توجیه تضاد نبود نان شب و دستمزدهای میلیاردی در فوتبال به سبک روزنامه «شرق»

کد خبر: 214576

آیا دلال‌ها این کتاب‌های را می‌خوانند تا به تفکر علمی مجهز شوند؟ نه! قواعدی بیرون از این کتاب‌ها وجود دارد که به قواعد بازار مشهورند و باید چشمی باز، بی‌باور و فرصت‌طلب داشت تا به آن‌ها پی برد.تمام آن کتاب‌ها که قصد دارند همین قواعد را تئوریزه کنند و همیشه گویی در تجربه دلال‌ها حضور دارند وگرنه روزنامه ای مانند شرق تفکر دلالان را «علمی» نمی‌خواند.

توجیه تضاد نبود نان شب و دستمزدهای میلیاردی در فوتبال به سبک روزنامه «شرق»
سرویس سیاسی «فردا»: نوشته‌ای از یک عضو حزب منحله که در شماره 1597 (17 مرداد 1391) روزنامه‌ی شرق چاپ شد و در آن توجیه رویکردهای مسئله دار سرمایه سالارانه در فوتبال پیگیری شد از هر حیث می تواند واجد بررسی قرار گیرد. موضوع بحثِ او، موضوعی است که با اوج نقل و انتقالات فوتبال برای فصل جدید و رقم‌های میلیاردی برخی بازیکنان اوج گرفت و چند گاهی است، به قول شرق جز لابه‌لای غرغرکردن‌ کسانی مانند فردوسی‌پور و جلالی به گوش نمی‌رسد.

گزاره‌های بنیادیِ نوشته «شرق»، صرفاً گزاره‌های برآمده از تفکر جریان متبوع آنها نیستند چه اگر چنین بود، اصلاً نیازی نبود به آن‌ها پرداخته شود بلکه آن گزاره‌ها، از قضا، اصل‌های حاکم بر تفکری را لو می‌دهند که جریانی عمده را شکل می‌دهد و بر جریان‌های دیگر (چه بسا از نظرِ سیاسی مخالفِ آن جریان) حاکم است.

1. «بازاری که البته نه در ایران که در همه کشورهای صاحب فوتبال و لیگ‌های باشگاهی وجود دارد و در آن، همان‌طور که بوکرهای اقتصادی ـ و به تعبیر خودمان «دلالان» ـ نفت و طلا و سکه و فولاد را جابه‌جا می‌کنند، بازیکن و مربی منتقل می‌شوند. انتقالی که البته فوت و فن خود را دارد. برای خودش علمی و رقابتی است.»

«دلالانی با تفکر علمی». شرق، عاملانِ پیدا و پنهانِ این جابه‌جایی‌ها را دارای تفکر علمی می‌خواند. آیا نادرست می‌گوید؟ آیا دلالی که بازیکن جابه‌جا می‌کند، دارای کاری است که «علمی» است؟ او نادرست نمی‌گوید. قواعد بازار، قواعد حاکم بر دلالی اند و از آن‌جایی که در جهانِ امروز ما «اندیشه حاکم» اند، «علمی» فرض می‌شوند یا طرفدارانش می‌خواهند به‌هرشکل، آن را به عنوانِ تفکر علمی به خورد ما بدهند. بی‌شک «حسابِ دو دو تا چهار تا»یی که در میان عامه رواج دارد، شکلِ اولیه نمودارها، فرمول‌ها و کتاب‌های سنگین‌وزن اقتصاد خرد و میانه است که کتاب مقدسِ اقتصاددانان موجود انگاشته می‌شوند. آیا دلال‌ها این کتاب‌های را می‌خوانند تا به تفکر علمی مجهز شوند؟ نه! قواعدی بیرون از این کتاب‌ها وجود دارد که به قواعد بازار مشهورند و باید چشمی باز، بی‌باور و فرصت‌طلب داشت تا به آن‌ها پی برد. در امروز ما این قواعد چنان در هر فضای ممکن اجتماعی رسوخ کرده اند که به‌سختی می‌توان به سمت نقطه‌ای اشاره کرد و آن قواعد در آن نقطه عمل نکنند. پس، تمام آن کتاب‌ها که قصد دارند همین قواعد را تئوریزه کنند و همیشه گویی در تجربه دلال‌ها حضور دارند وگرنه روزنامه ای مانند شرق تفکر دلالان را «علمی» نمی‌خواند. گفتیم این قواعد چنان با پوست و گوشت و استخوانِ مردمان جهان از هر دینی و از هر تفکری ممزوج شده اند که شاید بتوان گوشه‌کناری از جهان و مردمان خاص را نشان گذارد که علیه این قواعد مبارزه می‌کنند اما آن‌ها هم کم‌تعدادند و هم ناتوان. بعدها به این خواهیم رسید که طرفداران نظام بازار به پشتوانه همین جهان‌شمولی متأخر این قواعد است که به جای استدلال‌آوری به گزاره‌ای مانند «همه‌ی دنیا همین‌طوریه [پس ما هم باید این‌طوری باشیم]» دست می‌یازند و فکر می‌کنند قضیه حل شده است.

2. «نظام طبقاتی یک واقعیت موجود است که به عینی‌ترین شکل در بازار فوتبال خودنمایی می‌کند.»

از گزاره قبل فهمیدیم که تفکر دلالان عرصه مانند فوتبال «علمی» است. حال به گزاره دوم می‌رسیم. کاری به مفهومِ نظامِ طبقاتی نداریم که بزرگ تر از نظام فکری شرق است!. به «واقعیت موجود»بودنِ این نظامِ طبقاتی می‌پردازیم. به نظر می‌رسد که نویسنده صرفاً از «واقعیتِ موجود»بودنِ این نظام حرف زده است و چیزی درباره‌ پذیرفتن آن نگفته است. پیشنهاد می‌کنیم تیترِ مطلب را یک بار دیگر بخوانید. این صغرا و کبراچیدن برای اثباتِ این است که این واقعیتِ موجود نه تنها، تنهاواقعیت ممکن است بلکه باید پذیرفته هم شود.

پس بگذارید چیزهایی را که تا الان فهمیدیم کنار هم بگذاریم: تفکر دلالی علمی است و «واقعیت موجود»ی است که باید پذیرفته شود.

3. این سؤال پیش می‌آید که با این اوصاف روزنامه وزین شرق، باید دلیلی محکم برای این که نظام طبقاتی بازار را بپذیریم که فوتبال «عینی‌ترین شکل آن» است، آورده باشد. شاید باور نکنید. تنها دلیلی که ایشان آورده است برای این‌که ما به‌تمامی نظام بازار را بپذریم، این است: «در پاسخ به همه این نقدها [منظورش نقدهایی است که می‌گویند وقتی بخش بزرگی از مردم نان ندارند، چرا باید عده‌ای معدود میلیاردی درامد داشته باشند]، مگر در دیگر نقاط دنیا غیر از این است؟»

جالب است نه؟ شما را ازجاع می‌دهیم به این نکته که طرفداران نظام طبقاتی بازار آزاد استدلال می‌کنند چون همه دنیا این‌طور است پس همه باید این واقعیت موجود را بپذیرند. همان‌طور که گفتم آن‌ها بیش‌تر روی فراگیریِ با خون مردمان و جنگ سرمایه‌داران به‌دست‌آمده‌ی نظام طبقاتی بازار آزاد حساب می‌کنند.

4. بحثی کلی

جریان نولیبرالی چه در فضای سیاسی و چه در فضای اقتصادی در امروز ما جریانِ عمده‌ای است. اصلاً نباید فکر کرد این جریان به چند آدمِ شناخته و چند مجله‌ی به‌ظاهر «غیر جانب‌دار» خلاصه می‌شود و به دلایلی که جای بحث درباره‌ی آن‌ها این‌جا نیست، آرام‌آرام دارد به گفتاری هژمونیک بدل می‌شود. البته می‌توانیم سرآغازِ این هژمونیک‌شدن را به دولت سازندگی و تعدیلِ ساختاری آن برسانیم اما روندهای حاکم بر دو دهه اخیر نیز به شکلی بوده است که با برانگیختن واکنش شدید و منفی در لایه‌هایی از طبقه متوسط و حتی طبقه فرودست ـ در کنار تبلیغاتِ مذبوحانه و البته زیرکانه شبکه‌های ماهواره‌ای، رسانه‌‌های اینترنتی و حتی رسانه‌های داخلی ـ این گفتار را به گفتاری هژمونیک و اثرگذار تبدیل کرده است. به هر حال، این‌طور دفاع‌کردن از ریخت‌وپاش‌های بیهوده سرمایه‌دارانه را باید در برنامه‌های اقتصادی و سیاسیِ این جریان پی‌گیری کرد و نسبت به آن حساس بود. اصلاً نباید تصور کرد که این جریان به خود محصور است بلکه می‌توان به سادگی ردپای پررنگِ آن را در جریان‌های شبه اصول‌گرا و آن‌هایی که مشی‌ای مخالف با آن دارند، پیدا کرد. گفتار هژمونیک آن‌ها را می‌توان به‌سادگی در بسیاری طرح‌ها و برنامه‌های عمومی یافت و پی‌گیری کرد و ساده‌تر، نتیجه‌ای را که آن‌ طرح‌ها به بار خواهند آورد، تشخیص داد.

مسأله مهم این است که این گفتار بررسی و نقد شود، نه این فرد یا آن مجله خاص و در این نوشته هم اگر موضوع به نقد برخی سویه‌های آن گفتار بر نمی‌گشت، نقد نظراتِ «روزنامه شرق» چندان سود در بر نداشت.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت