واکنش مطهری به بیاعتقادی رئیس جمهور به 'جنگ فرهنگی'
ماينده مردم تهران در مجلس با بيان اينكه انكار جنگ فرهنگي، انكار امر بديهي است، گفت كه اعتقاد نداشتن به "جنگ فرهنگي" به معناي پذيرش «پلوراليسم» است؛ «شبيخون فرهنگي» قابل انكار نيست.
فارس: علي مطهري نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي از اظهارت اخير رئيسجمهور درباره جنگفرهنگي، خالقيت انسان و عشق انسان به انسان انتقاد كرد. متن كامل اين گفتوگو به شرح زير است: * فارس: آقاي رئيس جمهور اخير درباره عدم اعتقاد به جنگ فرهنگي مطالبي را مطرح كرد، نظر شما در اين باره چيست؟ - مطهري: بله، ايشان در آن ديدار و در جشنواره و نمايشگاه علم تا عمل، مطالبي گفتند كه گرچه بسياري از آنها درست و مفيد بود ولي من را به ياد سخنرانيهاي آقاي خاتمي در دوره رياست جمهوري شان انداخت. در آن دوره امثال بنده به ايشان انتقاد ميكرديم كه رئيس جمهور ايدئولوگ و نظريهپرداز نيست بلكه در درجه اول مجري سياستهاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي نظام است زيرا بالاترين مقام اجرايي كشور است. اكنون اين ايراد به آقاي احمدينژاد هم وارد است كه گاهي، و البته كمتر از آقاي خاتمي، خود را در قامت يك ايدئولوگ و نظريهپرداز ميبيند و طبعا چون تحصيلات ايشان در علوم اسلامي و انساني نبوده است، دچار خطا ميشوند. چون نميخواهم از ايشان فقط انتقاد كرده باشم، اين را اضافه ميكنم كه مصاحبههاي اخير ايشان با خبرنگاران خارجي درباره مسائل داخلي و خارجي كشور خصوصا نهضتهاي اسلامي منطقه و به دست دادن ملاك مردمي بودن يا نبودن اين نهضتها، بسيار خوب و حافظ عزت و صلابت ملت ايران بود و قابل تقدير است. در پاسخ به سئوال شما عرض ميكنم كه آقاي رئيس جمهور در آن ديدار با اشاره به موضوع جنگ فرهنگي فرمودند: «بنده به اين موضوع اعتقاد ندارم، زيرا جنگ فرهنگ با بي فرهنگي و تعالي با سكون است و الا هيچگاه دو نظام فكري و ارزشي كه در راستاي كمال انسان باشند، جنگي در آن معنا پيدا نميكند.» اين سخن زماني درست است كه قائل به يك پيش فرض باشيم و آن اين است كه "همه فرهنگها درست و متعالي هستند" و به اصطلاح قائل به پلوراليسم فرهنگي باشيم، به اين معني كه هر فرهنگي در جاي خود درست است و هيچ فرهنگي نميتواند ادعاي برتري كند. اين سخن آقاي رئيس جمهور كه «بنده به جنگ فرهنگي اعتقاد ندارم» انكار يك امر بديهي است، چون اين طور نيست كه همه فرهنگها متعالي باشند بلكه فرهنگ متعالي داريم و فرهنگ منحط، و هميشه ميان فرهنگهاي متعالي و فرهنگهاي منحط جنگ و نزاع و درگيري و لااقل رقابت است. مسئله استعمار فرهنگي در قرون اخير كه از طرف غربيها در كشورهاي جهان سوم صورت گرفته، يك واقعيت تاريخي است، لذا مسئله تهاجم فرهنگي و بلكه به تعبير رهبر انقلاب «شبيخون فرهنگي» قابل انكار نيست. آقاي احمدينژاد در ادامه گفتهاند «انسانهاي فرهنگي با كسي جنگ ندارند، همچون پيامبران كه با كسي جنگ نداشتند». اين هم از آن حرفهاي روشنفكري و حاكي از نظريه صلح كل بودن انبيا و شبيه نظريه مسيحيت تحريف شده است كه در اخلاق صرفا بر محبت تاكيد ميكنند و ميگويند اگر به يك طرف صورتت سيلي زدند، آن طرف ديگر را بياور. در حالي كه اين تعليم با اسلام سازگار نيست. آيا پيغمبر اسلام با كسي جنگ نداشت؟ انبيا مامور بودند كه موانع توحيد را از سر راه بردارند و لاجرم منجر به جنگ ميشدند. همين نوع دولت به فرهنگ و امور فرهنگي است كه متاسفانه باعث شده است در اين دوره با انحطاط فرهنگي در كشور مواجه باشيم. البته آقاي احمدينژاد اين فكر خود را مثل بسياري از افكار ديگرش از آقاي مشائي گرفته است. چند روز پيش خبري داشتيم كه رئيس جمهور سخن از تغيير نام «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» به «وزارت فرهنگ و هنر» به ميان آورده بودند. اين هم نظر آقاي مشائي است، چون خودم سال گذشته كه در شوراي نظارت بر صدا و سيما بودم، اين مطلب را از آقاي مشائي شنيدم. * فارس: جمله ديگري آقاي رئيس جمهور داشتند، به اين عبارت كه «انسان ميتواند مظهر خالقيت خداوند شود، يعني هرچه خداوند خلق كرده، انسان هم ميتواند خلق كند»، نظر شما در اين باره چيست؟ - مطهري: اوليا خدا ميتوانند به اذن خدا كارهاي خارق عادت انجام دهند، مثل معجزات پيامبران، ولي به طور مستقل هيچ بندهاي نميتواند كار خارق عادتي انجام دهد. البته در اين گونه كارها شخصيت و نيروي روحي انسان فاعل نيز دخالت دارد، يعني اين طور نيست كه اگر يك انسان عادي هم جاي حضرت موسي(س) بود و عصايش را ميانداخت، اژدها ميشد يا اگر جاي حضرت عيسي(س) بود مرده را زنده ميكرد، بلكه قدرت روحي آنها به اذن خدا آن كارها را انجام ميدهد. اگر مقصود آقاي رئيسجمهور چنين چيزي باشد، حرف درستي است ولي جمله ايشان مبهم است و بوي اومانيسم و اصالت انسان از آن به مشام ميرسد. بهتر است يك رئيس جمهور وارد اينگونه مسائل نشود، مگر در موارد بسيار خاص و در جمع متخصصان حوزه الهيات. حرفهاي ديگري هم ايشان گفتهاند. مثلا فرمودهاند «انسانيت انسان پر شدن قلب از عشق به انسان است». اين سخن هم ابهام دارد. عشق به انسان بدون عشق به خدا نميتواند مقدس باشد. به عبارت ديگر منظور از انسان در اينجا انسان به اضافه ايمان است يا انسان منهاي ايمان؟ انسان از آن جهت كه انسان است و به تعبير فلاسفه انسان بما هو انسان احترامي ندارد، بلكه انسان به اضافه ايمان به خدا و ارزشهاي الهي و انساني داراي احترام است. به بيان ديگر اين طور نيست كه هر موجود راست اندام پهن ناخني كه روي دو پا راه ميرود، داراي احترام است، همان طور كه ارزش و احترام علي عليه السلام و معاويه را يكسان نميدانيم و همين طور ارزش و احترام امام خميني (ره) و صدام را. به هر حال اين سخن آقاي رئيس جمهور هم بوي اومانيسم ميدهد. جمله ديگري ايشان گفتهاند به اين عبارت: «اگر ما بشر را به نقطه كمال فاقد همه قالبها دعوت كنيم، بدانيد كه فوج فوج خواهند آمد». اين هم جمله مبهمي است. ميتوان اين طور برداشت كرد كه مثلا از قالبي به نام اسلام ذكري به ميان نياوريم بلكه از عدالت و مهرورزي و امثال اينها سخن بگوييم كه مورد قبول همه است. اين ميشود همان دين انسانيت «اگوست كنت» و ديگر اسلام نيست. عدالت و مهرورزي و ساير ارزشها منهاي توحيد و نبوت و بدون پشتوانه دين ارزش عملي و كارآيي ندارد. اينها افكار آقاي مشائي است كه بر زبان آقاي احمدينژاد جاري ميشود.
دیدگاه تان را بنویسید