پول بيت المال در جيب ناكارشناسان
اگر مدير ورزشي نداشتيم بايد از مديران غير ورزشي استفاده ميكرديم، ولي وقتي مدير ورزشي داريم و خيلي از آنها افرادي هستند كه امتحانشان را پس دادهاند و كارنامه خوبي از خود بر جاي گذاشتند، چرا نبايد از آنها استفاده كنيم.
تهران امروز: اگر مسئولان ما به اين جمله مولا علي كه در ظاهر همه به او اقتدا ميكنيم و ادعاي پيروي او را داريم توجه كنند، خيلي از مشكلات حل ميشود. ايشان ميفرمايند «ملعون كسي است كه كاري را بلد نيست اما آن را ميپذيرد.» متاسفانه ما اين طور نيستيم. به محض اين كه كاري را پيشنهاد ميكنند خيلي اوقات به خاطر جذابيتهايي كه دارد سريع آن را ميپذيريم. متاسفانه در عمل هم منابع را صرف ميكنيم، بدون اين كه استفاده درستي از آنها داشته باشيم. چرا به خاطر برخي اختلافات، سليقهاي برخورد ميكنيم و افرادي كه شايد بعضي از ويژگيهايشان به مذاق بالادستي خوش نيايد را در حاشيه قرار ميدهيم؟ مديران خوب كساني هستند كه نيروهاي قوي و داراي ايده را دور خودشان جمع ميكنند، چرا كه تضارب آراست كه باعث ميشود يك طرح خوب شكل بگيرد. به هر حال ورزش دچار اين مشكلات است. طبعا نميشود هيچ كاري را مطلقا بد يا مطلقا خوب دانست. به هر حال هر مجموعهاي نقاط مثبت و منفي دارد و فدراسيون علي كفاشيان هم محسناتي داشته است. آنها در زير ساختها خوب كار كردند، ولي در مجموع با توجه به فرصت و امكاناتي كه در دستشان بود، انتظارات جامعه را برآورده نكردند. به نظر من اگر رئيس فدراسيون ورزشي باشد، خيلي بهتر است. اگر مدير ورزشي نداشتيم بايد از مديران غير ورزشي استفاده ميكرديم، ولي وقتي مدير ورزشي داريم و خيلي از آنها افرادي هستند كه امتحانشان را پس دادهاند و كارنامه خوبي از خود بر جاي گذاشتند، چرا نبايد از آنها استفاده كنيم. يك فرد سياسي را روي كار ميآوريم و فقط به او پول ميدهيم. پولي كه به يك آدم غير ورزشي ميدهيم، آيا غير از خزانه دولت است؟ متاسفانه هم از افراد غيرمتخصص استفاده ميكنيم و هم از بيت المال به آنها پول ميدهيم و در نهايت ميبينيم كه به نتيجهاي كه بايد، نرسيديم و نتوانستيم مردم را اقناع كنيم. دقيقا زماني كه افراد به بلوغ فكري ميرسند و اشتباهاتشان كمتر ميشود آنها را كنار ميگذاريم. در فوتبال معمول اين است كه بايد سازمان بالادستي سياستگذاري كند و خط مشي مورد نظر را تعيين كند و سازمانهاي پايينتر آن را اجرا كنند. فدراسيون بايد در چارچوب خودش استقلال داشته باشد اما نميتوان آن را يك جزيره جداگانه ناميد. بايد سازمان بالاتري مانند دولت چارچوب را مشخص كند، ولي نبايد در برنامههاي اجرايي فدراسيون دخالتي وجود داشته باشد. به نظر من هر مسئولي بايد با افرادي كه با او هماهنگتر هستند كار كند. اين خيلي بهتر است تا اين كه مجمع بخواهد نواب رئيس را انتخاب كند و آنها مورد نظر خود رئيس فدراسيون نباشند. ما خيلي اوقات ملي فكر نميكنيم و بر اساس منافع شخصي عمل ميكنيم. مصالح ملي ايجاب ميكند كه حتي اگر به لحاظ سليقهاي با كسي اختلاف داريم كه در جايي مسئوليت دارد و ميتواند به ما كمك كند، بايد او را تحمل كنيم، اما ما اهل اين چيزها نيستيم و همه چيز را صفر يا 100 ميبينيم. در مجموع كسي كه به طور مستقل شركت ميكند بايد در خواب ببيند كه انتخاب شده است.
دیدگاه تان را بنویسید