چرا هاشمی دیرتر به مراسم 14 خرداد رسید؟

کد خبر: 150285

صحبت‌ها كه تمام مي‌شود، رهبر از پله‌هاي پشت محل سخنراني پايين مي‌آيند. هاشمي رفسنجاني كه به‎علت خراب‌شدن ماشين در راه مانده و كمي دير به ابتداي مراسم رسيده، اولين نفري است كه به‎استقبال رهبر مي‌رود و رهبر همان روي پله با او خوش‎وبش مي‌كند.

پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري گزارشي از حاشيه‌هاي مراسم بيست و دومين سالگرد رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي در حرم مطهر امام خميني(ره) منتشر كرده كه در ذيل مي‌آيد: خبرنگار، ميكروفن زردش را دست گرفته است و مي‌گويد: "بيست و دومين سالگرد ارتحال امام خميني(ره) در حرم مطهرش، با حضور رهبر معظم انقلاب، مسئولان كشوري و لشكري و مردم، با شكوه هرچه تمام‌تر برگزار شد. " فيلمبردار مي‌گويد: "كات! دوباره مي‌گيريم. ساعتتو باز كن. نور انداخته توي تصوير. " و خبرنگار دوباره همين جملات تكراري را تكرار مي‌كند. همراه عكاسان و فيلمبرداران از در پشتي وارد ساختمان اداري حرم مي‌شويم. همراهمان سفيران و ميهمانان خارجي وارد مي‌شوند. به يك مجري راديو گير داده‌اند كه كتاب "ديوان امام(ره) " را نمي‌تواني داخل ببري. با آنها چانه مي‌زند كه تمام علم من همين است و بايد از روي همين بخوانم. پيش‌بيني شده كه من بالاي داربست‌ها، همراه عكاسان باشم و تقي، همراه مسئولان در جايگاه باشد. به محل تقسيم كه مي‌رسيم به تقي مي‌گويند "دير اومدي نمي‌شه رفت. " تقي هرچه تلاش مي‌كند نتيجه‌اي نمي‌گيرد و تا انتهاي مراسم زير رواق با آستين‌هايي بالا زده و خودكار به دست مي‌ايستد. فقط وقت خداحافظي راهش مي‌دهند. بيست، سي عكاس و فيلمبردار، مرتب كار خود را تكرار مي‌كنند. كادرها ميزان مي‌شود. عكس‌هاي كج و معوج ديليت مي‌شود و چشم‌ها، مراقب مسئولان است؛ شايد كسي به كسي طور خاصي نگاه ‌كند و يا كسي جلوي پاي كسي نايستد. بعد از مراسم كلي عكس عجيب و غريب مي‌بينم. براي يكي‌شان تيتر زده‌اند: "لبخند مسئولان ". سال‌هاي پيش با مترو به حرم آمده‌ام و فرصت نشده داخل صحني كه رهبر در آن سخنراني مي‌كند را ببينم. براي ورود به حرم، ماشين‌ها را از ورودي‌هاي مختلف راه مي‌دهند. هر قدر به حرم نزديك مي‌شويم تراكم جمعيت بيشتر مي‌شود. نيروهاي پليس در فاصله نزديك به هم ايستاده‌اند و مردم كه از جاهاي مختلف آمده‌اند و زائرين هر شهري، نزديك حرم تابلو زده‌‌اند تا همشهري‌هايشان را پيدا كنند. درهر قدمي از مسير، نشان شهري از ايران را مي‌توان يافت؛ تابلوهايي از آمل تا هرمزگان. نرسيده به حرم، ماشين‌ها مسافرين‌شان را پياده مي‌كنند و مردم را مي‌بيني كه دسته‌‌دسته به سمت حرم سرازير مي‌شوند. تعدادي كفن پوشيده‌اند. تقي مي‌گويد وراميني هستند، ولي روي كفن‌هايشان نوشته "طلبه‌هاي بسيجي قمي ". شايد اين مراسم يكي از مهمترين مراسم‌هاي پايتخت، براي غيرتهراني‌هاست كه تهراني‌ها در آن نقش كمتري دارند. تسلطي بر نقشه‌ جاده‌هاي اطراف حرم ندارم ولي غوغاي جمعيت نشان مي‌داد كه در اين مسيرهاي منتهي به بهشت زهرا(س) چه خبر است! براي تشريح وضعيتي كه به چشم مي‌آيد قلم‌ عاجز است. اتوبان از جمعيت سرريز است و برگزاركنندگان مي‌گويند حدود دوميليون نفر براي مراسم آمده‌اند. وسعت مكان و انبوه جمعيت، بعضي از مسئولان برگزاري مراسم را وادار كرده كه سوار بر هلي‌كوپتر، نظاره‌گر وضعيت مراسم باشند. شهرداري در جايگاه‌هاي مختلف ايستگاه صلواتي زده و سازمان‌هاي خصوصي و دولتي هم كلاه و جليقه با آرم خودشان توليد كرده‌اند. نكرده‌اند محصولي بدون آرم توليد كنند! بعد از كلي چرخيدن در ساختمان اداري حرم امام(ره)، به صحن اصلي مراسم مي‌رسيم. مداح، مداحي‌اش را كرده و روحاني‌اي هم توصيه‌هايي درباره نظم جلسه داده است كه بيشتر مردم هم البته گوش مي‌دهند. انتهاي سمت راست صحن شهيد آقا سيد مصطفي خميني، زن‌ها نشسته‌اند و بقيه‌ جا را آقايان پر كرده‌اند. بيشتر مردم هم بيرون از صحن، قرار است به صحبت‌ها گوش دهند. نزديك جايگاه ما، كه همان جايگاه داربستي عكاسان است، سپاه ناحيه عشاير كهگيلويه و بويراحمد با لباس محلي، از همه آرام‌تر نشسته‌اند و با لباس‌شان، قابل تشخيص تر از بقيه هستند. سيدحسن آقاي خميني، با شعار مردم كه مي‌گفتند "اين همه لشكر آمده، به عشق رهبر آمده " و "ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند "، براي سخنراني به جايگاه مي‌آيد. و بعد از آن، همه منتظر ورود رهبر به جايگاه هستند. خبرنگار العالم قلم به دست گرفته و مانند من، تندتند مي‌نويسد. برخي از دبيران عكس رسانه‌ها هم، خودشان براي عكاسي آمده‌اند. با ورود رهبر، صحن يكپارچه صدا مي‌شود. تا اين لحظه، اين همه شور و صدا به گوش نمي‌رسيد. همه ايستاده‌اند. سيدعلي و سيدياسر خميني نوه‌هاي حضرت امام(ره) هم مي‌آيند و با فرزندان رهبر خوش و بش مي‌كنند و طرف دست چپ جايگاه، روي صندلي مي‌نشينند. مسئولان نظام نيز، هركدام پس از ديگري مي‌آيند و در سمت راست جايگاه سخنراني مي‌نشينند. طراح جايگاه حواسش به آفتاب نبوده است و تيغه‌ي آفتاب، بيشتر مسئولان نظام را مورد لطف قرار مي‌دهد! آفتابش مي‌سوزاند. دربيرون صحن هم مردم در گرما هستند. صحبت‌هاي رهبر با كليدواژه‌ "مكتب امام(ره) " آغاز مي‌شود، كه با سابقه‌‌ ايشان در گفتمان‌سازي و با توجه به بحث‌هاي حاشيه‌اي درباره مكتب‌هاي مختلف در اين ايام، احتمالا به زودي مورد استفاده‌ي اهالي فن قرار مي‌گيرد؛ مكتبي كه به تعبير ايشان، بسته‌ي كاملي است از معنويت، عقلانيت و عدالت. در رديف دوم جمعيت، پيرمردي روحاني روي ويلچر نشسته است و رهبر را مستقيم نگاه مي‌كند. نمي‌دانم با اين وضع، چه طور تا اينجا آمده. بعد از مراسم هم مي‌بينمش كه همراه جواني از در خارج مي‌شود و مي‌خندد. عكاس‌ها فكر كرده‌اند كه من كمك‌عكاسم و هي پايه‌ دوربين‌هايشان را به من مي‌دهند و يا جابه‌جايم مي‌كنند. در دستم به غير از دستگاه ضبط صدا و قلم و كاغذ، چيزي نيست. احساس مي‌كنم بقيه، من را جور ديگري نگاه مي‌كنند: فردي بالاي داربست كه يك دستش را زير چانه زده و فقط به صحبت‌هاي رهبر گوش مي‌كند. براي من، اوج صحبت‌هاي رهبر زماني است كه از صميم قلب به نقش مردم در نگه‌داشتن ارزش‌ها گواهي دادند: "من در اينجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طيبه‌ى شهدائى كه در اين گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شده‌اند، شهادت مي‌دهم كه ملت ما اين راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مى‌بينم و مي‌توانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ايمان و تقوا و استحكام عقيده بهتر نباشند، عقب‌تر نيستند. من از صميم قلب و از بن دندان گواهى ميدهم و اعتقاد دارم كه بهترين نقش را مردم ايفاء كرده‌اند؛ ارزشها را نگه داشته‌اند، حفظ كرده‌اند و پاى آن ايستاده‌اند؛ مردم بودند كه نقشه‌هاى دشمنان ما را خنثى كردند. " و پس از آن جوانان داخل صحن به هيجان مي‌آيند و شعار مي‌دهند... فواره‌هاي حوض را كه قطع مي‌كنند، عده‌اي كفش‌هاي خود را در مي‌آورند و درون حوض مي‌روند! و از خنكي آب حوض لذت مي‌برند. محوطه دم كرده و گرما، خيلي زياد خودش را نشان داده است. هرجا كه تراكم جمعيت زياد است، عده‌اي با چفيه‌شان فضاي اطراف را خنك مي‌كنند. چندين جوان، به شكل خطرناكي از داربست‌ها بالا رفته‌اند؛ سفيران كشورهاي خارجي با تعجب آنها را نگاه مي‌كنند. بخش دوم صحبت‌ها، درباره‌ انقلاب‌هاي منطقه و بيداري اسلامي است. آنجا رهبر مي‌گويند كه انقلاب‌هاي منطقه محكوم به پيروزى است و دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد و بايد مراقب نقشه‌هاي آمريكا و غرب براي به انحراف كشاندن آنها بود. سمت چپ صحن، جايي است كه بيشترين شعارها و صداها از آنجا بيرون مي‌آيد و از همين‌جاست كه در هنگام صحبت رهبر از انقلاب‌هاي منطقه، پرچم "بحرين " بالا مي‌رود. جواني در سمت راست جايگاه هم پرچم بحرين را در دست گرفته است. يك ساعتي از سخنراني گذشته است كه رهبر مي‌روند سراغ مساله‌ اصلي جهان اسلام: "فلسطين ". تكرار بامعناي موضع جمهوري اسلامي كه "همه فلسطين " براي "همه‌ فلسطينيان " است و فلسطين تجزيه‌پذير نيست و راه‌حل‌هاي آمريكايي راه به جايي نخواهد برد. دنيا، اين جملات را يك هفته بعد از سخنراني اوباما، به عنوان پاسخ ولي‌امر مسلمين مي‌شنود. "فلسطين بدون ترديد دوباره به مردم فلسطين و به آغوش اسلام برخواهد گشت " و دعا براي ملت منطقه از جمله ملت مظلوم بحرين، آخرين جملات رهبر است در بيست و دومين سالگرد داغ‌دار شدن ملت. مراسم كه به دعاي آخر مي‌رسد، جمعيت‌ انتهاي صحن از جاي خود بلند مي‌شوند تا به اتوبوس يا مترو برسند. سال‌هاي پيش ما هم چنين وضعيتي داشتيم. برگشتن از حرم به شهر تهران از طريق اتوبوس و مترو؛ كه تقي مي‌گويد دومي راحت‌تر است؛ ولي به نظر من هر دو تا سخت است. مانده‌ام مردم غيرتهراني با چه مشقتي مي‌خواهند به خانه خود بروند... تقي را آخر سر به پشت جايگاه راه مي‌دهند؛ از اينجا به بعد را او روايت مي‌كند: صحبت‌ها كه تمام مي‌شود، رهبر از پله‌هاي پشت محل سخنراني پايين مي‌آيند. هاشمي رفسنجاني كه به علت خراب‌شدن ماشين، در راه مانده و كمي دير به ابتداي مراسم رسيده، اولين نفري است كه به استقبال رهبر مي‌رود و رهبر همان روي پله با او خوش و بش مي‌كند. سيد علي و سيد ياسر خميني هم جلو مي‌روند و از رهبر تشكر مي‌كنند. مهدوي كني، هاشمي شاهرودي و برادران لاريجاني هم سلام عليكي با رهبر مي‌كنند. سيد ياسر و سيد علي خميني چند قدمي را براي بدرقه رهبر مي‌روند. محمدعلي انصاري(مسئول ستاد بزرگداشت ارتحال امام) خودش را مي‌رساند و با رهبر تا كنار خروجي مي‌رود. بعد از رفتن ايشان، نوبت بقيه مسئولين است تا سوار ماشين‌شان شوند. هاشمي مقصد سيدحسن را مي‌پرسد و معلوم مي‌شود هر دو به جماران مي‌روند. احمدي نژاد تازه از صحن خارج شده كه سيدعلي خميني از كنار ماشين‌ها برمي‌گردد و شروع به خوش و بش با او مي‌كند. صحبت‌هاي اين دو چنددقيقه‌اي طول مي‌كشد و در همين زمان كوتاه، چند خاطره ردوبدل مي‌شود. احمدي‌نژاد به يكي از مسئولين مي‌گويد تا شماره تلفن فردي را برايش بگيرد. از قرار معلوم فردي كر و لال بوده كه خواسته‌اش را روي پارچه نوشته است. مسئول مي‌رود و چند دقيقه بعد با كاغذ كوچكي برمي‌گردد، اما همه رفته‌اند. بعدا از روي عكس‌ها خواسته طرف معلوم مي‌شود: "رهبر عزيز، جانم فدايت. كر و لال هستم. لطفا اجازه دهيد شما را از نزديك زيارت كنم. " وقت برگشتن، از پشت جايگاه راهمان نمي‌دهند. خبرنگار العالم با زبان عربي براي خودش جنجال مي‌كند تا راهمان بدهند. كسي توجه نمي‌كند تا آشنايي مي‌بينيم كه دستمان را مي‌گيرد. اكثر مسئولين رفته‌اند. اتوبوس‌مان را با اتوبوس سفرا اشتباه مي‌گيرم كه در لباس‌ها و رنگ‌هاي مختلف منتظر ايستاده‌اند. سوار اتوبوس كه مي‌شويم عكاسان به هم مي‌گويند از فلاني عكس گرفتي؟ مي‌گويند مگر آمده بود؟ ظهر است و مراسم چهاردهم خردادماه هزار و سيصد و نود تمام شده. بيست و دو سال پيش در همين لحظات، جلسه محرمانه مجلس خبرگان در جريان بود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت