عبدی: از خاتمی میخواستند خودکشی کند
یک عضو مستعفی حزب مشارکت ضمن باز نشر یادداشت ۳ سال پیش خود درباره خاتمی تصریح کرد: عقب نشینی از راه بن بست بهتر از انتحار و خودکشی است.
روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: یک عضو مستعفی حزب مشارکت ضمن باز نشر یادداشت ۳ سال پیش خود درباره خاتمی تصریح کرد: عقب نشینی از راه بن بست بهتر از انتحار و خودکشی است. عبدی در وبلاگ خود نوشت که این یادداشت در فروردین ۱۳۸۸ منتشر شد و اکنون که آقای خاتمی در انتخابات مجلس رأی دادهاند، بد نیست مجددا نگاهی به آن انداخته شود. وی در این یادداشت که مربوط به زمان انصراف خاتمی از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری است، مینویسد: در اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، در بهترین حالت متوسط عمر چریک ۲ سال برآورده میشد. امروز آن سیاست چریکیسم زیانبار ارزیابی میشود. مهمترین ویژگی چریکیسم قدم گذاشتن در راهی بود که امکان بازگشت از آن وجود نداشت. این ویژگی، زهری کشنده در سیاست - اعم از مدرن و سنتی آن- است و قاتل عقلانیت ابزاری است. وی میافزاید: رفتار برخی دوستان را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ فشارهای روانی شدیدی که به آقای خاتمی وارد میکنند، تا ناچار از پذیرش نامزدی در انتخابات شود، مصداق بارز چریکیسم سیاسی است، تا فرد را در موقعیتی قرار دهند که یا اتهام خیانت به آرمانهای ملت را پذیرا شود و از این حیث خودکشی سیاسی کند، یا در مقابل، با اقدامی شجاعانه، به سوی شهادت [!] گام بردارد. وی دعوت خاتمی به رفتار انتحاری را اقدامی غیرعقلانی دانسته و تصریح میکند: این دعوت در حالی و در موضوعی صورت میگیرد که اگر آنان و آقای خاتمی اهل این رفتار بودند باید در زمانی که در قدرت بودند و مسئولیت اخلاقی و حقوقی برعهده آنان بود چنین رفتاری را انجام میدادند. عبدی تصریح کرده است: اگر حضور یک نفر در انتخابات واجد مبانی عقلانی و منطقی باشد، نیازی به اعمال فشار احساسی و فضاسازی سیاسی نیست و اگر چنین مبنایی وجود نداشته باشد، فردی که میخواهد تصمیم بگیرد، راساً و خارج از فشارهای روانی و هنجاری و در فضایی منطقی و به این نتیجه برسد، تا در آینده هم مسئولیت تصمیم خود را عهده دار شود، و آمادگی مواجهه با موقعیتهای مختلف را دارا باشد، در غیر این صورت هنگام مواجهه با اولین مشکل تقصیر متوجه منبع فشار میشود، و هر کس از زیربار مسئولیت شانه خالی میکند. نگرش راه بنداز و جا بنداز رفتاری دیمی است که در سیاست اصلاح طلبانه جایگاهی ندارد. عبدی خاطر نشان کرد: عقب نشینی از راهی که نهایت آن بن بست است، نه تنها خودکشی نیست، که عین عقلانیت است، نه تنها ناشی از ترس نیست که عین شجاعت است. شهادت طلبی مرگی آگاهانه و انتخابی است، و نه از سر اجبار و بیاراده راه رفتن. حتی اگر عقب نشینی خودکشی باشد. خودکشی یک نفر یا یک جمع محدود است، و این صد بار ترجیح دارد بر گام گذاشتن در راهی که موجب خسارت برای یک ملت و یک راه میشود. ما که گفته بودیم خاتمی نفوذی حکومت است! «رأی خاتمی، سیلی به موسوی بود»، «خاتمی نفوذی حکومت است»، «خاتمی نشان داد شورای هماهنگی سبز را بر خلاف ادعای این شورا قبول ندارد»، «رأی دادن خاتمی بازداشت شدگان سیاسی را خیلی ناراحت و دپرس کرد» و... اینها تحلیلها و قضاوتهایی است که در رسانههای اپوزیسیون منتشر شده است. از جمله ژیلا بنی یعقوب همسر یکی از عناصر بازداشت شده پس از ملاقات با همسرش تصریح میکند «از فضای بند پرسیدم و واکنش زندانیان نسبت به رأی دادن خاتمی. گفت راستش فضای بند با شنیدن این خبر پر از ناراحتی شد. البته تا یک روز اول باور نمیکردیم و بعد که مطمئن شدیم تقریبا همه خیلی ناراحت و حتی دپرس و غمگین شدند.» وی اضافه میکند: پرسیدم الان فضای بند چطوره؟ گفت متاسفانه هنوز هم فضای غم غلبه داره. در این میان یک پایگاه اینترنتی وابسته به گروهک نهضت آزادی موسوم به دانشجو نیوز در تحلیلی خاطر نشان کرد: آقای خاتمی با رأی دادن در انتخابات عملا جدایی راه خود از «شورای راه سبز امید» را با صدای بلند اعلام کرد و این را پیش و بیش از هر کس دیگر خود اعضای این شورا باید دریافته باشند، نمیشود تصور کرد آقای خاتمی بدون در نظر گرفتن فراخوان شورا مبنی بر شرکت نکردن در انتخابات دست به چنین اقدامی زده باشند این موضوع از آنجا حائز اهمیت میشود که این شورا همواره مدعی بوده اگر نه حمایت علنی اما همدلی و رضایت ناگفته خاتمی را به همراه دارد مهمتر از همه اینکه خاتمی از نفوذ بالایی در میان هواداران این شورا برخوردار است. دانشجونیوز اضافه میکند: خاتمی از دور برداشتن شورای راه سبز -که مدعی است زبان اپوزیسیون داخل کشور نیز هست-، رونق گرفتن فعالیتهای خارج از کشور و انتقال کامل مدیریت به بیرون از مرزها و رادیکال شدن آن نگران است. وی با این کار به اعضای پیدا و پنهان این شورا این پیام را داده که تصمیمات شورا لزوما مورد قبول او نیست. همچنین پیام مشابهی به حاکمیت و نیروهای درون نظام که حسابش را به خارج نشینان فراخوان بده جدا کنند. این رسانه درباره شیفتگان خاتمی نوشت: این عده از آنجا که عمدتا دچار کیش شخصیت هستند احتمالا در آینده دچار تناقضهای بیشتری میشوند همان طور که از این پس در مورد دفاع و پیروی از فراخوانهای شورای راه سبز دچار تناقض میشوند. جفای آقای خاتمی به مفاهیمی مانند دموکراسی، جامعه مدنی، انتخابات آزاد، تحزب، اصلاحات و... بزرگترین عملکرد منفی سیاسی ایشان و نابخشودنیترین آنها در طول این سالهاست. آقای خاتمی در طول این سالها کوشیده واژهها و مفاهیم مدرن را بیش از پیش لاغر کرده، دست و پایشان را تا چارچوبهای نظام سیاسی فعلی کوتاه کند و زبانشان را بریده تا پژواک صدایشان از مرزهای آرمانهای مطلوب او فراتر نرود. امروز نیز گفتمان آقای خاتمی «آشتی ملی» را نشانه گرفته است. این عروس هزار داماد نه تنها دل طیفهای گستردهای از نیروهای معتدل اپوزیسیون و پوزسیون را میبرد که در مواقع تنگنا و اضطرار نیز میتواند حاجت دل تندروترین آنها را نیز اجابت کند. باید به ایشان یادآور شویم آشتی ملی به معنای آزادی چند زندانی سیاسی وابسته به احزاب متبوع و دیگر مدیران دولتی او یا راه یافتن چند نماینده هم فکر به مجلس و دعوت به مجالس بزرگان نظام و... نیست. از زاویه تحلیل دیگر، پایگاه اینترنتی گویانیوز در تحلیلی با عنوان «خاتمی نفوذی حکومت بود» تاکید کرده است: چند ماه پیش نوشتیم که این مرد ارزش باور کردن را ندارد. گفته بودیم که او مامور حکومت برای گرفتن فرصت از اپوزیسیون است. او گوش به فرمان حاکمیت و مامور برای انحراف و سردرگم سازی روشنفکران بوده است. خاتمی میگوید نباید درگذشته منجمد ماند. با این وصف نباید سکوت و خیانت او به مهندس موسوی و شیخ کروبی و همراهی با حکومت را به رخ کشید. «بالاترین» نیز معتقد است رأی خاتمی سیلی به گوش موسوی بود. قدیم ترها یک جوک بین مردم رایج بود که مربی فوتبال به بازیکنانش میگفت اصغری و اکبری، حسنی و حسینی و... همه بازیکنان حریف را ول کنید، بچسبید به نوک حمله آنها، در بیست دقیقه اول، اصغری (مدافع وسط تیم) دو گل به دروازه خودی زد، مربی تیم از کنار زمین فریاد زد که نوک حمله تیم حریف را ول کنید، همه بچسبید به اصغری! حالا با این وقایع، باید حاکمیت را رها کرد و چسبید به خاتمی. همچنین سایت رادیو فردا به نقل یکی از اعضای فراری دفتر تحکیم نوشت: خاتمی هیچ تفاوتی با گذشته نکرده است و این مخالفان هستند که از او توقعی غیرمنطبق با واقعیت دارند. خاتمی الگوی رفتاری ثابتی ندارد. او فاقد برنامه و محاسبهگری و مقید به رعایت خط قرمز حساسیتهای رهبری است. خاتمی تابع هیچ گونه برنامه سیاسی منسجم و منظم نیست و به صورت آنی و دفعی موضع میگیرد. او پر از اشتباه است از جمله نامه نگاری به رهبری در اوج درگیریها و پیشنهاد بخشش ظلمهایی بود که به رهبری شده است. نویسنده تاکید میکند: با توجه به پیشینه عملکرد خاتمی، معضل موجود درباره او تکرار شونده است. او نمیتواند عملکرد قابل قبولی برای اپوزیسیون داشته باشد. مشکل دقیقا جایی است که الگوی رفتاری خاتمی بعد از مدتی توسط مخالفان فراموش میشود. تا زمانی که حامیان خاتمی هرگونه عملکرد او را توجیه میکنند نمیتوان به عدم تکرار وقایع مشابه امید داشت. همچنین گویانیوز در نوشته دیگری تصریح کرد: رأی دادن خاتمی در انتخابات، مخالفان را به جان هم انداخت و همه آنها را سر کار گذاشت. هنوز هم گروهی در شوک به سر میبرند و برخی در پی چرایی حضور خاتمی در انتخابات هستند، و عاقبت نتیجه این همه تفحص و بحث و جدل بین شوک زدگان این میشود که دلیل رای دادن خاتمی، همانا آماده سازی فضای فعالیت دوباره اصلاح طلبان برای دورههای بعد بوده، که انصافا یک دست مریزاد باید به این کاشفان گفت که با این نتیجه گیری همه چیز سامان گرفت و نخود نخود هر که رود خانه خود و این بود پایان ماجرای یک مقطع از مبارزه با رژیم در باب تحریم انتخابات که از سه ماه قبل از برگزاری آن مخالفانش برای به زانو در آوردن نظام، با سینه دراندن و انتشار دهها بیانیه و اعلامیه و مقاله، حکم به تحریمش داده بودند و نتیجه عینی آن هم چرخیدن در بر همان لولای قبلی است. گویانیوز تصریح کرد: توپ در میدان اپوزیسیون افتاده و خاتمی مقصر این وضعیت است که حالا پرده از چهرهاش بر افتاده است. از آنجا که گروهکهای اپوزیسیون اساسا هویت اجارهای دارند هجوم بیسابقه و گسترده آنها به خاتمی و هتاکیهای بعضا چارپاداری و رکیک علیه او حاکی از آن است که مدیران بیرونی فتنه یعنی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس، غیر از خاتمی، محور قابل تکیه دیگری نداشتهاند و به همین علت رویگردانی خاتمی برای کانون بیرونی فتنه بسیار سنگین و شکننده بوده است. نتانیاهو: ایران با انتخابات قویتر شد اوباما جرأت جنگ ندارد رادیو اسرائیل نتیجه ملاقات نتانیاهو با رئیس جمهور آمریکا را ناامید کننده توصیف کرد. این رادیو گزارش داد: منابع دیپلماتیک در اسرائیل ناخرسندی خود را از دیدگاه آمریکا در رابطه با معضل اتمی ایران در ملاقات بین پرزیدنت اوباما و بنیامین نتانیاهو ابراز داشتند و گفتند هنگامی که زمان تصمیم گیری فرا میرسد، آمریکاییها تصمیم را به تعویق میاندازند. رادیو اسرائیل یادآور شد اوباما دست کم تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمریکا خواستار جنگ نیست و حاضر نیست دست به هیچ اقدام نظامی علیه ایران بزند. رادیو اسرائیل اضافه کرد: نتانیاهو در ملاقات با اوباما در کاخ سفید، به نتایج انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی در ایران اشاره کرد و ابراز نگرانی نمود که با به قدرت رسیدن و برنده شدن طرفداران رهبر ایران، آیت الله علی خامنهای، افراط گرایی در ایران تقویت شود و غرب نتواند به طور جدی با حکومت اسلامی وارد مذاکره شود. نتانیاهو پیش از این در نشست مجمع صهیونیستی آیپک گفته بود: در ۱۵ سال اخیر من بارها درباره خطر ایران اتمی هشدار دادهام. راههای دیپلماتیک برای حل معضل ایران در یک دهه گذشته نتیجه نداده است. انواع تحریمها در ۶ سال اخیر علیه ایران برقرار شد ولی آنها نیز مؤثر نبودهاند. من در مورد تشدید تحریمها برای آسیب زدن به اقتصاد ایران، به اوباما احترام میگذارم ولی بدبختانه برنامههای هستهای ایران همچنان و تا همین امروز ادامه دارد. خاطرنشان میشود اوباما در واکنش به زیاده رویهای رقبای جمهوریخواه خود درباره تهدید نظامی علیه ایران، آنها را به وراجی و پرگویی متهم کرد. وی گفت: لفاظیهای این عده که از جنگ سخن میگویند نشان میدهد که مسئولیت پذیر نیستند. آنها باید به مردم آمریکا بگویند که چرا جنگ لازم است و تبعات چنین جنگی چه خواهد بود. آنها مسئولیتی ندارند. فرمانده کل نیروهای نظامی من هستم. آنها به سادگی از جنگ سخن میگویند اما من به سرعت هزینههای شروع یک جنگ به ذهنم خطور میکند. وی همچنین گفته است: آنها زیاده گویی و جار و جنجال میکنند و بیاحتیاط و بدون ملاحظه حرف میزنند. در مقوله جنگ جایی برای بیاحتیاطی وجود ندارد. من وقتی سخن از جنگ میشود به خاطر میآورم که باید تصمیم بگیرم جوانان را به جنگ بفرستم و این مسئله همان گونه که جان آنها را به خطر میاندازد، بر اقتصاد و امنیت ملی ما نیز تأثیر ویژهای میگذارد. به گفته اوباما «جنگ با ایران نه بازی است و نه شوخی بردار است. فرصت برای حل دیپلماتیک مسئله ایران وجود دارد. باید برای اثرگذاری تحریمها صبر کرد». یادآور میشود نتانیاهو پس از آنکه اوباما به وی روی خوش نشان نداد، در بازگشت از آمریکا گفت: باید به تحریمها فرصت اثرگذاری بدهیم. خبرگزاری رویتر با انتشار این اظهارات نتانیاهو نوشت: او به اوباما اطمینان داده که تصمیمی برای حمله به ایران نگرفته و قرار نیست اسرائیل در هفتههای آینده اقدام بکند. چه دستی پشت این ماجراست؟! در حالی که انتظار میرفت، مسئله شروع به کار رستورانهای زنجیرهای KFC در ایران با اطلاعیه وزارت بازرگانی منتفی تلقی شود، اولین رستوران با آرم و لوگوی KFC در کرج آغاز به کار کرد و رسانهها نیز با درج خبر افتتاح این رستوران این عمل به اصطلاح خلاف! را به خوبی پوشش دادند. اما جالبتر از اطلاعیه وزارت بازرگانی که گویا به صرف فقط یک اطلاعیه بود که غیر قانونی بودن این برند و شرکتی را که با عنوان «کیهان، افتخار، سینا» این برند را در ایران پوشش میدهد، اعلام کرد، مسئله رقابتی است که اکنون بین مدعیان دارنده نمایندگی KFC به راه افتاده است و از هر دو جالبتر اینکه حالا صدای آمریکاییها هم درآمده و آنها نیز برای خود حق شکایت قایل شدهاند که KFC هیچ نمایندهای در ایران ندارد! این اولین بار نیست که برندهای آمریکایی حالا یا با تلاش خودشان یا با سوءاستفاده از نامشان در ایران مطرح میشوند و به طور حتم آخرین بار هم نخواهد بود، این سرمایه گذاری شکمی آن قدر سود دارد که هر تلاشی را باعث میشود و به قول دوستان حتی «تحریمها را هم دور بزند!!» زمانی مک دونالد بود و حالا KFC، زمانی بردهای تبلیغاتی در بزرگراهها و خیابانها بود با نام و لوگوی این شرکتها و بیتوجهی ارشاد و شهرداری و غیره و حالا افتتاح رسمی و سکوت مسئولین ذیربط! به هیچکس برنخورد که اگر گفته میشود برخورد مسئولین با قضیه صرفاً در حد یک اطلاعیه بود به این دلیل است که با وجود اعلام غیرقانونی مجوز KFC نه تنها «کیهان، افتخار، سینا» که با عنوان حروف اول فارسی سه عبارت فوق سعی در توجیه نام اختصاری KFC دارد، یک قدم عقب نرفت بلکه حتی بر مدعیان آن اضافه شد و حالا شرکت آفتاب و مهتاب پاریز هم خودش را تنها نماینده قانونی KFC میداند و حتی علیه رقیب اطلاعیه صادر میکند، یعنی شهر واقعاً این قدر شلوغ است؟ اکنون دو سؤال مطرح است، اگر به واقع این برند غیرقانونی است چرا این شرکت یا شرکتهای مدعی نمایندگی KFC، آشکارا در ایران فعالیت میکنند و حتی برای ایجاد هیاهو و تبلیغات با استفاده از بازیکنان تیم ملی سعی دارند، هرچه بیشتر خودشان را به رخ بکشند؟ این شهامت را چه کسی به آنها میدهد؟ و سؤال دوم اینکه اگر کار قانونی است، پس چرا مسئولین ذیربط اطلاعیه میدهند که قانونی نیست؟! گفتنی است صدور مجوز برای رستورانهای زنجیرهای یاد شده، سلب زمینههای شغلی و کسب درآمد از ایرانیان و سپردن آن به آمریکاییها نیز هست که از این زاویه هم باید به مسئولانی که دم از اشتغالزایی میزنند تسلیت گفت! و بالاخره در این میان تکلیف مردم مؤمن و متعهدی که حاضر نیستند اینگونه امتیازات به آمریکاییها واگذار شود چیست؟ آیا باید خود وارد عمل شوند و دستهای پشت پرده در این اقدامات پلشت را فاش کرده و بساط سوء استفاده آنها را برچینند؟! با ریزش اعضا در سازمان منافقین افراد روزمزد جایگزین شدهاند! یک عضو جدا شده سازمان منافقین میگوید این سازمان مدتها در زمینه جذب نیروی جدید به بن بست خورده و بنابراین برای جبران این امر اقدام به جمع آوری افراد مزدور خارجی در تجمعات خود میکند. مریم سنجابی در وبلاگ خود نوشت: طی ۲۰ سال اخیر ایدئولوژی سازمان مجاهدین آنچنان در سیر سراشیبی اضمحلال قرار گرفت و به سمت استبداد و ایزوله شدن کامل رفت که برای یک دهه (حتی برای هواداران خارج از تشکیلات خود)، جرأت بیان این نکته را نداشت که بگوید تغییر آرمان و ایدئولوژی و یا خط مشی داده است. تشکیلات رجوی پس از وارد شدن در بحثی به نام «انقلاب ایدئولوژیک» که اساس طرح آن جهت نهادینه کردن قوانین فرقهای در مناسبات بود (ممنوعیت داشتن خانواده و همسر و فرزند، ممنوعیت دیدار خانواده، رایج کردن تفتیش عقاید، نهادینه کردن طلاق برای ورود به سازمان، قطع رابطه با خانواده، و...) تا سالهای طولانی جرأت مطرح کردن آن را نداشت و برای چندین سال این مسئله را به عنوان یک «راز ایدئولوژیکی» از مردم و حتی بخش عمدهای از نیروهای خودش مخفی نگه میداشت. وی میافزاید: نهایتا هر چه این فرقه جلوتر رفت، از جامعه ایرانی و از طیف روشنفکر و نسلهای بعدی فاصله گرفت و تشکیلاتاش بستهتر و ایزولهتر شد، بطوریکه در دو دهه گذشته درهای ورود داوطلبانه به سازمان بسته شد و به ندرت افرادی پیدا شدند که بتوان گفت خودجوش و با انگیزههای فردی به سازمان پیوستهاند. کلیت نیروهایی هم که در ده سال اخیر به سازمان پیوستند، شامل فرزندان و یا فامیل اعضای قدیمی سازمان بودند. البته برخی از افراد بدون آگاهی از ایدئولوژی فرقه به طرق مختلف نظیر انگیزههای کاریابی، اعزام به اروپا و یا تبلیغ ماندن در کمپ در کوتاه مدت جهت کمک به پناهندگی سیاسی آنها و... به درون سازمان کشانده شده و سپس مانع خروج آنها میشدند. سنجابی یادآور شد: بدون شک و بطور طبیعی اگر جریانی همگام با فرهنگ و تاریخ خود پیش رود، نه ایزوله و درمانده و طرد شده خواهد بود و نه بدون حمایت و پشتیبانی مردم و طیف روشنفکر جامعه خود میماند. اینگونه جریانها هیچگاه به چنین سرنوشتی دچار نمیشوند که برای جذب نیرو افرادی را استخدام نمایند که بسان دوران برده داری در ازای مبالغی پول، نفر جذب نموده و با کلک به اشرف اعزام نمایند. وی اضافه کرد: به همین خاطر است که در سالهای اخیر هیبت و هیمنه سازمان در بین ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا نیز در هم شکسته شده و از تجمعات چند ده هزار نفری پیشین کهگاه افراد از جیب خود مایه میدادند تا بتوانند در گردهماییها و مراسم مجاهدین شرکت کنند خبری نیست و بر عکس سران سازمان برای برپایی یک گردهمایی کوچک، ناگزیر از استخدام کارگر روزمزد میباشند که با گرفتن ۳۰ تا ۴۰ یورو در روز، هم در تجمعات مجاهدین شرکت میکنند و هم در میز کتابهای سازمان حاضر میشوند و هم در تبلیغات ظاهری دیگر و نمایشهایی که جلوی ارگانها برپا میگردد. از آنجا که مسعود رجوی بیش از هر کس دیگری میداند که ایدئولوژیاش دیگر بر هیچ پایه و مشروعیتی استوار نیست، از علنی کردن افکار و عقایدش حتی برای اعضای رده پایین سازمان نیز ابا داشته است.
دیدگاه تان را بنویسید