سرویس سیاسی «فردا»: پس از ماجرای خانه نشینی احمدی نژاد روایت های مختلفی
در تفسیر این امر بر زبانها جاری شد. لیکن تفسیر غالب و صحیح ایستدگی وی در برابر حکم حکومتی رهبری و در یک کلام تردید در ولایت پذیری ایشان بود. در آن هنگام این امر آزمونی برای دیگران شد تا «ولایت پذیری» را نه در حرف بلکه در عمل به منصه ظهور برسانند و در برابر این رخداد تلخ موضع گیری کنند . آنچه که می خوانید «توجیه» حجت الاسلام آقا تهرانی است برای رویداد تلخ که در همان زمان ایراد شده است. ایشان در این سخنان که فیلم آن هم به ضمیمه منتشر می شود در تلاش است مقاومت آقای احمدی نژاد در برابر حکم حکومتی را توجیه کند و آن را به نحو دیگری تفسیر کند . خواندن این متن و آشنا شدن با مواضع کسانی که خود را «عمار» و «بصیر« می دانند و دیگران را از مسیر «حق» برکنار می دانند برای فهم سیاسی تحولات جاری کشور بسیار مفید است.
****************************
میگویند: آقا، آقای احمدینژاد از دست رفت. کجا از دست رفت؟ در مجلس یکی گفت: ضد ولایت فقیه شده، گفتم جدی میگی؟ گفت آره. ریشش دو برابر ریش من بود. گفتم واقعا میگی؟ دست بزار رو قرآن، بگو به این قرآن احمدی ضد ولایت فقیه شده. به من بگن دست بزار رو قرآن بگو خاتمی، میگم، بگو موسوی، میگم، بگو کروبی- لعنت بر او-(می گویم). گفتی احمدی نژاد، دست بزار رو قرآن؛(به او گفتم) تو نمیدونی، یه مشت شایعه میگن، توام میگی. مگه نمیگی مجلس در راس امور است؟ نمیگی حضرت امام فرمودند، آقا فرموند؟ تو نباید حرفهای خبرنگارا که دروغ میگن را بگویی، تو چند بار با احمدینژاد نشستی؟ چه میدونی او چه گفته؟گفت: نمیدونم، تو روزنامهها خوندم. در مجلس گفتم: هر کسی یقین دارد ابوالفضلی بایستد. خودم دیدم برگه آورده میخواد امضا بگیرد برای عدم صلاحیت رئیس جمهور. یک آقایی که میشناسمش. فوق العاده احمق. شایعه کردند در مجلس که وزیر کشور را برداشته، بقایی را گذاشته. خبر مال کجاست؟ بیبی سی. خدمتگزار کشور را میکنیم بدترین انسان. آخه چرا اینگونه میکنید؟ این همه حمایتهای آقا هیچی، حرفهای آنها آره؟ میدانم چرا اینگونه میکنید، چون آنها
ده تا ده تا میریزند داخل جامعه، عقل بعضی شماها به گوشتان و چشمتان است، به کارش نمیگیرید، اشتباه میکنید. نگاه میکنیم میبینیم بهترین آدمها خسته میشود و میگوید خداحافظ من رفتم، خودتان میدانید. چیکارش کنیم؟ خدا هم این وعده را داده: اگر نعمتی دادم و قدرش را نداشنستید از شما میگیرم. کسانی که تا دیروز ولایت را بر نمیتابیدند الان دارند از ولایت دفاع میکنند. آقا بردند،ای نامرد، تا دیروز تو جزء فتنه گرا بودی. آقا میگفت داد بزن چرا داد نمیزدی؟ من میدانم که میگم. با رئیس جمهور ۲ ساعت ونیم نشستهام و صحبت کردهام. اگر آن طرف نشسته بودم و حرف آقا را شنیده بودم این حرفها را هم میزدم، اگر یک طرف را دیدم بهتر است طرف دیگر را هم ببینم. قیامت هست، چرا ناراحت باشیم، چرا همدیگر را بترسانیم؟ چرا کاری کنیم طرف بگوید بهتر همین است، مثل قبلی بهتر است ساعت ۱۱ بیایم دفتر و بعد استخر و بعد نهار و بعد هم بریم خونمون. برا چی من اینهمه بدوم شما فحش ....بدید. کم دویدند؟ کم آقا حمایت کرد؟ آن وقت شما اما و اگر بگذارید که آقا را قبول دارید؟ من قبول ندارم؟ شما قبول دارید؟ در عمل کدام نشان دادیم؟ بچهها فکر کنید، مخصوصا
شما که وابستگی به هیچی ندارید. آزادترید، شما که حزبی نیستید، حزب خرجتان کرده تا آخر پایش بایستید. این خودش فتنه است، باید درست از آن عبور کرد، بپایید دروغ نگید، بپایید دروغ بارتان نکنند. اینهایی که میگن بپرسید خودت دیدی؟ خودت شنیدی؟ از کی شنیدی؟ رئیس جمهور شما را دوبار در صحبتهایش دیدم که فوق العاده ناراحت بود و اشک در چشمانش جمع شده بود. یک بار وقتی تهمت زدند که ایشان یهودی است. دلیل هم محکم. اسمش داداشش داووده. به جون شما عین اینو به من هم گفتن. برهان را شما تماشا کن چقدر مستدل، ببینم تو نان جو میخوری؟ یه بار دیگر هم خیلی دردم آمد، وقتی گفتند با ولایت فقیه مشکل دارد. خدا میداند همه جایم سوخت. (رییس جمهور گفت)بنده دوشنبهها با آقا ملاقات دارم. همان موقع جهرمی در هیات دولت وزیر کار بود. اوایل دولت دهم بود. جلسه تمام شد، اخلاقم رو گفتم خواستم برم، ایشان گفتند حاج آقاتهرانی بشین. بعد این بحث را شروع کرد. گفت آقای جهرمی شما شهادت بده، من گاهی شده دوشنبه شبها ساعت ۱-۲ به شما تلفن میزنم که فردا این کار و این کار شود؟ به من میگی خواب بودم مرد حسابی، منو از خواب بیدار میکنی میگی اینکار رو بکن این کار
رو نکن؟ حاج آقا میدانی چرا این کار را میکنم؟ گفتم نه، گفت خدا میداند آقا گفتند، میگم شاید عمرم نکشه، یهو جهرمی فردا نداند؟ حالا کیا به من میگویند ضد ولایت فقیه؟ مردم هم حرف اینها را گوش میکنند. من باید چیکار کنم؟ همینهایی که میگویند ایشان برای آقا شرط گذاشته، جلسهای که بین حضرت آقا و ایشان خصوصی است و حتی بچههای دفتر ایشان هم نیستند، این گزارش را چه کسی برای شما آورد؟ از کجا خبر دارد؟ غیب میدانید؟ بو کشیدید؟ از کجا؟ کسی که قرآن ناطق بود، یک مشت نانجیب قرآن را دربرابرش بلند کردند و گفتند علی قرآن را قبول ندارد؛ واقعا اگر روزی آقای احمدینژاد در برابر آقا ایستاد در برابرش بایستید ولی واقعا اگر ایستاد. آناُ میشود فهمید. برخورد آقا میگه. حتی جالبتر بود، پریشب ایشان میگفتند من صحبتی کردم، برداشتن وزیر از اختیارات من هست یا نیست، نمایندگان حق دخالت ندارند. یا درست یا غلط برمیدارم یا میزارم. حضرت آقا باید نظر بدهند و باید عنایت شود. آقا هم یا موافقت میکنند یا مخالفت، از این دو حالت که بیرون نیست، اگر موافقت کردن که هیچ، اگر مخالفت کردند من چه وظیفهای دارم؟ من صریحا به حضرت آقا گفتم، اگر ببینم
نظر شما است که باشد ولی من نمیتوانم با او کار کنم، آیا حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله حتی به من هم داری گفتم: حق دارم اگر نتونستم حتی استعفا بدهم؟ گفتند: اگر خواستید خب یک زمانی به من دادند که تا آن زمان فکر کنم، یا استعفا بدهم یا میپذیرم، یا نمیپذیرم، آقا هر چه تدبیر کرد، این ضد ولایت فقیه است؟ این حرفی بود که خودش به من زد، گفتم: نه، گفت: پس این شلوغیها ها برای چیه؟ گفتم نمیدانم. گفت:حزب الهیها میگویند. من چیکار باید کنم؟ اینکه من به جرات به طرف میگوم دستت را بگذار روی قرآن برای همین است، چون میدانم هیچ چیزی نمیداند، دیگران یک چیزایی گفتند، این هم میگوید. زبانتان را بپایید، گفتارتان را بپایید. چیزی بگویید که بهش یقین دارید، وقتی یقین دارید باید تا آخرش بایستید. نمیخواستم این بحثها را بزنم، دوستان اصرار کردند که جوانها ناراحتند.
آقا تهرانی
دیدگاه تان را بنویسید