مشرق: اين روزها شاهد نامه پراكني شماري از افراد وابسته به جريان روشنفكري به بهانه نقد نظام و رهبري هستيم. وجه مشترك اين نامهها هنر و مهارت نويسنده در طراحي دروغ، تهمت و افترا در ظرف اهانت، فحاشي و هتاكي است. اين نامه پراكنيها زينت بخش صفحات اول سايتهاي ضد انقلاب، بيبيسي و راديو آمريكاست. حجم فحاشيها و هتاكيها به قدري است كه حتي از حوصله درج رسانههاي دشمن نيز خارج است. لذا آنها مجبور ميشوند اين فحشنامهها را خلاصه كنند و قدري از آن بكاهند تا مخاطب تحمل خواندن آن را پيدا كند. اخيرا عبدالكريم سروش نامه جديدي نوشته و همان مهارت و هنر فحاشي و هتاكي را به شيوهاي ديگر به نمايش گذاشته است. او سخن از "نقد پذيري" و "آشتي ملي" به ميان آورده است. حال آنكه خوب ميداند ادب نقد و نقادي با فحاشي و ناسزا قابل جمع نيست. همچنين اگر كسي سر آشتي داشته باشد دهان به ناسزا نميآلايد. نگارنده كه در دهه 70 نقدي به آثار قلمي سروش داشتم از سوي وي كه اكنون عَلَم نقادي و نقدپذيري را بر دوش دارد حتي يك سطر پاسخ نديدم بعدها مجموعه اين نقدهارا تحت عنوان "نقدهاي بيپاسخ" به دست چاپ سپردم. بهتر آن ديدم در پاسخ به نقد خارج از
ادب و نزاكت او و برخي شاگردانش در داخل مطالبي را قلمي كنم شايد در كوچه پس كوچههاي ذهن وي ذرهاي انصاف و عدالت مانده باشد تا از بيراههاي كه او و دوستانش را كه قلم به تهمت و ناسزا ميآلايند، برگرداند. 1- وقتي قوه خشم وغضب در شما غلبه دارد دست به قلم نبريد. چرا كه از شما بر سطور كاغذ مطالبي ميرود كه كمترين نشانه عقلانيت در آن يافت نميشود. 2- وقتي قوه حرص، طمع به قدرت و حب جاه در درون شما غليان دارد دست به قلم نبريد چرا كه مكتوب شما فرياد ميزند انصاف نداريد و بر سبيل حق نمينويسيد. جنود شيطاني در درون شما منزلت شما را از يك "متفكر ديني" و "منتقد حكومت" به جايگاه مزدوران شيطان بزرگ يعني آمريكا فرو ميكاهد و مكتوب شما شايستگي آن را پيدا ميكند كه فقط از راديو آمريكا و راديو بي بي سي قرائت شود و راهي به رسانههاي اهل ايمان پيدا نكند. 3- وقتي ايمان به "مدرنيسم" در شما ملكه شده است از اين منظر به نقد دين، حكومت ديني و حاكمان ديني همت نگماريد. مدرنيسم شما را به دره كفر، نفاق و الحاد انداخته است و سمومات آن در ذهن و قلب شما باقيمانده ايمانتان را ـ كه مديون معاشرت با علماي دين و آزادگان بوديد ـ فاسد ميكند. اين
حالت شما را به فحاشي و هتاكي وا ميدارد و عقلانيت شما را زايل ميكند. نقد ولايت فقيه از مسير فحاشي به ملت و علما و مراجع ممكن نيست. نقد ولايت فقيه از بستنشيني در رسانههاي صهيونيستي و كارت زدن بهنگام در بيبيسي و راديو آمريكا براي خوردن يك لقمه نان حرام در نميآيد. اعلام جنگ، با ايمان مردم به ولايت فقيه كه در جان ملت ايران ريشهاي به بلنداي تاريخ انبياي الهي بويژه پيامبر اكرم (ص) دارد كار بيهودهاي است. اين ايمان هر سال در ماه محرم در روزهاي عاشورا و تاسوعا با گريه مومنين بر مصائب كربلا تجديد ميشود و با خون مقدس امام حسين (ع) ممهور ميشود و آمريكاييها نميتوانند با هيچ ترفندي از ترفندهاي نبرد نرم آن را از بين ببرند. 4- آقاي سروش در اين نامه اظهار نگراني كرده است كه روزي اين آب و خاك به مهلكه و مخمصه بيگانگان افتد. بيبيسي هم اين نگراني را با آب وتاب واتاب داده است. اگر كمترين تعقل و تامل در اين گفتار بود آيا تفوه به چنين سخني صورت ميگرفت؟ مگر ميشود از رسانه بيبيسي ارگان روباه پير استعمار و همدست جنايتكار آمريكا اظهار نگراني كرد كه روزي مملكت به مخمصه بيگانگان افتد؟ اگر چنين روزي فرا رسد خصم ما
همان آمريكا و انگليس هستند شما به خاطر دلسوزي براي ملت، رفتهايد از زبان خصم ملت ايران اين نگراني را ابراز ميداريد؟! شما با اين همه درك و فهم، ولايت فقيه را در نظام ما كه مورد تائيد ملت و تائيد برگزيدگان ملت در مجلس خبرگان رهبري است نميپذيريد اما ولايت اوباما و آقاي كامرون را ميپذيريد و از زبان آنها با ملت ما سخن ميگوييد. شما در روز قيامت در پيشگاه خداوند متعال چگونه پذيرش ولايت كفار و مشركين را بر عدم قبول ولايت موحدان و احرار عالم توجيه ميكنيد؟! شما رابطه امت و امامت را كه از ايران اسلامي كشوري آزاد، آباد، مستقل و پيشرفته ساخته است "استبداد ديني" نام نهادهايد، اما رابطه خودتان با آمريكا و انگليس را كه چيزي جز وطنفروشي و پشت كردن به ملت نيست با ژست روشنفكري جديد، "آزادي" و "آزادگي" تلقي ميكنيد. اين توهين به شعور ملت ما كه دماغ ابرقدرتها را به خاك ماليدند نيست؟! اين توهين به شعور خودت كه بيبيسي از تو به عنوان "متفكر ديني" ياد ميكند نيست؟! آن وقت با همين درك از شعور سياسي، بر طبل آشتي ملي ميكوبيد؟! آيا معني آشتي ملي يعني آشتي با آمريكا و انگليس؟! آيا معني آشتي ملي يعني ناديده گرفتن ستم تاريخي
به ملت كه از سوي آمريكا و انگليس طي يك صد سال گذشته صورت گرفته است؟! آيا معني آشتي ملي يعني ناديده گرفتن هويت ديني و ملي و رفتن زير پرچم مدرنيسم و سربازي كردن براي اردوگاه سرمايهداري غرب؟! آيا معني آشتي ملي يعني اعلام جنگ با ولايت فقيه به عنوان حسين زمان و رفتن زير خيمه يزيد زمان يعني آمريكا و انگليس و مدام هتاكي و فحاشي عليه ملت؟! اين هنر و مهارت روشنفكري جديد و وابسته به زعامت سروش و شركا در حلقه لندن چيز تازهاي نيست. شاه و خواهرش اشرف و قبل از آن رضا خان در طول 50 سال سلطنت جابرانه خيلي شرافتمندانهتر از اين جماعت اين مهارت را نشان دادند. - آيا سروشيسم يعني اهانت به مقدسات مردم؟ - آيا سروشيسم يعني فحاشي به منتخبان ملت؟ - آيا سروشيسم يعني اهانت به مقدسات ديني؟ - آيا سروشيسم يعني پرستش مظاهر مدرنيسم به قيمت كفر به قرآن و اسلام؟ - آيا سروشيسم يعني پشت به ملت و خدمت به كارتلها و تراستهاي سرمايهداري غرب؟ - آيا سروشيسم يعني عملگي در ويرانههاي ليبراليسم به قيمت وطنفروشي؟ - آيا سروشيسم يعني به حراج گذاشتن شرف و اعتبار روشنفكري ملي و ديني؟ اگر ملت ميخواست "منطق سروشيسم" را بپذيرد اصلا انقلاب نميكرد.
اگر ملت ميخواست "ايمان سروشيسم" را بپذيرد سرود اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم را در 8 سال دفاع مقدس براي تجديد بيعت با امام حسين (ع) و يارانش را همنوايي نميكرد. جريان روشنفكري در كشور و نيز خارج كشور سياهترين روزهاي خود را ميگذراند و اگر به خود نجنبد "ادبيات سروشي" آنچنان آبروي روشنفكري را خواهد برد كه بوي عفونت آن سراسر تاريخ روشنفكري ايران و جهان را خواهد گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید