احمدی‌نژاد و مطهری هر دو پدیده‌اند!

کد خبر: 201237

هر دوي آن‌ها، پديده‌اند. هر دو بدون آن‌که نيروهاي سياسي مسلط بخواهند يا بتوانند پيش‌بيني کنند، رأي آوردند. خوب هم رأي آوردند. هنوز هم رأي مي‌آورند. دکتر احمدي‌نژاد در ايران و دکتر مطهري در تهران.

روزنامه رسالت امروز نوشت: «مي‌خواهم تا صورت مسئله‌اي که احتمالاً سياستمداران، به دشواري بتوانند به زبان آورند را بگويم. • ايران / تهران... • پديده دکتر محمود احمدي‌نژاد در ايران / پديده دکتر علي مطهري در تهران... • اين دو پديده، فکر را به خود مشغول مي‌کنند. • خب؛ ابزار تحليلي اندکي در دست دارم، تا بتوانم توضيح کاملي در مورد اين الگوهاي انتخاب به دست دهم. به اتکاء اين جمله، پيشا پيش، مي‌خواهم بگويم که قطعاً اصل واقعه پيچيده‌تر از اين است. ... • پديده دکتر محمود احمدي‌نژاد در ايران / پديده دکتر علي مطهري در تهران... • هر دوي آن‌ها، پديده‌اند. هر دو بدون آن‌که نيروهاي سياسي مسلط بخواهند يا بتوانند پيش‌بيني کنند، رأي آوردند. خوب هم رأي آوردند. هنوز هم رأي مي‌آورند. دکتر احمدي‌نژاد در ايران و دکتر مطهري در تهران. هنوز هم، بسته به مقياس جمع‌آوري آراء، اولي در ايران و دومي در تهران رأي مي‌آورند. مطلب اول • هر دو مخالفند. اساساً مخالفند. خيلي مخالفند. پس، درس اول: نشان مي‌دهند که جناح‌ها و سلايق سياسي مسلط، ربط زيادي به مسائل اين جامعه ندارند. به اين معنا هستند که بايد دنبال راه‌حل‌هاي جديد براي حل مشکلات گشت. البته از آن رو که اين صداها تنها در انتخابات پژواک مي‌يابند، معلوم مي‌شود که بر عالمان و دانشمندان اين قوم است که بينديشند و براي مسائل اين جامعه فکري بکنند و افکار خود را به راه‌حل‌هاي سياسي براي حل مسائل و دشواري‌ها تبديل کنند. نارضايتي‌هايي هست. خواه اين نارضايتي‌ها، ناشي از بالا بودن افق انتظارها باشد، خواه سستي و کاهلي حکمرانان و مأموران و کارمندان، و خواه انسداد امور در فقدان راه‌حل‌ها. در اصل، همه اين‌ها هست: افق انتظارها، سستي کارمندان، و انسداد امور و فقدان راه‌حل‌ها. هر چه باشد، نارضايتي‌هايي هست. مطلب دوم • از اين مهم‌ترين نتيجه‌اي که مي‌شود گرفت که بگذريم، درس دوم برمي‌گردد به تفاوت اين دو مرد متفاوت. دکتر محمود احمدي‌نژاد در ايران / دکتر علي مطهري در تهران. يکي در مقابل آن ديگري. • فکر مي‌کنم که اين دوگانگي بين آراي تهران و ايران، که خود را در انتخابات‌هاي قبلي و خصوصاً در انتخابات دراماتيک هزار و سيصد و هشتاد و هشت به خوبي نشان داد، مي‌تواند در يک سطح، بيانگر نوعي گفتگوي تعطيل شده قلمداد شود. • تهراني‌ها خبر از غيرتهراني‌ها ندارند. و پس از انتخابات هشتاد و چهار، اين عقده و شکاف فعال شده است. دولت، در جهت منافع گروه‌هاي حاشيه‌اي اقدام کرد، ابتکار سفرهاي استاني را که قبلاً توسط آيت ا... سيد علي حسيني خامنه‌اي بنيان گذاشته شده بود، جدي گرفت و همه جا رفت. طرح هدفمندسازي يارانه‌ها را اجرا کرد، طوري که به آنها که بيشتر و در حاشيه‌ها توليد مي‌کردند، بيشتر برسد؛ لااقل بيش از پيش برسد. و خيلي سياست‌هاي گريز از مرکز ديگر. البته اين سياست‌ها مستلزم به هم ريختن الگوهاي توزيع قدرت و تصميم و ثروت بود که زندگي برخورداران پيشين را بي‌ثبات مي‌کرد و خشم آنان را برمي‌انگيخت. • و دکتر علي مطهري (در کنار دکتر احمد توکلي)، شديدترين حملات را به اين دولت داشته است و در انتخابات شهر تهران، بدون حمايت گروه‌هاي سياسي، از رأي بالايي برخوردار گرديده است. در عين حال، لحن دکتر علي مطهري (در کنار دکتر احمد توکلي)، در مورد هر دو دولت پيشين که دولت‌هاي شهربنياد و تهران‌مدار بوده‌اند، به طرز محسوس و چشمگيري ملايم‌تر است. مطلب سوم • واقع آن است که بين ايران / تهران، نوعي شکاف فراهم آمده. از شدت بي‌گفتگويي چنين شده. • مدت مديد است که به گفتگوي ايران / تهران نياز هست. از مشروطه تاکنون، از وقتي تهراني‌ها به دليل تسلط خود بر دستگاه‌هاي ديواني مرکزي، سواد و ساير امکانات اوليه براي «عرض حال» نزد بزرگان، امکانات و مقدورات را به سوي خود جلب کردند. • همين گوياست. گوياي آن است که به گفتگو ميان تهراني‌ها و غيرتهراني‌ها، براي اجتناب از قول زور و باطل نياز هست. • تا اين گفتگو شکل نگيرد، رابطه ميان دو قطب سياست قطبي‌شده ايراني / تهراني، ميل به خشونت و اردوکشي خواهد داشت. ميل به زورگويي خواهد داشت. در حالي که همه فکر مي‌کنيم کارها درست پيش مي‌روند، شاهد اردوکشي خياباني براي دور زدن انتخابات خواهيم بود؛ چون تهراني‌ها عادت کرده‌اند که فکر کنند که تهران، نصف جهان که هيچ، همه‌ دنياست. زورشان برسد، دست‌هاي پشت پرده را بهانه مي‌کنند و جام قهرماني فوتبال را نيز به ضرب و زور اردوکشي خياباني، از نصف جهان به تهران و وسط مکان جعلي پرسپوليس منتقل مي‌کنند. باز هم انتخاباتي برگزار خواهد شد که در آن، رأي اول تهران، با رأي اول کشور مغاير خواهد بود، و باز هم تهراني‌ها و جناح‌هاي سياسي وسوسه خواهند شد تا شانس خود را در بيرون صندوق‌ها و در جايي ديگر بيازمايند. • خب؛ پس، گفتگو لازم است. بايد تهراني‌ها بدانند که چه بر سر خارج از تهران مي‌آيد. بدانند که مدارس بشاگرد و ايذه و... چند شيفته‌اند؟ چند کلاس کنار هم و با يک معلم درس مي‌خوانند؟ آنها هم کلاس کنکور دارند؟ احتمال مرگ يک جوان زاهداني در اثر تصادف يا يک بيماري عفوني در مقايسه با يک تهراني چند برابر است؟ اميد به زندگي يک تهراني چقدر بيش از يک سمناني است؟ آيا اين مثل تهراني‌ها درست است که «تهران بدجايي‌ست، ولي هيچ جا تهران نمي‌شه»!؟ چقدر عادلانه است که آن مردان و زنان و پيران و جوانان و کودکان در آن شرايط روزگار بگذرانند و تهراني‌ها در اين شرايط؟ • بايد گفتگوي خفه شده ميان تهران و خارج از تهران که از آغاز شهرمداري مدرن مشروطه بن‌بست شده، مجددا گشوده شود. • و گفتگو... • و رسم گفتگو... مطلب چهارم • و رسم گفتگو، سهيم شدن مردم است در سخنان و اعمال، و صبر و استقامت در اين کار. • و گفتگو به شرطي پايدار خواهد ماند که خدا نيز طرف سوم گفتگو باشد. سهيم شدن دو تن در يک. در خدا. در حق. و استقامت در اين راه. • شرط گفتگو چيست؟ آن است که اطراف گفتگو به فکر منافع خود نباشند؛ به فکر رضاي خدا باشند. سر و ساده به هم بگويند که به طور تاريخي، به هر يک، چه ميراثي از ملت رسيده است. وقت جنگ‌هاي تاريخ اين کشور، همه با هم جنگيدند. وقت تقسيم غنايم که شد، شهري‌ها بيشتر بردند. وقت آن است که با هم گفتگو کنند. به هم صاف و ساده بگويند چه دارند و چه ندارند. داشته‌ها و نداشته‌ها را بين خود تقسيم کنند، يا لااقل هم را درک کنند، که عاقبت، از آن پرهيزگاران است. • اين، مستلزم و نيازمند احترام و برابري و دوسويگي، در عين تعهد به متن و نص، و در عين رهايي از ملاحظات و بردگي‌هاي ساختگي است. فارغ از مدرک و زبان و لهجه و رنگ پوست و تيپ و قيافه و اصالت و زور و قدرت و پول و تزوير و...، و تنها حول تقوا،... • بايد گفتگو کرد تا حق به حق‌دار برسد. گفتگو براي حق. • عامل مخل در وقوع چنين گفتگويي، منافع و معاش و کار است. آن‌چه مانع عدالت است، اين است که تهراني‌ها منافع و معاش و کار دارند، و نمي‌توانند به خطر افتادن آن را بپذيرند. آيا تهراني‌ها تحمل عدل و عدالت را خواهند داشت؟ آيا شدت عدل، هنوز هم قرباني مي‌گيرد؟ البته نمي‌خواهم بگويم که دکتر محمود احمدي‌نژاد کشته شدت عدل خويش است. ولي مي‌خواهم بگويم که رويگرداني يکپارچه تهراني‌ها از او، بازتاب عوامل زيادي است که امروز سر باز کرده است. تهراني‌ها عادت کرده‌اند که در اوج قحطي بي‌آب نمانند، حتي اگر مزارع ورامين بدون آب بميرند و آب زراعي آن‌ها به مصرف شرب تهراني‌ها برسد. نتيجه: فوريت «حوزه گفتگوي فرهنگي و ديني» • پيش از اين ايراني / تهراني در برخي مقاطع زندگي خود با هم بوده‌اند و هنوز هم هستند. حرم امام رضا عليه السلام، محل تجمع يکپارچه تمام اين مردم در کنار هم در تمام روزهاي سال است. گفتگوي ايراني / تهراني، در سايه مغايرت منافع و معاش و کار دشوار بوده است. پس، شايد بتوان پيشنهاد کرد که حيطه‌هايي جدا از معاش و کار را شناسايي کرد که بتوان اين گفتگو را در آنجا پايه‌گذاري کرد؛ فرهنگ و دين. • حيطه‌هاي گفتگوي فرهنگي و ديني، قلمروهاي پا گرفتن گفتگوي آزاد مي‌توانند باشند. البته اين بدان معنا نيست که قلمرو و دُم بحث به اقتصاد و سياست نمي‌کشد، مي‌کشد، ولي نگاه به اقتصاد و سياست، از فرهنگ پا مي‌گيرد. جايي که امکان بيشتري براي برابري و حق‌طلبي هست. • رسم‌ها و خطوط اين قلمرو را نص دين مشخص مي‌کند. نه تنها اجبار و خشونت، بلکه تمامي مناسبات سلسله مراتبي يا دستوري از اين حوزه بيرون مي‌مانند. «حوزه گفتگوي فرهنگي و ديني» دقيقاً از آن رو فضاي آزادي است که ميان اشخاصي که به دلايل تاريخي نابرابر شده‌اند، نوعي برابري اخلاقي برقرار مي‌کند که مي‌توانند از موضعي برابر در مورد وضع زندگي خود و استحقاق‌هاي خويش با هم گفتگو کنند. • «حوزه گفتگوي فرهنگي و ديني»، مثل وضعي است که در محشر حج تمتع يا در حرم امام رضا عليه‌السلام هست. آنجا، يک «حوزه گفتگوي فرهنگي و ديني» است که در آن، اشخاصي که به لحاظ تاريخي موقعيت‌هاي نابرابري يافته‌اند، مي‌توانند با هم آزادانه و برابر گفتگو کنند و حق‌طلبانه، استحقاق‌هاي متفاوت خود را در ميان گذارند و شرايط را براي «ان اکرمکم عندا... اتقکم» فراهم آورند. شرايطي که کاش خارج از حرم دوام مي‌آورد. • «حوزه گفتگوي فرهنگي و ديني»، همان حوزه آرماني است که در آن، هم برابري و هم فرديت، هم عدالت و هم آزادي، زير سايه حق و حقيقت و حقانيت، تحقق و تبلور مي‌يابد. •تا وقتي اين حوزه، قدرت گرد آوردن ما را نداشته باشد، و در آن واحد، هم ما را از زندگي خصوصي و منافع معاش و کارمان جدا نسازد، و هم جايگاه اخلاقي جداگانه‌اي را براي هر يک از ما در اين «جهان مشترک» بندگان خدا تضمين نکند، سياست بي‌طاغوت راستين امکان‌پذير نيست. •در جايي که سياست، عرصه تاخت و تاز افراد خودمحور است، نه خدامحور، ذاتاً مستعد گفتگوي برابر نيستيم. اين سياست، ذاتاً متکي بر «زور» و باطل و طاغوت است. در اين سياست، مدام، طرف‌ها يکديگر را «تحت فشار» و «تحت زور» قرار مي‌دهند. •احتمالاً قطبي شدن سياسيتي که با نماد دوگانه دکتر محمود احمدي‌نژاد / دکتر علي مطهري بيان مي‌شود، مي‌تواند يک سمبل بيدار باش گردد. بگويد که حال که از جنگ بدر، همان جهاد اصغر مبارزه با محمد رضا شاه و صدام و آمريکا پيروز در آمديد، حالا نوبت جهاد اکبر است. برويد و با خود مبارزه کنيد و آماده شويد تا از دهان شما برگيرند و به دهان مستحق‌تر از شما گذارند. برويد و با خودپرستي مبارزه کنيد که طاغوت اصلي همان است. •با خودمداري، و بدون حق‌مداري، جايي که گفتگو با معيارهايي غير از دين باب شود، مرزها و مجاري فطري ارتباط بين افراد انسان، جاي خود را به رشته پولاديني مي‌دهند که انسان‌ها را چنان سفت و محکم به يکديگر مي‌فشرد که کثرت آنها در قالب انساني با ابعاد غول‌آسا محو مي‌شود. فضاي حرمت ميان افراد از بين مي‌رود، و در نتيجه، حرمت و قدرشناسي و انصاف ميان‌شان ناممکن و ناميسر مي‌شود. «نيروي برهان» محو مي‌شود و منافع و معاش و کار و فشار جايگزين آن مي‌شود. خودتان قضاوت کنيد. جملات اخير، اوصاف حال امروز ما نيست؟ • واقع آن است که مردم‌سالاري پس از مشروطه، مي‌تواند نتايجي را براي تاريخ ايران به دنبال آورد، که تاريخ سياه پيش از مشروطه، نزد آن سفيد آيد. مردم‌سالاري خودمدار، نه مردم‌سالاري خدامدار، مي‌شود مطالبه دموکراسي دعوا و فشار و نافرماني و... . مي‌شود مطالبه مصيبت. مي‌شود مطالبه دموکراسي دوم خردادي. همش دعوا؛ همش فشار؛ همش نافرماني؛ همش ناراحتي؛ همش چانه‌زني؛ همش نابرادري؛ همش اعتصاب و تظاهرات؛ بدون برهان و استدلال و حق و حقانيت. پر از طاغوت. جبر و زور و افکار عمومي. مستندات را از دفتر روزنامه بخواهيد هوالعليم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت