دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا

کد خبر: 228748

ملت ایران به دلایل کاملاً محکم و با استدلال منطقی، دولت امریکا را دشمن خود می‌داند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه‌ ملت‌های دنیا هم این را از ملت ایران شناخته‌اند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه می‌کنند. بتدریج می‌خواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادّی و معمولی بکنند.

ایسنا: رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: با تسلیم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به نشستن پای میز مذاکره با امریکا، خیال امریکا از بسیاری از این مبارزات دنیای اسلام آسوده خواهد شد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیست و ششم دی‌ماه 1376 در خطبه‌های نماز جمعه اظهار کردند: من اوّلاً برای شما برادران و خواهران عزیز بیان کنم که اهداف جنجال تبلیغاتی امریکایی‌ها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنیا چیست. این‌که دائماً می‌گویند ایران می‌خواهد با امریکا مذاکره کند؛ ایران می‌خواهد بتدریج رابطه با امریکا برقرار کند، هدف‌شان از این حرف‌ها چیست؟ چه می‌خواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چیزی هستند؟ آن‌چه مسلّم است، دنبال خیر جمهوری اسلامی و خیر ملت ایران نیستند؛ این‌که واضح است. تا به حال در طول این نوزده سالی که از انقلاب می‌گذرد، هم حکومت امریکا، هم مطبوعات امریکا و هم رسانه‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوهای امریکا، تا آن‌جایی که توانستند، به ملت ایران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خیانت کردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگی که ما داشتیم و در قضایای اقتصادی، یک‌جا این‌ها به نفع ما کار نکردند؛ حال هم از همان قبیل است. پس، هدف‌شان چیست؟ هدف، چند چیز است. که من به اختصار عرض می‌کنم. شما روی مطالبی که عرض می‌کنم، فکر کنید؛ مخصوصاً شما جوانان تحصیلکرده، دانش‌آموزان، دانشجویان و طلاب علوم دینی، درست دقت و تأمل کنید؛ چون این‌ها مسائل مهمی است. یک ملت هم غالباً در همین جاهای علی‌الظاهر کوچک است که سرنوشتش ساخته می‌شود. چنین مقطعی، اگر مردم، جوانان، مسوولان و دیگران درست نفهمیدند که حقیقت قضیه چیست، زاویه‌ای باز می‌شود که خدای نخواسته همین زاویه، به فنای همه چیز منتهی خواهد شد. معمولاً این‌طور است؛ لذا خیلی مهم است که درست دقّت شود. هدف این‌ها چیست؟ هدف حکومت امریکا و دستگاه امپراتوری خبری امریکایی از این حرف‌ها چیست که مرتّب می‌گویند: ایران می‌خواهد مذاکره کند؟ هدف، چند چیز است: یکی این‌که این‌ها می‌خواهند آن چیزی را که تا امروز وسیله‌ وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله‌ اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر این‌که می‌دانستند دولت امریکا دشمن آن‌هاست، در مقابل دشمنی امریکا، اگر یک وقت اختلافات جزئی هم داشتند، کنار می‌گذاشتند و متّحد می‌شدند. مقابله‌ با امریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. این‌ها می‌خواهند با این جنجال‌ها، همین وسیله‌ وحدت را، به وسیله‌ اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایده‌ای دارد؛ آن یکی بگوید چه ضرری دارد؟ یک عدّه از این طرف بحث کنند، یک عدّه از آن طرف بحث کنند! و این‌ها هم این وحدت عظیم ملی را که ملت ایران در مقابله‌ با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. هدف دوم این است که می‌خواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با امریکا - قضیه‌ای را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشت‌ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدّی که در نماز جمعه می‌شود حرف زد، خواهم گفت که دلایل منطقی آن چیست. می‌خواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل کاری که سرِ قضیه‌ اسرائیل با اعراب کردند. یک روز بود که دولت‌های عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه‌ با اسرائیل و حتّی آوردن اسم اسرائیل را یکی از کارهای بسیار زشت می‌دانستند. این‌ها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آن‌ها را یکی یکی از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کاری کردند که قبح این قضیه ریخت؛ حتّی دولت‌هایی که در مرزهای اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضرری هم از اسرائیل نمی‌بینند، در خانه‌ خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاکره با اسرائیل می‌کنند! واقعاً چه لزومی دارد؟ اما می‌کنند؛ چون قبحش ریخته است. ملت ایران به دلایل کاملاً محکم و با استدلال منطقی، دولت امریکا را دشمن خود می‌داند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه‌ ملت‌های دنیا هم این را از ملت ایران شناخته‌اند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه می‌کنند. بتدریج می‌خواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادّی و معمولی بکنند. هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای امریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممکن است بعضی تعجّب کنند و بگویند مگر ایران چیست که برای امریکای ابرقدرت، مهم است که با ایران پشت میز مذاکره بنشینند؟! بله، بسیار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برایش خیلی مهّم است. ابرقدرت، یعنی آن قدرتی که از همه‌ی قدرته‌ای سیاسی دنیا بالاتر است و می‌تواند اراده‌ی خود را بر آنها تحمیل کند. یک روز دو ابرقدرت در دنیا بودند - امریکا و شوروی - و هر کدام منطقه‌ی نفوذی داشتند؛ هر کار هم می‌خواستند، می‌توانستند بکنند. حتّی امریکا در مقابل آن دشمن، موشکهای امریکایی - کروز و غیره - را در کشورهای اروپایی مستقر کرده بود؛ بیچاره اروپاییها هم چاره‌ای نداشتند، حرفی هم نمی‌زدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروی سابق بود. شوروی هم در منطقه‌ی نفوذ خودش، این کارها را می‌کرد. امروز که شوروی از بین رفته است؛ امریکا مدّعی است و به شدّت در پی این است که نظام یک قطبی در دنیا به وجود آید؛ یک ابرقدرت در رأس امپراتوری بزرگی که اسمش دنیاست! این مطلبی که عرض می‌کنم، حرفی است که صاحب‌نظران سیاسی امریکا از گفتن آن ابایی ندارند. در مطبوعات امریکایی، مقالات سیاسی فکری با همین مضمون چاپ می‌شود. در همین حدود یک ماه پیش، در یکی از مطبوعات امریکایی دیدم که یک نویسنده‌ معروف سیاسی‌نویس امریکایی به دنیا خطاب می‌کرد که «چه عیبی دارد که در رأس یک امپراتوری واحد جهانی، امریکا قرار داشته باشد؟! امریکا امروز چنین و چنان است!» آنها اصلاً ادّعایشان این است؛ دنبال این هستند. حال ابرقدرتی با این همه ادّعا، با این همه باد و بروت جهانی و سیاسی، یک جا هست که برایش ارزش و اعتبار و احترامی قائل نمی‌شوند؛ آن یک جا کجاست؟ جمهوری اسلامی ایران. جمهوری اسلامی و ملت ایران، هیبت‌شکن ابرقدرت امریکا در دنیا شدند. من بارها عرض کرده‌ام که عمده‌ی قدرت ابرقدرتها، متّکی به هیبتشان است؛ هیبت آنهاست که می‌تواند کار کند. اینها همه‌جا که وارد میدان نمی‌شوند، تیر و تفنگ که به کار نمی‌برند؛ تشر و هیبت‌شان است که رؤسای دولت‌ها و رؤسای احزاب سیاسی دنیا را وادار می‌کند که دست و پای‌شان در مقابل این‌ها بلرزد و کوتاه بیایند. برای امریکا مهم است که ایران اسلامی که از روز اوّل به دلایل روشنی در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره نمی‌کنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره می‌کنیم! می‌گویند بفرما، ابرقدرتی کامل شد! این منطقه‌ای هم که زیر بار نمی‌رفت، زیر بار آمد؛ این‌جا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره برای‌شان خیلی مهّم است. البته در مورد رابطه، این‌طور نیست؛ بعد خواهم گفت. امریکایی‌ها نسبت به رابطه، طور دیگری فکر می‌کنند. آن‌چه که برای آن‌ها خیلی مهّم است، مذاکره است. می‌خواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آن‌وقت سرِ رابطه داستان‌ها و حکایت‌ها دارند. نکته‌ دوم برای این‌که مذاکره‌ با ایران برای امریکا اهمیت دارد، این است که حرکت جمهوری اسلامی و ملت ایران موجب شد که احساسات اسلامی در هر گوشه‌ دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّی در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامی خودشان را سرِ دست گیرند و مبارزه‌ای را به نحوی شروع کنند. بعضی از این مبارزات، مبارزات سیاسی با دولت‌هاست. بعضی از این مبارزات، مبارزات اصلاحی است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه‌ این‌ها، از این قلّه‌ جمهوری اسلامی و امام و این ملت، سرازیر شده‌اند. من کسانی را در دنیای اسلام می‌شناسم و اطّلاع دارم که مذهب اهل‌بیت را بدون هیچ‌گونه تبلیغی، فقط برای خاطر قضایای جنگ قبول کردند. همین که شما جوانان، شما جانبازان، شما ایثارگران به میدان جنگ می‌رفتید و این خبرها در دنیا به همین شکل منتشر می‌شد؛ همین که مادران آن‌طور شجاعانه می‌ایستادند و آن شجاعتها را به خرج می‌دادند، عدّه‌ای را در دنیا مسلمان کرد، عدّه‌ای از مسلمانان را شیعه کرد، عدّه‌ بیشتری را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ایران کرد و احساسات اسلامی بروز کرد. در حقیقت، قطب همه‌ این‌ها، ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی با امریکا پشت میز مذاکره بنشیند، امریکایی‌ها خیال‌شان از این جهت راحت می‌شود؛ به هر جایی در دنیا می‌گویند: شما برای چه تلاش می‌کنید؟ شما که مثل ایران نخواهید شد، به پای ایران که نخواهید رسید! هر چه بشوید، یک ملت و یک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پیدا نخواهید کرد؛ آن‌ها هم بالاخره مجبور شدند و این‌جا پای میز مذاکره آمدند؛ شما دیگر چه می‌گویید؟! یعنی با تسلیم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به نشستن پای میز مذاکره با امریکا، خیال امریکا از بسیاری از این مبارزات دنیای اسلام آسوده خواهد شد. درست توجّه کنید! هر کدام از این‌ها، بحث‌های طولانی و مفصّلی دارد که جایش در مجالس ویژه‌ی این حرف‌هاست. من مایلم که در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض کنم. مذاکره برای این‌ها مهّم است. ببینید؛ بسیاری از کشورها هستند که دولت‌های‌شان از دوستان دولت امریکا محسوب می‌شوند؛ یعنی تحت نفوذ و تسلیم دولت امریکا قرار دارند، مواضع سیاسی‌شان تابع دولت امریکاست و کلاًّ تابع امریکا هستند؛ با فلان‌جا قطع رابطه کنید، فلان‌جا را معامله کنید، فلان‌جا را معامله نکنید، نفت را این‌گونه کنید، مس را آن‌طور کنید. این دولتهایی که تسلیم امریکا هستند، بتدریج این فکر برای‌شان به وجود می‌آید که دولتی به نام جمهوری اسلامی ایران هست که به امریکا هیچ اعتنایی نمی‌کند؛ امریکا هم نسبت به آن دولت نمی‌تواند هیچ آسیب جدّی بزند. پس، علّت این‌که ما از امریکا این‌قدر می‌ترسیم، چیست؟ یک نکته‌ دیگر هم هست که موجب می‌شود حقیقتاً مذاکره برای امریکایی‌ها به عنوان یک ابرقدرت مهم باشد و آن، این است که در مصاف دو قطب مبارز که الان نوزده سال یا بیست سال است که در صحنه‌ سیاسی عالم، مبارزه می‌کنند - قطب استکبار از یک طرف، و قطب اسلام از طرف دیگر؛ قطب استکبار به رهبری امریکا، و قطب اسلام به محوریّت نظام جمهوری اسلامی که تا به حال هم گسترش و پیشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنه‌ دنیا را نگاه می‌کنید، می‌بینید کشورهایی که بوی حرکت و نهضت اسلامی در آن‌ها استشمام نمی‌شد، وضعی برای‌شان به وجود آمد که حکومت‌های اسلامی - لااقل به تناسب آن کشورها - در آن‌ها به وجود آید! در ترکیه به صورتی، در الجزایر به نحوی و در جاهای دیگر نیز همین‌طور. البته با همه‌ این‌ها هم برخورد کردند؛ اما با احساسات مردم که نمی‌توانند برخورد کنند؛ نمی‌توانند با احساسات مردم آن‌طور برخورد کنند که مثلاً با حکومت «رفاه» در ترکیه یا با بعضی از حکومت‌های دیگر برخورد کردند. احساسات مردم به حال خود باقی است. تا به حال در برخورد این دو قطب مبارز با یکدیگر - که قطب، استکبار از یک طرف و قطب اسلام از طرف دیگر است - پیشرفت و مبارزه و پیروزی، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام همیشه پیش رفته است؛ اما قطب استکبار پیشرفتی نداشته است. این‌ها می‌خواهند با شایعه‌ مذاکره‌ جمهوری اسلامی - که بگویند جمهوری اسلامی تسلیم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد کنار بیاید و با ما مذاکره کند - این‌طور وانمود کنند که در این مصاف، بالاخره قطب اسلامی شکست خورد و مجبور به عقب‌نشینی شد و قطب استکبار در این مصاف پیروز گردید. می‌خواهند این را تفهیم کنند که دشمن پیروز شده و اسلام مجبور به عقب‌نشینی شده است. می‌خواهند بگویند که اسلام انقلابی از حرف‌هایش گذشت و برگشت. می‌خواهند بگویند همه‌ این حرف‌ها در طول این نوزده سال - ده سال اول که امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشه‌ای گذاشته شد، به دست فراموشی سپرده شد و همه‌ این حرف‌ها تخطئه گردید؛ چون امام بارها فرموده بودند که ما با دشمن کنار نمی‌آییم و تسلیم دشمن نمی‌شویم. این شایعات برای این هدف است که آن گذشته را تخطئه کند. بالاخره امریکا از این‌که شایع شود جمهوری اسلامی تسلیم شده است تا با امریکا مذاکره کند و پشت میز مذاکره بنشیند - یعنی از حرف‌ها و ادّعاهای خود نسبت به استکبار دست بردارد - بیشترین استفاده را می‌کند. این جنجال تبلیغاتی برای این است. لذا با این‌که رییس جمهور محترم در مصاحبه‌اش گفت که ما مذاکره نمی‌کنیم؛ گفت که ما احتیاجی به مذاکره نداریم، آن‌ها گفتند بله، این مقدّمه‌ مذاکره است؛ می‌خواهند مذاکره کنند! هر کسی چیزی گفت؛ جنجالی در دنیا درست کردند. پس، انگیزه‌های امریکا و دستگاه‌های خبری امریکا از این جنجال این است. حال موضع ما چیست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چیزی نیست که حالا من بخواهم آن را بیان کنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سیاست خارجی و کسانی که در این زمینه‌ها حرف می‌زدند و اقدام می‌کردند، حرف‌ها را گفته‌اند. حرف‌ها همان حرف‌هاست؛ حرف‌های محکمی است؛ حرف‌هایی نیست که بشود امروز گفت و فردا از آن‌ها برگشت؛ درعین‌حال من به طور مختصر عرض می‌کنم. موضع انقلاب و موضع نظام جمهوری اسلامی این است که اوّلاً هر تصمیمی که ما برای انقلاب و به عنوان مواضع اصولی انقلاب بگیریم، باید تابع استدلال باشد. ما اهل منطقیم. ما حکومت‌مان هم حکومت استدلال است، قوانین‌مان هم قوانین مستدل است، معارف‌مان هم معارف استدلالی است، مواضع سیاسی ما هم مواضع استدلالی است. ممکن است یک وقت کسی نسبت به این مواضع شعار بدهد - خیلی خوب؛ مانعی ندارد - اما پشت سرِ این شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس این منطق هم یکی نفع ملت ایران و مصالح کشور است، یکی هم اصول و عقاید و باورهایی است که ملت ایران در راه این باورها مبارزه و مجاهدت کرده، شهید و جانباز داده، ایستادگی کرده است و مردم دنیا را متوجّه خودش کرده است. مواضع ما تابع این چیزهاست. حال من در سه عنوان کوتاه، مطلب را خلاصه می‌کنم. وضع کنونی - یعنی قطع رابطه‌ی ما با امریکا - اوّل این را بیان می‌کند که این وضع، نتیجه‌ رفتار و وضع طبیعی استکبار امریکایی است؛ در واقع، نتیجه‌ مظلومیت ملت ایران است. حرف دوم این است که مذاکره با امریکا، هیچ فایده‌ای برای ملت ایران ندارد. حرف سوم این است که مذاکره و رابطه با امریکا، برای ملت ایران ضرر دارد. رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایده‌ای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دست‌های امریکایی و تبلیغات امریکایی - همان‌طوری که در هفته‌ اوّل این ماه عرض کردم - در دنیا این‌گونه شایع می‌کنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راه‌حل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده‌ قابل ذکری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد که بعد عرض می‌کنم؛ اما اصلاً فایده ندارد. کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره‌ اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهای امریکا با ایران، بعد از مدّتی محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلی است که این‌ها این‌طور با ما رفتار می‌کنند؟ مگر بار اوّلی است که تهدید می‌کنند؟ مگر بار اوّلی است که محاصره‌ اقتصادی می‌کنند؟ مگر بار اوّلی است که این‌ها راه می‌افتند و به این کشور و آن کشور می‌گویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه این‌طور کرده‌اند. ما در این هجده، نوزده سال، همه‌ پیشرفت‌هایی که به دست آورده‌ایم؛ همه‌ کارهای برجسته‌ای که دولت‌های ما در این چند سال کرده‌اند، در همان حالی بوده که امریکا نمی‌خواسته است. مگر به خواست امریکاست؟! در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شرکت خودشان با شرکت گاز ما را ابطال کردند. قانونی گذراندند که هیچ شرکتی حق ندارد از فلان مبلغ بیشتر، با ایران معامله‌ نفتی کند. اوّلاً همان شرکت به مسؤولان ما پیغام داد که ما ناراحتیم و در اوّلین فرصتی که بتوانیم، باز قرارداد را می‌بندیم! الان یکی از مشکلات امریکا همین شرکت‌هایی هستند که نمی‌توانند بیایند در کارهای نفتی مربوط به ما در خلیج فارس سرمایه‌گذاری کنند. شرکت‌های نفتی امریکا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نیست؛ مربوط به تقریباً یک سال اخیر است. روی دولت فشار آوردند، اجتماع درست کردند، قطعنامه درست کردند؛ لذا همان تلاش‌ها توانسته است تا حدود زیادی آن قانون امریکایی «داماتو» را تضعیف کند. پس، آن‌ها بیشتر احتیاج دارند. ثانیاً به مجرّد این‌که آن شرکت امریکایی در سال گذشته قرارداد خود را با شرکت گاز ما فسخ کرد، به فاصله‌ کوتاهی یک شرکت فرانسوی آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امریکایی‌ها بنا کردند به جنجال کردن که چرا می‌خواهید قرارداد ببندید؟! دولت فرانسه، بلکه بعداً همه‌ جامعه‌ اروپا ایستادند و گفتند که باید این قرارداد با ایران بسته شود و امریکا نباید بتواند حرف خودش را در این قضیه سبز کند. این‌طور نیست که حالا مشکلات ملت ایران به دست امریکا باشد و امریکا بتواند مشکل جدّی‌ای درست کند. البته تلاش می‌کنند، خباثت خودشان را می‌کنند - نه این‌که نمی‌کنند - اما کارها دست آن‌ها که نیست. وانگهی، شما ملاحظه کنید! دولت‌هایی که امروز امریکا به اصطلاح وزارت خارجه‌ خودشان آن‌ها را مجازات می‌کند - مثل چین، روسیه، ترکیه‌ زمان حکومت حزب رفاه - مگر با امریکا رابطه ندارند؟ مگر مذاکره نمی‌کنند؟ همه‌ کسانی که امریکا با آن‌ها برخورد خشن می‌کند، در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی با امریکا رابطه دارند. این‌طور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنی امریکا شود. الان کشورهایی هستند که سفارت‌های‌شان در امریکاست، سفارت‌های امریکا نیز در پایتخت‌های آن‌ها باز است و فعّالیت می‌کند؛ از لحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آن‌ها را جزو لیست تروریست‌های دنیا معرفی می‌کند! من حالا نمی‌خواهم اسم آن کشورها را بیاورم. خوب است که برادران ما در وزارت خارجه و جاهای دیگر، این‌ها را به مردم بگویند و تبیین کنند. خیال نکنید که حالا اگر با امریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی امریکا، اندکی حرف نازکتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از کشورها با امریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علی‌الظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدّبانه است؛ درعین‌حال امریکا هر جایی که لازم باشد، ضربه‌ خودش را می‌زند؛ محاصره‌ اقتصادی می‌کند، تحریم می‌کند! امریکایی‌ها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، این‌طور نیست که رابطه برای کشور ما فایده‌ای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا برای ایجاد مشکلات آن‌چنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزه‌گری‌ای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از این‌ها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه‌ یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّت‌خواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم. این تبلیغات در حالی انجام می‌گیرد که وقتی دولت امریکا در مقابل خود دولتی را داشت که در حال جنگ بود، نتوانست کاری با آن انجام دهد. ما یک روز در حال جنگ بودیم. قبل از آن، اوقاتی بود که حکومت ما از لحاظ امکانات، حکومتی بسیار ضعیف بود. آن روز نتوانستند با ما کاری انجام دهند. آن روز نتوانستند ضرر اساسی وارد کنند. امروز بحمداللَّه دولت ایران، دولتی عزیز و مقتدر است و در سطح جهانی به عنوان یک کشور مقتدر و عزیز شناخته شده است؛ رئیس کنفرانس اسلامی است. در بسیاری از کنفرانس‌های جهانی، به عنوان یک عضو محترم شناخته شده است؛ دولت‌ها برایش احترام قائلند، ملت‌ها برایش احترام قائلند. امروز ما از چه بترسیم؟ چرا بترسیم؟ چرا خیال کنیم که اگر با همین وضعی که در این نوزده سال داشتیم، ادامه دهیم، چنین و چنان خواهد شد؟ امریکا احتیاج دارد. امریکا امروز آن قوّت و قدرت ده سال، پانزده سال قبل را هم ندارد. روزی بود که حرف دولت امریکا در اروپا و جاهای دیگر، با احترام تلقّی می‌شد و با آن با احترام رفتار می‌شد؛ امروز آن‌طور هم نیست. امروز امریکایی‌ها از لحاظ دیپلماسی و سیاست خارجی، در موضع ضعفند؛ در موضع قدرت نیستند. می‌خواهند در حال ضعف‌شان، همان هیبت ابرقدرتی را علیه ما و در مقابل ملت ایران به کار ببرند! عنوان سوم که این را هم من خیلی مختصر عرض می‌کنم، چون می‌ترسم وقت نماز بگذرد، این است که رابطه و مذاکره، برای ملت ایران و برای نهضت جهانی مضّر است. اولین ضرر این است که امریکایی‌ها با ورود در این میدان، این‌طور تفهیم خواهند کرد که جمهوری اسلامی از همه‌ حرف‌های دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‌نظر کرده و گذشته است. اوّلین چیزی که امریکایی‌ها ادّعا می‌کنند، این است. اوّلین مطلبی که در دنیا شایع می‌کنند، این است که انقلاب اسلامی تمام شد و پایان گرفت؛ کمااین‌که هنوز هیچ چیز نشده، همین حرف‌ها را زمزمه می‌کنند! همین دو، سه روز قبل از این، تلکسی دیدم که رئیس یکی از دولت‌های آفریقایی - که چند روز قبل از این، یکی از مسؤولان ما حرفی را علیه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه کرده و گفته است که بله، ایران مدّتی ادّعا می‌کرد که با امریکا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور می‌کند برای این‌که بتواند با امریکا دست دوستی بدهد! هنوز هیچ‌چیز نشده، این‌طور می‌گویند! در دنیا، تبلیغات و شایعات علیه ملت ایران و علیه جمهوری اسلامی و علیه دولت فضا را پُر خواهد کرد که این‌ها از انقلاب برگشتند. این‌ها آبروی انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد، دل‌ها را مردّد خواهد کرد، نهضت جهانی اسلامی را دچار افول خواهد کرد، استقلال ملت ایران را از دست او خواهد گرفت. بارها گفته‌ایم و تکرار شده است؛ من هم گفته‌ام، مسؤولان هم گفته‌اند که مسأله‌ ما، مسأله‌ دولت امریکاست؛ با ملت امریکا بحثی نداریم. طرف ما ملت امریکا نیست؛ ملت امریکا هم مثل بقیه‌ ملت‌های دیگر، خوبی‌هایی دارد، بدی‌هایی دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسأله‌ دولت امریکا و رژیم امریکاست، و رژیم امریکا دشمن نظام جمهوری اسلامی و دشمن انقلاب و دشمن ملت ایران است، و این را تصریح کرده‌اند و بارها هم گفته‌اند. البته مصلحت خودشان نمی‌دانند که این را بر زبان آورند؛ لیکن باطن قضیه همین است که با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ایستادگی شما در مقابل زیاده‌خواهی‌های‌شان دشمنند؛ خیلی هم تلاش می‌کنند که بتوانند بلکه این‌ها را از بین ببرند. البته قانون الهی، عکس خواست آن‌هاست. قانون الهی این است که شما بمانید، شما قوی شوید، شما پیروز شوید؛ ان‌شاءاللَّه پیروز هم خواهید شد و ما هیچ احتیاجی به رابطه‌ با امریکایی‌ها نداریم؛ همچنان که رئیس جمهورمان هم در آن مصاحبه گفتند و دیگران هم تصریح کردند. الحمدللَّه خیلی خوب بود؛ هیچ احتیاجی به مذاکره و به رابطه‌ با این‌ها نداریم و علی‌رغم میل دشمنان ملت ایران، ملت ما ان‌شاءاللَّه مدارج ترقّی و پیشرفت را روزبه‌روز بیشتر خواهد پیمود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت