ما، پدر جریان اصولگرایی نیستیم

کد خبر: 199600

حزبی که به جوان‌گرایی نپردازد،سقوط خود را امضا کرده. به‌دلیل این‌که سردمداران آن حزب ولو این‌که بهترین سابقه را داشته باشند به طرف پیر شدن و کنار رفتن می‌روند.

همشهری ماه: محمدنبی حبیبی، معتقــد اســت حضورش در جایگاه دبیرکلی حزب موتلفه اسلامی به‌دلیل تفکر جوانگرایانه نزدحبیب عسگراولادی، نفر اول حزب، است. نامزد حضور در نهمین دوره مجلس شورای اسلامی که در دور اول موفق به حضور در مجلس نشد ، تمرکز و تاثیرگذاری موتلفه را در نهادهای خاص انقلاب بیشتر می‌داند و ابایی ندارد که بگوید سطح اثرگذاری حزبش در سطح توده مردم نسبت به سال‌های قبل کاهش چشمگیر داشته است. جناب آقای حبیبی ارزیابی شما از مرحله اول انتخابات چیست؟ بعد از مرحله اول، هر موقعیتی برای صحبت پیدا می‌کنم و معتقدم باید در مقابل حضور بزرگوارانه مردم در انتخابات نهم، هم خدا را سپاسگزاری کنم و هم از مردم تشکر کنم. مردم باوجود مشکلات روزمره‌ای که دارند، وقتی احساس کردند برای پشتیبانی از نظام باید به صحنه بیایند، با یک درصدی آمدند که حتی برخی موافقان انقلاب این چنین پیش‌بینی‌ای نمی‌کردند. انقلاب تاکنون خدمات ارزشمندی برای ملت داشته و در این 33 سال کارهای بسیاری انجام شده است که حتی از نظر عمران و رفاه قابل مقایسه با یک قرن قبل از انقلاب نیست اما در هر صورت مردم یک سری مشکلاتی دارند. پیش‌بینی مخالفان انقلاب، یک شرکت 25 و 30 درصدی بود که البته مردم ثابت کردند که آن‌ها اشتباه کرده‌اند؛ بنابراین یک تقدیر خاضعانه در برابر ملت داریم. انتخابات از نظر من، هم در بخش اجرا و هم در بخش نظارت با تلاش یک میلیون نفر اعم از ناظران و مجریان و مسوولان به خوبی برگزار شد. نتیجه ارائه شده هم رای مردم است که باید قطعا به آن احترام گذاشت و رای مردم با هر نتیجه باید مورد احترام همه قرار بگیرد. غیر از مطالبی که فرمودید و احترامی که مردم برای همه قائل هستند، تحلیل شما به عنوان یک سیاستمدار از نتیجه آرا چیست؟ تحلیل اول این است که اگر با زبان ریاضی هم حرف بزنیم، مردم با یک جهت کاملا روشن، مجددا اصولگرایان را به مجلس فرستادند. حالا این اصولگرایان ممکن است بین خودشان سلیقه‌های مختلفی داشته باشند اما با توجه به 65 نفری که در دور دوم به مجلس راه پیدا کردند و نامشان هم الان مشخص است؛ معتقدم درجه اصولگرایی مجلس نهم اگر بالاتر از مجلس هشتم نباشد کمتر از آن هم نیست. دوم این‌که جریاناتی مانند جریان انحرافی و فتنه حتی اگر هم می‌خواستند با رنگ عوض کردن وارد مجلس بشوند، موفق نشدند که این، نتیجه هوشیاری شورای نگهبان و هم انصافا تشخیص مردم بود. خیلی از افراد ممکن است مورد تایید شواری نگهبان هم قرار گرفته باشند اما باز مردم کار خود را به خوبی انجام دادند. من بر همین مبنا معتقدم که مردم در انتخابات نهم یک دقت ویژه را در سراسر کشور اعمال کردند و با رای خود نشان دادند که ممکن است گله‌مندی‌هایی از دستگاه‌های اجرایی و حتی دستگاه تقنینی داشته باشند اما همچنان در پشتیبانی از جریان اصولگرایی مصمم هستند . می‌توان حزب شما را پدر جریان اصولگرایی دانست اما در این انتخابات و پس از مطرح شدن لیست جبهه متحد، حتی برخی از اعضای جبهه پیروان هم، نسبت به ترکیب لیست انتقاد داشتند. موتلفه خود را پدر جریان اصولگرایی نمی‌داند، بلکه خود را برادر جریانات اصولگرا با سلیقه‌های مختلف می‌داند. من به‌لحاظ تاریخی گفتم. بله ما با توجه به تاریخ تاسیس‌مان چیزی نزدیک نیم‌قرن سابقه کار سیاسی داریم اما این قدمت تاریخی ما را در موضع پدری جریان اصولگرایی قرار نمی‌دهد. در مورد جریان جبهه متحد باید بگویم که ما در نیمه اول سال 89 که جلسات انتخاباتی‌مان آغاز شد در داخل جلسات موتلفه به این جمع‌بندی رسیدیم که باوجود ورود جریان‌های مختلف سیاسی اعم از جریان اصلاح‌طلب و بعدها دورخیز جریان انحرافی، اصولگرایان باید با صف واحد وارد عرصه انتخابات بشوند. حالا اگر قرار است با ائتلاف بزرگ وارد شوند باید به دنبال محوریتی باشند که سلیقه‌های مختلف اصولگرایی برای آن احترام قائل شوند. برای این منظور بعد از این تحلیل‌ها پیشنهاد شخصیت‌های موتلفه به جامعه مدرسین و جامعه روحانیت این بود که به طور مشترک این محوریت را به عهده بگیرند. همزمان با این پیشنهاد در خود جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بحث‌هایی مبنی بر وحدت اصولگرایان در جریان بود و یک ملاقاتی بین برخی شخصیت‌های جامعتین با رفتن چند نفر از تهران به قم برگزار شد. پیشنهاد ما و سفر 10 روزه مقام معظم رهبری به قم هم که در این سفر به سازمان روحانیت توصیه کردند که بیش از گذشته در مسائل روز هم حضور داشته باشند نیز به این مذاکرات اضافه شد و این مجموعه باعث شد جامعتین موضوع محوریت کار اصولگرایان را در نیمه دوم سال گذشته بپذیرند. یک دعوتی از سران اصولگرایان به عمل آمد و اولین جلسه بین جامعتین و اصولگرایان تشکیل شد. در این جلسه منشور اصولگرایی که کمیته منتخب جامعتین تدوین کرده بود اعلام شد و این هم یک قدم بود برای این‌که وقتی می‌گوییم اصولگرایی؛ تعریف آن را هم داشته باشیم. این جلسات ادامه پیدا کرد تا این‌که منجر شد به جبهه متحد اصولگرایان که متشکل بود از دو نفر نماینده رسمی جامعه مدرسین، دو نفر نماینده رسمی جامعه روحانیت مبارز و سه نفر آقایان ولایتی، عسگراولادی و حدادعادل. این هفت نفر هیات داوری را تشکیل دادند، یک بخش اجرایی هم تشکیل شد که قرار بود هشت نفر هم از سلیقه‌های مختلف اصولگرایی باشند که در نهایت به شش نفر رسید و ترکیب هفت به علاوه هشت تشکیل شد؛ یعنی چیزی شبیه ترکیب 6+5که برای انتخابات مجلس هشتم تشکیل شد. موضع ما از همان ابتدا در مصاحبه‌های مختلف اعلام شد و گفتیم که ما محوریت جامعتین را قبول داریم و نظرات آن‌ها را بر نظر خودمان ترجیح می‌دهیم و وقتی هم که ترکیب 6+ 7 تشکیل شد، ما در عین حال که در مورد چهره‌های مختلف نظر دادیم این نظرات را به جبهه متحد اعلام کردیم و تصمیم نهایی جبهه متحد را نظر خودمان تلقی کردیم. این نظر جبهه پیروان بود یا حزب موتلفه؟ نه این نظرات حزب موتلفه است که من می‌گویم؛ بنابراین گفتیم که تصمیم جبهه متحد را به تصمیم خود ترجیح می‌دهیم؛ یعنی اگر در یک حوزه یک نامزد عضو موتلفه باشد ولی نامزد جبهه متحد نباشد ما در همان حوزه نامزد جبهه متحد را به نامزد خود ترجیح می‌دهیم؛ البته این نظرات موتلفه بود که ما صریحا اعلام کردیم اما مجموعه نظراتی هم از سوی جبهه پیروان که ما یکی از اعضای 15‌گانه آن هستیم مطرح شد؛ بنابراین در قالب جبهه پیروان و جبهه پیروان در قالب جبهه متحد اصولگرایی کار انتخاباتی را از چند ماه پیش شروع کردیم و در نهایت هم همه از لیست انتخاباتی جبهه متحد حمایت کردیم. پس شما می‌گویید که جبهه پیروان به لیست جبهه متحد اعتراضی نداشته است؟ جبهه پیروان متشکل از 15 تشکل است. ما وقتی که در یک جمع 15 نفره می‌خواهیم تصمیم بگیریم، این انتظار که همه 15 عضو یک نظر داشته باشند محال است؛ بنابراین قاعده جمعی این است که به رای اکثریت پایبند باشیم. در جبهه پیروان، کسانی بودند که به حضور برخی افراد در لیست جبهه متحد اعتراض داشتند اما نهایتا جبهه پیروان نظرش حمایت از لیست جبهه متحد شد. در خود جبهه متحد هم، این‌که بگوییم هر 13 نفر نظر مشابه یکدیگر داشتند این‌گونه نبود و طبیعی هم هست. قاعده کار جمعی تسلیم بودن به رای اکثریت است. اما برخی معتقدند که حزب موتلفه به‌واسطه سابقه تاریخی و اثرگذاری در مقطع انقلاب باید در درون جبهه هم وزن بیشتری از سایر جریان‌ها داشته باشد. به‌ویژه این موضوع در مقایسه با جریان به نسبت تازه کارتر جمعیت رهپویان مطرح می‌شود. ببینید وقتی پذیرفتیم که چند نماینده از تشکل‌های سیاسی دور هم جمع شویم یکی از شرایط اساسی این است که سهم‌خواهی نکنیم. یعنی اگر موتلفه با سهم‌خواهی بیاید و رهپویان و ایثارگران هم با سهم‌خواهی بیایند، بهتر است که از اول دور هم جمع نشویم. ما در مورد موضوع تصمیم گرفتیم که ولو در جلساتی نظراتمان مورد تایید اکثریت جبهه متحد قرار نگیرد، نهایتا نظر نهایی جبهه متحد را بپذیریم. یعنی شما از خودگذشتگی کردید که اصولگرایان در حضور جریان انحرافی و حضور کم‌فروغ اصلاح‌طلبان به پیروزی برسند؟ بله، ما ممکن است به برخی از رفتارهای برخی تشکل‌های جبهه متحد هم انتقاد داشته باشیم اما محصول این رایزنی بین جریان‌های اصولگرایی را، هم در مقابل جریان فتنه می‌دانیم و هم در مقابل جریان انحراف؛ بنابراین معتقدیم، تصمیماتی که جبهه متحد در برابر جریان فتنه و انحراف گرفته، تصمیمات بسیار خوبی بوده؛ در آن رقابت پیدا و پنهانی که با رقبای خود داشتیم، جبهه متحد پیروز از میدان بیرون آمده است. خب شاید این از خود گذشتگی‌ها که در برخی موارد با منافع خاص هر حزب در مغایرت باشد، باعث شده که حزب موتلفه دیگر همچون گذشته در نظام سیاسی ما تاثیر‌گذار نباشد. براوردی که خودمان داریم این است که تاثیر موتلفه درحال‌حاضر بیش از گذشته در جامعه ما قابل رویت است، یعنی اگر به زمانی که موتلفه در سال 42، کارش را آغاز کرده نگاه بیندازیم، می‌بینم که چند نفر در کل کشور اسم موتلفه را می‌شناختند یا اگر می‌شناختند با کدام بخش از نظرات موتلفه آشنایی داشتند و از آن حمایت می‌کردند. یک‌درصد بسیار قلیلی در زمان تاسیس، پشتیبان حزب بودند اما به تدریج که کار انقلاب پیش رفت، می‌بینیم که‌درصد پشتیبانی از نظراتی که حزب موتلفه ارائه کرده بود بیشتر شد و ما الان اظهارنظر موتلفه را در بین محافل مختلف سیاسی اثرگذار، یک مقدار بیشتر از گذشته هم می‌دانیم اما بیشتر این اثرگذاری در محافل خاص انقلاب بروز و ظهور دارد. معتقدیم که یک راه نسبتا طولانی پیش رو داریم تا علاوه بر اثرگذاری در محافل خواص انقلاب، این اثر‌گذاری را به توده‌های مردم توسعه بدهیم که البته از این جهت ما به نقطه مطلوب نرسیده‌ایم و فاصله‌مان تا این نقطه زیاد است. اما شما در اساسنامه حزب آورده‌اید که مقصدتان ایجاد جامعه نمونه اسلامی است، رسیدن به این مقصد با عدم اثرگذاری روی عامه مردم محقق نمی‌شود. حداقل انتظاری که می‌رود این است که موتلفه میدان‌دار اصولگرایان باشد یا معمولا می‌گویند که رای سنتی‌ها برای موتلفه است اما آیا چشم‌انداز شما همان جمعیت سنتی است؟ جمله‌ای که اشاره کردید مربوط به اساسنامه اولیه حزب موتلفه است؛ یعنی تشکیل جامعه نمونه اسلامی. نکات بسیار مهمی در این جمله نهفته است، اولا این جمله در اساسنامه‌ای است که در سال 1342 تدوین شده و نکته دیگر این‌که ویرایش نهایی این اساسنامه را مرحوم شهید بهشتی انجام داده‌اند. سوم این‌که در این جمله ادعای حکومت اسلامی مطرح است. کسانی که کار انقلابی را از سال‌های پیش از انقلاب پیگیری می‌کردند، می‌دانند، زمانی که در اساسنامه موتلفه آمد که ما به دنبال تشکیل جامعه نمونه اسلامی هستیم، جو غالب به خصوص در دانشگاه‌ها و روشنفکران و انقلابیون، دست گروهای مارکسیستی و ملی‌گرا بود و هیچ کدام از این دو تفکر هم به دنبال تشکیل جامعه نمونه اسلامی نبودند و بلکه برخی از آن‌ها مخالفت هم می‌کردند. در هر صورت صدور این نظر از سوی موتلفه اسلامی در آن زمان به نظر من یک امتیاز بزرگ به حساب می‌آید. ما می‌بینیم الان که 49 سال از آن تاریخ گذشته این موضوع تنها در پهنه جغرافیایی ایران مطرح نیست. این که با ارزش‌های اسلامی تشکیل حکومت بدهیم فقط تبدیل به یک موضوع کشوری یا حتی منطقه‌ای نشده است؛ ما در کل جهان می‌بینیم که این چنین تزی وجود دارد و دغدغه اصلی‌مان در موتلفه اسلامی در واقع حفظ نظام است؛ البته به عنوان یک حزب به این موضوع که هم در دولت و مجلس و هم در شوراهای شهر تاثیر‌گذار باشیم علاقه‌مندیم و اصلا هم این را کتمان نمی‌کنیم و معتقدیم اصلا یکی از کارهای عادی حزبی، همین است اما قاعدتا بایستی تلاش کنیم که اثرگذاری‌ای که در محافل خواص انقلاب داریم به عامه مردم نیز تسری پیدا کند تا بتوانیم این سطح و عمق اثر‌گذاری را افزایش دهیم. پس باتوجه به رفتار انتخاباتی اخیر شما، آن‌چه که حفظ نظام تعریف می‌شود در مجموعه موتلفه، به گرفتن این پست‌ها و اثر‌گذاری در آن ترجیح دارد؟ بله. این برداشت کاملا درست است؛ البته ما به این قسمت دوم هم بی‌اعتنا نیستیم. در قسمت دوم فکر می‌کنید الان در چه مرحله‌ای هستید. از 100 می‌توانید بگویید چه جایگاهی دارید؟ ممکن است نتوانم درصدی بگویم اما این میزانی که الان وجود دارد به‌هیچ‌وجه میزان مطلوبی برای خود ما هم نیست. دقیقا. مثلا در همین انتخابات مجلس نهم زمانی که شما و آقای بادامچیان نامزد می‌شوید توقع بیجایی نیست که نام شما جزو 5 نامزد اولیه راه‌یافته به مجلس باشد؟ من همان نکته‌ای را که قبلا اشاره کردم را تکرار می‌کنم. موتلفه را در محافل خواص اصولگرایی موثر می‌دانم اما این میزان اثر‌گذاری در میان توده زیاد نیست. باید برای کسب آرای بیشتر در انتخابات این فاصله بین اثر‌گذاری خواص و عوام را کاهش دهیم؛ البته این نکته در کل کشور هم قابل توجه است. ما نوع کسانی را در کل کشور شناسایی کردیم و بعد از شناسایی به جبهه متحد معرفی کردیم و خودمان هم مستقلا به معرفی هیچ کسی نپرداختیم؛ از بین معرفی‌شدگان ما، افراد فراوانی هم مقبول جبهه متحد قرار گرفتند و هم رای مردم را توانستند کسب کنند؛ بنابراین اگر ملاک فقط میزان رای باشد ما شرایطمان در تهران باید به سمت مطلوب‌شدن برود اما در شرایط فعلی ذهنیت مردم در نقاط دیگر غیر ‌از تهران نسبت به موتلفه قابل توجه است. یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار و البته مورد نقد به حزب موتلفه اسلامی عدم استفاده و معرفی چهره‌های جوان است، شرایط برای حضور جوانان در حزب شما چگونه است؟ من باید یک موضوع کلی در مورد جوان‌گرایی در حزب موتلفه ارائه بدهم تا سیاست‌هایمان بیشتر روشن شود. اول این که حزبی که به‌طور جدی به جوان‌گرایی نپردازد، در واقع سقوط خود را امضا کرده. به‌دلیل این‌که سردمداران آن حزب ولو این‌که بهترین سابقه را داشته باشند به طرف پیر شدن و کنار رفتن می‌روند. حالا اگر نسل دوم و سوم برای جایگزینی نباشند، با کنار رفتن بزرگان این حزب، سقوط حزب آغاز می‌شود؛ بنابراین مقوله جوان‌گرایی در حزب برایمان یک مقوله حیاتی است. اگر خواسته باشیم با زبان ریاضی حرف بزنیم سابقا متوسط سن اعضای موتلفه بین 40 تا 50 سال بود اما حداقل از 5 سال پیش این متوسط سنی اعضا 10 سال کاهش‌ یافته و به 30 تا 40 سال رسیده است. پس معلوم می‌شود که سیاست‌های جوان‌گرایی در حزب ما با کاهش 10 ساله متوسط سنی افراد رسیده است. موضوع بعدی موقعیت بانوان در حزب است. بر اساس آماری که از سال 75 داریم کمتر از 5‌درصد کل اعضای ما را بانوان تشکیل می‌دادند اما با تلاشی که انجام دادیم این رقم در 5 سال اخیر، به30 تا 35‌درصد از کل اعضای حزب رسیده است. در رابطه با تحصیلات هم همین‌طور. در کل کشور تقریبا حداقل نیمی از جذب شده‌های موتلفه یا دارای مدرک لیسانس هستند یا بیشتر. برخی از استان‌ها مثلا در استان ایلام، در سال گذشته از مجموع جذب شده‌ها، بالای 90 درصد تحصیلات لیسانس و بالاتر دارند. ما تقریبا از 10 سال پیش برای جوان شدن حلقه مدیریتی موتلفه، کارهایی را انجام دادیم و الان برای این‌که تحلیل‌گونه حرف نزده باشم، باید بگویم که معاون تبلیغات ما زیر 35 سال سن دارد؛ یعنی معاونت حزب 50 ساله را به جوان زیر 35سال داده‌ایم یا مدیر مسوول هفته‌نامه شما که ارگان رسمی موتلفه است جوانی 30 ساله است، معاون آموزش زیر 35 سال است،معاون سازماندهی ما، در حدود 35 سال سن دارد؛ بنابراین ما یک تحول در موتلفه به‌لحاظ جوان‌گرایی انجام داده‌ایم، نمی‌گوییم در برنامه داریم؛ بلکه کاری است که از قبل شروع شده و نتیجه هم داده است. همچنین کار بزرگ دیگری در موتلفه انجام دادیم که جوان‌گرایی در حد تعریف و تعارف نباشد و بلکه به عمل برسد. همین معاونینی که اسم بردم این‌ها بین 10 تا 15 سال از دوره نوجوانی‌شان در حزب آموزش دیده‌اند. ما معتقدیم که جوان‌گرایی اگر بدون طی این مسیر انجام شود، هم به جوان‌گرایی آسیب می‌رسد و هم به آن حوزه مدیریتی که آن جوانان کار نیاموخته به آن وارد می‌شوند، بنابراین ما این مراحل را طی کردیم و به سرعت هم ادامه می‌دهیم؛ مثلا در موضوع دبیر کل، 8 سال پیش دبیر کل جدید معرفی شد و این توضیح را بدهم از نظر من، آقای عسگراولادی نفر اول ما هستند؛ یعنی در هر انتخاباتی که از اعضای ما صورت گیرد یقین بدانید که آقای عسگراولادی رای اول را خواهند آورد اما همین آقای عسگراولادی از 12 سال پیش تلاش کردند دبیرکلی در وجود ایشان استمرار پیدا نکند و ایشان مدام می‌گفتند :« این‌که دبیرکلی پشت میزش سکته کند و از دنیا برود این بدترین شکل مدیریت است»؛ بنابراین آقای عسگر اولادی از 12سال پیش اتمام حجت‌های متعددی کردند که دبیر کل عوض شود تا بعد از چهار سال تلاش وی، هشت سال پیش شورای مرکزی این نظر را پذیرفت، دبیر کل جدید که بنده باشم با ایشان فاصله سنی 15 -14 ساله دارم و در حوزه دبیر اجرایی هم این موضوع مورد توجه قرار گرفت. زمانی که من دبیرکل شدم، سنم تقریبا 58 سال بود، قبل از دبیرکلی، من دبیر اجرایی بودم، بعد از این‌که دبیر کل شدم، دبیر اجرایی یک اختلاف سنی 15 ساله با دید اجرایی سابق داشت؛ یعنی این روند دارد طی می‌شود. شما معتقدید که با این روند اصلاحات، مقبولیت موتلفه در میان مردم بیشتر می‌شود؟ البته ما معتقدیم با این رویه ما در بین جوانان جای بهتری پیدا می‌کنیم و به طور طبیعی خود جوان‌گرایی باعث تغییر در روش‌ها می‌شود و تغییر در روش‌ها هم در برخی موارد لازم است تا بتوانیم اقبال توده مردم را داشته باشیم. شما در مقابل تغییر شیوه‌ها مقاومت نمی‌کنید؟ نه ما معتقدیم در اصول باید ثبات داشته باشیم اما کسانی که می‌خواهند در روش ثبات داشته باشند، به نظر ما اشتباه می‌کنند. یک نکته دیگر این‌که برخی می‌گویند چون اعضای موتلفه تمرکزشان در حوزه اقتصادی و بازار است، تمرکز کمتری در حوزه سیاسی دارند؟ ببینید شما به ترکیب شورای مرکزی و هیات مدیره و ترکیب مدیران ما در سراسر کشور نگاه کنید، اصلا غلبه با کسانی نیست که کار اقتصادی به معنای بخش خصوصی انجام می‌دهند. عمده اعضای ما یا دانشگاهی هستند یا معلم هستند یا کارمند و آن‌هایی که در بخش اقتصادی فعال هستند در یک اقلیت محض قرار دارند. موتلفه اسلامی در سال تاسیس از سوی بچه‌های بازار تشکیل شد و این‌ها البته بچه‌های بازاری متدین سیاسی بودند که امام(ره) این‌ها را جمع کردند و شد نهیات‌های موتلفه؛ بازاری‌هایی که مال و جانشان را حاضر بودند برای پیروی از امام(ره) فدا کنند. چیزی بر درآمد آن‌ها با عضویت‌شان در موتلفه اضافه نمی‌شد، بلکه باید هزینه هم می‌کردند اما اصولا این ترکیب درحال‌حاضر وجود خارجی ندارد؛ البته من اصلا مخالف حضور بازاری‌های مسلمان انقلابی در موتلفه نیستم ولی این‌که بگوییم قشر غالب در حوزه‌های مدیریتی و بدنه بازاری است، درست نیست. شما به کار تشکیلاتی بسیار تاکید کردید و به کسب کرسی‌های قدرت اولویت شما برای انتخابات آینده چیست؟ ما مانند بقیه احزاب علاقه‌مندیم در دولت، مجلس و شورای شهر اعضایمان حضور موثر داشته باشند؛ برای دوره‌های بعدی انتخابات، سیاست ما اثرگذاری حزب بر روی جریان انتخابات است اما این‌که در آن زمان با دیگران برای غلبه جریان فکر اصولگرایی ائتلاف می‌کنیم یا نه؛ بستگی به شرایط آن زمان دارد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت