نسخهآزمايششده دولتوحدتمليبهبازارآمد!
هاشمي با بيان اينكه «ما تا آخر 8 سال، كارمان را بدون دردسر انجام داديم» گفت: هم رابطه مان با نهادها و قواي ديگر بسيار خوب بود و هم در عرصه بين الملل دستاوردهاي خوبي داشتيم.
کیهان نوشت: هاشمي رفسنجاني مي گويد «نسخه كوچك طرح دولت وحدت ملي همان بود كه ما در دولت بعد از جنگ (سازندگي) انجام داديم». وي در مصاحبه با سايت انتخاب گفته است: براي اجراي اين طرح بايد مجموعه اقداماتي كه ما را از وضع نامساعد فعلي در عرصه بين الملل و داخل خارج كند، بهره گرفت. البته نسخه كوچك اين طرح، همان بود كه ما در دولت بعد از جنگ انجام داديم. وي مي افزايد: در حال حاضر مشكل اصلي با خارجي هاست. در زمان جنگ هم اوضاع همينطور بود. ما اولويت را داديم به اصلاح روابط خارجي و از قطعنامه شروع كرديم. هاشمي ادامه داد: در آن دوره درعرصه داخل هم اختلافات تشديد شده بود. راهكار من اين بود كه دولتي تشكيل دهيم كه تركيبي از جناح هاي مؤثر انقلاب (محافظه كاران، مستقل ها و راديكال ها) باشد. وي در حالي كه مجالس چهارم و پنجم بيشترين همكاري را با هاشمي داشتند، ضمن متهم كردن تلويحي مجلس به تندروي مي افزايد: در زماني كه اكثريت مجلس در اختيار نيروهاي راست بود، در مواجهه با مجلس، بنا را بر تعديل و تفاهم گذاشتيم. هاشمي رفسنجاني تصريح كرد: الان هم دولت اگر تركيبي از اين مجموعه باشد، البته با قيد اينكه رئيس دولت روي آنها نفوذ داشته باشد، مي توان اميدوار بود. هاشمي با بيان اينكه «ما تا آخر 8 سال، كارمان را بدون دردسر انجام داديم» گفت: هم رابطه مان با نهادها و قواي ديگر بسيار خوب بود و هم در عرصه بين الملل دستاوردهاي خوبي داشتيم. وي با اشاره مجدد به دولت وحدت ملي افزود: من از اين طرح، يك ايده آل غيرواقعي نمي خواهم. نظر من اين است كه اين طرح بايد با هماهنگي تمام جريانهاي مؤثر در انقلاب شكل بگيرد. او در پايان گفت وگو با «انتخاب» مي گويد: در سال هاي اخير، اكثر طردها و برخوردها نسبت به يك جريان بوده كه تعداد كمي هم نيستند. آقاي هاشمي البته، درباره فرجام دولت به اصطلاح وحدت ملي خود توضيح نمي دهد. وي و اطرافيانش بعدها مكرراً به عنوان افتخار خود و به عنوان استدلال در برابر اصلاح طلبان اعلام كردند كه دولت [ساختار شكن و افراطي] اصلاحات، از دل دولت سازندگي جوشيد. در واقع خطوط موازي «راديكاليسم و تنش در داخل» و «سازش طلبي در قبال آمريكا» و «ليبراليسم فرهنگي» به تدريج در دولت سازندگي و به واسطه حضور عناصري چون عطاءالله مهاجراني و عبدالله نوري و خاتمي پديدار شد. اين در حالي بود كه جريان حاكم بر مجالس وقت بيشترين همكاري را با دولت سازندگي به عنوان ضرورت كشور مبذول مي داشت اما برآيند آن همكاري يكسويه، تغيير فاز ناگهاني رئيس دولت و حزب تابع وي در دولت سازندگي به سمت حمايت از حلقه اي بود كه بعدها عنوان اصلاح طلبي را براي خود انتخاب كردند. در چنان وضعي امثال ناطق نوري (رئيس مجلس وقت) دور زده شدند و حتي هاشمي در نماز جمعه القاي تقلب به نفع ناطق و به ضرر خاتمي را نيز مطرح كرد، حال آن كه اقتضاي بيطرفي و ادعاي وحدت ملي كذايي، عدم جانبداري از خاتمي و تخريب عملي رقيب وي بود. البته بعدها افراطيون جبهه اصلاحات به خيال اينكه قدرت را به دست گرفته اند و نيازي به امثال هاشمي ندارند اقدام به تخريب وي در انتخابات مجلس ششم (سال 78) كردند. اما اين اتفاق عبرت آموز و فراموش نشدني مانع از حمايت جريان نفاق فرصت طلب از آقاي هاشمي در انتخابات سال 84 و سپس در تحركات مغاير با وحدت و منافع و مصالح ملي در سال 88 نشد. درباره مسئله سياست خارجي و تنش زدايي نيز شايان يادآوري است كه نگاه خاص آقاي هاشمي در اين عرصه، مانع از ايراد اتهام بي سابقه عليه وي در دادگاه ميكونوس نشد.
دیدگاه تان را بنویسید