جمهوري اسلامي: معيارهاي حكومت علوي

کد خبر: 151462

اكنون علاوه بر تونس و مصر و يمن، قيام‌هاي مردمي در ليبي و بحرين و اردن و مراكش و عربستان سعودي و تعدادي ديگر از كشورهاي عربي به مرحله مهمي رسيده و همه چيز حكايت از پيدايش تغييرات مهمي در معادلات سياسي منطقه دارد.

بسم‌الله الرحمن الرحيم در آستانه 13 رجب، سالروز ميلاد مسعود مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام، يادآوري رفتار آن حضرت با كسي كه همه مي‌دانستند قصد به شهادت رساندن مولا را دارد هر چند انتقال از لحظات شادي به لحظات غم و اندوه است ولي از آنجا كه سيره عملي آن حضرت در حكومت‌داري را مجسم مي‌كند، براي ما و مسئولان نظام حكومتي ما مفيد و درس آموز است. حضرت علي عليه السلام در جواب كساني كه از ايشان تقاضاي برخورد با عبدالرحمن بن ملجم مرادي را مي‌كردند و استدلالشان اين بود كه او قصد دارد شما را به قتل برساند و براي جلوگيري از اين جنايت بايد كاري كرد، مي‌فرمودند عمل به پيشنهاد شما "قصاص قبل از جنايت" است و اسلام چنين چيزي را جايز نمي‌داند. عبدالرحمن بن ملجم مرادي، از خوارج بود و گروه خوارج، همان كساني بودند كه براي مخالفت با حضرت علي عليه‌السلام مي‌گفتند "لاحكم الالله" و يا "لاامره الالله" و جمله معروف اميرالمؤمنين عليه السلام كه فرمودند "كلمه حق يراد بها الباطل..." پاسخ كوبنده‌اي به همين جماعت است. حضرت، با اين بيان روشن و قوي، بنيان فكري خوارج را درهم كوبيدند و توضيح دادند كه هيچ جامعه‌اي بدون حكومت و حاكم نمي‌تواند دوام داشته باشد و براي آنكه مردم دچار سرگرداني نشوند و جامعه به هرج و مرج مبتلا نشود تشكيل حكومت و تعيين زمامدار ضرورت دارد... برخورد اميرالمؤمنين با خوارج تا همينجا بود و تا زماني كه آنها دست به سلاح نبردند و عليه حضرت اعلام جنگ نكردند متعرض آنها نشدند و پاسخگوئي به بهانه جوئي‌ها و رفع ابهامات و شبهه افكني‌هاي آنها را كافي مي‌دانستند. اين، روشي بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در مواجهه با ساير گروه‌هاي منحرف يا معاند و اشخاص معارض نيز داشتند و هرگز از اين مسير خارج نشدند. مباحثات حضرت امام صادق عليه السلام با ابن ابي العوجاء و مباحثات و مناظره‌هاي حضرت امام رضا عليه السلام با سران و رهبران اديان و مذاهب و مناظرات ساير ائمه عليهم السلام با مخالفان نيز، هر چند در دوران حاكميت اين امامان معصوم نبود ولي به قرينه آنچه از رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام دردست مي‌باشد، همين سيره را مورد تأكيد قرار مي‌دهد. آنچه از اين روش پسنديده به روشني فهميده مي‌شود اينست كه امامان معصوم، دوام و بقاء اسلام را - چه از نظر حاكميتي و چه از نظر اعتقادي - مرهون تكيه بر منطق و استدلال و روشنگري اذهان مي‌دانستند نه برخورد و سركوب و توپ و تشر و ترساندن و نفس‌ها را در سينه‌ها حبس كردن. مهمتر آنكه از ميان برداشتن دشمن و يا حتي برخورد با او قبل از آنكه درصدد توطئه برآمده باشد و مرتكب جرمي شده باشد بهيچوجه در قاموس اسلام نيست و اين پرهيز و خودداري به اين دليل است كه پيشوايان معصوم مي‌دانستند دين يا حكومت و يا حاكمي كه بخواهد بقاء‌ خود را با "قصاص قبل از جنايت" تضمين كند به جاي آنكه به چنين هدفي برسد سقوط خود را تسريع مي‌نمايد. اين تفكر صحيح و دقيق، فلسفه روشني هم دارد. دين و حكومت ديني با قلب‌ها سروكار دارند و آنچه ماندني و با دوام است، حكومت بر قلب هاست نه حكومتي كه بر زور و قلدري و سلاح تكيه كند و مردم را بدون آنكه قلباً بخواهند وادار به تمكين نمايد. حتي حكومت‌هاي غيرديني نيز همين وضعيت را دارند، زيرا تكيه گاه اصلي هر حكومتي مردم هستند و اگر مردم خواهان آن حكومت نباشند بهيچوجه امكان بقاء و دوام ندارد. آنچه در روزها و هفته‌ها و ماه‌هاي اخير در منطقه شمال آفريقا و خاورميانه عربي رخ داده و شاهد سقوط ديكتاتورهائي با سوابق 30 ساله و 40 ساله هستيم به همين دليل است. آنها به جاي آنكه با قلب و مغز مردم رابطه برقرار كنند بر قلب‌ها و مغزها فشار وارد كردند و زور و قلدري و گلوله و توپ و تانك را واسطه ميان خود و مردم قرار دادند. مردم نيز هر چند تا مدتي كوتاه آمدند اما بعد از آنكه طاقتشان تمام و كاسه صبرشان لبريز شد در مقابل ديكتاتورها قيام كردند و تا سرنگوني آنها به مقاومت ادامه دادند و البته موفق هم شدند. اكنون علاوه بر تونس و مصر و يمن، قيام‌هاي مردمي در ليبي و بحرين و اردن و مراكش و عربستان سعودي و تعدادي ديگر از كشورهاي عربي به مرحله مهمي رسيده و همه چيز حكايت از پيدايش تغييرات مهمي در معادلات سياسي منطقه دارد. اين قيام‌ها با كسي تعارف ندارند و براساس معيار خود به پيش مي‌روند. معيار اينست كه هر حكومتي كه از پشتوانه مردمي برخوردار باشد و حاكمان آن با مغزها و قلب‌هاي مردم رابطه داشته باشند مي‌ماند و هر حكومتي كه از پشتوانه مردمي محروم باشد و به جاي آنكه با قلب‌ها و مغزها رابطه برقرار كند بر زور و قلدري و توپ و تانك و تفنگ تكيه نمايد محكوم به سقوط و فناست. قبل از اين نيز ملت‌هاي منطقه، شاهد سقوط شاه ايران و صدام ديكتاتور عراق بودند و در سه دهه اخير تاكنون 5 ديكتاتور در منطقه سقوط كرده‌اند و ديكتاتورهاي ديگري نيز در ساير مناطق جهان به همين سرنوشت مبتلا شده‌اند و حتي حكومت‌هاي بزرگ و ابرقدرتي كه سرزمين‌هاي وسيعي را در اختيار داشتند يا فروپاشيدند و يا بشدت ضعيف شدند و در سراشيبي سقوط قرار گرفتند. اين، يك سنت الهي است كه هيچكس و هيچ جمعي را از آن گريزي نيست مگر آنكه در چارچوب مقررات خلقت و آنچه خدا براي سعادت بشر در نظر گرفته است حركت كند. خدا به انسان‌ها مهلت مي‌دهد اما بعد از آنكه آزمايش‌ها انجام شد و نتوانستند سربلند از آزمايش‌ها خارج شوند آنها را در معرض سنت تبديل قرار خواهد داد و البته ديگراني را كه به جاي آنها قرار مي‌دهد نيز آزمايش مي‌كند و همين سنت را در مورد آنان نيز جاري مي‌نمايد: "ثم جعلناكم خلائف في‌الأرض لننظر كيف تعملون" (يونس - 14). درود خدا بر روح ملكوتي اميرالمؤمنين كه بيشترين مظلوميت‌ها را تحمل كرد ولي براي آنكه دين خدا بر قلب‌ها حكومت كند، براي حفظ حكومت چند روزه دنيا حاضر نشد احكام خدا را زير پا بگذارد و با اين سيره درخشان كه از خود برجا گذاشت، روش حكومت‌داري اسلامي را به عنوان پرافتخارترين روش حكومت‌داري جاودانه كرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت