وقتی افراط را «عقلانیت دینی» مهار کرد

کد خبر: 179090

در مکتوبات جریان سبز افتخار این جریان غیر ایدئولوژیک بودن آن خوانده شد.یعنی ما با جریانی مواجهیم که «ایدئولوژی»ندارد! سوال در اینجا این است که پس چه دارد؟! مگر می توان به تاسیس جریانی سیاسی دست یازید اما اصول فکری و ثابتات آن را تعریف نکرد؟ و اساسا آیا می توان برای چنین جریانی بقایی را متصور شد.آب و تاب های تئوریک دکتر سروش چنان بر ذهن اینان اثر نهاده بود که گمان می بردند آنچه در عالم انتزاعی او تئوریزه می شده است در جهان انضمامی نیز ما به ازایی دارد و هرگز به این امر وقعی ننهادند که اصلی ترین مشخصه یک جریان سیاسی وجوه فکری- معرفتی اوست نه هیاهوی سیاسی.

وقتی افراط را «عقلانیت دینی» مهار کرد
سجاد نوروزی: آنچه در عاشورای88 رخ داد چیزی نبود جز به محاق رفتن عقلانیت توسط گروهی شوریده سر که در میانشان انواع و اقسام دشمنان ملک و ملت نفوذ کرده بودند. از راست ارتجاع سلطنت تا پس مانده های چپ توتالیتر مسلک حزب توده همگی بر یک سبیل گرد آمده بودند تا آنچه را که «جنبش سبز» می خوانند کامیاب کنند. اینچنین بود که عاشورای 88 شاهد بی اصول ترین و بی مبناترین حرکت سیاسی تاریخ معاصر ایران بود.از مسلمان تا شبه مسلمان،از راستگرای سلطنت طلب تا چپ گرای توده ای،از اصلاح طلب تا برانداز، همگی بر گرد یک محور در مقدس ترین روزها، نامقدس ترین شعارها را بر زبان راندند. در باب چرایی این هم سخنی عجیب باید به مواردی اشاره کرد که مانیفست جنبش سبز اعلام شد. 5 متفکر ساکن لندن منشوری را منتشر کردند و چند روزنامه نگار در باب مسائلی سخن گفتند که بلاشک موارد مطروحه در آن را می توان علت العلل و بستر فکری شورش روز عاشورای 88 دانست.
در مکتوبات جریان سبز افتخار این جریان غیر ایدئولوژیک بودن آن خوانده شد.یعنی ما با جریانی مواجهیم که «ایدئولوژی»ندارد! سوال در اینجا این است که پس چه دارد؟! مگر می توان به تاسیس جریانی سیاسی دست یازید اما اصول فکری و ثابتات آن را تعریف نکرد؟ و اساسا آیا می توان برای چنین جریانی بقایی را متصور شد؟ آب و تاب های تئوریک دکتر سروش چنان بر ذهن اینان اثر نهاده بود که گمان می بردند آنچه در عالم انتزاعی او تئوریزه می شده است در جهان انضمامی نیز ما به ازایی دارد و هرگز به این امر وقعی ننهادند که اصلی ترین مشخصه یک جریان سیاسی وجوه فکری- معرفتی اوست نه هیاهوی سیاسی. دکتر سروش از ذبح ایدولوژی سخن گفت و اینان اصول و مرام و ایدولوژی را توامان ذبح کردند و به عالم سیاست وارد شدن تا از نمد شورش کلاه جنبش بسازند. غافل از آنکه جنبش بی اصول جنبش بی سر است و جنبش بی سر خیزش کور و خیزش کور ، شورش و شورش امری است که در فرجام آن اضمحلال قطعی است و حتی اگر مضمحل نشود جز ویرانی چیز دیگری بر جای نخواهد گذاشت. یادگار ویرانی... چه چیزی از شورش عاشورای 88 برای ما به یادگار مانده است؟پاسخ این است؛«ویرانی».چنین یادگاری را باید مدام بر سر پدید آورندگان آن شورش فریاد زد و مدام باید نسبت به تکرار آن انذار داد.این «ویرانی» حاصل بی اصولی شبه جنبش سبز بود جریانی که سبز را به عنوان نماد مذهبی برگزید و سپس از آن علم سکولاریسم ساخت. این امر همان بی اصولی مزمنی است که جریان برآمده از انتخابات 2 خرداد آن را سالها یدک کشید.این بی اصولی در تز به غایت شگفت انگیز «جنبش بدون رهبر» نیز تکرار شد.از کنار بیاینه های آنچنانی که بگذریم،برخی از کنشگران اصلی غائله امتیاز جنبش سبز را نداشتن رهبر ذکر می کردند! ارائه این تز 2 دلیل عمده داشت؛ نخست آنکه مهندس موسوی بسان خاتمی برای برخی صرفا ابزاری بود برای نیل به قدرت و از وجه کاریزماتیک تهی بود . دوم آنکه در این تز اعتراف ظریفی هم نهفته بود.چندگونه گی غریب حاضران در جنبش سبز و تکثر بی حد و حصر آن در کنار نداشتن ایدئولوژی مشخص اساسا امکان رهبری کردن آن را غیر ممکن ساخته بود.چگونه می توان جنبشی را رهبری کرد که در آن عناصر محتوایی همگن دیده نمی شود؟ اینچنین بود که نخست وزیر امام(ره) ایستاد نظاره کرد که چگونه آراء امام (ره) ذبح می شود و به چشم سر دید که چگونه علیه اصلی ترین مولفه فلسفه سیاسی امام(ره) شعارهای ارتجاعی سر داده می شود. او نظاره کرد و به تماشا پرداخت و بیانیه داد و سکولارها را «مردم خداجو» نامید.کسی که آوای ساده زیستی او از کران تا کران پیچیده بود اشرافیون سکولار را به ادامه مبارزه! تشویق کرد.کسی که می گفت ولایت فقیه مارا از دیکتاری ها نجات داده است، ایستاد نظاره کرد که چگونه علیه «اصل ولایت فقیه» شعار داده می شود و دم بر نیاورد. او از یاد برد که «ولايت فقيه» امري منبعث از اولا و بالذات های معرفت دینی است و گوهري است كه در درياي فقه و اجتهاد شيعه توسط امام(ره) از صدف مهجوريت برون كشيده شد، پس نمي توان گفت كه امري «مستحدث» است و امام(ره) آن را باب ساختند.«ولايت فقيه» امري است كه امام(ره) با درك فلسفي و فقهي خود آن را از مهجوريت رهاندند. پيش از امام نيز افرادي چون مرحوم ملا احمد نراقي به ولايت فقها اشارتي داشتند، اما حضرت امام(ره)، از آنجا كه ديد و نظرشان جامع الاطراف بود، آن را به گونه اي شرح و بسط دادند كه «نيازهاي اجتماعي ـ سياسي» مسلمين را مرتفع مي كرد و در واقع پاسخي ديني به نيازهاي تاريخي جامعه ايران بود. او تاریخ پس از انقلاب ایران را ازیاد برد تا تز «از سروش تا گوگوش» دکتر حجاریان محقق شود . اسلام شناس جریان سبز همان شالی را بر گردن انداخت که آوازه خوان دربار پهلوی و نماد تجدد شاهنشاهی برگردن داشت. او فقط نظاره کرد و هیچ نگفت که«اسلام رحمانی» با «لائیسته» چگونه قابل جمع است. وحدت فراگیر 9 دی تلاشی همه گیر برای اعاده وحدت اجتماعی ای بود که خدشه دار شده بود. تفکیک شرکت کنندگان در انتخابات به عنوان پیروز و مغلوب و استمرار این امر در یک دوره چند ماهه آسیب های فراوانی را به جامعه تحمیل کرده بود .بنابراین می طلیبید که این امر با دم مسیحایی زنده شود تا سرزندگی به ایران زخم خوررده از آشوب بازکردد. از این حیث 9دی سرفصل مهمی در تاریخ وحدت اجتماعی ایران است . وحدتی که نه فقط از انتخابات 88 بلکه از دوران پیش از آن نیز لطمه دیده بود و گسست حاصل از آن در آشوب های 88 جلوه یافت . گسستی که توسط آنهايي كه درك صحيح و اصولي از اصولي كه از آن انقلاب اسلامي منتج شده نداشتند نضج گرفت و روزگاري با افراط به نظم معنايي انقلاب اسلامی جفا كردند و روزگاري با تفريط و صد البته که همه افراط در اثر سرلوحه قرار گرفتن پراگماتيسم بود که حاصل شد. پراگماتيسم مي گويد «حقيقت تامي» وجود ندارد و عطف به تحولات و دگرگوني هاي روزمره بايد به سياست و جامعه سامان بخشيد. آقایان هم پس از سپري شدن دوران التهابات انقلابي و شور و شعف سالهاي دفاع مقدس، گمان بردند كه انقلاب و جنگ به پايان رسيده است و بايد طرحي دگر افكنده شوند. بنابراين معيار براي آنان مصلحت كاذب و شبه ناكي بود كه از هر چه كه رنگ و بوي، جهاد و انقلاب داشت، عامدانه پرهيز مي كردند. نتيجتا آنچه بروز و ظهور يافت يك «ضدتوسعه» شتابان و غيرفرهنگي و ناسازگار با مباني انقلاب بودو آنچه كه نيز تحت عنوان توسعه اقتصادي مطرح شد، به هيچ عنوان به زيربناي فرهنگي ـ عقيدتي و ايدئولوژيك جامعه ايران اعتنا نداشت و كدام منصف آگاه و اهل نظري است كه زيربناي فكري و نظري هر گرايش روبه توسعه را ناديده انگارد. اصولا، در آن دوران مشخص نشد كه مراد از «توسعه» چيست و چه لوازمي را مي طلبد. در همان زمان هم دلسوزان هشدار مي دادند كه اين طريقت به صواب نزديك نيست و خسران پديد مي آورد؛ اما منش پراگماتيستي چنان مهر خاتمت بر جهت گيري ها زده بود كه گوش شنوايي و چشم بصيري يافت نمي شداین منش در دوران پس از انتخابات هم خود را نشان داد.اما این بار سنگ به دست و نقاب زده... 4- دی، ماه فرخنده ای است. ماهی که در آن به حوادثی پایان داده شد. که می توانست اثراتی به مراتب مخرب تر از آنچه که بر جای گذاشته شد، داشته باشد. به هر روی اکنون ما دیگر در دوران آرامش به سر می بریم. آرامش که حاصل وحدت برآمده از 9دی است. آرامشی که وحدت آفرین است و ما را به سوی وحدت فرا می خواند . وحدتی که با بهای گزاف به دست آمده است و اکنون آن به مثابه چراغ راهی بر فراز راه خودنمایی می کند. این چراغ راه به ما می گوید که باید بدانیم که سوابق افراد هرچه باشد ،ممکن است بر خلاف آن عمل شود و ایضا به ما می گوید که در مقابله با بحران های خاص سیاسی- اجتماعی باید خویشتن دار بود و برای مقابله با افراطیون از افراطیون بهره نگرفت. سیر حوادث پس از انتخابات از حرمت شکنی 16 آذر و عاشورا گرفته تا فجایعی نظیر کوی دانشگاه و کهریزک خطر افراط گرایی را گوشزد می کند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت