خاطراتی ناب از سردار بازسازی لبنان/ «حدیقة ایران» را چه کسی ساخت؟/ پیرزن لبنانی‌ای که از امام(ره) می‌گفت

کد خبر: 248360

او در رفت و آمد نه محافظی داشت و نه دفتر و دستک آنچنانی، . پروژه های لبنان دیگر به اتمام رسیده بود، آخرین بار شهید خوشنویس به من گفت کم کم عازم تهران هستیم؛ کار ما در لبنان تمام شده است . این موضوع چند ماه قبل مطرح شد . دیگر ایشان را کم می دیدم تا اینکه خبر شهادت ایشان شنیدم . بله تازه کار شهید خوشنویس برای آوارگان و مردم ستم دیده سوریه آغاز شده بود...

خاطراتی ناب از سردار بازسازی لبنان/ «حدیقة ایران» را چه کسی ساخت؟/ پیرزن لبنانی‌ای که از امام(ره) می‌گفت
سرویس سیاسی «فردا»: بهزاد دانشفر * : تصور نمی کردم روزی شهید خواهد شد ، همیشه نقل قول شهیدان را شنیده بودم ، اما این بار ، اولین مرتبه ای بود که بدون واسطه ای دوستی داشتم که به خیل شهدا پیوست . این دوستی و آشنایی در این دنیا بیش از دو سال دوام نیافت ، اولین آشنایی ام با شهید مهندس حسن شاطری (حسام خوش­نویس) ، به وقتی باز می گردد که به دعوت یکی از دوستان لبنانی در اوایل سال 90 عازم جنوب لبنان شدیم . آن روزها سخن از راه اندازی پارک مارون الراس زیاد بود . مارون الراس منطقه ای بود که در جنگ 2006 شاهد در گیری ها و پیروزی های حزب ا... ومردم لبنان بود . در مسیر مارون الراس می توانید مکان هایی همچون قانا و مناطق شیعه نشین بنت جبیل را ببینید ، حادثه ی تلخ قانا و حمله هوایی و بمباران پناهگاه فلسطینی ها در سال 1996 بسیار اندوهناک بوده و آثار آن تاکنون باقی مانده است . اما ؛ پارک مارون الراس ، پارکی ایرانی است که با نام « حدیقة إیران » در نقطه ی صفر مرزی لبنان و فلسطین اشغالی به عنوان رمز محبت و وفاداری به ملت لبنان ، احداث شده است . این پارک به همت ستاد بازسازی ایران ساخته شده بود. ویژگی این پارک ایرانی ، این بود که نقشه ایران و تمامی استان های ایران بطور مجزا در 32 سایه بان در بخش های مختلف پارک معرفی شده است . احداث نمادین صحن قدس و برج دیدبانی از زیبایی های این پارک است . موقعیت پارک به گونه ای است که به اطراف مشرف است و از آنجاست که می توانید به راحتی شهرک های صهیونیستی و تردد سربازان رژیم صهیونیستی را درپشت سیم های خاردار ببینید.
وقتی وارد پارک می شوید احساس خاصی پیدا می کنید ، حس غرور آمیز و اقتدار ، پرچم ایران در آن برافراشته شده و تصاویری از امام (ره) در آن نصب شده است . ستاد بازسازی ایران در لبنان توانسته بود با یک برنامه ریزی مناسب علاوه بر ساخت یک پارک مرزی برای تفریح لبنانی ها به ویژه اهالی روستا ها و شهرهای جنوب ، اقدامی فرهنگی در جهت معرفی ایران نماید .البته این کار ساده ای نبود. در آن روزها خیلی صحبت از حمله رژیم صهیونیستی به پارک مارون الراس مطرح بود و عده ای ساخت پارک را غیر ممکن می دانستند چرا که به دلیل نزدیکی پارک به مرز و تحرکات ساخت و ساز می توانست موجب واکنش دشمن شود . در نهایت پارک خیلی با شکوه ساخته شد ، ومورد استقبال قرار گرفت . محلی برای حضور شادی مردم در روزهای تعطیلی یکشنبه که جای خالی در آن به سختی پیدا می شود. بعد ها این پارک محلی برای تجمع مراسم های حزب ا... یا تظاهرات فلسطینی های مقیم لبنان در روز نکبت گردید. این نبود مگر به همت و شجاعت ستاد بازسازی ایران در لبنان و تلاش های شهید حسن شاطری . مارون الراس و خدمات شاطری به هر حال همانطور که گفته شد برای اولین بار برای دیدن مارون الراس عازم جنوب شدم . پس از دیدن و گشتی در مارون الراس به همراه دوستان عازم بیروت شدیم . در طی مسیر بود که متوجه شدم تلفن همراهم را گم کرده ام . نمی دانستم آخرین بار آن را کجا جا گذاشته ام ، فکرم مشغول بود چرا که تلفن و شماره های آن تنها وسیله ارتباطی من بود . به رستوران بین راهی که قبلا برای صرف غذا توقف کرده بودیم برگشتیم اما تلفن آنجا هم نبود . خلاصه به بیروت آمدم ، هوا دیگر تاریک و شب شده بود . به پیشنهاد یکی از دوستان موضوع گم شدن تلفن را به کنسولی سفارت اطلاع دادم . آنها هم شماره تماس ستاد بازسازی را به من دادند. با ستاد تماس گرفتم ، کارمند ستاد لبنانی بود از آنجا که متوجه شد ایرانی هستم تلفنم را به شخصی ایرانی که بعد خود را خوشنویس معرفی کرد، ارتباط داد . پس از احوال پرسی به ایشان گفتم سفری به مارون الراس داشتم ، احتمال می دهم تلفنم را در پارک جا گذاشته باشم ، قرار شد مجدد به ایشان تماس بگیرم در خیال خودم دیگر قید تلفن همراه را زده بودم ، چرا که در مارون الراس و آن پارک بزرگ مگر می شد تلفن پیدا کرد !! خلاصه در کمال نا امیدی یک روز بعد به مهندس شاطری تماس گرفتم و ایشان گفت تلفن شما در دفتر است می توانید به ستاد بازسازی آمده و آن را ببرید . تعجب کرده بودم خیلی خوشحال شدم به ستاد رفتم و تلفن را صحیح و سالم تحویل گرفتم . خیلی تشکر کردم اما ذهنم مشغول زحمتی بود که برای پیدا کردن تلفن به ستاد داده بودم ، چرا که پیدا کردن و ارسال آن دشوار بود . خلاصه باب آشنایی من با مهندس خوشنویس ( شاطری ) از ماجرای گم شدن تلفن همراه آغاز شد . بعد ها در مراسم های سفارت از جمله دعای کمیل یا ایام عاشورا و عید نوروز مهندس را می دیدم . او جثه ای متوسط و لاغر اندام داشت . چابک بود و کلامش با سرعت ، روحیه اش شاداب بود ؛ همواره مزاح و لبخند می بایست حاصل و چاشنی دیدار با او باشد. توصیفی که می نمایم بدون واسطه و برآمده از برداشت خودم است . همیشه ویژگی های اخلاقی شهیدان مطرح می شود اما این بار من خودم شاهد و راوی رفتار شهیدی چون شهید خوشنویس( شاطری ) بودم. او در روابط با افراد منزوی نبود و خیلی زود باب رفاقت را می گشود ، در مراسم های مذهبی سفارت مانند دعای کمیل همواره خلاء مشکل مداح را با صدایی زیبا پر می نمود . مداح ثابت نبود اما هر وقت از جلسه دعا که می رسید به پشت میکروفون می رفت . صدایش با آه و سوز همراه می شد و طراوتی را به جلسه می داد ، هر وقت او وارد جلسه دعا می شد ، خوشحال تر می شدم و دعایش می کردم ، پایان مراسم و پس از صرف غذا دعای سفره را می خواند و بعد از دعا مزاح می نمود : «دست پزنده و دندان خورنده درد نکند ،و... بی همسران همسر ، بی شوهران شوهر دار شوند، و.... آمین » . در مراسمی نبود که صلوات ختم شود و صدای ایشان بر جمع قالب نشود ، در عزاداریهای امام حسین (ع) میدان داری می نمود و صدایش به همراه مداح و تکرار نوحه اش در جمع غالب بود. با آشنایی بیشتر مهندس خوشنویس به ایشان پیشنهاد همکاری با دانشجویان را دادم ، البته با توجه به مشکلات مسکن و هزینه های سرسام آور آن ، پیشنهاد دادم اگر امکان دارد از پروژه های انجام شده ، بتوان خوابگاهی دانشجویی بطور استیجاری با قیمت مناسب در اختیار دانشجویان قرار گیرد. که ایشان امکان معرفی دانشجویان را به شرکت ها یا دوستانشان ممکن دانست ، اما پیشنهاد شخص مهندس مبنی بر انجام فعالیت پژوهشی در ستاد بود که در ازای آن مبالغی در اختیار دانشجویان قرار گیرد. مهندس خوشنویس اعتقاد داشت پس از جنگ 2006 لبنان تا کنون ؛ فعالیت های گسترده ای در راستای بازسازی و حل مشکلات صورت گرفته اما تاکنون تجربیات بدست آمده از مدیریت بحران پس از جنگ به کتابت نرسیده است . نقش شاطری در لبنان شهید خوشنویس تاکید داشت که حزب ا... لبنان در اسکان دادن مردم در حین و پس از جنگ 2006 بسیار موفقیت آمیز عمل نموده است . او با مقایسه و حضورش در افغانستان و عراق و تجربیات آن دو کشور اعتقاد داشت شرایط روحی پس از جنگ و وجود گسترده آسیب ها و تخریب ها سخت ترین شرایط را بر انسجام فکری و روحی مردم تحمیل می نماید که ارائه طرح ها در آن هنگام بسیار مهم و ضروری است . بویژه با این هدف که مردم سرزمین هایشان را ترک نکنند . در نهایت آنچه ایشان انتظار داشت انسجام فعالیتی پژوهشی و فرهنگی در راستای اقدامات انجام شده و انتقال تجربیات بود.
من سعی کردم که بتوانم فعالیت های بازسازی و تاثیر آن را بر مسائل اجتماعی لبنان ارتباط دهم در ابتدا کمی دشوار بود اما با مطالعات نسبی پیشنهاده طرح پژوهشی را به شهید خوشنویس دادم که در آن به تاثیر بازسازی بر روند مقاومت و در نهایت امنیت جمهوری اسلامی ایران اشاره شده بود. طرح مورد استقبال مهندس قرار گرفت و چند جلسه برای اصلاح آن گذاشته شد؛ اما به دلیل سفر پیش آمده من به ایران و مشغله جدید و نیز برنامه های بازسازی مهندس ، باعث شد کار به تعویق و در نهایت متوقف شود. البته مهندس چند بار با من تماس گرفت و حتی مطرح نمود نکند مسئله ای موجب ناراحتی شده که دفتر ایشان نمی روم من نیز حقیقت موضوع که مشغله حاد تحصیلی ام بود را مطرح نمودم . شهید مهندس خوشنویس در جریان جلساتی که با ایشان داشتم دو خاطره برایم تعریف نمود : اولین خاطره ی ایشان ، گفته ی سید حسن نصرا... بود . مهندس می گفت : « در مراسمی سید حسن نصرا... گفته است بازسازی مناطق جنگ زده خود جهاد است. این موضوع شهید خوشنویس را خیلی تحت تاثیر قرار داده بود» .در خاطره ای دیگر مهندس شهید می گفت : « پس از جنگ 2006 تازه به لبنان آمده بودم ، به همراه تعدادی از همکاران برای بازدید به روستاهای جنوب و مناطق جنگ زده رفته بودیم . در روستایی که وضعیت بسیار نامناسبی داشت پیرزنی را با لباس های کهنه ودست پینه بسته دیدم که به سمت من آمده و عکسی قدیمی از امام خمینی (ره) را به من نشان داده و گفت همه چیز ما برای امام خمینی(ره) ،او به ما عزت داده و ما دوستش داریم . شهید خوشنویس افزود بسیار تحت تاثیر آن پیرزن قرار گرفتم ، او ما را فرزندان خمینی(ره) خطاب می کرد و من به خود قول دادم که در این زمینه کوتاهی نکنم». برکات ستاد لبنان به هر حال فعالیت های ستاد بازسازی ایران در لبنان با مدیریت شهید خوشنویس ، برکات فراوانی را برای مردم جنگ زده و جبهه مقاومت ایجاد نمود . ساخت جاده های مواصلاتی ، پل های تخریب شده ، مدارس و مساجد مورد حمله واقع شده که از قبل و با برنامه ، مورد هدف گیری رژیم صهیونیستی برای فلج نمودن اماکن اجتماعی و مذهبی قرار گرفته شده بود احیا شد و بر صلابت و کارآمدی جبهه مقاومت لبنان افزود . آثار آن شهید بزرگوار همواره از جنوب تا شهرهای مرکزی شیعه نشین مشخص و محرض است. فعالیت های آن شهید توانست تا حد زیادی فعالیت های خائنان و جبهه مقابل مقاومت در داخل لبنان را که ایران و حزب ا... را عاملی برای توطئه و بیچارگی مردم لبنان خطاب می نمودند را نقش بر آب نموده و با عزت دادن به شیعیان و مردم لبنان حقیقت مقاومت و خدمت اصلی آن به «مردم » را عزیزتر نماید.
ایثار و گذشت شهید خوشنویس نه در کار اجرایی بلکه در همه رفتارهایش نمود داشت . خاطرم هست به دلیل مشکلات تاریخ پرواز تهران به بیروت را به تعویق انداخته بودم ، به دلیل کمبود جا هنوز پاسخی قطعی برای دریافت بلیط نداشتم و اسمم در لیست انتظار بود . نیم ساعت دیگر باید پرواز صورت می گرفت . من که به همراه خانواده بودم تلاش زیادی برای مجاب نمودن مسئول پرواز نمودم که از شهرستان شبانه با خانواده آمدم و ضرورت دارد به بیروت بروم . در این حین شهید را نیز دیدم که برای گرفتن بلیط آمده بود به ایشان مشکلم را توضیح دادم اندکی بعد ایشان برگشت در این حین نیز خانمی که حجاب مناسبی نداشت مرتب اصرار می نمود مسافر است و به همراه خانواده عازم بوده و هزینه هتل را از قبل پرداخت نموده است. مسئول پرواز تعداد اسامی که در لیست انتظار پروازشان قطعی شده و می توانستند بلیط بگیرند را خواند . اسم شهید خوشنویس در میان آنان بود . من که اسمم خوانده نشده بود بسیار ناراحت بودم . به هر حال بطور اتفاقی با نیامدن خانواده ای ، ما و آن خانم در لیست قطعی قرار گرفته و در لحظات آخر وارد هواپیما شدیم . اما شهید خوشنویس آخرین نفری بود که بعد از ما وارد هواپیما شد و بعد من متوجه شدم که وی که خود رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان است چقدر ساده و بی آلایش در صف تهیه بلیط قرار گرفته و حتی از حق خود صرف نظر کرده بود تا شاید ما از پرواز جا نمانیم و بعد از قطعی شدن تهیه بلیط برای خودمان ، ایشان اقدام به تحویل بلیط نمود . این سادگی رفتار شهید خوشنویس در فعالیت کاری ایشان نیز مشهود بود . تمامی پروژه های سنگین از یک دفتر که واحد آپارتمانی بود هدایت می شد. دفتر ستاد بازسازی ایران در لبنان یک واحد ساختمانی بود که وقتی وارد آن می شدی در ابتدا کفش هایتان را در جاکفشی گذاشته و قدم بر زمین موکت شده می گذاشتید . سالن انتظار هم مبله و تلویزیون ایران و بنری زیبا از چهره مقام معظم رهبری که لبخند بر لب داشت در آن نصب شده بود. پذیرایی چای و خرما بود و وقتی وارد اتاق شهید می شدی کوچکترین اتاق با حداقل تجهیزات یعنی میز کار و یک سیستم کامپیوتر مواجه می شدید .
او در رفت و آمد نه محافظی داشت و نه دفتر و دستک آنچنانی، اما کارگران و مدیران شرکت های مختلف لبنانی بودند که در انتظار او بودند و از این رفتار مهندس درس های سادگی می آموختند . پروژه های لبنان دیگر به اتمام رسیده بود، آخرین بار شهید خوشنویس به من گفت کم کم عازم تهران هستیم؛ کار ما در لبنان تمام شده است . این موضوع چند ماه قبل مطرح شد . دیگر ایشان را کم می دیدم تا اینکه خبر شهادت ایشان را در سوریه شنیدم . بله تازه کار شهید خوشنویس برای آوارگان و مردم ستم دیده سوریه آغاز شده بود . چقدر تلخ است عمل خفاش هایی که حقیقت را نمی بینند و انسان های پاک و خدمتگزار را به خاک و خون می کشند . مزدوران رژیم صهیونیستی سال ها انتظار او را می کشیدند تا زهر خود را خالی کنند در حالیکه شهید به دنبال خدمت و شاد کردن مردم فقیر و ستم دیده بود. به قول نماینده مقام معظم رهبری در لبنان حجت الاسلام والمسلمین عارف ، شهید خوشنویس صیاد بود ، او بدون در نظر گرفتن موقعیت مکانی و زمانی دنیایش را یکجا با خدا معامله کرد، او به نیت الهی و یاری دین مهاجرت نمود در راه او مجاهدت نمود و به مردم تا می توانست خدمت نمود و در نهایت به حق شهید شد . روز شهادت مهندس حسام خوشنویس ( شهید حسن شاطری ) که بعد ها متوجه شدیم او از سرداران جنگ بوده و حتی دل به اسم خودش نبسته بود ، مصادف با سالروز شهادت عماد مغنیه به شهادت رسید ؛ آری ! شهدای حزب ا.. به وعده ی خود به شهید شاطری عمل نمودند ... افتخار دیگر سخنرانی سید حسن نصرا... در سومین روز شهادت شهید شاطری در مراسم یاد بود شهید عماد مغنیه در جمع هزاران نفر لبنانی و رسانه های بیشمار بود او از شهید خوشنویس (شاطری ) به عنوان خدمتگزار یاد کرد و او را مورد تقدیر قرار داد. در کوچه ها و خیابان های مختلف لبنان به ویژه محل های شیعه نشین از سوی مردم و مراکز لبنانی در مناطقی مانند ضاحیه ،حاره حریک ، برج البراجنه پرچم های سیاه و تسلیت به پیشگاه امام زمان (ع) و امام خامنه ای به مناسبت شهید خوشنویس نصب شد، تلویزیون المنار و سایر دستگا های رسانه ای به پوشش گسترده و معرفی بیش از پیش شهید پرداختند ، در مراسم آن شهید در بیروت، دستجات مختلف حضور یافتند از مسئولین دولتی تا اقشار مختلف به ویژه سران مذهبی مارونی ، اهل تسنن ، کشیش های مسیحی و..... ؛ تازه خون ریخته شده ی آن شهید غوغایی وصف نشده بر پا کرده بود و نقشش را به رخ کشیده وسرآغاز دیگررا ترسیم می کرد. اگر چه رفتن شهید حسن شاطری درختی تلخ است اما خوش حالیم که او میوه شهادت راچید و نصیب خود نمود . و به بالاترین خصال که امام حسن عسگری (ع) فرمودند یعنی ایمان به خدا و سود رساندن وخدمت به مردم ؛ دست یافت . روحش شاد و راهش پر رهرو.
*، عضو انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در لبنان
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت