سرویس بین الملل فردا؛ لاله رشیدی: جهان غرب در آستانه فروپاشی اقتصادی قرار گرفته است. این جانمایه مقالات و تحلیلهای اقتصاد دانان مستقل در سراسر جهان است. مقاله پیش رو که در گلوبال آبزرویشن منتشر شده است نگاهی به پی آمدهای شکست آخرین تلاش کشورهای غربی در نشست کن دارد.
***
اجلاس سران ۲۰ کشور صنعتی که در دو روز گذشته در کن فرانسه برگزار شد، بار دیگر شکست عمیق در اقتصاد جهان غرب و ناتوانی نخبگان حاکم را چه در شروع به مقابله با این مشکل و چه در حل و فصل این بحران، بیش از پیش آشکار ساخت.
این جلسه در حالی برگزار شد که ترس و نگرانی عمیقی از عواقب ناشی از وقوع احتمالی خروج یونان از اتحادیه اروپا سراسر جلسه را دربرگرفته بود.
روزنامه گاردین در دومین روز مذاکرات سران ۲۰ کشور هشدار داد که به زمان رکود اقتصادی جهانی بیش از پیش نزدیک شدهایم چرا که سران این کشورها در زمینه کمک به کشورهای در حال ورشکستگی کامل به اجماع نرسیدند.
در ابتدای جلسه سران ۲۰ کشور بر سر اینکه بودجه صندوق بین المللی پول را افزایش دهند مذاکره کردندکه بریتانیا و آمریکا با این تصمیم مخالفت کردند که این بدین معناست که این تصمیم تا اجلاس وزیران مالی در ماه فوریه به تعویق میافتد.
این جلسه در حالی برگزار شد که نخست وزیر یونان قبل از رسیدن به محل اجلاس از قصد دولتش برای به رفراندوم گذاشتن برنامه ریاضت اقتصادی اروپا در ازای کمک مالی، سخن گفته بود. البته نخست وزیر یونان پس از اینکه از سوی فرانسه و آلمان تحت فشار قرار گرفت و کابینهاش نیز رسما از پشت به او خنجر زد، از به همه پرسی گذاشتن این طرح منصرف شد.
خروج یونان از اتحادیه اروپا مساله سادهای نیست چرا که این پیش فرض وجود دارد که سلسلهای از بحرانهای مالی را به دنبال خود داشته باشد که به طور زنجیر واری بقیه کشورهای اتحادیه اروپا را نیز دربر بگیرد.
مشکل یونان را شاید بشود به راحتی با تزریق ۳۵۰ بیلیون دلار حل کرد ولی واقعیتی که نشان داده نمیشود این است که این بحران در اتحادیه اروپا ریشههای عمیق تری دارد که به ساختار معیوب خود اتحادیه اروپا برمی گردد.
اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹ توسط نیروهای قدرتمند اقتصادی تشکیل شد که هدف از این یکپارچگی و تشکیل اروپای واحد، کاهش هزینههای معامله و تسهیل جابجایی پول بود.
این یکپارچگی منجر به تشکیل یک بانک مرکزی قوی نشد تا این بانک به مثابه آخرین پناه کشورها برای کمکهای مالی باشد. چرا که دولتهای قدرتمند اقتصادی نظیر آلمان معتقد بودند که تاسیس این بانک سبب میشود که به طور مستمر پولهای این بانک به کشورهای فقیرتر اتحادیه سرازیر شود.
در واقع بنیان اساسی اتحادیه اروپا بر مبنای یکی از تناقضات اساسی اقتصاد سرمایه داری شکل گرفته است. تضادی که مابین شخصیت یکپارچه فعالیت اقتصادی و تضاد منافع دولت ملتهای رقیب وجود دارد.
با شروع بحران اقتصادی در سال ۲۰۱۰ که اکثر کشورهای غربی را درگیر کرده بود، در می۲۰۱۰، سازمانی به نام تسهیلات ثبات مالی اروپا (EFSF) به منظور کمک به کشورهایی که در بحران مالی به سر میبرند تشکیل شد.
انتظار میرفت که این صندوق، آخرین پناه کشورهای مقروض باشد و بتواند با دادن وام کسری بودجه این کشورها را جبران کند و به یاری آنان بشتابد ولی این سازمان با هدف بالا بردن بودجه در بازارهای بین المللی برای کشورهای بدهکار تشکیل شده است نه پناهی برای کشورهای ضعیفتر.
EFSFنه تنها نتوانسته است تضاد درون اتحادیه اروپا را حل کند بلکه خود سبب باز تولید این تضاد شده است. ساختار EFSF اینگونه تعریف شده است که همه کشورهای اتحادیه اروپا را در بازارهای بین المللی ضمانت میکند. این بدین معناست که کشورهای بدهکار خود یک پشتوانه برای این وامهایی هستند که ظاهرا باید برای نجات آنها پرداخت شود.
سوال اساسی اینجا پیش میآید که کشوری مثل ایتالیا که خود یک ضامن عمده است اگر نیاز به کمک داشته باشد چگونه این سازمان میتواند بودجه لازم برای ورود این کشور در بازار بین المللی را تامین کند؟
در نشست G۲۰ قرار بر این شده بود که از صندوق بین المللی پول تقاضا شود که به EFSF وام دهد که این پیشنهاد توسط مدیر عامل صندوق رد شد چرا که وی اعلام کرد که وام به کشورها داده میشود نه نهادهای حقوقی.
پس از این اجلاس، تضادهای درون اتحادیه اروپا بیش از پیش روشن شده است. یکی از اعضای حزب کارگر بریتانیا بعد از پایان یافتن این اجلاس اعلام کرده است: «هنگامی که تاریخ این دوره نوشته شود خیلیها به طور قطع خواهند گفت که آنچه که امروز در یونان گذشت از لحاظ تاثیری که بر جهان گذاشته بیشباهت به ترور آرشیدوک فریناند در سارایوو در سال ۱۹۱۴ نیست این اتفاقی که امروز در یونان شاهد آنیم به فراتر از مرزهای یونان و حتا اروپا خواهد رفت.»
اروپاییها میخواهند که صندوق بین المللی پول به EFSF وام دهد اما از سویی بریتانیا و آمریکا مانع این امر هستند. امریکا از چین میخواهد که ارزش واحد پول خود را افزایش دهد اما چین زیر بار نمیرود. از این رو اجلاس جی ۲۰ با شکستی تاریخی به پایان رسید. شکستی که خبر از آغاز فروپاشی اقتصاد جهان غرب میدهد. تضاد منافع و خود خواهی سرمایه داران در کشورهای غربی چنان چشم آنها را کور کرده که از درک جدیت خطری که کشورهای غربی را تهدید میکند عاجزند.
دیدگاه تان را بنویسید