردند که به کارنامه احمدی نژاد و خودخواهی ها و ناب پنداری پایداری ها ببازند. و ترس از فحش شنیدن از سوی رسانه ها و افراد گروه پایداری باعث شد تا به گزینه اصلح که مقبولیت اجتماعی هم داشت پشت کنند و فقط نگاه کنند که چگونه ظرف سه روز رای های او به سمت روحانی روانه می شود.
این چند سطر هم نه برای مقصر تراشی بلکه برای مرور راه رفته بود. باشد که این انتخابات درس عبرتی برای اصولگرایان باشد تا از این پس اصولگرا باشند نه بندباز و سیاست زده. کسانی که در این انتخابات چند گزینه معرفی کردند، دم از ائتلاف های گفتمانی! می زدند و خود را عقل کل اصولگرایان می دانستند و ساده لوحانه تحلیل های سستی ارائه می کردند که به زعم آنها دگرگون کننده «بازی» بود باید یاد بگیرند که انتخاب مردم و جمهور را نمی توان خمیری دید که هر لحظه با شعبده ای شکلی یگیرد و مطابق میل ما عمل کند . مردم شعور دارند و نتیجه عملکرد مدعیان در مجلس و دولت پیش روی آنها است. مردم بهتر از هر سیاست بازی می فهمند که مسیر رفته چگونه بوده و آینده چگونه باید سامان یابد. گویا سال 76 برای برخی هنوز درس عبرت نشده بود... در این خصوص باز هم خواهیم نوشت.
دیدگاه تان را بنویسید