همه را غیر خودشان کافر می دانند/ این نگاه شبیه منش خوارج است
اگر طیف تندرو از جریان اصولگرا بر کشور مسلط شود نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود میشود. این نگاه تنگنظرانه و سختگیرانه، فقط خود را اصولگرا و انقلابی واقعی دانسته و بقیه را منحرف میداند. شبیه خوارج که همه را غیر از خودشان کافر میدانستند. این نگاه که در میان اعضای جبهه پایداری مشهود است، نگاه بسیار خطرناکی است. اعضای این جبهه بقیه اصولگرایان را یا مردودین فتنه یا خواص بیبصیرت میدانند بنابراین حکم به خروج بخش عظیمی از اصولگرایان از حوزه انقلاب میدهند که این اعتقاد، اعتقاد خطرناکی است.
علی مطهری معتقد است که در صورت مشارکت پایین در انتخابات، افراد و جریانهای تندرو رای بهتری خواهند داشت و در نتیجه فضای سیاسی بستهتر شود. با مسط شدن این تیپ افراد بر کشور، نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود خواهند شد. به گزارش سرویس سیاسی «فردا»، به نقل از «تهران امروز» ، فرزند شهید مطهری میگوید که این گروه با نگاهی تنگنظرانه و سختگیرانه، فقط خود را اصولگرا و انقلابی واقعی دانسته و بقیه را منحرف میداند. شبیه خوارج که همه را غیر از خودشان کافر میدانستند. این نگاه که در میان اعضای جبهه پایداری مشهود است. وی این نگاهها را بسیار خطرناک میداند و ادامه میدهد: اعضای این جبهه بقیه اصولگرایان را یا مردودین فتنه یا خواص بیبصیرت میدانند بنابراین حکم به خروج بخش عظیمی از اصولگرایان از حوزه انقلاب میدهند که این اعتقاد، اعتقاد خطرناکی است. گزیدهای از گفتگوی علی مطهری نماینده اصولگرای تهران با روزنامه تهران امروز در ذیل میخوانید:
-
در دوره معاصر دو حزب توده و جمهوری اسلامی به معنای واقعی حزب بودند و فراگیر بودند. حزب توده خاطره خوبی در اذهان مردم ایران ندارد و شاید یکی از دلایل شکست تجربه حزبی در کشور، وجود حزب توده بود.
-
حزب جمهوری اسلامی در مجموع حزب موفقی بود ولی این حزب هم نمیتواند ملاک و معیار ارزیابی احزاب قرار گیرد چرا که این حزب از هیجان ایجاد شده در دوره پیروزی انقلاب اسلامی استفاده کرد. به عبارت بهتر موسسان این حزب از نفوذ رهبری امام خمینی (ره) استفاده کرده و توانستند یک حزب فراگیر در کشور به وجود آورند.
-
در میان احزاب موجود، حزب موتلفه اسلامی به طور نسبی یک حزب واقعی است. این حزب با داشتن مرامنامه و اساسنامه و تشکیلات مشخص از سابقه خوبی برخوردار است. تعداد این گونه احزاب در کشور خیلی کم است.
-
در کشور ما رابطه احزاب با اصل ولایت فقیه باید به درستی تعریف شود. از سویی قائل به اطاعت از ولیفقیه هستیم و از طرفی اگر بخواهیم قائل به پیروی از حزب باشیم، این دو چگونه با هم قابل جمع است. نسبت این دو باید با هم روشن شود.
-
فقدان احزاب در زمان انتخابات مختلف به ویژه در زمان انتخابات ریاستجمهوری موجب سرگردانی و حیرت مردم میشود. از سوی دیگر هر یک از کاندیداهای ریاستجمهوری نیز با بخشی از نهادهای رسمی حکومت مرتبط شده و از سوی آنان حمایت میشوند که همین امر میتواند منشأ فساد شود و در این میان کاندیدایی که جسورتر، زرنگتر، زیرکتر و حتی کمتر به مسائل شرعی و اخلاقی مقید باشد، پیروز میدان میشود. این امر برای کشور آفت است و این اتفاق نتیجه فقدان احزاب است.
-
در صورت تحقق مشارکت بالای مردم در انتخابات، مجلس نهم ظرفیت ایجاد تغییرات معنادار در آرایش سیاسی کشور را دارد. اگر در این انتخابات تیپ منتقد دولت بتواند رای خوبی بیاورد، در آینده جلوی بسیاری از تندرویها گرفته خواهد شد. در این صورت آرایش سیاسی کشور تغییر کرده و به سمت اعتدال، قانونگرایی و عقلگرایی و احترام به مردم حرکت میکند. ولی اگر تیپ افراطی اکثریت کرسیها را به دست آورد به ضرر کشور تمام میشود.
-
اگر مشارکت در سطح بالایی باشد و قشر اصولگرای منتقد و اصلاحطلبان معتدل رأی خوبی در انتخابات بیاورند احتمال تحول مثبت به معنی همگرایی در جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب وجود خواهد داشت ولی اگر مشارکت در حد پایینی باشد ممکن است افراد و جریانهای تندرو رای بهتری داشته باشند و فضای سیاسی بستهتر شود.
-
تسلط جریانها و افراد تندرو بر مجلس به ضرر کشور تمام میشود از این رو همه مسئله برمیگردد به اینکه مشارکت مردم در انتخابات در سطح بالایی باشد. حضور اقشار و سلایق مختلف بهویژه مشارکت افرادی که به واسطه حوادث سال ۸۸ باعث دلخوری شد، در انتخابات مجلس نهم ضروری است و موجب ظهور اعتماد عمومی به نظام و بلکه آشتی ملی میشود.
-
اگر طیف تندرو از جریان اصولگرا بر کشور مسلط شود نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود میشود. این نگاه تنگنظرانه و سختگیرانه، فقط خود را اصولگرا و انقلابی واقعی دانسته و بقیه را منحرف میداند. شبیه خوارج که همه را غیر از خودشان کافر میدانستند. این نگاه که در میان اعضای جبهه پایداری مشهود است، نگاه بسیار خطرناکی است. اعضای این جبهه بقیه اصولگرایان را یا مردودین فتنه یا خواص بیبصیرت میدانند بنابراین حکم به خروج بخش عظیمی از اصولگرایان از حوزه انقلاب میدهند که این اعتقاد، اعتقاد خطرناکی است.
-
جمعی از اصولگرایان منتقد خواستار تفصیل و روشنتر شدن مبانی اصولگرایی شدند، از این رو بنده را مامور تدوین منشور تفصیلی اصولگرایی در تفسیر منشور جامعتین کردند. بنده نیز ۱۵ اصل ولایتفقیه، عدالت اجتماعی، آزادی، مردم سالاری دینی، استقلال فرهنگی، امر به معروف و نهی از منکر، جایگاه روحانیت، رهبری نسل جوان، سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری، پیشرفت علمی و صنعتی، وحدت اسلامی، نقش زن در اجتماع مدنی، اخلاق در سیاست، قانونگرایی، دفاع از مستضعفین در صحنه بینالمللی را تعریف و تشریح کردم. این مبانی را تقریبا همه قبول دارند.
دیدگاه تان را بنویسید