انتخابات نزدیک است، چه باید کرد؟
«جریان اصلاحطلبان» حتی شروطی را برای حضور سیاسی خود در انتخابات مجلس تعیین کرده است. «جریان انحرافی» نیز برای تصرّف دست کم دو سوم کرسیهای مجلس، چندی است که فعالیّتها و تحرکات انتخاباتی خود را آغاز کرده است.
برهان: این یادداشت موجز به دنبال طراحی منطقی تکلیف انقلابی ما- به مثابه نیروهای انقلابی- در برابر انتخابات پیشرو است. به همین سبب تلاش دارد تا با یک تحلیل و تأمل منطقی در قالب عرضهی سلسله گزارههایی به شناخت فضای سیاسی کشور بپردازد و از درون این شناخت، بایدها و نبایدهای سیاسی معطوف به نیروهای انقلابی را استنتاج کند. گزارهی اول: دو انتخابات «مجلس» در اواخر سال جاری و انتخابات «ریاست جمهوری» در سال 92 پیشروی ما است. گزارهی دوم: نظام اسلامی تاکنون از «نفوذ نیروها و جریانهای سیاسی دگراندیش»، متحمل تهدیدها و آسیبهای بحرانزایی شده است. «تکنوکراتها در دولت سازندگی»، «سکولارها در دولت اصلاحات و مجلس ششم» و «جریان انحرافی در دولت عدالتخواه»، از جمله مصادیق این واقعیّت در دورهی اخیر از حیات انقلاب هستند. گزارهی سوم: بنابراین، نیروهای انقلابی اصیل باید با تمام توان از نفوذ نیروها و جریانهای سیاسی دگراندیش به درون نظام اسلامی جلوگیری کنند. گزارهی چهارم: در حال حاضر، دو جریان سیاسی دگراندیش قصد ورود به درون بخشهایی از نظام اسلامی (مجلس یا دولت) را دارند: «جریان اصلاحطلبان» و «جریان انحرافی». «جریان اصلاحطلبان» حتی شروطی را برای حضور سیاسی خود در انتخابات مجلس تعیین کرده است. «جریان انحرافی» نیز برای تصرّف دست کم دو سوم کرسیهای مجلس، چندی است که فعالیّتها و تحرکات انتخاباتی خود را آغاز کرده است. گزارهی پنجم: این دو جریان سیاسی دگراندیش از راه «تأثیرگذاری بر افکار عمومی» به دنبال «جذب آرا» هستند؛ چراکه برای نفوذ به درون نظام اسلامی، چارهای جز عبور از سد «انتخابات» را ندارند. در حالی که اصلاحطلبان دارای پایگاه اجتماعی به نسبت ثابتی هستند، جریان انحرافی از راه فعالیّت فرهنگی عامهپسند و غربی، در تلاش برای جلب نظر قشر خاکستری است. ارتباطگیری با بازیگران سینما، استقبال از فعالیّتهای به اصطلاح هنری اباحیگرانه، تأسیس روزنامهی «هفت صبح» و هفتهنامهی «یکشنبه»، راهاندازی سایتهای خبری و تحلیلی متنوّع، مصادرهی کامل روزنامهی «ایران» و خبرگزاری «جمهوری اسلامی ایران» و.... در این چارچوب معنادار است. گزارهی ششم: بنابراین، نیروهای انقلابی اصیل باید «هدایت و تغذیهی افکار عمومی تودههای مردم» را به دست بگیرند تا آنها گرفتار حیلههای دو جریان یاد شده نشوند. گزارهی هفتم: نیروهای انقلابی اصیل برای هدایت و تغذیهی افکار عمومی تودههای مردم، باید به تولید «تبیین» و ایجاد «بصیرت» بپردازند. «بصیرت» از دل «تبیین صحیح» بر میخیزد. تبیین یعنی تحلیل کردن شرایط سیاسی به منظور دستیابی به فهم و درک. کسی که تحلیل صحیح از فضای سیاسی داشته باشد، به بصیرت نیز دست یافته است. گزارهی هشتم: دانشجویان متعهد به عنوان نیروهای انقلابی اصیل باید برای هدایت و تغذیهی افکار عمومی به ویژه در دانشگاهها، به تولید «تبیین» و ایجاد «بصیرت» بپردازند. یک پرسش شایع این است که چرا «مقام معظم رهبری» دربارهی جریان انحرافی، دست به «افشاگری» و «روشنگری» نمیزنند؟! پاسخ این است که چون «مفاسد» مترتب بر روشنگری مقام معظم رهبری بیشتر از «مصالح» آن است. این مفاسد مسلم، به شرح زیر است: سوء استفاده گستردهی رسانههای بیگانه با توجه به سرمایهگذاری نظام اسلامی بر روی احمدینژاد، تضعیف شدن روحیهی تودههای مردم در اثر مشاهدهی اختلاف در سطوح عالی کشور، جسارت یافتن بیشتر جریان انحرافی در ساختارشکنی و عبور از خطوط قرمز نظام، خارج شدن جامعه و دولت از مسیر جهاد اقتصادی و افکنده شدن به ورطهیآشوب سیاسی، صدمه خوردن انقلابهای کشورهای اسلامی که از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفتهاند، روشن نشدن ماهیّت حقیقی جریان انحرافی بر همگان و وجود برخی پندارهای مثبت دربارهی آنها، مسدود نکردن پلهای پشت سر احمدینژاد با توجه به وجود احتمال بازگشت وی. از این رو، ایشان روشنگری از جانب خودشان را مطابق مصالح کلی و اساسی کشور نمیدانند و در این باره به بیان معیارها و اصول انقلاب و نظام بسنده میکنند. گزارهی نهم: سرفصلهای «اصلی» و «بنیادی» میباید به عنوان خط و جهتگیری تولید «تبیین» و ایجاد «بصیرت»دربارهی دو جریان یاد شده در دانشگاهها انتخاب شوند. سرفصلهایی از این دست، به قرار زیر هستند: الف) در حوزهی جریان اصلاحطلبان: نقد تفکر سیاسی اصلاحطلبان، نقد تفکر فرهنگی آن ها، علل و ریشههای افول این جریان، زمینهها و سرچشمههای دگردیسی (ریزش) ایدئولوژیک اصلاحطلبان، تبیین فتنهی سال 1388، حلقهی کیان؛ ماهیّت و غایات، دموکراسی غربی؛ ذات اصلاحطلبی، اصلاحطلبان و نقشآفرینی کنونی در فتنهی سال 88، تحلیل محتوای روزنامههای زنجیرهای، سرگردانی سیاست اقتصادی در دولت اصلاحات، انرژی هستهای و اصلاحطلبان، تبیین فتنهی سال 78، نظام اسلامی و انقلابهای رنگین، حدود و گسترهی آزادی در جامعهی اسلامی، اصلاحطلبان و سکولاریسم، علامه مصباح و اصلاحطلبان، دین در دولت اصلاحات، تحلیل برنامهریزی 20 ساله برای ایجاد فتنهی سال 88، شهید لاجوردی و اصلاحطلبان به مثابه منافقین انقلاب، از اصلاحطلبان مشروطهطلب تا اصلاحطلبان دوم خردادی. ب) در حوزهی جریان انحرافی: نقد تفکر سیاسی جریان انحرافی (ارتباط مستقیم با امام مهدی(عجلاللهتعالی)، عدم موضوعیّت و ولایت فقیه در دوران ظهور صغری-تحسس-)، نقد تفکر فرهنگی جریان انحرافی (تساهل و تسامح، اباحیگری اخلاقی، دولت بیطرف در قلمرو فرهنگ، جذب مخالف)، فراماسونری و جریان انحرافی (فراماسونری در مشروطیّت، کلّیات تفکر فراماسونها، دلایل شباهت نظری جریان انحرافی با چارچوب فکری جریان فراماسونری)، معنا و مبنای پیروی مطلق از ولی فقیه، پایگاه اجتماعی حال و آیندهی جریان انحرافی، ماهیّت و عملکرد جریان انحرافی، ناسیونالیسم، تکوّنبخش هویّت ملی جامعهی معاصر ایران؛ باستانگرایی یا دینگرایی. گزارهی دهم: دربارهی جریان انحرافی با توجه به حساسیتهای خاص رییس جمهور، تولید «تبیین» و ایجاد «بصیرت» باید در چارچوب ملاحظههای خاصی صورت بپذیرد، که برجستهترین آنها، القا نکردن وجود «حاکمیّت دوگانه» در کشور است. مصداق «القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور» واقع شدن یا نشدن روشنگری و تبیین، بستگی به «چگونگی روشنگری و تبیین» دارد. بنابراین، هر نوع روشنگری و تبیینی در این زمینه، مصداق «القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور»نیست. آن نوع روشنگری و تبیینی که مصداق «القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور» است، دارای خصوصیاتی از این قبیل است: تضعیف «کلیّت دولت»، یکدست دانستن «کلیّت دولت» با «جریان انحرافی»، اشارهی صریح و بیپرده به «اسامی اشخاص خاص»، «اهانت» و «فحاشی» به مقامهای رسمی کشور و ... . از سوی دیگر، «القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور»، ملازمهای با «روشنگری» و «تبیین» ندارد! به بیان دیگر، نمیتوان ادعا کرد که هر نوع «روشنگری» و «تبیین» در عرصهی عمومی به «القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور» میانجامد. میتوان از ماهیّت و اهداف «جریان انحرافی» سخن گفت و افکار عمومی را نسبت به آن «بیدار» و «پخته» کرد؛ اما در عین حال، با توجه به اینکه عالم فرزانه و حکیمی چون «مقام معظم رهبری» در رأس نظام اسلامی قرار دارند؛ همهی چالشها و معضلات خرد و کلان را قابل رفع دانست. در سایهی اصل مترقی «ولایت فقیه»، جمهوری اسلامی با هیچ گونه «بحران علاجناپذیر» و «گره ناگشودنی» روبهرو نشده و نخواهد شد. نقطهی اساسی ثبات و آرامش سیاسی کشور، «ولی فقیه» است که «مبدأ مشروعیّت نظام اسلامی» و «گرانیگاه وحدتبخش» آن به شمار میآید. یک انقلابی متعهد و زیرک میداند که چگونه میتواند هم حقیقت را بگوید و نگذارد «جریان انحرافی» جامعه را به خواب فرو ببرد و فریب بدهد و هم «بهانه» به دست دشمنان خارجی و فریبخوردگان داخلی ندهد. چنانچه قیود یاد شده ملاحظه شود، «بهانه»ای در اختیار خردهگیران و مغرضان قرار نخواهد گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید