صف‌بندي‌هاي انتخاباتي از نگاه حداد عادل

کد خبر: 188469

حداد عادل در خصوص اختلافات جبهه پایداری و جبهه متحد گفت: هر دو جريان مدعي‌اند و معتقدند كه هم بايد از فتنه فاصله بگيرند و هم از جريان انحرافي، منتها جريان پايداري، فاصله جبهه متحد اصولگرايان را از فتنه،‌ كافي نمي‌داند و متقابلا جبهه متحد اصولگرايان هم فاصله جبهه پايداري را از جريان انحرافي، كافي نمي‌داند.

مشرق: پاييز سال گذشته، وقتي جلسه رئيس‌جمهور با حدود 30 نفر از اصولگرايان، رسانه‌اي شد غلامعلي حدادعادل يكي از اعضاي كميته 3 نفره‌اي بود كه مسووليت يافتند اين جلسات را كه در‌جهت وحدت حداكثري اصولگرايان براي انتخابات مجلس نهم‌بود، پيگيري كنند. هر چند اين جلسات به خاطر برخي مسائل، توفيق چنداني نداشت اما كميته 3 نفره به كار خود ادامه داد و با اضافه شدن چهره‌هايي ديگر، به آنچه امروز جبهه متحد اصولگرايان ناميده مي‌شود، تبديل شد. صبح روز پنجشنبه گذشته ، به منزل دكتر غلامعلي حدادعادل، عضو كميته داوري جبهه متحد‌اصولگرايان و رئيس مجلس هفتم رفتيم و در زيرزمين خانه‌اش كه آنجا را با قرار دادن چند تخت و صندلي به محلي براي برگزاري اينگونه جلسات تبديل كرده و به شوخي از آن به قهوه‌خانه قنبر ياد مي‌كند به گفت‌و‌گو در خصوص مسائل مربوط به جبهه متحد اصولگرايان و انتخابات پيش رو پرداختيم. او در اين گفت‌و‌گو به انتقاداتي كه بعضا به عملكرد اين جبهه وارد مي‌شود پاسخ داده است. حداد عادل كه پس از واگذاري رياست مجلس به لاريجاني، در اين چند سال از اظهار نظر در خصوص عملكرد مجلس هشتم خودداري كرده بود در این گفت‌و‌گو سكوت خود را شكسته و در مورد عملكرد مجلس هشتم در قبال دولت موضع‌گيري كرده است. مشروح گفت‌و‌گوي جام‌جم با دكتر غلامعلي حداد عادل، رئيس كميسيون فرهنگي مجلس هشتم را پيش رو داريد. فرآيند وحدت اصولگرايان تقريبا از آبان سال گذشته و با جلسه‌اي كه ميان حدود 30 نفر از اصولگرايان و رئيس‌جمهور شكل گرفت، آغاز شد و با فراز و فرودهايي ادامه يافت تا به‌كميته 8+7 و فهرست انتخاباتي اين جبهه براي انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي انجاميد. شما به عنوان فردي كه در اين فعل و انفعالات نقش داشته‌ايد، با توجه به زمان طولاني‌اي كه براي اين منظور اختصاص داده شده بود، نتيجه را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ همان طور كه اشاره كرديد، مدت زيادي است كه حركت اصولگرايان براي حضور در انتخابات مجلس نهم،‌ آغاز شده است. ما تا امروز كه 20 بهمن 1390 است، در مجموع از نتايج به دست آمده، راضي هستيم ولي ارزيابي نهايي را بايد به بعد از انتخابات و نتايج آن، موكول كنيم. نتايج انتخابات، مي‌تواند مبنا و معيار خوبي براي ارزيابي ما باشد. اكنون در ميانه راه هستيم و آنچه تاكنون به دست آورده‌ايم، اين است كه حداقل دو ضلع از سه ضلعي كه در انتخابات مجلس هفتم و هشتم با يكديگر متحد شده بودند، در اين نوبت هم در جبهه متحد اصولگرايان با يكديگر متحد شدند. ضلع سوم كه در انتخابات گذشته به نام رايحه خوش خدمت با اين دو ضلع فعلي،‌ همكاري داشت، در اين انتخابات در كنار ايثارگران و رهپويان و جبهه پيروان خط امام و رهبري، حضور ندارد ولي به جاي آن، جريان ديگري در فضاي سياسي ايران ظهور كرده است كه جبهه پايداري نام دارد. اين جبهه،‌ اگرچه گفتمان رايحه خوش خدمت را با خود همراه دارد، اما لزوما همه چهره‌هاي قبلي رايحه خوش خدمت را با خود همراه ندارد. اين جبهه پايداري، علي‌الاصول، اصولگراست، اما با جبهه متحد اصولگرايان، اختلافاتي هم دارد كه اين اختلافات در اين دوره 4 ساله،‌ در فاصله مجلس هشتم تا نهم به ظهور رسيده و ناشي از حوادثي است كه در اين 4 سال اتفاق افتاده است. يعني اين دوره 4 ساله اخير، زمينه‌اي براي اين تمايز فراهم آورده است كه اگر لازم شد به آن اشاره خواهم كرد. من پاسخ سوال شما را مجمل مي‌دهم و پاسخ تفصيلي را بهتر مي‌دانم كه به بعد از انتخابات موكول كنم. در اين دوره علاوه بر وقت زيادي كه براي وحدت گذاشته شد، چهره‌هاي سرشناس اصولگرايي چون آيت‌الله مهدوي كني و آيت‌الله يزدي نيز براي ايجاد وحدت به ميدان آمدند، اما همان طور كه اشاره كرديد، در اين دوره از انتخابات، يكي از سه ضلعي كه در انتخابات گذشته در جريان وحدت حضور داشت، حاضر به وحدت نشد. بر همين اساس برخي معتقدند وحدتي كه در اين دوره ميان اصولگرايان شكل گرفت، با وقت و تلاشي كه براي آن صرف شد، متناسب نبوده و كمتر از حد انتظار است . آيا شما چنين نظري را قبول داريد؟ بله. در انتخابات گذشته، وحدت اصولگرايان با حضور سه ضلع، شكل گرفت، اما در اين دوره با حضور دو ضلع. البته ما در تعابير داخلي خودمان، از حضور نمايندگان آقايان لاريجاني و قاليباف هم به زاويه تعبير مي‌كنيم و مي‌گوييم دو ضلع و دو زاويه در ساز و كار وحدت حضور دارند ولي قبلا سه ضلع در اين ساز و كار حضور داشتند. ما مايل بوديم اين اتفاق نيفتد و تلاش زيادي هم كرديم و سعي داشتيم در فضاي انتخابات كه متاسفانه اقتضاي درگيري و نزاع در آن وجود دارد، كنش‌ها و واكنش‌هاي لفظي را كنترل كنيم، تا حدود زيادي هم موفق شديم و البته بعضي جاها نيز از دست در رفت. لكن اين طور نيست كه اكنون، تمايز جبهه متحد اصولگرايان و جبهه پايداري در حد تقابل باشد. همين الان كه هنوز فهرست‌ها قطعيت صددرصدي پيدا نكرده است، مي‌توانيم حدس بزنيم كه در فهرست 30 نفره تهران، بيش از 10 نفر در 2 فهرست، مشترك باشند و وضع در کل كشور احتمالا از اين هم بهتر است. اين موضوع نشان مي‌دهد كه نبايد اين اختلاف را بيش از اندازه بزرگ كرد و آن را به صورت افراطي، خيلي بزرگ‌تر از آنچه هست نشان داد، اگرچه نبايد هم آن را به كلي ناديده گرفت. چون يك واقعيت است ولي بايد آن را در همان حد كه هست، نشان داد و ارزيابي كرد. برخي فعالان سياسي، مباحثي را كه اوايل امسال درخصوص عزل وزير اطلاعات و سپس ابقاي وي به وجود آمد، در روند وحدت اصولگرايان بسيار مهم ارزيابي مي‌كنند چراكه از يك سو، جلساتي كه ميان اصولگرايان و رئيس‌جمهور برگزار مي‌شد ، پايان يافت و از سوي ديگر نيز مدتي بعد از اين حوادث، جبهه پايداري اعلام موجوديت كرد كه بعدا به مانعي در وحدت اصولگرايان تبديل شد. شما حوادث اوايل سال درخصوص وزير اطلاعات را تا چه حد در وحدت اصولگرايان، تاثيرگذار مي‌دانيد؟ شكي نيست كه حوادث ارديبهشت امسال كه حول موضوع عزل و ابقاي وزير اطلاعات، شكل گرفت در آرايش انتخاباتي اصولگرايان تاثير گذاشت. ولي جبهه پايداري، فلسفه وجودي خودش را بيشتر در داستان فتنه 88 و تا حدودي نيز در پديد آمدن جريان انحرافي جستجو مي‌كند تا به صورت خاص در حوادث ارديبهشت 90. البته ماهيت جريان انحرافي با آنچه در ارديبهشت 90، اتفاق افتاد با يكديگر اتصال و ارتباط دارد و اين دو در يك جعبه جا مي‌گيرند ولي جبهه پايداري، بيش از آنچه فلسفه وجودي خودش را در فاصله گرفتن از جبهه انحرافي بداند، فاصله گرفتن از جريان فتنه مي‌داند. البته من از جانب آنها حرف نمي‌زنم ولي اگر قرار شود من نظر خودم را بگويم بايد عرض كنم كه جبهه پايداري در تبليغات خودش، 65 درصد روي موضوع فتنه و ساكتين فتنه تاكيد مي‌كند و 35 درصد روي تمايز و تفاوت خودش با جريان انحرافي. جبهه پايداري و به نسبت كمتري از آنها جبهه متحد، در مواضع خودشان روي اين اصل تاكيد دارند كه بحث رئيس‌جمهور را بايد از آقاي مشايي و حاشيه‌هاي او جدا كرد، اما بعضي‌ها معتقدند مواضع رئيس‌جمهور، چنين چيزي را تاييد نمي‌كند. توضيح شما درخصوص چنين اختلافي در ديدگاه‌ها چيست؟ هر طرفي از اين دو اظهارنظر كه درست باشد، ربطي به موضوع انتخابات ندارد و تاثيري در انتخابات نمي‌گذارد. يعني الان هم جبهه پايداري و هم جبهه متحد اصولگرايان معتقدند كه آقاي دكتر احمدي‌نژاد، رئيس‌جمهور قانوني كشور است و نبايد دولت و رئيس‌جمهور، تضعيف شوند و خدماتي هم كه دولت انجام مي‌دهد، بايد مورد توجه ب باشد و ناديده گرفته نشود. هر دو جبهه هم معتقدند اگر دولت در جايي اشتباه مي‌كند، بايد رفتار او را نقد كرد. حالا ممكن است در تعيين مصاديق اين رفتارهاي اشتباه، اختلاف‌نظرهايي وجود داشته باشد ولي در كليت، اين طور نيست كه هيچ كدام از اين دو جبهه متحد اصولگرايان و جبهه پايداري در مقابل دولت ايستاده باشند. درجه همدلي آنها با دولت، ممكن است فرق داشته باشد ولي مساله جريان انحرافي و تفاوت آقاي دكتر احمدي‌نژاد با آقاي مشايي، يا انطباق ديدگاه‌هاي اين دو نفر با يكديگر، فعلا در آرايش انتخاباتي اصولگرايان، عامل تعيين‌كننده‌اي نيست. يعني هر دو جريان مدعي‌اند و معتقدند كه هم بايد از فتنه فاصله بگيرند و هم از جريان انحرافي، منتها جريان پايداري، فاصله جبهه متحد اصولگرايان را از فتنه،‌ كافي نمي‌داند و متقابلا جبهه متحد اصولگرايان هم فاصله جبهه پايداري را از جريان انحرافي، كافي نمي‌داند. در واقع، اين تعبير اخير من خلاصه آن اختلافي است كه فعلا ميان اين دو جبهه، وجود دارد. آيا جبهه متحد، گام عملي براي جلب نظر اعضاي جبهه پايداري برداشت. اگرچه اعضاي اين جبهه بايد به سوالات زيادي، پاسخ بدهند اما به نظر مي‌رسد برخي انتقاداتي هم كه آنها داشتند، وارد باشد. مثلا آنها معتقد بودند در جبهه متحد، ابتدا بايد كميته‌ 8 نفره شكل مي‌گرفت، سپس با نظر اين 8 نفر، كميته 7 نفره كه به كميته داوري معروف است، تشكيل مي‌شد. آيا شما اين انتقادات را وارد نمي‌دانيد و اگر وارد مي‌دانيد، چه گام عملي براي رفع آن برداشتيد؟ هيچ كدام از اين كارهايي كه ما مي‌كنيم، در معناي حقوقي و سياسي و حزبي خودش، صددرصد منطبق بر روش‌هاي دموكراتيك متعارف نيست. ما در اين گونه كارهاي موقت سياسي، تركيبي از روش‌هاي دموكراتيك و روش‌هاي عرفي و سنتي جامعه خودمان را به كار مي‌گيريم و اين يك حقيقت است. اين كه مي‌گويم موقت، براي اين است كه همه اين كارها مربوط به يك هدف مشخصي است كه همان انتخابات است. يعني جبهه متحد اصولگرايان، اتحاد مشخصي است براي رسيدن به يك هدف مشخص. ساز و كار آن هم، براي انتخابات طراحي شده است و بعد از انتخابات هم ديگر، اين ساز و كار و اين اتحاد، موضوعيت ندارد. ممكن است براي هدف ديگري، با ساز و كار ديگري، يك اتحاد ديگري به وجود بيايد. در اين گونه كارها، ما با تلفيقي از روش‌هاي دموكراتيك و روش‌هاي ديگري، مواجه هستيم كه در آن، مصلحت‌انديشي‌هاي متعددي صورت گرفته است. مثلا ارتباط ما با جامعه روحانيت مبارز يا جامعه مدرسين، ارتباطي نيست كه اعضاي يك حزب در سراسر كشور، جمع شده باشند و با راي آنها مثلا يك شوراي مركزي، انتخاب شود و آن شوراي مركزي، مرامنامه يك حزب را بنويسد و بعد به مجمع عمومي عرضه كند و بعد مورد تاييد واقع شود و براساس آن، فرضا رابطه خودش را با روحانيت، مرجعيت و ولايت فقيه روشن كند. اين كارها، نه در جبهه متحد اصولگرايان در اين اتحاد فعلي، انجام شده است و نه در جبهه پايداري. آقايان تشكيل‌دهنده جبهه پايداري هم كه منتخب افراد خودشان و هواداران خودشان در سراسر كشور نبوده‌اند؛ 10، 15 نفر دور هم جمع شده‌اند و تشكلي ايجاد كرده‌اند و بعد بيانيه‌هايشان را هم نوشتند و از ديگران هم دعوت كردند. معمولا احزاب، به اين شكل تشكيل مي‌شوند. ما در تشكيل جبهه متحد اصولگرايان، فرصت نداشتيم و نمي‌توانستيم كه صددرصد از طريق متعارف دموكراتيك، به آن معني كه منتقدان مي‌گويند عمل كنيم. بالاخره ما به عنوان فعالان سياسي، اتصال و ارتباطي با روحانيون داريم. اين نوع ارتباط هم همان طور كه گفتم،‌ آميزه‌اي است از روش‌هاي دموكراتيك و روش‌هاي مبتني بر احترام و در مواردي هم تمكين. اين چيز بدي هم نيست و در جاهايي هم بسيار كارساز است كه يك روحاني جاافتاده شناخته شده مورد قبول و مورد احترام كه در پاكي و انقلابي بودن او شك نيست، در مواردي‌ كار را از بن‌بست خارج كند و سخن او فصل‌الخطاب شود. اين يك نعمت است و اتفاقا يكي از تفاوت‌هاي ما با اصلاح‌طلبان در همين است كه ما به حرف بزرگ‌ترهاي روحاني خودمان گوش مي‌كنيم و در اينجور جاها خيلي به دنبال آن معيارهاي دموكراتيك غربي نيستيم. حالا يك جايي هم ممكن است اختلاف‌نظر داشته باشيم ولي در مجموع، اين روش را به‌مصلحت و درست مي‌دانيم. بنابراين اگر آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي، در تشكيل هيات داوري، پيشنهاد كردند غير‌از هيات 3 نفره عسكراولادي، ولايتي و حدادعادل، 2 نفر هم از جامعه مدرسان حوزه علميه قم و دو نفر هم از جامعه روحانيت مبارز تهران حضور داشته باشند،‌ ما اينجا نمي‌گوييم كه چرا شما، اين گونه نظر داديد و اين نظر شما طبق كدام اساسنامه و آيين‌نامه بود،‌ آيا اين نظري بود كه از پايين به بالا منتقل شد يا از بالا به پايين؟ ما چنين حرف‌هايي نمي‌زنيم و از اين روش خود نتيجه هم گرفته‌ايم. يك جاهايي هم ممكن است اختلاف سليقه باشد ولي در مجموع، اين روش‌ها تناسب بيشتري با واقعيت جامعه ما دارند. شما طبيعتا به لحاظ كار تشكيلاتي، عضو جبهه متحد اصولگرايان هستيد، اما مي‌خواهم بدانم فارغ از گروه و تشكيلات، شما به لحاظ فكري به اعضاي جبهه متحد اصولگرايان،‌ قرابت فكري بيشتري داريد يا به اعضاي جبهه پايداري؟ اصلا اين سوال، سوال مناسبي نيست، براي اين‌كه ميان دوستان ما كه در جبهه متحد اصولگرايان هستند با دوستان جبهه پايداري، اختلاف مبنايي وجود ندارد. يعني اين طور نيست كه اين دو جبهه به دو مرام و مكتب متفاوت‌ تعلق داشته باشند. خيلي از اين دوستاني كه امروز در جبهه پايداري، فعال هستند، كساني هستند كه در انتخابات مجلس ششم و هفتم در فهرست اصولگرايان در كنار ما بودند. اين تفاوتي كه پيدا شده است همان‌طور كه قبلا عرض كردم در بستر حوادث مربوط به فتنه شكل گرفته است. آقايان جبهه پايداري مي‌گويند كه بعضي از افراد در جريان فتنه ساكت بودند يا بموقع‌ اعلام موضع نكردند يا موضعگيري آنها كافي نبود. اين انتقاد سبب شده است كه آنها يك فعاليت متفاوتي را در انتخابات آغاز كنند. اين طرف هم ممكن است شبيه همين حرف‌ها در مورد جبهه پايداري زده شود. يعني مي‌خواهم بگويم اين اختلاف، اختلافي نيست كه شما از بنده بپرسيد از نظر فكري به كدام نزديك‌تر هستيد. به قول منطق‌دانان، اختلاف جبهه پايداري و جبهه متحد اصولگرايان، كبروي نيست، يعني به كبراي قياس برنمي‌گردد بلكه اختلاف، صغروي است و به صغراي قياس برمي‌گردد. يعني اختلاف‌ها در تشخيص مصداق است و مثلا عده‌اي مي‌گويند كه آقاي فلاني در جريان فتنه ساكت بوده است، ديگران مي‌گويند اين به معناي آن نيست كه او موافق فتنه بوده است. اختلاف‌ها در اين حد است. اگر جبهه پايداري،‌ شما را در سرليست انتخاباتي خودش قرار دهد از نظر شما اشكالي ندارد، بخصوص اين كه گفته مي‌شود اين احتمال وجود دارد كه در صورت قرارگرفتن شما در سرليست جبهه پايداري، شايد شما در سرليست جبهه متحد قرار نگيريد؟ من خيلي خوش ندارم راجع به اين گونه مسائل اظهارنظر كنم، زيرا بوي خوبي از اين حرف‌ها به مشام نمي‌رسد. بايد بگويم هر كسي هر گلي زده به سر خودش زده است. هر كسي هر لطفي به بنده بكند، ممنونم و اميدوارم حاصل همه اينها به سود انقلاب باشد. ما هر كجا باشيم مهم نيست. يك شعري برايتان مي‌خوانم: فرقي نمي‌كند كه به دشنام يا به خير‌ يادش به خير هر كه ز ما ياد مي‌كند حالا اين كه يكي ما را اول بگذارد و يكي‌ دوم، اينها چيست كه من راجع به آنها اظهارنظر كنم. بالاخره اين مردم هستند كه تصميم مي‌گيرند و ما بايد ممنون مردم باشيم. بعضي چهره‌ها ازجمله آيت‌الله مهدوي‌كني اعلام كرده‌ بودند كه رهبر انقلاب نسبت به برخي خرده‌گيري‌ها كه باعث تفرقه در ميان اصولگرايان شود انتقاد دارند. شما به عنوان يك فعال اصولگرا با توجه به ارتباطاتي كه با مقام معظم رهبري داريد نگاه ايشان را درخصوص حركت اصولگرايان در انتخابات چگونه تعبير مي‌كنيد؟ من نمي‌دانم آيت‌الله مهدوي كني چه فرموده‌اند و اين صحبت شما ناظر به كدام سخن ايشان است. ولي آنقدر مي‌دانم كه رهبري، در انتخابات، اظهارنظري كه به معناي طرفداري از يك جريان سياسي خاص يا يك تشكل خاص باشد نمي‌كنند، طبيعي و منطقي هم هست زيرا انتخابات، عرصه حضور عموم مردم است و رهبري هم طالب مشاركت حداكثري هستند و طبيعي است كه نه خود ايشان از يك تشكل خاص حمايت مي‌كنند و نه ديگران چنين صحبتي را نسبت به ايشان مطرح مي‌كنند. لكن رهبري، معيارها را در انتخاب نمايندگان مطرح مي‌كنند و راه تشخيص را هم به طور كلي به مردم نشان مي‌دهند. در اين دوره هم فرمودند مردم يا خودشان تحقيق كنند يا از افرادي كه قبول دارند سوال كنند. بعد از اين ديگر مردم بايد خودشان تصميم بگيرند. من هم اگر چند ماه قبل نقل كردم كه رهبري، نظرشان اين است كه اصولگرايان با يك فهرست واحد شركت كنند، اين يك حرف صحيح كلي است كه هر جمعيت كه مي‌خواهد پيروز شود بهتر است ‌ دچار تفرقه نشود و اين به معناي اين نيست كه رهبري آمده‌اند در انتخابات در يك صف و در مقابل صف ديگري قرار گرفته‌اند. شان رهبري بالاتر از اين است كه در اين گونه امور در يك جريان قرار بگيرند، البته مردم با شناختي كه از رهبري دارند مي‌توانند تشخيص دهند كه كدام جريان به افكار رهبري نزديك‌تر است ولي اين، ‌كار مردم است و مردم هم نوعا درست تشخيص مي‌دهند. وزارت كشور اعلام كرده است 14 درصد از داوطلبان شركت‌كننده در انتخابات اصلاح‌طلب هستند و براساس اخباري كه منتشر شده است احتمالا دو سه فهرست انتخاباتي هم از سوي اين جريان ارائه خواهد شد، اما چيزي كه مشخص است چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب در اين دوره از انتخابات حضور نيافته‌اند. بر اين اساس آيا به اعتقاد شما اصلا‌ح‌طلبان مي‌توانند يك رقيب جدي براي اصولگرايان در انتخابات آتي باشند؟ بعيد به نظر مي‌رسد. نظرسنجي‌ها نيز حكايت از يك رقابت نزديك ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان در اين انتخابات نمي‌كند. مي‌خواستم 2 پيش‌بيني به ما بدهيد. يكي راجع به ميزان مشاركت مردم در انتخابات آينده و ديگري در خصوص تركيب مجلس نهم. گمانه‌زني‌هايي هم در خصوص ارتباط ميزان مشاركت در انتخابات با تركيب مجلس آينده مطرح مي‌شود مثلا اين‌كه اگر ميزان مشاركت كم باشد، تيپ‌هايي مثل اعضاي جبهه پايداري بيشتر موفق خواهند بود و اگر ميزان مشاركت زياد باشد منتقدان دولت يا اصلاح‌طلب‌ها توفيق بيشتري خواهند داشت. اگر شما چنين الگوهايي را قبول داريد مي‌خواستم پيش‌بيني خودتان را در خصوص تركيب آتي مجلس بر اساس چنين الگويي ارائه كنيد؟ من نگراني جدي از ميزان مشاركت مردم در انتخابات ندارم. حالا ممكن است در بعضي از شهرها، ميزان مشاركت، درصد مختصري كم و زياد شود ولي فضاي كلي كشور را از حيث مشاركت مردم در انتخابات، مثبت ارزيابي مي‌كنم. در مسافرت‌هايي كه در يك ماه و نيم اخير به 7 استان داشته‌ام و مشاهدات عيني كه از مردم داشته‌ام تصور مي‌كنم كه مشاركت خوبي در انتخابات آتي داشته باشيم. بنده تصور مي‌كنم، عموم كساني كه در راهپيمايي 22 بهمن شركت كردند در انتخابات هم حضور خواهند داشت و حتي بعضي از كساني كه ممكن است در راهپيمايي هم شركت نكرده باشند ممكن است در انتخابات شركت كنند. يك موجبات ديگري هم هست كه شركت مردم در انتخابات را تقويت مي‌كند كه از جمله آنها مي‌توان به افق روشني اشاره كرد كه با بيداري اسلامي در پيش چشم مردم ايران پيدا شده است. مردم ما نسبت به سال‌هاي قبل، احساس توانايي بيشتري مي‌كنند و احساس موفقيت بيشتري دارند و برد انقلاب خودشان را بيشتر احساس مي‌كنند. بيداري اسلامي، هم متاثر از حركت انقلاب اسلامي ايران بوده است و هم به نوبه خودش در انقلاب اثر گذاشته است. اين بيداري اسلامي، شور و حال را در فعالان سياسي تقويت كرده است كه اين شور و حال به توده مردم هم سرايت مي‌كند. بنابراين من نگران مشاركت مردم نيستم، اما تركيب مجلس را پيش‌بيني مي‌كنم كه به معناي كلي كلمه اصولگرا باشد. اين‌كه حالا درصد تعلق نمايندگان به اين جبهه يا آن جبهه چقدر است، اين را نمي‌توانم پيش‌بيني بكنم و اگر هم پيش‌بيني داشته باشم ترجيح مي‌دهم آن را اظهار نكنم و بهتر مي‌دانم يك ماهي صبر كنم. اوضاع سياسي آينده كشور را چگونه پيش‌بيني مي‌كنيد. آيا اصلاح‌طلبان با آن مسائلي كه به‌وجود آمد خواهند توانست در آينده بار ديگر همچون گذشته به شكل جدي، فعاليت سياسي داشته باشند و احتمالا در آينده دوباره بخش‌هايي از قدرت را در اختيار بگيرند؟ به نظر من مشكل اصلاح‌طلبان، قبل از اين‌كه با نظام باشد با خودشان است. آنها يك تناقض‌هايي در درون دارند كه تا آن تناقض‌ها را حل نكنند نمي‌توانند فعاليت سياسي طبيعي داشته باشند. اصلاح‌طلبان بيش از آن كه محتاج اجازه از سوي نظام باشند گرفتار مواضع قبلي خودشان هستند. اگر اصلاح‌طلبان معتقدند كه در انتخابات سال 88 تقلب شده است، همان وزارت كشور و همان شوراي نگهبان انتخابات را برگزار مي‌كند. بنابراين به دليل عقيده خودشان نبايد در انتخابات شركت كنند ولي اگر دوباره قصد شركت دارند، پس بايد بگويند آن ادعايي كه راجع به تقلب در انتخابات مطرح كردند درست بوده يا نادرست؟ اصلاح‌طلبان نمي‌توانند هم بر سر اعتقاد قبلي خودشان مبني بر تقلب در انتخابات، پافشاري كنند و هم مجددا در انتخاباتي با همان ساز و كار شركت كنند. اين نوع مسائل است كه من از آنها به عنوان تناقضات دروني ياد مي‌كنم كه بايد از سوي اصلا‌ح‌طلبان حل شود. آنها هم مايلند كه اين ادعاي تقلب در انتخابات را به عنوان يك حربه تبليغاتي در دست داشته باشند و هم بيايند و در چارچوب نظام در انتخابات شركت كنند. چنين چيزي در هيچ جاي دنيا ممكن نيست. يعني ممكن نيست كه يك جريان سياسي معتقد باشد كه دستگاه برگزاركننده انتخابات تقلب مي‌كند و با اين اعتقاد بيايد و در انتخابات هم شركت كند. پشت صحنه فعال نبودن اصلاح‌طلبان در انتخابات، چنين مسائلي مطرح است. البته آنها به اين صراحت، اين مطلب را بيان نمي‌كنند و اظهار مي‌كنند كه به ما اجازه داده نشده است يا كانديداهاي ما رد صلاحيت مي‌شوند ولي واقعيت اين است كه اصلا‌ح‌طلبان ترجيح دادند فعلا سكوت كنند. البته تعدادي از افراد اصلا‌ح‌طلب ثبت‌نام كرده‌اند و فعاليت هم مي‌كنند و قطعا تعدادي از آنها هم وارد مجلس خواهند شد كه اشكالي هم ندارد. هر چه مردم راي بدهند همان ملاك است. جريان اصلا‌ح‌طلب، همچون هر جريان سياسي ديگري، طرفداراني در جامعه دارد كه از آن به عنوان بدنه اجتماعي ياد مي‌شود. آيا اكنون كه اين جريان به صورت گذشته، فعاليت سياسي ندارد گفتمان ديگري در كشور ما وجود دارد كه بتواند بدنه اجتماعي جريان اصلا‌ح‌طلبي را جذب كند؟ مشكل اصلاح‌طلبان از روز اول اين بود كه تعريف واضح و روشني از اصلاح‌طلبي به دست ندادند. اصلاح‌طلبي از سال 76 در ايران، بيشتر براساس معيارهاي سلبي شكل گرفت، نه توافق‌هاي ايجابي درون جبهه اصلاح‌طلب. همين مبتني‌بودن بر معيارهاي سلبي، بالاخره اين حركت را به ناكامي كشاند. اگر جريان سياسي ديگري بخواهد با حفظ همان تناقضات دروني،‌ درصدد جذب طرفداران آنها باشد به همان سرنوشت آنها دچار خواهد شد. مي‌خواهم راجع به عملكرد مجلس هشتم از شما بپرسم. يكي از انتقادهايي كه از سوي بعضي‌ها به عملكرد مجلس هشتم وارد مي‌شود اين است آنچنان كه بايد در مقابل دولت از اهرم‌هاي نظارتي خود استفاده نكرد و تساهل و تسامح مجلس باعث شده ‌است برخي از اقدامات دولت كه بعضي‌ها از آن به تخلف‌ تعبير مي‌كنند به امري عادي تبديل شود كه در اين زمينه مي‌توان به تاخير در ارائه بودجه‌هاي سالانه اشاره كرد. آيا شما چنين انتقادهايي را وارد مي‌دانيد؟ در طول 4 سال اخير، يعني در دوران مجلس هشتم،‌ هرگاه خبرنگاران از من درخصوص عملكرد مجلس هشتم سوال كردند من از آنها خواهش كرده‌ام كه اين سوال را از ديگران بپرسند ولي استثنائا مايلم به اين سوال شما پاسخ بدهم. بنده از اين حيث، انتقادي به مجلس هشتم ندارم. يعني من معتقدم اگر من هم رئيس مجلس هشتم بودم در مجموع، رابطه مجلس با دولت با آنچه در مجلس هشتم اتفاق افتاده است، تفاوت چنداني نمي‌كرد. كما اين‌كه در مجلس هفتم هم همين بحث‌ها بود و خود آقاي لاريجاني هم 4 سال قبل در تبليغات انتخاباتي خودش همين انتقادها را به مجلس هفتم به طور تلويحي وارد مي‌كرد. ولي هميشه بين ميدان عمل و ميدان تبليغات‌ تفاوت وجود دارد، واقع‌بيني اقتضا مي‌كند كه معتقد باشيم نه مجلس هفتم و نه مجلس هشتم، بيش از اين نمي‌توانستند در برابر دولت آقاي احمدي‌نژاد‌ موضعگيري كنند و به مصلحت كشور هم نبود. ما هم در مجلس هفتم با دولت،‌ اختلاف و موافقت‌ها و همكاري‌هايي داشتيم و هم در مجلس هشتم. آنچه در مجلس هشتم، از حيث رابطه با دولت و همكاري يا مخالف با دولت پيش آمد در مجموع از نظر من قابل قبول است. اگر دولتي ‌ غير از دولت آقاي احمدي‌نژاد و مثلا يك دولت اصلا‌ح‌طلب هم بر سر كار بود آيا همين نظر را داشتيد و آيا مجلس به همين شكل عمل مي‌كرد؟ مجلس‌هاي اصولگرا ناچار بودند با دولت‌هاي اصلاح‌طلب ‌ براي اداره كشور همكاري‌هايي ‌داشته باشند. چون ممكن نيست كه مجلس و دولت دائما مثل 2 حزب سياسي رقيب، عليه يكديگر كار كنند و بشود كشور را اداره كرد. مگر آقاي خاتمي و آقاي ناطق در انتخابات رقيب هم نبودند. مسلما رقيب يكديگر بودند ولي بعد از اين‌كه آقاي خاتمي، رئيس‌جمهور شد و آقاي ناطق، رئيس مجلس پنجم، آيا در مدت باقيمانده، آقاي ناطق اداره مجلس پنجم را بر اساس رقابت‌هاي انتخاباتي خودش شكل داد؟ نخير. آنها در خيلي از موارد همكاري مي‌كردند. ما نيز در يك سالي از عمر مجلس هفتم كه با دولت اصلا‌ح‌طلب مقارن بود، بنايمان بر تضعيف و مخالفت نبود، اگرچه اختلاف اصولي با اصلاح‌طلبان داشتيم. بنابراين وقتي مجلس بايد با اصلا‌ح‌طلبان به اين شكل رفتار كند ديگر معلوم است كه با آقاي احمدي‌نژاد به چه شكل بايد رفتار كند. در حال حاضر گمانه‌زني‌هاي زيادي در محافل سياسي در خصوص انتخابات آتي مطرح مي‌شود كه بعضي از آنها واقعي و بعضي نيز شايعه هستند. به عنوان مثال گفته مي‌شود طرفداران شما از همين الان تلاش دارند تا با جلب حمايت برخي جريانات ديگر، زمينه را براي رياست شما بر مجلس آينده و احتمالا زمينه‌سازي براي رياست‌جمهوري آينده فراهم كنند. اگر چنين مطالبي واقعي است در خصوص آنها توضيح بيشتري بدهيد و اگر شايعه است به نظر شما ريشه‌ چنين شايعه‌سازي‌هايي در آستانه انتخابات در كجا قرار دارد؟ بازار تحليل داغ است، بازار تحريف هم داغ است و متاسفانه بازار دروغ‌پردازي هم داغ است. هر كسي هم نگران هر چيزي كه هست سعي مي‌كند يك حرفي براي اشخاصي كه احتمالا ممكن است موجب نگراني او باشند دربياورد و فضا را شكل بدهد و تيره كند. من اين مسائل را از قبيل چرك و خون انتخابات مي‌دانم. يكي از فيلسوفان غربي تعبير قشنگي دارد و مي‌گويد با هر نوزادي، مقداري هم چرك و خون به دنيا مي‌آيد. ما هم در به دنيا آمدن مجلس نهم، قدري چرك و خون داريم و منظور من از اين چرك و خون، همين حرف‌هاي كثيف و دروغ‌هايي است كه در فضاي رسانه‌اي ديده مي‌شود. حالا مقداري از اين حرف‌ها از ناحيه ضدانقلاب خارج از كشور و مقداري از آن هم از سوي طرفداران تنگ‌نظر جريان‌هاي سياسي است. بعضي‌ها تصور مي‌كنند پيروزي فقط اين است كه شخص مورد نظر آنها بر سر قدرت باشد و هر اتفاقي هم كه غير از اين بيفتد بد است و بايد هر كسي را كه ممكن است مانع پيروزي به معناي مورد نظر آنها باشد خراب كرد، اما من اين طور فكر نمي‌كنم و معتقدم عمرو و زيد، بنده و امثال بنده، هيچ اهميتي در پيروزي انقلاب نداريم و ما بايد وظيفه خودمان را انجام دهيم. مهم انقلاب است كه بايد بماند و موفق‌تر شود و پيروزتر شود و بايد به مردم خدمت بيشتري بشود. حالا اين‌كه چه كسي كجا باشد چه اهميتي دارد. اين دروغ‌پردازي‌ها را هم من بعضا نوعي فرار رو به جلو مي‌دانم. مثلا يكي از مطالبي كه اين روزها توسط بعضي‌ها منتشر شده بود و به من نشان دادند اين بود كه فلاني در جمع هاديان سپاه سخنراني كرده و راجع به امام، عبارت‌هايي به زبان آورده كه چون من از تكرار آنها شرم دارم آنها را به زبان نمي‌آورم. همچنين گفته شده كه فلاني راجع به آقا مجتبي ـ داماد خودش و فرزند رهبر معظم انقلاب ـ گفته كه آقا مجتبي، جانشين امام زمان(عج)‌ يا نايب نايب امام زمان(عج)‌ است. اين حرف‌ها من را به ياد آن لطيفه‌اي مي‌اندازد كه يك نفر مي‌خواست اسكناس تقلبي چاپ كند رفته بود 7 توماني چاپ كرده بود. واقعا كسي كه فهم سياسي داشته باشد و بنده را بشناسد و آقا مجتبي را بشناسد مي‌فهمد كه اين حرف‌ها چقدر بي‌پايه است و دروغ محض است، اما بالاخره گفته مي‌شود ديگر و مقداري از آن از سايت‌هاي خارجي و به وسيله همين فيلترشكن‌هايي كه بعضي‌ها در اختيار دارند به داخل كشور سرايت مي‌كند. من در مجلس هم در نطقي كه در روز سه‌شنبه، 18 بهمن داشتم گفتم كه من اصلا در جمع هاديان سپاه سخنراني نكرده ام كه حالا از قول سردار نقدي چيزي راجع به من گفته شود يا از قول من در جمع هاديان سپاه گفته شود. حتي قضايايي نقل كردند كه سردار نقدي گفته كه يك روز من بودم و حداد عادل و آقامجتبي و در آن جلسه راجع به ولايتمداري آقاي حدادعادل صحبت كرديم، صددرصد دروغ است؛ يعني بنده هيچ‌وقت جلسه‌اي با حضور سردار نقدي و آقامجتبي نداشته‌ام كه حالا در آن جلسه راجع به موضوعي بحث شده باشد. اينها طراحي‌هاي مغزهاي عليل افرادي است كه به خارج از كشور فرار كرده‌اند، همان‌هايي كه در بي‌بي‌سي مي‌نشينند و حرف مي‌زنند، به بيگانه تكيه مي‌كنند و از آزادي ملت ايران دم مي‌زنند و در پناه آمريكا در شبكه صداي آمريكا مي‌نشينند و تحليل مي‌دهند. حالا اينها به اين نتيجه رسيده‌اند اعلاميه‌هايي هم بنويسند و بگويند حداد عادل در فلان جلسه اين‌طور گفت و آن‌طور گفت تا مقداري فكر مردم را مشغول كرده و اذهان را مشوش كنند. البته بهره‌اي هم نخواهند برد. الان يك فضاي مجازي تيره و تاريك و آكنده از دروغ وجود دارد و يك فضاي واقعي هم وجود دارد كه فضاي انقلاب و ملت و مردم است. اين دو فضا نسبتي با يكديگر ندارند و عده‌اي هم دل خودشان را خوش كرده‌اند كه در حال انقلاب در فضاي مجازي هستند و بيم و اميدشان در فضاي مجازي شكل مي‌گيرد. اينها مي‌توانند به همين روش ادامه دهند ولي در صحنه عمل و در واقعيت، مسائل به آن شكلي كه در فضاي مجازي، طراحي و تبليغ مي‌شود نيست. توصيه شما به اصولگراياني كه نامشان در فهرست جبهه متحد اصولگرايان قرار نگرفته چيست؟ توصيه بنده اين است كه انتخابات، پايان دنيا نيست، پايان انقلاب هم نيست، پايان خدمت به كشور هم نيست. مجلس هم يك جايي از اين انقلاب است و البته مهم هم هست ولي حالا اگر بنده در فهرستي قرار نگرفتم يا راي نياوردم، اين به معناي اين نيست كه ديگر دنيا تمام‌شده و بايد بنشينم گريه كنم يا خودكشي كنم. اين نصيحت من شبيه نصيحت‌هايي است كه سابقا به داوطلبان كنكور مي‌كرديم، البته حالا كه همه وارد دانشگاه مي‌شوند. ما قديم‌ها به جوان‌ها مي‌گفتيم كه اگر در كنكور قبول نشديد نرويد خودكشي كنيد. كنكور آخر دنيا نيست حالا هم به نامزدهاي انتخابات مي‌گوييم كه انتخابات،‌‌ آخر دنيا نيست. اگر كسي بخواهد به كشور خدمت كند و از انقلاب حمايت كند، آنقدر ميدان‌هاي گسترده ديگري وجود دارد كه اگر واقعا كسي قصد خدمت داشته باشد مي‌تواند در آنها خدمت كند. مي‌خواهم اين مصاحبه را با يك شعر تمام كنم و به تمام دوستانم كه در انتخابات فعالند بگويم به اين شعر توجه كنند كه شاعر مي‌گويد: سر زلف تو نباشد، سر زلف دگري از براي دل ما قحط پريشاني نيست. حالا اگر در مجلس نشد، جايي ديگر. مگر ميدان‌هاي خدمت به انقلاب، منحصر به مجلس است. ما قبل از اين‌كه به مجلس بياييم هم سرباز انقلاب بوديم، حالا هم اگر به مجلس برويم همين روش را ادامه مي‌دهيم و اگر هم به مجلس نرويم در جاي ديگري، سربازي خواهيم كرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت