اسباب کشی از پاستور سخت است!
کاندیداهای سفارش شده دولتی ها با اقبال مردمی روبه رو نمی شود. تلاش های دولت های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی برای استمرار قدرت در حزب و جریان و باند خود کارگر نیافتاد و مکانیسم چرخش نخبگان به عنوان یکی از مولفه های مهم نظام های مردمسالار، محقق شد. آنچه در تجربه های گذشته اتفاق افتاده حکایت گر این است که« مردم به کاندیداهای دولتی رای نمی دهند. مردم خواهان تغییر هستند و بدنبال حفظ وضع موجود نیستند».
با مروری بر تحولات سیاسی طی یکی- دودهه اخیر در ایران رگه هایی از این قبیل تمایلات در دولت ها را مشاهده می کنیم. هر چند شاید نتوان عنوان ایده « پوتین- مدودوف» را برای دولتهای سازندگی و اصلاحات با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی به کار برد، اما تمایل این دولت ها در آخرین سال عمر خود برای حفظ قدرت و باقی ماندن مجموعه همفکران و نزدیکان در قدرت محسوس و برجسته است. به تعبیری هم دولت هاشمی رفسنجانی و هم دولت سید محمد خاتمی برخی تحرکات و اقدامات روشن و معنادار انجام دادند تا قدرت از طیف همفکر آنها خارج نشود.
پیشنهاد ریاست جمهوری مادام العمر
دولت دوم هاشمی رفسنجانی بر خلاف دولت اول وی بسیار محل بحث و اختلاف نظر در بین گروه های سیاسی و افکار عمومی و نهادهای انقلابی بود. به موازات شفاف شدن اختلافات و تشدید انتقادات از عملکرد دولت، اطرافیان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی در صدد سازماندهی، ایفای نقش و تاثیر گذاری مستقلانه در فضای سیاسی- اقتصادی کشور برآمدند. آنها که به مرور شاهد کاهش حمایت نهادها و گروه های ذینفوذ از برخی سیاست ها و خط مشی دولت بودند، کارگزاران سازندگی را تاسیس کردند و در مجلس پنجم موفق شدند فراکسیون اقلیت منسجمی را برای حمایت از برنامه های دولت شکل دهند. با این حال تداوم قدرت در نزد این طیف، باید شکل حقوقی و قانونی خود را نیز طی می کرد و از گذر انتخابات می گذشت. از آنجایی کاندیداتوری دوباره هاشمی منع قانونی داشت و امکان رای آوری گزینه ای از نزدیکان هاشمی صددرصدی نبود، برخی از اطرافیان وی و مشخصا عطاء الله مهاجرانی و عبدالله نوری پیشنهاد دادند که قانون اساسی اصلاح شده و دوران ریاست جمهوری بیشتر از دو دوره شود. مهاجرانی در گفتگویی با یکی از رسانه های وقت این موضوع را به صراحت اعلام کرده بود و خواستار رفع مانع قانونی برای کاندیداتوری سه باره هاشمی رفسنجانی شده بود. البته که این موضوع با مخالفت های گسترده روبه رو شد و راه به جایی نبرد. بدین ترتیب اولین تجربه تلاش برای تداوم قدرت دولتی در دوره بعدی ( بعد از دو دوره ریاست جمهوری) ناکام ماند. البته سید محمد خاتمی در نهایت مورد حمایت کارگزارانی ها قرار گرفت و این طیف در دولت اول اصلاحات سهیم شدند، اما آنچه مد نظر پیشنهاددهندگان تمدید دوره ریاست جمهوری بود عملی نشد.
مشارکتی ها و سازمانی های ناکام
در دوره اصلاحات هم با کیفیتی متفاوت تر چنین تمایل و تلاشی تجربه شد. انتخابات سال 1384 مصطفی معین، محسن مهر علیزاده و مهدی کروبی از طرف اصلاح طلبان نامزد انتخابات شدند و هاشمی رفسنجانی هم دوباره عزم رقابت کرد و کاندیدا شد. در این دوره مهدی کروبی رئیس مجلس اصلاحات بود، مهر علیزاده رئیس سازمان تربیت بدنی و عضو کابینه بود و مصطفی معین هم وزیر علوم و عضو کابینه بود. از این میان جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت به عنوان گروه های شاخص نزدیک و حامی دولت از کاندیداتوری معین حمایت کردند. مشارکتی ها و سازمان مجاهدین به عنوان منسجم ترین تشکیلات پشت سر دولت که نقش بسزایی در تدوین سیاست ها و برنامه های دولت داشتند، با تمرکز بر موضوعاتی همچون حقوق بشر و قومیت ها و در حقیقت بالا بردن سطح مطالبات تلاش کردند که این گونه الغاء کنند که دولت معین تقویت کننده راه دولت سید محمد خاتمی خواهد بود. در صورت رای آوردن معین قطعا این دو حزب سیاسی باز هم بیشترین محوریت را در برنامه ریزی ها و مسئولیت ها داشتند. با این حال برنامه آنها و پیش بینی هایشان در مرحله اول انتخابات نقش برآب شد. در مرحله دوم هم حمایت همه جانبه همه گروه های اصلاح طلب از هاشمی رفسنجانی راه به جایی نبرد. اگر هاشمی رئیس جمهور می شد، به نوعی باز هم دوم خردادی ها در عرصه سیاسی - اجتماعی قدرت داشتند. اما گزینه مورد حمایت دولت وقت فاتح این رقابت نبود و مردم گزینه سفارش شده دولتی ها را نپذیرفتند.
اسباب کشی از پاستور
تمایل دولت برای ابقای در قدرت در حال حاضر هم دیده می شود و آنگونه که از قرائن و شواهد پیداست، دولتی ها تدارکات بسیاری دیده اند تا مجبور نباشند از پاستور اسباب کشی کنند. ایده پوتین- مدودوف ناظر بر همین تمایل دولتی هاست که اخیرا شخص رئیس جمهور هم تلویحا به آن اشاره داشته است.
اینکه اطرافیان و نزدیکان رئیس جمهور و مجموعه صاحب قدرت سیاسی برای آینده سیاسی خود چاره اندیشی کند و اقدام به معرفی و حمایت از کاندیدایی کند یک بحث است و اینکه در جریان این حمایت حدو مرزهای قانونی رعایت شود و ام کانات دولتی و بیت المال صرف تبلغات انتخاباتی نشود، بحث دیگری است. بر فراز این دو بحث نکته دیگری هم وجود دارد که سابقه تاریخی آن را به صورت روشن نمایش داده است و آن اینکه؛ کاندیداهای سفارش شده دولتی ها با اقبال مردمی روبه رو نمی شود. تلاش های دولت های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی برای استمرار قدرت در حزب و جریان و باند خود کارگر نیافتاد و مکانیسم چرخش نخبگان به عنوان یکی از مولفه های مهم نظام های مردمسالار، محقق شد.
آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری اخیرا در جمع خبرنگاران با اشاره به اینکه دولت ها در سال آخر کمی سست می شوند خطاب به دولتمردان گفت که «دولت باید برنامه خود را دنبال کند و فکر نکند کاندیدایش در دور بعدی رای میآورد».
محمد دهقان نماینده مجلس هم در واکنش به تمایل رئیس جمهور برای تحقق ایده « پوتین- مدودوف» گفته است:«مدودف مورد نظر آقای احمدینژاد جایگاهی در میان افکار عمومی ندارد و نخواهد داشت البته چون احمدینژاد از ابتدا برای انتخاب وزرا بهجای ژنرال به دنبال سرباز بود، لذا انسانهای با ظرفیت بالا که بتوانند نقش مدودف را بازی کنند در اطراف وی وجود ندارد . »
به هر حال اینکه آقای احمدی نژاد تمایل به استمرار قدرت دولت خود در دوره های بعدی دارد، چیز جدیدی نیست. البته در دولت های گذشته این تمایل به صورت صریح و شفاف از طرف خود روسای جمهور بیان نشده بود اما آنچه در تجربه های گذشته اتفاق افتاده حکایت گر این است که« مردم به کاندیداهای دولتی رای نمی دهند. مردم خواهان تغییر هستند و بدنبال حفظ وضع موجود نیستند». چرخش نخبگان در حقیقت به معنای انتقال مسئولیت ها و قدرت از مدیران یک مجموعه سیاسی به مدیرانی دیگر از همان مجموعه سیاسی که برنامه ها و سیاست های خود را پس داده نیست، بلکه به مفهوم آن است که دیدگاههای مختلف و مدیریت های متفاوت امکان طرح ایده ها و برنامه های خود را داشته باشند. تجربه نشان داده که اطرافیان رئیس جمهور و دولتی ها باید به فکر اسباب کشی از پاستور باشند هر چند برای آنها سخت است.
دیدگاه تان را بنویسید