كيهان: خط پايان

کد خبر: 159737

بايد خاطرنشان كرد كه هر چند در 11 سال گذشته نظام سلطه به رهبري آمريكا طرح ها و پروژه هايي را به صحنه آورد تا يك قرن جديد آمريكايي -PNAC- را پايه گذاري كند اما از حادثه خودساخته 11 سپتامبر و قشون كشي و جنگ افروزي به افغانستان و عراق در 2001 و 2003 گرفته تا طرح خاورميانه بزرگ در 2003 و طرح خاورميانه جديد در 2006 طرفي نبسته است و بالعكس «بحران مالي آمريكا و غرب» از سال 2007 به بعد كه موج دوم آن اكنون به يونان، پرتغال، اسپانيا، ايتاليا، فرانسه، آلمان و انگليس رسيده است

بي شك «بحران مالي فراگير آمريكا و غرب»، «تحولات منطقه اي خاورميانه و شمال آفريقا» و «موج اعتراضات مردمي و ناآرامي هاي اخير در انگليس و برخي از كشورهاي اروپايي» موضوعاتي هستند كه دامنه پيگيري و رصد آنها در قالب اخبار و تحليل ها براي افكار عمومي در مقياس جهاني از اهميت ويژه و فوق العاده اي برخوردار است. 1- از پرده برون افتادن بحران مالي آمريكا از سال 2007 به بعد كه دومينووار كشورهاي غربي و اروپايي را دربر گرفته و مي گيرد تبعات اقتصادي و سياسي سنگيني را براي ايالات متحده و نظام سلطه در پي داشته است. اگر سه سال پيش و در ابتداي دولت اوباما، بدهي آمريكا 600/10 تريليون دلار بود اكنون گزارش هاي منتشر شده از اين كشور نشان مي دهد بدهي آمريكايي ها به 3/14 تريليون دلار افزايش پيدا كرده است. در ديگر كشورهاي غربي و اروپايي نيز كه با بحران گسترده مالي دست و پنجه نرم مي كنند وضعيت به گونه اي است كه رسانه هاي وابسته به آنها اذعان دارند كه در پي اين بحران ويرانگر نظام كاپيتاليستي و سرمايه داري كمر راست نخواهد كرد. همين چندي پيش روزنامه اتريشي «كورير» بحران مالي را مسئله حل ناشدني اروپا و غرب معرفي كرد. البته شدت وخامت بحران مالي غرب و عمق اين فاجعه بزرگ و بي نظير اقتصادي در حدي است كه در رسانه هاي غربي انعكاس نمي يابد و گزارش ها و تحليل هاي پيراموني در اين باره نيز تنها سطحي از واقعيت ها را برملا مي سازد. از جمله اين واقعيت ها مطلبي است كه روزنامه زوددويچه سايتونگ- به قلم استفان كورنليوس- فاش كرده است و آن اين كه تداوم و تبعات بحران مالي غرب آنچنان است كه كشورهاي غربي هنوز بدترين مراحل اين بحران را تجربه و سپري نكرده اند. بنابراين آنچه كه غيرقابل انكار است وضعيت حاد و نابهنجار اقتصادي آمريكا و غرب است كه هر روز اوضاع رفاهي و معيشتي مردم را وخيم تر و نامساعدتر مي كند تا جايي كه سه هفته پيش رسما اعلام شد كه پس از حدود يك قرن اعتبار مالي آمريكا كاهش يافته و گزارش سازمان «استاندارد اند پور» حكايت از آن داشت كه رتبه اعتبار اوراق قرضه بلندمدت دولت آمريكا از (AAA) به (AAplus) تنزل پيدا كرده است. گفتني است؛ نه تنها ايالات متحده كه «گروه 20»- بيست قدرت اقتصادي دنيا- نيز علي رغم برگزاري نشست ها و اجلاس هاي متعدد طي سه، چهار سال گذشته نتوانسته نسخه اي براي بهبودي نظام اقتصادي رو به اضمحلال آمريكا و غرب بينديشد. در اين ميان آنچه كه به عنوان راهكار و يك نسخه راهگشا و اثربخش از سوي بخشي از پژوهشگران و كارشناسان غربي مطرح است تا بحران مالي افسارگسيخته نظام سرمايه داري متوقف شود عمل به شريعت اسلامي در حوزه اقتصاد و بانكداري است. در همان بحبوحه بحران مالي غرب و بالا گرفتن بحث ها و گفت وگوها پيرامون اين بحران ويرانگر نظام كاپيتاليستي، روزنامه واشنگتن پست طي گزارشي نظام مالي اسلامي را به عنوان درماني براي جلوگيري از فروپاشي مالي دنيا معرفي مي كند. همچنين مجله معروف اقتصادي «چالنجز» در سرمقاله خود به واكاوي ريشه بحران مالي غرب پرداخته و مي نويسد: «اگر سردمداران بانك هاي ما به آنچه در قرآن آمده است احترام مي گذاشتند و آن را پياده مي كردند اين همه فاجعه و بحران براي ما پيش نمي آمد كه ما را به اين وضعيت نامناسب بكشاند.» در همين راستا؛ با توجه به اينكه بحران مالي آمريكا از وام هاي مسكن و سيستم معيوب بانكداري آغاز شد پس از اين بحران و از سال 2008 به بعد بارها كارشناسان از الگوي بانكداري اسلامي به عنوان الگويي در قامت جهاني سخن به ميان آورده اند. «رابرت كيمت» معاون وزير خزانه داري آمريكا سه سال پيش تصريح كرد كه كارشناسان و پرسنل اين وزارتخانه در حال فراگيري ويژگي هاي نظام بانكداري اسلامي هستند. نمونه هايي از آنچه كه نشان مي دهد كشورهاي اروپايي و رسانه هاي غربي اذعان و اعتراف دارند الگوي شريعت اسلامي راهكار حل مسئله بحران مالي گسترده آمريكا و غرب است فراوان و پرشمار است كه البته جاي تأمل و دقت ويژه نيز دارد. چرا كه نظام كاپيتاليستي، نهايتاً در پي آن است كه از الگوي بانكداري اسلامي نيز در جهت اهداف ويرانگر و استكباري خود بهره بگيرد. آنچه كه با توجه به توضيحات فوق بايد بدان تاكيد كرد اين نكته است كه تنها حضور پررنگ دين و يك نظام برگرفته از آموزه هاي الهي در صحنه اجتماع و سياست است كه مي تواند بشريت و جوامع را از بحران هاي ويرانگر و گسترده اقتصادي رها كرده و نجات دهد. 2- تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا نيز در ظرف زماني 8 ماه گذشته حكايت از آن دارد كه افكارعمومي منطقه و ملت هاي مستقل و آزاديخواه دريافته اند كه علت سرسپردگي و دست نشاندگي و ارتجاع حاكمان ديكتاتورشان چيزي جز اين نيست كه آموزه ها و احكام نوراني دين بر مصدر حاكميت، عينيت نيافته است. اين غيبت دين و به حاشيه راندن دستورات شريعت هم ناشي از آتوريته و سيطره غرب و آمريكا بر حكومت هاي وابسته همچون حكومت «بن علي» در تونس و يا «مبارك» در مصر است. ناگفته پيداست كه اگر دين و آموزه هاي الهي قدر دانسته مي شد و بر صدر مي نشست و در حكومت ها تجلي مي يافت اشخاص وابسته و مهره هايي چون مبارك، بن علي، علي عبدالله صالح و... جرئت حضور در مسند قدرت را نداشتند. اكنون تحولات خاورميانه بر مدار اسلام خواهي در حركت است و خواسته افكارعمومي در واقع محاكمه جهان غرب و سبك زندگي غربي است. به تعبير ديگر؛ نقطه تلاقي خواسته مشترك و غيرقابل تجديد نظر ملت ها در صحنه تحولات منطقه خاورميانه، «اسلام» و در سوي مقابل طرد سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي است. نظرسنجي مؤسسه فرانسوي ايفوب كه همين اواخر منتشر شده است بر اين مطلب صحه مي گذارد كه حتي بيش از دو سوم مردم كشورهاي اروپايي نيز معتقدند در پي تحولات منطقه خاورميانه، گروه ها و احزاب اسلامي بنابر خواسته مردم به قدرت مي رسند. پيش تر نيز نظرسنجي مؤسسه آمريكايي «پيو» نشان مي داد علاوه بر اينكه آمريكا منفورترين كشور جهان در سال 2011 است، روند بيداري اسلامي سبب كاهش مقبوليت واشنگتن در دنيا شده است. در همين خط است كه رژيم صهيونيستي كه ارتباط در هم تنيده و گره خورده اي با آمريكا دارد از آغاز موج اسلام خواهي در تحولات منطقه به شدت مستأصل و منفعل شده است و مقامات كودك كش تل آويو به صراحت هراس و نگراني فزاينده خود را به زبان آورده و علني مي كنند. بنابراين اگر نتانياهو و شيمون پرز به صحنه آمده و عجزآلود اظهار نگراني مي كنند كه بار ديگر انقلاب اسلامي در حال شكل گيري است و يا هاآرتص مي نويسد كه يك «بهمن اسلامي» خاورميانه را در برمي گيرد و به موازات آن «يواف گالانت» فرمانده سابق ارتش رژيم صهيونيستي مي گويد؛ «موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر و نفس هاي آن را به شماره انداخته است» تمامي اينها ناشي از اين حقيقت آشكار و غير قابل خدشه است كه دين ناب و تحريف نشده- اسلام عزيز- عنقريب است كه در پهنه منطقه اي و حتي فراتر از آن بركرسي حاكميت بنشيند. همچنان كه به عنوان نمونه بايد متذكر شد كه بنابر گزارش هاي منتشره اكثريت مردم مصر، تدوين قانون اساسي بر مبناي آموزه هاي اسلامي را خواستار هستند. 3- ناآرامي هاي اخير در انگليس و برخي از كشورهاي اروپايي كه موج اعتراضات گسترده مردمي را در پي داشته است نيز از مسايلي است كه تنها به مشكلات اقتصادي و معيشتي برنمي گردد. فساد سياسي حاكمان و شيوع سياست هاي تبعيض نژادي از علت هاي اصلي و كليدي است كه سبب شده مردم را به خيابان ها بكشاند. اين نكته گفتني است كه فاصله عجيب و غريب شكاف طبقاتي در كشورهايي مثل انگلستان كه طبق گزارش هاي اعلامي منابع انگليسي حكايت از نابرابري 273 برابري شمال و جنوب لندن دارد نيز ريشه در بي ديني كلان سرمايه داراني است كه تنها به اصالت سود و ربح و ثروت ارزش مي دهند و در قاموس فكري آنها چيزي به نام معنويت و ارزش هاي اصيل و ماندگار و يا دستگيري از مستمندان و مستضعفان وجود ندارد. همچنانكه بايد اين نكته را هم به مورد قبلي علاوه كرد؛ ديني كه اين قابليت را داراست كه در صحنه اجتماع و سياست حضوري اثربخش و كارآمد داشته باشد بر تبعيض نژادي و برتري جويي هاي كاذب و بي پايه و اساس خط بطلان مي كشد چرا كه در دين اسلام تنها عامل برتري، «تقوا» است و از همين رهگذر چيزي به نام شهروند درجه يك، دو و... وجود ندارد. 4- و بالاخره بايد خاطرنشان كرد كه هر چند در 11 سال گذشته نظام سلطه به رهبري آمريكا طرح ها و پروژه هايي را به صحنه آورد تا يك قرن جديد آمريكايي -PNAC- را پايه گذاري كند اما از حادثه خودساخته 11 سپتامبر و قشون كشي و جنگ افروزي به افغانستان و عراق در 2001 و 2003 گرفته تا طرح خاورميانه بزرگ در 2003 و طرح خاورميانه جديد در 2006 طرفي نبسته است و بالعكس «بحران مالي آمريكا و غرب» از سال 2007 به بعد كه موج دوم آن اكنون به يونان، پرتغال، اسپانيا، ايتاليا، فرانسه، آلمان و انگليس رسيده است به اضافه «تحولات منطقه خاورميانه» در بستر بيداري اسلامي بيانگر اين پيام و اين حقيقت است كه هژموني آمريكا به سد مستحكم اسلام گرايي و بخصوص به تعبير «جروزالم پست» با توانمندي و نفوذ و اقتدار ايران اسلامي مواجه شده است چرا كه به تعبير بلند امام راحل عظيم الشأن؛ قرن، قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است كه نشانه هاي آن آشكار و عريان گرديده است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت