دولت از كدام ميراث حرف میزند؟
زماني كه «اسفنديار رحيم مشايي» رئيس سازمان ميراث فرهنگي شد، سازمان ميراث فرهنگي مدينه فاضله نبود اما فعاليتهاي بسيار رسانهاي و دست باز رسانهها براي نقد سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري تصويري به جامعه داده بود تا بسياري به خاطر بياورند كه سازمان ميراث فرهنگي وجود دارد و در دل خاك كشور تمدنساز ايران منتظر كاوشگران است.
محمود احمدينژاد دو روز پيش در حالي يك بار ديگر از مديريت مشايي و بقايي بر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و صنايع دستي دفاع كرد كه اين سازمان در زمان مديريت اين دو نفر روزهاي پرماجرايي را از سر گذراند. روزهايي كه به خاطر اتفاقاتش قطعا نام اين دو نفر را در حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري ماندگار خواهد كرد. مشايي رئيس سازمان ميراث فرهنگي شد! زماني كه «اسفنديار رحيم مشايي» رئيس سازمان ميراث فرهنگي شد، سازمان ميراث فرهنگي مدينه فاضله نبود اما فعاليتهاي بسيار رسانهاي و دست باز رسانهها براي نقد سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري تصويري به جامعه داده بود تا بسياري به خاطر بياورند كه سازمان ميراث فرهنگي وجود دارد و در دل خاك كشور تمدنساز ايران منتظر كاوشگران است. قبل از مشايي، فصل جديدي در تاريخ كشور باز شده بود و پرونده كاوشهاي باستان شناسي به بخش اعظمي از فعاليتهاي سازمان ميراث فرهنگي تبديل شده بود. بعد بخشهاي ميراث فرهنگي و گردشگري يكي شد تا اعتراضهاي بسياري بلند شود اما باز هم برنامهها آنقدر پيش ميرفت كه اتفاقات حوزه ميراث فرهنگي وگردشگري به يكي از دغدغههاي جامعه تبديل شود اما زماني كه مشايي به ارگ آزادي رسيد سخن از ماندگاري مديران و كارشناسان گذشته اين سازمان داد و ادعا كرد به جز در برخي از موارد، تغيير مديريتي در اين سازمان ديده نخواهد شد. اما اين تغيير افراد نه تنها در سطح مديران كه حتي به كارشناسان منتقد هم رسيد. او و تيم همراهش حتي به اين عزل و نصبها رضايت ندادند و مديران و بدنه كارشناسي سازمان را ممنوع المصاحبه كردند تا اطلاعاتي حساب شده و قابل كنترل از طريق روابط عمومي سازمان به بيرون انتقال پيدا كند. اين آغاز تخريب ميراث فرهنگي پس از سالها تلاش براي شناسايي اين حوزه خاك خورده بود. در زمان حميد بقايي هم برخورد او با رسانهها به حدي شدت گرفت كه بسياري آرزوي دوراني را كردند كه هنوز «رحيم مشايي» به ساختمان زنجان رفت وآمد داشت. آبگيري سد سيوند يكي از مهمترين و پرواكنشترين اتفاقهاي زمان اسفنديار رحيم مشايي بود. تاريخي كه پشت سد سيوند غرق شد آه از نهاد همگان برآورد. بعدها حميد بقايي همه مسئوليت را به گردن باستانشناساني انداخت كه امروز معلوم نيست در كدام كنج عزلت روزگار ميگذرانند. حميد بقايي آن روز در اعتراض به آبگيري سد سيوند گفت: «در همايش باستان شناسان كنار ايستاديم تا باستانشناسان نظر دهند و نتيجه آن همايش نيز اين شد كه آبگيري سد مانعي ندارد. گرچه اين پاسخ هنوز بهشكل رسمي اعلام نشده است.» به گفته او، آنچه كارشناسان ميگويند، اين است كه كاوش در اين منطقه تمام شده است و فقط بحث رطوبت كه ممكن است، بر مقبره كوروش تاثير بگذارد، مطرح است كه اينرا هم كارشناسان بررسي ميكنند و البته تمهيدات فني بايد براي نگهداري سنگ بنا درنظر گرفته شوند. زماني هم كه رطوبت پاسارگاد خطرناك شد، روابط عمومي سازمان كه تحت مديريت بقايي بود، رسانهها را متهم به فرافكني و جدال با دولت كردند. البته دل نگرانيها براي پاسارگاد به همين نقطه محدود نشد و انجام مرمتهاي عجولانه وغير اصولي دغدغه دوستداران ميراث فرهنگي براي اتفاقاتي كه دراين محدوده رقم ميخورد را بيشتر كرد. اما اين مسئله بازهم از سوي سازمان ميراث فرهنگي تكذيب شد و انگشت اتهام به سوي رسانههايي رفته كه دغدغه افكارعمومي درباره يكي از آثار جهاني كشور را بازتاب داده بودند! سرقت ابوعلي سينا در زمان رياست بقايي و مشايي بر سازمان ميراث فرهنگي بسياري از كشورهاي همسايه ادعا كردند كه مفاخر ايراني از جمله مولوي، بوعلي سينا و ابوريحان بيروني و.. شهروندان پر افتخار آنان بودند. البته آنها بر خلاف مديران ما به ادعاها در حد يك حرف اكتفا نكردند. براي مثال دولت تركيه قطار مولانا را از تركيه راه انداخت تا به اسم مولانا تمام كشورهاي اروپايي را درنوردد. همسر رئيسجمهور تركيه هميشه چند ديوان مولانا را در كنار خود داشت تا به امضاي خود به همسران روساي جمهوري كشورهاي دوست تركيه هديه دهد. عربستان هم بيكار ننشست و برنامههای انیمیشنی مصری را در قاهره سفارش داد و برای نخستین بار در شبکه تلویزیونی کودکان «ام بی سی» متعلق به عربستان پخش شد.در این برنامه که به صورت آموزشی تدوین شده بود «ابوریحان بیرون»، «خوارزمی»، «ابونصر فارابی»، «شیخالرئیس بو علی سینا» و دهها دانشمند و محقق دیگر ایرانی، با ملیت عربی معرفی شدهاند و در پایان هر برنامه، راوی این برنامه به کودکان جهان عرب میگفت که ما باید با اجداد دانشمند خود آشنا شویم؛ تا حافظه كودكان عرب پر شود از مفاخر ايراني! اما در اين سوي ماجرا درست زماني كه اسفنديار رحيم مشايي از توجه كشورهاي ديگر به مفاخران ايران و تلاش براي زدن سند آنها به نام كشور خود اظهار خوشحالي كرد. به گفته «سايت انتخاب» حميد بقايي هم در تركيه مولوي را يك انديشمند ترك خواند. اتفاقهاي زيادي از اين دست بهوقوع پيوست تا امروز كمتر كسي نسبت به خبرهايي كه از تلاش كشورهاي همسايه براي ربودن مفاخر ايراني شنيده ميشود حساس شود. اما يكي از اتفاقات دوره رحيم مشايي سرقت نسخه رونوشت از کتاب «قانون» ابوعلی سینا در هفته میراث بود. این سرقت نه تنها توسط مسئولان اعلام نشد، بلکه رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان همدان در پاسخ به خبرنگاری که درباره صحت این سوال پرسیده بود، گفت: «پرسیدن این سوال حسن نظر نیست چرا که اگر یک پرسش برای مجموعهای زیان داشته باشد، نباید آن را مطرح کرد.» این مدیر این سرقت را طبیعی دانسته و گفته بود: «در زمان سرقت دو نفر از نیروهای یگان حفاظت در موزه حضور داشتهاند. اما متوجه موضوع نشدهاند و در نخستین گام همین دو نفر باید پاسخگو باشند که چرا این اتفاق رخ داده است.» او درباره سرقت کتاب ابوعلیسینا گفته بود: «آرامگاه بوعلیسینا حتی به سیستم برق اضطراری نیز مجهز نبوده، بنابراین وقوع این سرقت هیچ تعجبی ندارد.» کتیبه هخامنشی خارک در زماني كه كشورهاي عربي با جعل سند تلاش ميكردند تا كشورهاي ديگر را مجبور ومجاب به خط زدن اسم خليجفارس و به كاربردن يك نام جعلي كنند، كتيبهاي در جزيره خارك خليجفارس كشف شد كه نشان ميدهد خليجفارس در دوره هخامنشينان يعني 2500 سال پيش محل جولان كشتيرانان وناخدايان ايراني بوده است. كتيبهاي كه به واكنش تند كشورهاي عربي حوزه خليجفارس روبهرو شد. آنها ادعا كردند كه ايران خود اين كتيبه را جعل كرده است. اين كتيبه در سال 86 براثر احداث جادهاي توسط وزارت نفت كشف شد. در نهايت هم دور آن يك ديوار زده شد با يك نگهبان تا يكي از مهمترين اسناد ايراني در كابوسي از حملههاي شبانه گير بيفتد. بالاخره هم اين كابوسها به واقعيت پيوست و در شبي از شبهاي خرداد ماه 88 افرادي ناشناس به كتيبه حمله كردند و نگارههاي آن را با يك شيء نوك تيز تخريب كردند. هرگز هم مشخص نشد كه چه كساني اين كار را انجام داده و چرا چنين اتفاقي بهوقوع پيوست! اما سوالهاي بيپاسخ آن روزها،امروز هم شنيده ميشود كه چرا سازمان ميراث فرهنگي حفاظتي كه شايسته اين اثر بود را به عمل نياورد تا حداقل كاوشها ومطالعات باستان شناسان بتواند به كشورهاي مدعي حوزه خليجفارس ثابت كند كه در اصل بودن كتيبه هخامنشي خارك هيچ خللي وارد نيست! پاسخ اين سوال البته از سوي پاسخ دهندگان فراموش شده است همانطور كه شايد آنها امروز اصلا كتيبه هخامنشي خارك را به ياد نداشته باشند! ساخت مترو در زیر چهار باغ اصفهان ساخت مترو كه به خشك شدن چهارباغ اصفهان منجر شد در زمان رحيم مشايي شروع شد. هرچند كه آن روزها حميد بقايي به جاي اونشست ميگفت كه ماجرا تصويب ساخت مترو اصفهان به پيش از رياست او و رحيم مشايي برمي گردد اما هرچه بود اجراي آن به زمان آنها رسيد. همان زمان هم بسياري از كارشناسان حوزه ميراث فرهنگي كه هنوز به اين سازمان رفت و آمد ميكردند و در شمار كارشناسان رسمي سازمان بودند مسيرهايي را براي جلوگيري از خشك شدن چهارباغ پيشروي شهرداري و شوراي شهر اصفهان گذاشتند اما به جاي روساي سازمان اين انجمنها و افكارعمومي بود كه اين پيشنهاد را پذيرفت و شوراي شهر و شهرداري اصفهان هم بدون هيچ خللي در تصميم خود آنقدر پيش رفت تا چهارباغ خشك شد و دستگاه حفر را به پايههاي سي وسه پل رسيد. رياست ميراث فرهنگي در اين زمان به «حميد بقايي» داده شده بود. اما حميد بقايي تنها اعلام كرد كه اجازه نزديك شدن دستگاه حفر مترو به سي وسه پل را نخواهيم داد. دستگاه حفر هم به ستونهاي پل باقي مانده از معماري بينظير صفوي رسيده بود. زخمش هم كاري بود. تركهاي مديريت دوران بقايي و مشايي به روح الله احمد زاده كرماني رسيد كه 8 ماه بيشتر بر بلندترين صندلي اين سازمان تكيه نزد تا دوباره معاون مشايي به رياست اين سازمان برسد. البته تركهاي ميراث فرهنگي اصفهان كه به همراه شيراز وتبريز هنوز بهانههايي را به دست گردشگران خارجي ميدهد تا وارد ايران بشوند به سي وسه پل محدود نشد. همانطور كه اثر رياست رحيم مشايي و بقايي به همين ماجراهاي تلخ محدود نميشود. كم شدن آمار ورود گردشگر به ايران و افزايش خروج گردشگر ايراني از جمله نتايجي بود كه برنامههاي رحيم مشايي و بقايي و روساي ديگر سازمان براي كشتي به گل نشسته صنعت گردشگري ايران به ارمغان آوردند. هنوز هم سوالات بسياري درباره ايجاد بازار خريد و فروش عتيقه در كشور بيپاسخ مانده است. از سوي ديگر كمتر كسي فراموش كرده است كه هتلسازي در تاريخيترين شهر جهان يعني شوش با كلنگ اسفنديار رحيم مشايي جان گرفت تا جهاني شدن اين شهر براي هميشه فراموش شود. هيچ كس از كتيبههاي سه هزار ساله ايذه كه شهر نمايشگاهي كتيبههاي تاريخي بود خبر ندارد. خبرها به همان باغ كتيبهاي كه رحيم مشايي در اواخر رياست خود بر سازمان ميراث فرهنگي در نياوران محدود شد تا تيزي افراد مغرض و ناآگاه در كار محو كردن داشتههاي تاريخي و باستاني كشور مشغول شود بدون اينكه سازمان متولي باشد كه بپرسد چرا؟
دیدگاه تان را بنویسید