امین ملت؛ رجل مذهبی تمام عیار/ عکس
خبرنامه دانشجويان: وقایع سیوچند سالهی انقلاب را که مرور میکنی، میبینی هیچ تابستانی به تلخی تابستان سال ۶۰ نیست؛ تابستانی پُر از وقایع تلخ و ناگوار و بحرانساز برای انقلابی نوپا. در آخرین روز بهار این سال، اولین رئیسجمهور، ابوالحسن بنیصدر استیضاح و برکنار میشود. بعد از آن آیتالله سیدعلی خامنهای ترور میشود، در مسجد ابوذر تهران. یک روز بعد از آن، در انفجار دفتر حزب جمهوری، سیدمحمد بهشتی ـ مردی که امام امت به تنهایی یک امتّش خوانده بود ـ و جمعی از وزرا و نمایندگان مجلس شهید میشوند. بعدتر از آن، بمبی در دفتر نخستوزیری، رئیسجمهور محمدعلی رجایی و یار دیرینش محمدجواد باهنر را از انقلاب میگیرد و انقلاب اسلامی بیش از هر زمانی خود را داغدار عزیزان ازدسترفتهاش میبیند. در کنار همهی این وقایع تلخ تابستان ۱۳۶۰، وضعیت جبههها ـ که کمبود نیرو و تجهیزات دارند و دشمن هم در حال پیشرویست ـ و ادامهی جنگهای خیابانی گروههای ضدانقلاب در گوشه و کنار، وضعیت کشور را بحرانیتر از همیشه کرده است. پاییز از راه میرسد و چشم همهی ملت به سومین انتخابات ریاست جمهوریست. همه منتظرند مردی از راه برسد…
روزنامه جمهوری اسلامی ۲۴ شهریور ۱۳۶۰
مردی که در این سالها امام جمعهی تهران، نمایندهی مردم تهران در مجلس، و نمایندهی امام در شواری عالی دفاع است؛ مجاهد خستگیناپذیری که در تابستان تلخ سال ۶۰، بهطور معجزهآسایی از سوءقصدِ منافقین جان سالم به در برده و حالا برای انقلاب حکم «شهید زنده» را پیدا کرده است.
سید علی آقای خامنهای در همان روزها در مصاحبهای میگویند: «وقتی از حادثهی ترورها در ماه پیش جان سالم به در بردم، احساس کردم که خدای بزرگ مرا برای انجام رسالتهای سنگین خود حفظ کرده است. همانوقت آرزو کردم که بتوانم باقیماندهی این عمر بازیافته را در میدانهای دشوار و سخت خرج کنم. وقتی مسئلهی ریاست جمهوری پیش آمد، این را هم یکی از همان میدانها یافتم و آماده شدم که در این میدان وارد بشوم.»۴/۷/۱۳۶۰
مردم چهرهی این مرد را، بیشتر از هر جای دیگری، در جبهههای جنگ و نماز جمعه دیدهاند.
مردی که حکومت را بیش از هر چیز یک نهاد فرهنگی میداند
امام جمعهی تهران، در مصاحبهای با روزنامهی جمهوری اسلامی زندگی خودش را برای مردم اینجور تعریف میکند که: «من، روحانی چهلودو سالهای هستم از شاگردان فقهی و اصولی و نیز سیاسی و انقلابی امام خمینی. ولادتم در مشهد بود و تحصیلاتم را تا سال ۱۳۳۷ در مشهد گذراندم. بعد به قم آمدم و تا سال ۱۳۴۳ در قم بودم. مجدداً به مشهد مراجعت کرده و در حوزه مشهد مشغول تدریس و همچنین فراگیری شدم. در مبارزات از بدو شروع، شرکت فعال داشتم. بارها مصائب گوناگون مبارزه را در برادران همرزم و در خود مشاهده کردم. تا نزدیک به چند هفته به پیروزی انقلاب، در مشهد سکونت داشتم. بعد به دستور امام ـ که از پاریس به وسیلهی آقای مطهری به من ابلاغ شد ـ به تهران آمدم و بهخاطر عضویت در شورای انقلاب در تهران ماندم. بعد هم از بدو پیروزی انقلاب مشاغلی داشتم که قاعدتاً میدانید: عضو شورای انقلاب بودم، نمایندهی این شورا در وزارت دفاع بودم، معاون وزارت دفاع بودم، فرمانده سپاه پاسداران بودم، و بعد هم نمایندهی مجلس شورا و عضو کمسیون دفاع. این خلاصهای از زندگی من است. مشروحش را اگر بخواهم بگویم ساعتها به طول میانجامد.»۸/۷/۱۳۶۰
برای اولین بار، یک روحانی، کاندید ریاست جمهوری شده است. حضرت امام، بعد از دو دوره انتخابات، این بار رضایت دادهاند که حزب جمهوری اسلامی «سید علی خامنهای» را بهعنوان کاندید مورد حمایت خود در انتخابات معرفی کند.
حمایتهای گروههای و شخصیتهای مختلف کشور از ایشان شروع میشود.
از رئیس مجلس شورا، نایب رئیس و نمایندگان مجلس، وزاری دولت، امام جمعههای شهرهای مختلف تا فرماندههان نظامی و نمایندگان اقلیتهای مذهبی کشور؛ همه و همه طی مصاحبههایی تحت عنوان «چرا به خامنهای رای میدهیم؟» حمایت خود را از ایشان اعلام میکنند.
سرهنگ صیاد شیرازی، فرماندهی عملیات شمالغرب کشور: آقای خامنهای با پذیرش مسئولیتهای سنگینِ اجتماعی و سیاسی، ثابت کرده است که مقّلد صادق و نمونه، برای اسلام و امام امت است. ایشان بهترین بیانکنندهی درس رزم و مبارزه از دیدگاه مقدس اسلام است. ایشان با بینشِ مکتبی، سیاسی، ولایتی، قدرت مقابله با تمام مشکلات و موانع انقلاب اسلامی را خواهند داشت. آقای خامنهای شهید زندهای است که با یک دست مسلسل و با یک دست قرآن، پا در محراب میگذارد.
آیتالله دستغیب، امام جمعهی شیراز: بنده اگر حیاتی باشد، بلاشک، به حجتالاسلام آقای سید علی خامنهای رای خواهم داد. ایشان از چهرههای مبارکی است که گمان نمیکنم سابقهی درخشان مبارزاتی ایشان برای کسی نهفته باشد. تمام شرایط مقام ریاست جمهوری که در قانون اساسی ذکر شده است، بحمدالله، در ایشان مجتمع است. چیزی که بنده، زاید در ایشان بر دیگر کاندیداها میبینم، مسئلهی اخلاص در این وجود مبارک است. من میدانم که ایشان خالص است، عبدالله است، بیغرض است، و برای خدا خدمت میکند نه برای مقام. ایشان طالب مقام نیست. مال و مقام دنیا را نمیخواهد. حالش قبل از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی آن، سرِسوزنی تغییر نکرده است. اینکه خدای تبارک و تعالی ایشان را که تا مرز شهادت رسیدهاند نجات داد و شهید رجایی از کف ملت رفت، یعنی که خدا بهترش را به ملت ایران عطا کرد و من این نعمت بزرگ که وجود ایشان است را شکرگذاری میکنم.
حجتالاسلام هاشمینژاد: آقای خامنهای را نباید گفت یک فرد مکتبی، بلکه باید گفت فرد مکتبشناس، و فردی که خودش یک ایدئولوگ است. ایشان در بین کاندیدها، الفبای فکری امام و انقلاب را بهخوبی درک کردهاند و امام خودشان دربارهی ایشان شهادت دادهاند که «من آقای خامنهای را بزرگ کردهام». من به کسی رای میدهم که امام وقتی او را بهعنوان امامت جمعه تهران منصوب کردند، دربارهی ایشان نوشتند که «از نظر علمی و عملی شایسته هستند» پس من به کسی رای میدهم که امام، شایستگی علمی و عملی او را گواهی دادهاند.
سید اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب اسلامی: ایشان فردی است که اسلام را بهدرستی شناخته و میتواند انقلاب ما را صادر بکند. از ویژگی ایشان این است که آدمی است قاطع و سازشناپذیر؛ و چون همیشه در راه خدا حرکت میکند، واهمه و ترس از هیچچیز ندارد. این را در عمل دیدهایم که هر چقدر مشکلات و سختیها زیاد شود، بازهم ایشان راهش را ادامه میدهد. ایشان کوچکترین وابستگیای به دنیا ندارد، میشود اسمشان را گذاشت یک تارک دنیای بهتماممعنا، از این نظر که مقام و موقعیت هیچگاه نتوانسته تاکنون کوچکترین تغییری در رویه ایشان به وجود بیاورد.
آیتالله مشکینی: ایشان با ما در مدارس درس خوانده، در زندانهای شاهنشاهی شکنجه دیده، و نور چشم امام امت است. آقای خامنهای متعهد به اسلام و قرآن، و مرد قلم است.
به جز آقای خامنهای چهار نفر دیگر نیز برای انتخابات ثبت نام کردهاند: سید علی¬اکبر پرورش، محمدرضا مهدویکنی، حسن غفوری¬فرد، سید رضا زوارهای.
کار حمایتها از «سید علی آقا» آنقدر بالا میگیرد که آقای مهدویکنی از انتخابات به نفعِ آقای خامنهای انصراف میدهد و آقای زوارهای نیز، با اینکه انصراف نمیدهد، اما اعلام میکند که «من به نفع هیچ کس کنار نمیروم… اما بهعنوان یک مسلمان، از جهات کلی حجتالاسلام خامنهای را نسبت به خود اصلح دانسته و ایشان را برای احراز مسئولیت ریاست جمهوری اولی میدانم. برادرمان خامنهای، انسانی محقق، اسلامشناس، مدیر و مدبر است و شایستگی خود را در قبال مسئولیتهایشان در امور مختلف پس از انقلاب به اثبات رسانیدهاند»
سومین رئیسجمهور، محبوبترین رئیسجمهور: جمعه دهم مهر، روز انتخابات، فرا میرسد. ضدانقلاب انتخابات را تحریم کرده و چند روز است که با استفاده از رسانههای مختلف، در بوق و کرنا کرده که در انتخابات آشوب به راه خواهد انداخت و شخصیتهای مهم انقلاب را ترور خواهد کرد. با اینکه ملت، به تازگی در انتخابات شرکت کردهاند، و با اینکه تهدیدهای ضدانقلاب را ـ با توجه به ترورهای صورتگرفته در تابستان ـ جدی میپندارند، اما از صبح زود صفهای طولانی جلوی مراکز رایگیری شکل میگیرد و مهلت رأیگیری تمدید میشود.
ایمان و اعتقاد ملت به امام امت و نظام اسلامی، چیزی نیست که با جوِ ارعاب و وحشت ضدانقلاب خدشهدار بشود. ملت، به عشق امام و نظام، حضورشان در انتخابات از انتخابات دو دورهی قبل، پرشورتر است. همه، زن و مرد و پیر و جوان، ساعتها در صفهای طویل به انتظار میایستند تا رئیسجمهور موردنظر خود را انتخاب کنند.
نتیجهی شمارش آرای مردم، بیسابقه است و در هیچ انتخابات دیگری تکرار نمیشود. «سید علی خامنهای» با کسب ۹۵درصد آرای مردمی، بالاترین رای را در تمامی انتخابات ریاست جمهوری ـ از آغاز تاکنون ـ به خود اختصاص میدهد.
مردم، حالا پس از چند سال، و بعد از تجربهی تلخ ریاست جمهوری بنیصدر و بعد از آن شهادت محمدعلی رجایی، رئیسجمهوری دارند که به پست ریاست جمهوری معنای ِ دیگری بخشیده است؛ رئیسجمهوری که رأی بالای مردم به او، نشان میدهد مردم تا چه اندازه به او اعتماد دارند.
همزمان با مشخص شدن نتایج شمارش آرا، روزنامهها، زندگینامهی محبوبترین رئیسجمهور نظام اسلامی را منتشر میکنند: حجتالاسلام والمسلمین سید علی خامنهای در روز ۲۴ تیرماه ۱۳۱۸ در یک خانوادهی روحانی در مشهد مقدس به دنیا آمد. (ایشان در سرشماری مرکز آمار در سال ۱۳۹۰ فرمودهاند که تاریخ صحیح ولادت من ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ است که در شناسنامه به اشتباه ۲۴ تیر ثبت شده است.) پدرش، حجتالاسلام حاج سید جواد خامنهای از علمای باتقوا و زاهد مشهد بود، و مادرش فرزند حجتالاسلام سید هاشم نجفآبادی. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در مشهد، وارد مدرسهی نواب این شهر شد و در آنجا به تحصیل علوم دینی پرداخت. طی این مدت، از محضر استادانی چون آیتالله میلانی و آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی تلمّذ کرد. وی همچنین دو سال از درس خارج خود را در مشهد گذراند. در سال ۱۳۳۶ به نجف اشرف مشرف شد و پس از مدت کوتاهی به وطن بازگشت. در سال ۱۳۳۷ به قم عزیمت کرد و در محضر استادانی چون آیتالله العظمی بروجردی، حضرت امام خمینی، و آیتالله حائری به کسب فیض پرداخت. در قیام ۱۵ خرداد و آغاز حرکت پیامبرگونهی امام خمینی نیز در کنار ایشان بود و درحالیکه حامل پیام امام درمورد عاشورای ۴۲ برای آیتالله میلانی بود، در بیرجند دستگیر شد. وی همچنین همراه با عدهای از مدرسین در حوزه، یک سازمان مکتبیِ سیاسیِ مخفی را طرحریزی کردند که در پی کشف این سازمان، حضرت آیتالله منتظری و آیتالله ربانی دستگیر و زندانی، و او و چند نفر دیگر متواری شدند. برادر خامنهای در سال ۱۳۴۳ مجدداً به مشهد بازگشت. او در این شهر پیوسته مورد تهدید و تعدّی ساواک و عوامل شاه معدوم قرار داشت، اما به زعم این مسئله، با جدیت به تدریس فقه و اصول برای طلاب پرداخت و درسهای نهجالبلاغه و تفسیری وی، اقشار مختلف مردم، به ویژه نسلِ جوانِ مشتاق را به خود جلب کرد. او در تمام مدت زندگی انقلابی خود، در پیدایش انقلاب و نهضت اسلامی ایران حرکت میکرد، بهگونهای که بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ شش بار به زندان رفت و در این مدت، سلولهای انفرادی، جایگاهش بود. در سال ۵۴ پس از آزادی از زندان، کلاسهای ایدئولوژیِ تطبیقی و مقایسهای را گسترش داد و با سخنرانیهای پرشور در سراسر کشور، اندیشه اسلامی و انقلابی را در سطح جوانان گسترش داد و در سال ۵۶ به اتفاق جمعی از روحانیون متعهد، طرح جامع روحانیت مبارز سراسر کشور را ریختند. در همین سال، به ایرانشهر و از آنجا به جیرفت تبعید شد. او چه در فاصلهی زندانها و چه در تبعیدها، از تعقیب و آزار ساواک در امان نبود. حجتالاسلام خامنهای به هنگام اوجگیری انقلاب اسلامی ِمردم ایران، به دعوت مرحوم استاد شهید آیتالله مطهری و از سوی امام خمینی به عضویت شورای انقلاب درآمد. و پس از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی نیز، علاوه بر ادامهی عضویت در شورای انقلاب، در سنگرهای حساسی به خدمت خود ادامه داد. نمایندگی شورای انقلاب در وزارت دفاع، سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، امامت جمعهی تهران، و سرانجام در انتخابات اخیر با اکثریت مطلقِ ۱۶۰۷۹۰۷۲ رای مردم ایران به ریاست جمهوری انتخاب شد. رئیسجمهور اسلامی ایران دارای تالیفاتی نیز هستند. از جملهی این تالیفات، «آینده در قلمرو اسلام» که در سال ۱۳۴۴ انتشار یافت و در همان زمان توقیف شد؛ «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، «ادعانامهای علیه تمدن غرب ـ ترجمه»، «صلح امام حسن ـ ترجمه»، «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن»، «صبر»، «از ژرفای نماز»، «درست فهمیدن اسلام»، «زندگی امام صادق»، «درسهایی از نهجالبلاغه»، و مجموعه سخنرانیها «امامت»؛ و همچنین کتاب «مواضع ما» که با همکاری شهید مظلوم آیتالله بهشتی، شهید دکتر باهنر، و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی نوشته شده است. رئیسجمهوری اسلامی ایران، همزمان با آغاز جنگ تحمیلی لباس رزم پوشیده و با حضور در جبهههای مختلف و گفتگو با رزمندگان اسلام، در عین بالابردن روحیهی آنها، به بررسی اشکالات و نقایص پرداخته و با یاری دیگر اعضای شورای عالی دفاع، به سازماندهی نیروهای مسلح پرداخت. در تاریخ ششم تیر ماه سال جاری، به دنبال انفجار بمبی که ازسوی منافقین در یک ضبطصوت تعبیه شده بود، به هنگام سخنرانی در مسجد ابوذر مجروح شد، ولی به زودی سلامتی خود را بازیافت. او پس از بهبودی، پیوسته بر این جمله تکیه میکند که «احساس میکنم عمر دوباره، امانتی است که خداوند جهت خدمت هرچه بیشتر به اسلام و مردم، به من عطا کرده است.» حجتالاسلام والمسلمین خامنهای ـ که به دنبال شهادت دکتر باهنر به اتفاق آرا به دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد ـ ازدواج کرده و دارای چهار فرزند است.
امین ملت سه روز پس از محرز شدن پیروزی آقای خامنهای در انتخابات، در روز عید قربان، و در کوتاهترین زمان ممکن، مسئولان و شخصیتهای در حسینیهی جماران خدمت حضرت امام میرسند تا ایشان حکم ریاست جمهوری «سید علی خامنهای» را تنفیذ کنند.
سید علی آقا که پس از حادثهی سوءقصد از ناحیهی دست راست به افتخار جانبازی نایل آمده است، با دستی مجروح و باندپیچیشده در محضر امام امت اعلام میکنند که در راه استقرار حاکمیت اسلام تا پای جان خویش ایستادهاند و همهی کوشش خود را به کار میبرند تا به محرومان و مستضعفان خدمت کنند.
متن کامل بینات ادیبانه و حکیمانهی ایشان در محضر امام امت در مراسم تنفیذ بسیار خواندنیست: ب ا درود به روان پاک همهی شهدای اسلام و انقلاب اسلامی ایران، و با سلام بر امام عزیز و بزرگوار، و با سپاس از مردم مقاوم و مبارز و خستگیناپذیر ایران. حضور یکپارچه و شرکت بیسابقهی مردم ما در انتخابات روز دهم مهر ماه، یکبار دیگر شبکههای تبلیغاتی وابسته به صهیونیسم و امپریالیسم را ـ که با تبلیغات زهرآگین خود، کمر به وهن و انهدام انقلاب اسلامی بستهاند ـ رسوا و بیاعتبار ساخت. و جهانیان با اعجاب و تحسین، ملتی را دیدند که علیرغم همهی توطئههای داخلی و خارجی، محکم و استوار در صحنه حاضر است و تصمیم راسخ دارد که تا پیروزی کامل انقلاب خویش، لحظهای از پا ننشیند. شرکت نزدیک به هفده میلیون نفر از مردم ایثارگر و خداجوی میهن اسلامی ما در انتخابات اخیر، و مهمتر از آن اتفاقنظرِ بیش از شانزده میلیون نفر از آنان بر یک شخص، بُعد الهی این انقلاب را بار دیگر آشکار ساخت که: «لَو أنفَقتَ مَا فِی الأرض ]جَمِیعاً مَا ألَفَت بَینَ قُلُوبِهِم وَلَکِنَّ اللّهَ ألَفَ بَینَهُم إنَهُ عَزِیزٌ حَکِیم[» سوره احزاب، آیه ۶۳ لیکن این وحدت امیدآفرین که مردم ما در روز دهم مهر از خود نشان دادند، پاسخی شایسته و سزاوار طلب میکند و اینک بر ماست که قدر و ارزش این اعتماد عمومی را به درستی بشناسیم. و مطمئن باشیم تا در راه خدا و در راه اسلام گام برمیداریم، آرا و اعتماد مردم پشتوانهی راه و کار ماست، و اگر جز این باشد، رشتهی این پیوند از هم میگسلد و آن محبت یکپارچه و برخاسته از دل و جان، به سردی و تدریجاً به نفرتی کوبنده بدل میشود؛ که هرگز چنین مباد! ما به روشنی میدانیم که مردم پاکدل و بیآلایش ما در روز دهم مهر ماه، نه به یک شخص، بلکه به خط و جریانی رای دادند که مشخصهی بارز آن، وفاداری به اسلام و انقلاب، و خدمتگزاری به محرومان و مستضعفان است. و من اینک در این محضر شریف، در پاسخ به محبت و اعتماد یکپارچهی مردم اعلام میکنم که به سهم خویش، در راه استقرار حاکمیت اسلام ـ که خواست ملت انقلابی ماست ـ تا پای جان ایستادهام، همانند یاران دیگری که در قربانگاه عشقِ به خدا و خلق جان دادند و به عهد و پیمان خویش وفا کردند: «وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبدِیلًا»سوره احزاب، آیه ۲۳ اکنون که ملت ایران با رای قاطع خویش مرا به ریاستِ جمهوری اسلامی برگزیدهاند، بهعنوان «امین ملت»؛ اولاً با روح و جانی خالی از خشم و نفرت و با احساس عطوفتی خالصانه و صمیمی، اعلام میکنم که در جمهوری اسلامی ایران و در آغوش این ملت بزرگ و مبارز، برای همهی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین و همهی دوستداران راستین خدا و خلق، جایگاهی مناسب و سزاوار برای خدمت وجود دارد. پس به همهی آنها که به امید سرابی واهی از مردم و جامعهی خویش بریدهاند، میگویم: به مردم بپیوندید؛ قطرهای درمیان دریای خروشان خلق باشید؛ قید و بندِ منتهای فردی و گروهی را از روح و جان خویش بگسلید. جفاکارانِ بر مردم صادق و مهربان و مظلوم، بیش از این جفا نکنند و در قبال ملتی رشید و جوانمرد به رشادت و جوانمردی عمل کنند. اگر چنین شود، این همه عزیز و محبوب ملتاند و اگر جز این باشد، منفور و مطرود خدا و مردم: «وَلاَ تُلقُوا بِاَیدِیکُم اِلَى التَّهلُکَه» سوره بقره، آیه ۱۹۱ ثانیاً، کشور ما که سالیان متمادی، در معرض چپاول و تاراج فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ابرقدرتها قرار داشته است، و استکبار جهانی در طی سالهای سال، شیرهی جان ملت ما را مکیده است؛ اکنون ملت ما میخواهد در عرصهی جهان، با قطع کامل وابستگیها و با اجرای شعار «نه شرقی نه غربی» طرحی نو درافکند. من نیز به پیروی از رهبر بزرگوار و در کنار این مردم، این راه را با استواری و گستاخی خواهم پیمود؛ با اطمینان کامل به اینکه پیروزی از آن ملت ماست، چراکه انقلاب ما انقلاب محرومان و مستضعفان است؛ و وعدهی الهی، قاطع و درست است که: «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنّ عَلَى الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِین» سوره احزاب، آیه ۲۳ ثالثاً، امیدوارم و از خدا میخواهم و همهی کوشش خود را به کار میبرم تا دورهی جدیدی که اکنون در جمهوری اسلامی ایران آغاز میشود، دورهی خدمت به محرومان و مستضعفان و دورهی تجلی کامل ارادهی باریتعالی در قطع ریشهی استکبار و استضعاف اجتماعی و اقتصادی در داخل میهن اسلامی ما باشد. و از خدا میخواهم که مرا در انجام تعهداتی که قانون اساسی بر عهدهام نهاده است یاری فرماید. از روح پاک محمد مصطفی و ارواح طیبهی ائمهی هدی و انفاس قدسیهی پاکان و نیکان، در راه خدمت به مردم و ترویج دین و اخلاق و گسترش عدالت و حفظ حرمت و حیثیت انسانی و اجرای کامل تعالیم اسلام مدد میطلبم. و از امام عزیز و بزرگوار بهخاطر عطوفتی که پیوسته در حق این شاگرد و مرید خویش مبذول فرمودهاند و از مردم مهربان و پاکطینت ایران بهخاطر اعتماد بیسابقهای که در حق این خدمتگزار و برادر خویش ابراز داشتهاند تشکر میکنم. والسلام علیکم و رحمتالله
امام امت نیز در حکمی که حاج احمد آقا قرائت کردند اعلام میکنند که: به پیروى از ملت عظیمالشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم، جناب حجتالاسلام آقاى سید على خامنهاى ـ ایّدهاللَّهتعالى ـ رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم.
بدینترتیب، «امین ملت» با بوسه بر دستان «امام امت»، در بحرانیترین روزهای انقلاب اسلامی، سکان هدایت کشور را برعهده میگیرد تا زیر سایهی امام و مقتدایش حضرت روحالله، کشتی انقلاب را از دل توفانها و گردابها رهایی بخشد و آن را به ساحلی امن برساند.
دیدگاه تان را بنویسید