هاشمی شانسی برای پیروزی ندارد / اصلاح طلبان میآیند
با توجه به شرایط سنی و وضعیت سیاسی و دو بار حضور ناموفق قبلی آقای هاشمی (مجلس ششم و سال 1384) گمان نمیکنم که هیچ شانسی برای حضور مجدد و موفقیتآمیز ایشان وجود داشته باشد. از همه مهمتر چنین حضوری یک پیام روشن دارد و اینکه فعالان انقلاب، هنوز و بعد از 35 سال نتوانستهاند ساختاری را پیریزی کنند یا افرادی را به جامعه سیاسی کشور تحویل دهند که قادر به پیگیری و پیشبرد امور باشند....
وی که عضویت در شورای سردبیری روزنامههای سلام و صبح امروز و همچنین عضویت در شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی را در کارنامه خود دارد، علیرغم برخی از اصلاحطلبان از ابتدای آغاز مباحث مربوط به انتخابات ریاستجمهوری 92، بر لزوم مشارکت جدی اصلاح طلبان در این انتخابات تأکید داشته است. وی در گفتگویی که چندی پیش منتشر شد، تأکید کرده بود: "به نظر من اگر قرار باشد که انتخابات امروز برگزار شود (چون وضع ایران بسیار متحول است و چند ماه دیگر را نمیدانم چه خواهد شد) در این صورت بهترین راهبرد برای اصلاحطلبان، مشارکت با هدف بازسازی خود و کمک به حضور مردم در انتخابات با معرفی نامزدی معمولی و از بدنه مدیران معتبر آنان است."
عباس عبدی درباره آخرین تصمیمات اصلاحطلبان راجع به انتخابات ریاستجمهوری میگوید که تا آنجا که اطلاع دارم، اکثریت فعالان اصلاحطلب از جمله کسانی که با آقای خاتمی ارتباط نزدیکترند و جلسه دارند، بر حضور فعال در انتخابات توافق دارند، ولی تفاوتهایی هم میان آنان از حیث این برداشت وجود دارد.
وی در این باره تأکید کرد: برداشت من براساس وضعیت موجود اصلاحطلبان این است که گمان میکنم بخش مهمی از آنها نسبت به معرفی نامزدی که منطقاً امکان حضور در انتخابات را داشته باشد، تفاهم کنند و این نقطه آغازی برای تعامل مجدد سیاسی اصلاحطلبان باشد. در هر حال با اطمینان میتوان گفت که رفتار اغلب آنان متمایز از سال 88 و 90 خواهد بود.
عبدی همچنین درباره کاندیداتوری آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز تاکید میکند که با توجه به شکست قبلی وی در انتخاباتهای 84 و مجلس ششم، هیچ شانسی برای حضور موفقیتآمیز هاشمی رفسنجانی در انتخابات 92 وجود ندارد.
آنچه در ذیل میآید متن کامل پرسش و پاسخ «تسنیم» با عباس عبدی است:شنیدهها حاکی از آن است که اصلاحطلبان در جلسات خود که با حضور جناب آقای محمد خاتمی برگزار شده است، بر حضور فعال در عرصه انتخابات 92 تاکید کردهاند. چنین اخباری از نظر صحت مورد تایید حضرتعالی است؟
تا آنجا که اطلاع دارم، اکثریت فعالان اصلاحطلب از جمله کسانی که با آقای خاتمی ارتباط نزدیکترند و جلسه دارند، بر حضور فعال در انتخابات توافق دارند، ولی تفاوتهایی هم میان آنان از حیث این برداشت وجود دارد. گروهی از اصلاحطلبان حضور فعال را به گونهای تعریف و بیان میکنند که شامل نامزد حداکثری آنان از حیث رأیآوری است، و گروهی دیگر تحقق این برداشت را در شرایط کنونی مطابق با واقعیتهای موجود سیاسی ایران ندانسته و آن را به منزله بلاموضوع کردن شرکت در انتخابات میدانند، و گمان میکنند که شرایط سال 1388 با 1392 آن قدر تفاوت دارد که نتوان از همان موضع 4 سال پیش وارد انتخابات شد. ضمن آنکه به دلیل فقدان رابطه ارزیابی روشن و مطمئنی هم از واکنش مقامات رسمی نسبت به حد و حدود حضور خود در انتخابات ندارند. این قطع رابطه میان اصلاحطلبان و حاکمیت برای هر دو طرف مشکلآفرین شده است، شاید دیدار اخیر سه نفر از فعالان اصلاحطلب با رهبری بتواند زمینه را برای بازسازی این ارتباط برقرار نماید. در هر حال برداشت من براساس وضعیت موجود اصلاحطلبان این است که گمان میکنم بخش مهمی از آنها نسبت به معرفی نامزدی که منطقاً امکان حضور در انتخابات را داشته باشد، تفاهم کنند و این نقطه آغازی برای تعامل مجدد سیاسی اصلاحطلبان باشد. در هر حال با اطمینان میتوان گفت که رفتار اغلب آنان متمایز از سال 88 و 90 خواهد بود.
گفته میشود جناب آقای آیت الله مصطفی محقق داماد به عنوان یکی از گزینه های اصلی اصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری 92 مطرح شدهاند. این خبر از نظر صحت تا چه اندازه مورد تایید است؟
در اینکه در جلسات اصلاحطلبان، اسامی متعددی مطرح شده، شکی نیست، و نام جناب آقای دکتر محققداماد هم میتواند یکی از این اسامی باشد، هرچند تا آنجا که به خاطر دارم ایشان در یک گفتگو، نامزدی خود را(حداقل تا آن زمان) تکذیب کرده بودند، ولی آنچه که واقعیت دارد این است که اصلاحطلبان به دلیل همان وضعیتی که درگیرش هستند تا کنون و به طور رسمی درباره نامزدهای احتمالی به جمعبندی و حتی بحثهای مقدماتی نرسیدهاند.
اخیراً موضوع کاندیداتوری آیتالله هاشمی رفسنجانی بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است و خود ایشان نیز رسماً و قطعاً این موضوع را تکذیب نمیکنند و حتی در دیدارشان با برخی اهالی رسانه گفتند که "فعلاً" بنای کاندیداتوری ندارم اما اگر بدانم که حضورم برای کشور ضروری است، لحظهای درنگ نمیکنم. با توجه به این مسائل، شما حضور ایشان را به عنوان کاندیدا چقدر محتمل میدانید و اینکه در صورت تصمیم آقای هاشمی بر کاندیداتوری، این تصمیم را صحیح و مناسب میدانید و یا نظر دیگری دارید؟
درباره پیشبینی رفتارهای فردی، بهتر است احتیاط کرده و اظهار نظر قطعی نکنیم. زیرا در ایران شرایط به گونهای است که رفتارهای فردی از منطق بینالاذهانی قابل فهمی تبعیت نمیکند که بتوان آن را درک و با اطمینان نسبی پیشبینی کرد. ولی با توجه به شرایط سنی و وضعیت سیاسی و دو بار حضور ناموفق قبلی آقای هاشمی (مجلس ششم و سال 1384) گمان نمیکنم که هیچ شانسی برای حضور مجدد و موفقیتآمیز ایشان وجود داشته باشد. از همه مهمتر چنین حضوری یک پیام روشن دارد و اینکه فعالان انقلاب، هنوز و بعد از 35 سال نتوانستهاند ساختاری را پیریزی کنند یا افرادی را به جامعه سیاسی کشور تحویل دهند که قادر به پیگیری و پیشبرد امور باشند و تحقق چنین هدفی منوط به حضور همان نیروهای اولیه است، و این به معنای اقرار تلویحی به شکست خواهد بود. نکته دیگر این است که اثرگذاری در سیاست لزوماً منحصر به حضور در مدیریت اجرایی نیست. اگر سیاستمداران قدرتمند و حاذقی داشته باشیم، به طور قطع در بیرون از مدیریت اجرایی هم میتوانند بر روند امور تأثیرگذار باشند. به نظر من حضور آقای هاشمی (به حق یا ناحق) فضای انتخابات را چنان تحت تأثیر قرار میدهد که موضوعات فردی و نه سیاسی، محور مناقشات انتخاباتی خواهد شد و این به نفع جامعه و حتی ایشان هم نیست.
آقای هاشمی در سخنرانی خود در جمع اهالی رسانه، ضمن انتقاد تلویحی از برخی اقدامات دولت آقای خاتمی و همچنین انتقادات صریح از دولت آقای احمدی نژاد، دولت سازندگی را دولت اعتدال نامیدند. آیا دولت آقای هاشمی، دولت اعتدال و بهترین دولت در بین چند دولت گذشته در جمهوری اسلامی ایران بوده است؟ رفتارهای دولت هاشمی در عرصه های مختلف سیاسی،اجتماعی، اقتصادی و ... و بخصوص رفتار ایشان با منتقدین را چطور ارزیابی میکنید؟ گفته میشود آقای هاشمی با برخی منتقدان از جمله حضرتعالی برخوردهای نامناسبی داشتهاند. این موضوع را تایید میکنید؟
مقایسه دولتها با یکدیگر قدری سخت است، زیرا شرایط و محیط و نیز درآمدها و هزینههای هرکدام متفاوت بوده است. بنابراین بجای مقایسه دولتها با یکدیگر، بهتر است که هر دولتی را برحسب ادعاها و برنامهها و تواناییها و نیز درآمدهای خودش نقد و ارزیابی کنیم. به نظر من تأکید آقای هاشمی بر نفی دیگران و اثبات دوره خودشان کمکی به درک و حل مشکلات نمیکند، این کار مثل رفتار دولت فعلی است که گویی 1/1/1 تاریخ ایران و انقلاب از سوم تیر 1384 آغاز شده است! برخورد با منتقدین هم متأسفانه در جامعه ما نهادینه شده است، و منحصر به این و آن و حتی حکومتی و غیرحکومتی نیست، حتی افرادی که به لحاظ نظری از دموکراسی و آزادی دفاع کامل میکنند، هنگام عمل، منتقدین خود را سکّه یک پول میکنند، چه رسد به افرادی که چنین داعیههایی را ندارند. وقتی که من به عنوان یک روزنامهنگار دوره آقای هاشمی را نقد میکردم، بدان معنا نبود که تمام آن دوره را سیاه میدانستم، همچنان که به دوره آقای خاتمی هم نقد میکردم در حالی که طرفدار این دوره بودم. متأسفانه اصحاب قدرت در ایران به جای آن که منتقدین خود را ارج نهند، آنان را همچون دشمن و فردی خبیث یا بدخواه و حسود و بدطینت و متصف به امثال این صفات میدانند در حالی که خیرخواهترین افراد برای صاحبان قدرت (حتی اگر خود منتقدین هم نخواهند)، منتقدین هستند، و آقای هاشمی هم از این قاعده کلی مستثنا نبودهاند. کم و زیادی این رفتار در افراد بحث دیگری است.
اصلاحطلبان برای انتخابات شوراهای 92 برنامهای دارند؟
به نظرم اصلاحطلبان تا وقتی که نتوانند درباره انتخابات ریاست جمهوری که کنش سیاسی سطح بالاتری است به جمعبندی روشنی برسند، نخواهند توانست در شوراها، عملی جمعی انجام دهند، هرچند اصلاحطلبان منفرد، در همه جاهای کشور در این انتخابات شرکت خواهند کرد.
یکی از مسائل اصلی پیرامون اصلاحطلبان، عدم مرزبندی روشن افراد حاضر در آن با اپوزیسیون در برخی از موارد از جمله اتفاقات پس از انتخابات 92 است. حضرتعالی در مصاحبهای که اخیراً داشته اید فرمودهاید که این یک موضوع و مسئله فرعی است. آیا فکر نمیکنید همین "مسئله به قول شما فرعی" در بسیاری از جهات موجبات بیاعتمادی به اصلاح طلبان را از سوی گروههای اصولگرا یا حاکمیت فراهم کرده است؟
ـ ابتدا متذکر شوم که من در آن مصاحبه نگفتهام که این مسأله فرعی است مگر میشود نیروی سیاسی فاقد مرزبندی باشد، هر نیرویی با توصیف خودش از دیگران متمایز میشود، متأسفانه همکاران روزنامهنگار باید اخلاق حرفهای را در انتخاب تیتر متناسب با متن بیشتر رعایت میکردند، همان طور که در متن آن گفتگو شرح داده بودم، در برابر اصرار خبرنگار به نبود این مرزبندی گفتم که نسبت به اصل دعوای موجود میان اصلاحطلبان و حکومت درباره انتخابات سال 1388، این مسأله فرعی است و باید ابتدا به آن اختلاف اصلی پرداخت، ضمن این که اصل وجود ادعای خبرنگار در این مورد را در آن گفتگو نپذیرفتم. فارغ از این نکته، مرزبندی نیروها همیشه یک موضوع قابل توجه و حتی ضروری است، در آن گفتگو تأکید خبرنگار بر نبود مرزبندی با سازمان مجاهدین خلق بود که گفتم در این باره مرزبندیها خیلی خیلی روشن است. با این وجود، این نظر شما قابل قبول است که یکی از دلایل بیاعتمادی میان طرفین عدم رعایت برخی مرزبندیهاست ولی فراموش نکنیم که اصلاحطلبان هم از این نوع مرزبندیها را برای نیروهای مقابل خود طرح میکنند. در نهایت به نظر من مهمتر از هر چیز دیگر، اتخاذ مواضع شفاف و ایجابی است، و داشتن همین مواضع گام اولیه مرزبندیهای سیاسی لازم خواهد شد. تاکید بنده در اتخاذ این مواضع از سوی اصلاحطلبان هم برای مخدوش نشدن مرزهای سیاسی است.
عوامل ایجاد بداخلاقیهای سیاسی در کشور چیست؟ برای اجرای نص صریح قانون در کشور و جلوگیری از بداخلاقیهایی نظیر آنچه که اخیراً در مجلس افتاد و یا آنچه که در عدم پذیرش نتیجه انتخابات در 22 خرداد 1388 رخ داد، چه باید کرد؟ آیا ایراد از قوانین است و یا هنوز کار سیاسی در کشورمان جا نیفتاده است و نیاز به تجربه و فعال شدن هرچه بیشتر "عقل عملی" نخبگان سیاسی در این زمینه هست؟
این یک پرسش کلیدی و مهم است. اول از همه باید بگوییم که منظورمان از «بداخلاقی» چیست؟ اگر رفتار غیر قانونی باشد، آن را نمیتوان به مفهوم «بداخلاقی» فروکاست. جامعه ما از «بداخلاقی» لطمه اصلی را ندیده،(هر چند لطمه دیده ولی اصلی نیست) بلکه خسارت بزرگتر را از رفتارهای غیرقانونی میبیند. برای جلوگیری از این رفتارها، هیچ چارهای نیست، جز آنکه نهادهای نظارتی رسمی و غیر رسمی و قدرتمند و مستقل وجود داشته باشند و مانع شکلگیری آنها نشویم. مهمترین نهاد نظارتی رسمی، دادگستری است، اگر استقلال این نهاد و قاضی حفظ شود، و نهاد قضایی به بالاترین اعتبار در جامعه ما برسد، در این صورت دیگر کسی جرأت نمیکند که به قانون بگوید بالای چشمت ابروست. متأسفانه نهاد قضایی ما فاقد این جایگاه است، نهادهای نظارتی غیر رسمی مثل مطبوعات، رسانهها و گروههای مختلف نیز مشروط به آزاد بودن، نقش بسیار مهمی در جلوگیری از بروز اختلافات غیر موجه و کمک به حل آنها دارند. در مورد انتخابات سال 1388 هم اگرچه من رفتار منتقدین را قبول ندارم و درست نمیدانم، ولی بروز آن را به عنوان یک واکنش احساسی( و نه کنش سیاسی عقلانی) تا حدی میفهمم، زیرا نهاد نظارتی انتخابات باید مستقل و بیطرف میبود، تا شائبه جانبداری در تصمیمات آن نباشد. متأسفانه برخی افراد نهاد نظارتی انتخابات، این مهم را رعایت نکردند و هنگامی که نهادهای نظارتی متهم به جانبداری شدند و این جانبداری را با حضور در برنامههای تبلیغاتی یک نامزد به شدیدترین وجه نشان هم دادند، مرجعیت خود را در اخذ تصمیم نهایی و معتبر و نیز در حل اختلاف زیر سوال بردند، حتی اگر اعتراضات مبتنی بر استنادات معتبری هم نبود ولی در هر حال قابل فهم و حتی پیشبینی بود. حتماً میدانید که قاضی اگر با یکی از طرفین دعوا نسبت نزدیکی داشته باشد، حق قضاوت در آن دعوا را ندارد، هرچند قاضی عادل باشد. زیرا وجود این نسبت زمینه برچسب خوردن اتهام طرفدارانه بودن حکم را فراهم میکند. البته برای قانونی شدن رفتارها و محترم شمرده شدن قانون، پرهیز از سوءاستفاده از حق نیز مهم است. به عبارت دیگر مجلس حق قانوننویسی دارد ولی درست نیست که منویات خاص گروهی را در قالب قانون درآورد و این اعتراض رییس دولت به مجلس تا حدی قابل توجه و حتی قابل قبول هم هست.
برخی تحلیلگران سیاسی در کشور، نخبگان سیاسی کشورمان را عاملان اصلی بروز بداخلاقی سیاسی در کشور میدانند و معتقدند همواره مردم در این زمینه از سیاسیون پیش بودهاند. آیا این نظر را قبول دارید؟ اگر قبول دارید چرا نخبگان سیاسی کشور به قواعد اقدام سیاسی پایبند نیستند؟
به نظرم این درست نیست. نه همه نخبگان سیاسی رفتارهای غلطی دارند و نه همه مردم چنین هستند که در سوال آمده. بعلاوه چگونه میتوانیم نخبگان یک جامعه را از توده آن جدا کرده و تافته جدا بافتهای بدانیم؟ از همه گذشته، این نخبگان که از آن سوی مرزها و آسمان نیامدهاند، اینها هم از این ملت و مردم هستند. اگر در برخی افراد عادی، رفتارهای مورد نظر در پرسش خود را نمیبینید، شاید به دلیل این است که آنان آب در دسترس ندارند و الا شناگران قابلی خواهند بود. مشکل اصلی این است که زمین بازی سیاست در ایران قاعدهمند و تحت نظارتهای رسمی و غیر رسمی نیست. ببینید! 8 سال است که یک سری اسامی مفسدین اقتصادی در جیب! است و بیرون نمیآید، وقتی هم که در یک مورد بیرون میآید برای مقابله جویی با رفتار یک نهاد دیگر و نه استیفای حقوق مردم است. اگر قوه قضاییه مناسبی داشتیم، با اولین اظهارنظر رییس جمهور که لیست اسامی را در جیب دارم، یک احضاریه رسمی برای او میفرستاد و مطابق قانون خواهان ارایه اطلاعات وی میگردید و در صورت استنکاف به طور قطع باید با او برخورد میشد، و اگر مستندات معتبر بود، افراد مذکور در آن متهم و محاکمه میشدند. در ایران بیشتر اتهامات، بویژه اتهامات مرتبط با حوزه عمومی، روی زمین میماند، و حل و فصل نهایی نمیشود. بنابراین اگر نخبگان به قواعد سیاسی پایبند نباشند، ناشی از ضعف نهادهای نظارتی است، زیرا اگر این قواعد، الزامآور و قانونی باشد، نهاد نظارت رسمی باید به صورت شفاف، عادلانه و بیطرفانه و منصفانه با آن برخورد کند.
دیدگاه تان را بنویسید