نظر موسی حقانی درباره قانون احزاب در ایران

کد خبر: 153909

بعضی از جوامع اسلامی تحت تاثیر اندیشه های مختلف غرب مثل لیبرالیسم مارکسیسم، ناسیونالیسم و... احزابی با این گرایشات را پرورده اند . (البته در بعضی از کشورهای اسلامی اصلا بحثی از حزب مطرح نیست وبه احزاب اجازه هیچ‌گونه فعالیتی داده نمی شود مثل عربستان یا بعضی کشورهای حاشیه خلیج فارس)مثلا در یمن با بعضی احزاب کمونیستی روبه‌رو هستیم یا در عراق و سوریه که بعضی از جریان های ناسیونالیستی را مشاهده می کنیم.

تهران‌امروز: دکتر حقانی از مدیران موسسه تاریخ معاصر در ایران است. موسسه‌ای که ساختمانی به قدمت تاریخ معاصر ایران دارد. در این ساختمان تاریخی عده ای علاقه‌مند به تاریخ دورهم جمع شده اند تا تاریخ معاصرایران را بررسی کنند. ما هم برای بحثی تاریخی در یک روز گرم اواخر بهار به این ساختمان که درختانش اندکی گرمای هوا را مطبوع می کردند رفتیم و با دکتر موسی حقانی موضوع جریان شناسی احزاب در ایران را به بحث گذاردیم. وی در بخش اول این مصاحبه نکاتی درباره علل ناکامی احزاب در ایران همراه با وضعیت احزاب در ایران کنونی مطرح کردند. حزب در اندیشه سیاسی اسلام چه جایگاهی دارد و آیا اندیشه سیاسی اسلام اصالتی برای حزب قائل است؟ با توجه به تعریفی که از حزب مخصوصا در دوران مدرن ارائه می شود حزب تشکل یا تجمعی از افراد است که با اهداف مشترک دور هم جمع می شوند و براساس مبانی یا مانیفستی که ارائه می دهند برای تحقق اهداف‌شان تلاش می کنند. حزب درمفهوم نوین و جدیدش زائده نظام پارلمانتاریستی محسوب می‌شودکه در بستر مدرنیته شکل می‌گیرد. جوامع غربی هنگامی که کلیسا را به حاشیه می‌برند و از دوره فئودالی به دوره بورژوایی ورود می کنند خلأ موجود را با احزاب پر می‌کنند و البته با توجه به رویکرد سکولاریستی با مشکل چندانی روبه‌رو نمی شوند. لازم به توضیح است که حزب در این جوامع از چارچوب و قواعد مشخصی پیروی می‌کنند و اینگونه نیست که هر حزبی بتواند در حاکمیت شرکت داشته باشد. در حالی که احزاب با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستند منتها فعالیت حزب را آزاد اعلام می‌کنند. به این ترتیب و براساس مفهوم رایج از حزب در غرب و با توجه به شکل‌گیری احزاب براساس اندیشه دوران مدرن که در بالا اشاره شد ما پدیده‌ای به‌عنوان حزب در اسلام نداریم. مفهوم حزب الله هم که در قران به آن اشاره می شود چیزی فراتر از حزب به معنای رایج در عصر مدرن است. حزب الله یک جریان عمومی و کلی است که تحت ولایت خداوند و در مقابل شیطان قرار می‌گیرد و به معنای احزاب رایج و مرسوم در غرب نیست.ولی اگر بخواهیم نامی برای آن در نظر بگیریم تشکل بهترین عنوان برای آن است. تشکل در اندیشه اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. مسلمین تشویق می شوند در قالب تشکل‌های ایمانی اهداف و مسائل خودشان را پیش ببرند.در آن هم بر گرد آمدن و هم هدف واحد تاکید می‌شود تا به این ترتیب گروه‌ها به سمت تفرقه گرایش پیدا نکنند.اساسا در اسلام کارکرد اصلی تشکل پایان دادن به تفرقه است.البته در قرآن جاهایی به حزب اشاره شده است که منظور از آن گروه است و با آنچه که در غرب و دوران مدرن رایج است متفاوت می باشد. حزب در غرب یک کارکرد تفرقه‌آمیز دارد در حالی که در اندیشه دینی تشکل اساسا برای هم افزایی و تعالی است.در جاهایی هم که با هم مسابقه می‌دهند برای به‌دست آوردن نیکی‌هاست. در این زمینه حتی اگر به پیشینه زندگی حضرت محمد(ص) در قبل از اسلام توجه کنیم مشاهده می‌کنیم که با بعضی از تشکل‌های قبل از اسلام هم ارتباط داشته است. مثلا پیمان حلف الفضول که به‌عنوان پیمان جوانمردان است تشکلی است با هدف دفاع از حقوق پایمال شده مظلومین.همین رویکرد را ما در دوره اسلامی هم مشاهده می کنیم و پیامبر(ص) هم همیشه از این تشکل به نیکی یاد می کرد. بعد از اسلام هم در جامعه دینی تشکل‌هایی را در قالب های مختلف مشاهده می کنیم. این سخنان شما ناظر بر خاستگاه اندیشه است اما اگر بخواهیم بر اساس خاستگاه جامعه‌شناسی‌اش آن را بررسی کنیم باید پذیرفت که این تضادها وجود دارند. کشورهای اسلامی در برابر این تضادها چگونه باید عمل کنند تا این تعامل هایی که شما بر آن تاکید دارید شکل بگیرد؟ بخش اول سخنان من براساس مبانی شکل‌گیری تحزب در اندیشه سیاسی اسلام بود. این چیزی که شما به آن اشاره می کنید به دوران جدید و دوران مدرن بر می گردد. در دوران مدرن بعضی ها معتقدند که حزب محصول نظام پارلمانی است و بعضی ها هم مثل مارکسیست‌ها(حزب کارگر) خاستگاه احزاب را طبقاتی می دانند. اینکه در جوامع اسلامی می توانیم حزب به معنی خاص خودش و با توجه به شرایط خاص جوامع اسلامی داشته باشیم حقیقتش پاسخ به آن یک مقدار مشکل است. از این جهت که ما و بسیاری از جوامع اسلامی در دوران مدرن تحت تهاجم اندیشه مدرن و مدرنیته بوده‌ایم در نتیجه با حزب های کمتر اسلامی مواجه شده ایم لذا حزب های کمتر اسلامی را تجربه کرده‌ایم. بعضی از جوامع اسلامی تحت تاثیر اندیشه های مختلف غرب مثل لیبرالیسم مارکسیسم، ناسیونالیسم و... احزابی با این گرایشات را پرورده اند . (البته در بعضی از کشورهای اسلامی اصلا بحثی از حزب مطرح نیست وبه احزاب اجازه هیچ‌گونه فعالیتی داده نمی شود مثل عربستان یا بعضی کشورهای حاشیه خلیج فارس)مثلا در یمن با بعضی احزاب کمونیستی روبه‌رو هستیم یا در عراق و سوریه که بعضی از جریان های ناسیونالیستی را مشاهده می کنیم. به این ترتیب احزابی که در این کشورها فعالیت دارند را نمی‌توان اسلامی ارزیابی کرد. تنها یکی، دونمونه تشکیلات وجود دارند که شاید به اساس بحث ما نزدیک شوند مثل اخوان‌المسلمین که در مصر و اردن و... دیده می‌شود یا مدل‌هایی نظیر جماعت اسلامی در هند و گروه‌هایی در پاکستان . البته هرکدام از اینها هم به‌نحوی تحت تاثیر شرایط مدرن و مدرنیته قرار گرفته‌اند غیراز اخوان‌المسلمین که یک رویکرد دینی - سلفی دارد و تا حدودی به مبانی تحزب در قرآن و اندیشه دینی نزدیک شده است (اینکه تا چه اندازه موفق بوده یک بحث جداگانه می طلبد). البته در حال حاضر جامعه دینی که براساس مبانی و اندیشه دینی شکل گرفته باشد و تحت تاثیر اندیشه‌های مارکسیستی یا لیبرالیستی نباشد خیلی سراغ نداریم. حزبی هم نظیر اخوان که عرض کردم به‌عنوان یک حزب اقلیت فعالیت و براساس محدودیت های موجود از حداقل‌ها استفاده می‌کند (تازه همین حداقل‌ها هم رعایت نمی‌شود به‌طوری که بارها اخوان‌المسلمین غیرقانونی اعلام و بساطش جمع شده است) در این میان برخی از کشورهای اسلامی مثل عراق سیستم پارلمانی را اختیار کرده‌اند و نخست وزیر بر حسب نظرحزبی که در پارلمان کرسی‌های بیشتری را به‌دست آورده است انتخاب می شود اما از آنجا که در جوامع اسلامی سیستم پارلمانی کمتر تجربه شده است به همین خاطر این وضعیت کمتر مشاهده می شود. ولی جمهوری اسلامی تجربه ای بوده که بنیانگذارانش بر دینی بودن آن و منطبق بودن بر مبانی اندیشه سیاسی اسلام اذعان دارند. رویکرد جمهوری اسلامی به احزاب چگونه بوده است و توانسته فضا و بستر مناسبی را برای احزاب فراهم آورد؟ انقلاب و نظام اسلامی با فعالیت احزاب و موجودیت احزاب مشکلی ندارد.تحزب در قانون اساسی پیش‌بینی شده است اما یک سازوکار قانونی برای آن در نظر گرفته است. احزاب درخواست تاسیس ارائه می‌دهند و جمهوری اسلامی تا مادامی که مسائل‌شان روشن باشد با آنها مشکلی ندارد.در بحث فعالیت احزاب در نظام اسلامی حضرت امام(ره) از همان ابتدا مواضع خود را اعلام کرد و در قانون اساسی هم مطرح شد. اگر احزاب در تضاد(براندازی)با نظام اسلامی نباشند می‌توانند فعالیت داشته باشند. در اول انقلاب ما با یکسری افراطی‌گری‌ها از سوی احزاب مواجه شدیم که متاسفانه در ایران سابقه دار بوده است.در دوره مشروطه که برای اولین بار احزاب به‌صورت گسترده فعالیت خود را آغاز کردند ما با افراطی‌گری‌های مشابه اول انقلاب روبه‌رو بودیم. این افراطی‌گری باعث می شود که مشکلاتی بر سرراه احزاب و فعالیت‌شان به‌وجود بیاید. در هر صورت از نظر قانونی احزابی که قانون اساسی را پذیرفته و درصدد براندازی نباشند می‌توانند فعالیت کنند اما این بحث که تشکل‌های اسلامی آیا علاقه‌مند به تاسیس حزب هستند یا نیستند و آیا موفق بوده اند یا نه ؟ بحثی جداگانه است.اگر سوال شما ناظر به این بخش دوم باشد باید عرض کنم که در این خصوص اختلاف آرا وجود دارد. حضرت امام(ره) به‌عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با توجه به تجربه احزاب در ایران و شرایط بعد از انقلاب خیلی تمایل نداشتند که گروه‌های اسلامی در قالب تحزب دچار جدایی شوند. چون یکی از مسائلی که در تاریخ 150 ساله اخیر ما همواره رخ داده است تجربه تفرقه در قالب تحزب و حزب‌سازی بوده است (بگذریم که بعضی از احزاب اصلا با یک هدف خاص تاسیس شدند مثلا احزاب سوسیالیستی و به اصطلاح دموکرات با هدف براندازی اسلام و تفکر دینی تاسیس شدند.) حضرت امام(ره) به‌رغم باوری که به تشکل و بحث وحدت داشتند ولی به حزب چندان باور نداشتند. چون حزب را عامل تفرقه و اختلاف می دانستند. این موضوع را اگر از موسسین حزب جمهوری اسلامی (که شاید اولین حزب تاسیس شده رسمی در جمهوری اسلامی باشد) بپرسید شهادت می دهند که امام همیشه با احتیاط برخورد می‌کردند و نگران بودند که حزب به‌جای آنکه نیروها را براساس مبانی دینی گرد هم بیاورد تفرقه ایجاد کنند. جدای از نگرانی حضرت امام(ره) از تفرقه در قالب حزب موضوع دیگر نقش بیگانگان در تاسیس احزاب در ایران بوده است که در فضای سنگین عدم پذیرش احزاب در ایران نقش مهم و ویژه‌ای داشته است. متاسفانه از زمانی که احزاب فعالیت خودشان را در ایران آغاز کرده‌اند عمدتا یا به جایی وابسته بودند یا از یک مقطعی تحت نفوذ بیگانگان قرار گرفته اند به همین خاطر هم کارایی نداشتند. لذا شما کارایی اعلامیه یک حزب را مقایسه کنید با کارآیی یک فتوا.به‌طور نمونه میرزای شیرازی فتوایی صادر می کند و این به نحوی همه گیر می شود که تمام اقشار را فعال می کند و به یک نتیجه مشخص هم ختم می‌شود .از سوی دیگر مثلا حزب جنگل(به‌رغم صداقت میرزا کوچک خان در مبارزه و به‌رغم نیاز مبارزه به تشکل) یا مرحوم خیابانی که فعالیت خود را در قالب حزب دموکرات آذربایجان پی گرفت را بررسی کنید به محض اینکه این تشکل‌ها و فعالیت‌ها آغاز شد شما می بینید گروه‌هایی درون آنها نفوذ کردند و دسته بندی‌هایی را درون حزب ایجاد کردند و در سر بزنگاه لطماتی را به آنها وارد کردند و جامعه را از ایجاد یک موج اجتماعی بزرگ محروم کردند. به نظرم اینها باعث می شود که یک مقدار بحث تحزب و فضای ایجاد حزب و حزب‌گرایی در کشور ما سنگین شود. مضافا اینکه تجربیات بعد از انقلاب هم تاثیرگذار بود به‌طوری که احزابی به‌وجود آمدند و نتوانستند در همه‌گیر شدن یا در نهادینه شدن تحزب در ایران به‌خوبی عمل کنند. مقداری از آن هم به عدم آمادگی نخبگان ایرانی برای پذیرفتن شرایط تحزب و حرکت کردن در قالب یک قانون بر می‌گردد.شما می بینید بعضی از احزابی که بعد از انقلاب تاسیس شدند رفته‌رفته به سمت یک نوع تغییرات اساسی گرایش یافتند که از آن می توان به‌نوعی براندازی یاد کرد. همین موضوع در ناکامی تحزب در ایران تاثیر گذار است. این امر یعنی افراط‌گرایی و عدم‌پایبندی به اصول تحزب باعث می شود برای سومین بار در تاریخ معاصر ایران و پس از انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ما با نوعی به حاشیه رفتن احزاب و ناکامی آنها به‌رغم شور و شوق ایجاد شده روبه‌رو می‌شویم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت