رویکرد فعلی به گفتمان انقلاب«وصله پینه‌ای» است/مبانی انقلاب اسلامی، ابزار درمان «سوء مدیریت»

کد خبر: 228413

مشکل عمده ما همین بوده که یا گفتمانی عمل نکردیم یا وصله پینه ای عمل کردیم. مثلا در زمان آقای هاشمی و خاتمی گفتمانی عمل نکردیم اما در حال حاضر که به اصطلاح داریم گفتمانی عمل می کنیم، وصله پینه ای است وخیلی بدتر از قبلی هاست چون از انقلاب هم دارد خرج می کند... مشکلات فعلی ربطی به انقلاب ندارد بلکه ناشی از عملکردهای نادرست است. همین که بعد از 30 سال داریم درباره انقلاب اسلامی صحبت می کنیم و انقلاب را تمام شده فرض نکردیم این نقطه قوت است.

رویکرد فعلی به گفتمان انقلاب«وصله پینه‌ای» است/مبانی انقلاب اسلامی، ابزار درمان «سوء مدیریت»
سرویس سیاسی«فردا»: بروز برخی مشکلات در ماههای اخیر برخی محافل ضد انقلاب را به وسوسه انداخته و بعضا تحلیل ها و اظهار نظرهایی دیده و شنیده می شود که در آنها سمت و سوی انتقادات به جهت اصل انقلاب اسلامی است. در این خصوص گفتگویی انجام داده ایم با دکتر عماد افروغ مدرس دانشگاه، جامعه شناس و از چهره های برجسته صاحب نظر در حوزه انقلاب اسلامی. دکتر افروغ معتقد است که راه حل مشکلات و برون رفت از وضعیت فعلی تمسک جستن به یک گفتمان منسجم و معنادار یعنی گفتمان انقلاب اسلامی است .شایان ذکر است که این گفتگو حدود دوماه قبل صورت گرفته است.

آقای دکتر افروغ این روزها بحث درباره مشکلات موجود زیاد است بیشتر فعالان سیاسی و اقتصادی از زاویه نگاه خود مسایل را رصد می کنند. شما به عنوان یک جامعه شناس و صاحب نظر در حوزه انقلاب اسلامی ریشه مشکلات را در چه می دانید. اصلا فکر می کنید مشکل اصلی که جامعه درگیر ان است چیست؟

جامعه از اقشار مختلف تشکیل شده و این اقشار مختلف هر کدام ممکن است مشکلاتی داشته باشند. چه به لحاظ شغلی، چه به لحاظ فرهنگی و چه به لحاظ نسلی و ... نمی توان یک پاسخ روشن داد. شاید بشود گفت مردم به هر حال یکسری نیازهای فیزیولوژیکی دارند. حالا این نیازها معطوف به شغل و معاش و ازدواج و مسکن و آینده می شود. بخش اعظم مشکلات قشر قابل توجهی از مردم جامعه همین مسایل اولیه و ضروری است که البته ما به جهت آن کار نداریم. یک بخش دیگری از مشکلات را هم داریم که نرم افزای است مشکلات اخلاقی و فرهنگی است. اگر من بخواهم از منظر مردم پاسخ بدهم به اینها اشاره می کنم. اما من در مقام تحلیل به این رسیده ام که مردم ما مشکل گفتمانی دارند. احساس می شود که این نیازهای مردم باید در قالب گفتمان تعریف شود. گفتمانی که بتواند نیازها را جواب بدهد و مردم را تسکین دهد.

چندی پیش در جمعی برخی از سابقه دارهای قبل و بعد از انقلاب از برخی شرایط موجود گلایه می کردند. من گفتم شما با چه ذهنیتی و دیدی وارد انقلاب شدید. گفتند یک دید خاص از اسلام داشتیم و وارد مبارزه علیه نظام طاغوت شدیم. گفتم حالا آن چیزی که محقق شده همان است ؟ یکی از آنها گفت نه. گفتم حالا آن دید و انگیزه ای که داشتی را زیر سوال می بری؟ گفت نه آن برداشت و دید خاص نسبت به اسلام را زیر سوال نمی برم. گفتم پس به آن اصالت می دهی. راهش همین است که به آن اصالت بدهی و با آن اصالت ها بیایی نقد کنی. راه نجات این نیست که معیارهای اولیه را از دست بدهی. یک جوانی هم در آن جمع بود و حرف و موضوع مهمی را مطرح کرد و گفت شماها انقلاب را دیده اید و آن را تجربه کرده اید ولی تکلیف من که انقلاب را ندیده ام چیست؟ منی که مشکلات الان را می بینم. من که اصلا نمی دانم انقلاب چیست. کسی نمی گوید به لحاظ نظری که انقلاب چه بود... از نظر من موضوع مهمی بود این طرح مساله از طرف آن جوان.

من هم اگر بخواهم از منظر تحلیلی به سوال شما پاسخ بدهم از همین منظر و از همین سوال آن جوان شروع می کنم و می گویم که مهمترین مشکل ما مشکل گفتمانی است. مهمترین مشکل این است که جوانها و اقشار مختلف بین گفتمان و واقعیت ها خلط کردند یا به این نتیجه رسیدند که گفتمان انقلاب را عوض کنند یا اساسا هیچ درک و شناختی از گفتمان انقلاب اسلامی ندارند. پس من در مقام تحلیلی می توانم بگویم که هیچ درک مشخصی از گفتمان وجود ندارد. از منظر مردم اگر نگاه کنید مردم به نیازهای روزمره شان نگاه می کنند. گرانی و بیکاری و... ولی اگر بخواهم با نگاه گفتمانی بررسی کنم می گویم آن گفتمان واحدی که بخواهد انسجام بخش باشد و تسکین دهد و راه را برای ما هموار کند سست شده و رونق خود را از دست داده است.

خوب این گفتمان منسجمی که بتواند نیازها را برطرف کند از نظر شما چیست؟ به هر حال گفتمان انقلاب اسلامی در طول سالهای گذشته وجود داشته یا حداقل همه مجموعه ها ادعا دارند که ذیل این گفتمان فعالیت می کرده اند. اینکه الان این گفتمان جوابگو هست یا نیست یک بحث است. بحث دیگر این است که آیا مولفه های مهم این گفتمان الان و یا حتی در طول سالهای گذشته اجرا می شود یا می شده است؟ یا گفتمان یک چیز بوده ولی در مقام اجرا چیز متفاوتی را شاهد بوده ایم؟

علاوه بر اینکه اجرا می شود یا نه یک وجه سومی هم دارد و آن این است که به نام انقلاب اسلامی کارهایی می شود که هیچ ربطی به آن ندارد. این البته هم نقطه قوت است و هم نقطه ضعف. عیبش این است که به نام انقلاب سر انقلاب را می برند و حسنش این است که ما با همان معیارهای انقلاب اینها را نقد می کنیم. ما باید گفتمان انقلاب اسلامی را بازتولید و تبیین کنیم. ما گفتمان دیگری یا مکتب دیگری که بخواهد جوابگوی نیازهای امروز جامعه باشد نداریم. گفتمان های لیبرالیسم، سوسیالیسم ، سرمایه داری و ناسیونالیسم. این گفتمانها سابقه تاریخی و هویتی شان گفتمان غالبی برای ایران نیستند.

با وجود این شما فکر می کنید نگاه مردم نسبت به خود این گفتمان چگونه است. برخی محافل مخالف نظام از برخی کوتاهی ها و نواقص سوء استفاده می کنند و آنها را به پای مشروعیت و کارآمدی نظام می گذارند.

بستگی به تعریف شما از مشروعیت دارد. اگر مشروعیت را به معنای رضایت بگیرید یک معنی دارد اگر به حقانیت بگیرید یک معنی دیگر می دهد. اگر به دو مولفه بگردانید یک جواب دارید اگر به دو مولفه بعلاوه کارآمدی بگیرید باز یک جواب دیگر می گیردید. این یک سوال هنجاری است. بعضی می گویند که مشروعیت و مقبولیت. بعضی می گویند مشروعیت و کارآمدی. من هیچ کدام از این دو گانه ها را نمی پذیرم. آیا می شود نظامی را منهای کارآمدی و منهای مقبولیت عامه اش مشروع دانست و مشروعیت را فقط به شرعیت افراد و حقانیت افراد برگرداند. یک جامعه ای وقتی قرار است مشروع باشد، پاسخ به سوال مشروعیت صرفا پاسخ به سوال شرعیت و بعد هنجاری اش نیست. یعنی هم بعد هنجاری دارد و هم بعد عینی دارد. یعنی اینکه از چه کسی باید اطاعت کرد و مردم در عمل به سمت چه کسی رجوع کرده اند. مشروعیت بخصوص در نظام ما، هم به معنای حقانیت است هم به معنای مقبولیت. کارآمدی را هم نمی توان از آن جدا کرد. کارآمدی را هم باید در بین مقبولیت و حقانیت پخش کرد. اگر اسلام کارآمد نباشد و به روز نباشد، معنا ندارد. ترکیب حقانیت و مقبولیت باید توجه به کارآمدی هم داشته باشد و اتفاقا هم دارد. مگر کارآمدی یعنی چی. یعنی پاسخگویی به نیازها. من به این نتیجه نرسیده ام که مشکلات مشروعیت نظام را از بین برده یا کم کرده است. چون مشکلات ربطی به انقلاب ندارد بلکه ناشی از عملکردهای نادرست است.

خوب الان به نظر شما مردم این تصور را دارند که نیارهای و خواسته های آنها پاسخ داده می شود؟

من معتقدم که مشکلات زیاد است ولی این مشکلات هیچ ربطی به گفتمان انقلاب اسلامی و وعده ها و برنامه های منتسب به این گفتمان ندارد. این ها به سیاست ها و عملکردها و رفتارها ربط دارد و باید دید چرا این عملکردهای غلط صورت گرفته است و این رفتارهای غلط چرا قدرت مانور داشته اند؟ آیا انقلاب به اینها قدرت مانور داده یا رسوبات باقی مانده از فرهنگ و تاریخ ما. پس اگر نقطه عزیمت این است که آیا ما مشکل داریم؟ بله مشکلات عدیده ای هم داریم، در حوزه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و ... و خود این مشکلات در بین قشرها هم ممکن است متفاوت باشد و شدت و ضعف داشته باشد. اما از این مشکلات می خواهیم به کجا برسیم. یعنی چه باید کرد؟

همین که می گوییم چه باید کرد من می گویم باید به گفتمان انقلاب رجعت کنیم. البته باید مشخص باشد که از کدام منظر می خواهیم به گفتمان انقلاب رجعت کنیم. یعنی می خواهیم وصله پینه کنیم. مثل آنچه تا حالا بوده؟ باید یک نگاه منسجم به این مشکلات داشته باشیم. باید مبنا د اشته باشیم. مشکلات را باید احصا کنیم، شناسایی و بعد دسته بندی کنیم و راه حل های استراتژیک و ارگانیک فراهم کنیم. راه حل های مشکلات باید ریشه در یک گفتمان داشته باشد. مبنا باید گفتمان انقلاب اسلامی باشد. من در محضر مقام معظم رهبری هم اشاره کردم که هر کار در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می کنیم باید میانه مان با انقلاب اسلامی مشخص باشد. توجه داشته باشد که انقلاب اسلامی را حادثه ای نبینیم که اتفاقی بود در سال 57 افتاد و یک تغییراتی را بوجود آورد. باید انقلاب را گفتمانی دید. وقتی گفتمانی ببینید، در درون آن هویت تاریخی هست، آرزوهای مردم و آرمان های فرهنگی و اقتصادی و فلسفه سیاسی بوده است... مشکل عمده ما همین بوده که یا گفتمانی عمل نکردیم یا وصله پینه ای عمل کردیم. مثلا در زمان آقای هاشمی و خاتمی گفتمانی عمل نکردیم اما در حال حاضر که به اصطلاح داریم گفتمانی عمل می کنیم، وصله پینه ای است و هیچ ربطی به گفتمان مادر ندارد و خیلی بدتر از قبلی هاست چون از انقلاب هم دارد خرج می کند.

ببینید ما انقلاب کردیم. یک قانون اساسی داریم این قانون اصول خوبی دارد. اما به ظرف تحققش توجه نشده است. پس ظرفش ربطی به خود قانون ندارد. ظرفش به فرهنگ من و شما بر می گردد، به ساختارها و فقدان رابطه قدرت- ثروت بر می گردد به فقدان تمرکزگرایی بر می گردد. به برون رفت از اقتصاد نفتی بر می گردد. شما وقتی به اینها توجه نمی کنید، قابلیت مظروف را تحت الشعاع قرار می دهید. مشکل ما ظرف است نه مظروف. به نظر من نه انقلاب اسلامی و نه قانون اساسی مظروف کمی نیست. ظرف تحققش مشکل دارد. این ظرف محدود است که می بینم مجلس در راس امور نیست، نظارت کافی وجود ندارد. مصلحت اندیشی های کاذب را شاهد هستیم. تعدی دولت بر مجلس را شاهد هستیم و ... اگر این ظرف را بتوانیم درست کنیم یعنی متناسب با مظروف بسط پیدا کند، خیلی از مسایل ما حل می شود. مثلا در ظرف تمرکزگرایی می خواهیم تحقق بخش انقلاب اسلامی باشیم. این امکان ندارد. تمرکز گرایی یعنی چی؟ یعنی اینکه یک مترو پل درست کردیم و چند تا شهر بزرگ مثل اصفهان و مشهد و تبریز و ... به عنوان شهرهای اصلی. این ظرف نامناسب روز به روز مشکلات ما را بیشتر می کند. توقعات را بیشتر می کند.

اما ممکن است شما بگویی آیا امکان تغییر در این ظرف و ساختارها وجود دارد؟ من می گویم همین که بعد از 30 سال داریم درباره انقلاب اسلامی صحبت می کنیم و انقلاب را تمام شده فرض نکردیم و مولفه های آن را معیار قرار می دهیم، این نقطه قوت است. یعنی هنوز که هنوز است اگر نقدی هم داریم معیارمان همین گفتمان انقلاب اسلامی است. بنا بر این من راه حل را در پیدا کردن یک گفتمان منسجمی می دانم و آن گفتمان منسجم هم چیزی نیست جز گفتمان انقلاب اسلامی. ما باید به این گفتمان رجعت کنیم منتها در اجرای مولفه های آن باید دقت داشته باشیم که شعاری و هیجانی نباشیم. برنامه ریزی کنیم و مبتنی بر برنامه های مشخص و مدون پیش برویم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت