شرط ايران براي مذاكره با عربستان

کد خبر: 148761

'اميرحسين عبداللهيان' مديركل خليج فارس و خاورميانه وزارت امور خارجه روزهاي پرمشغله اي را سپري مي كند؛ تحولات خاورميانه موجب شده كه دفتر كار او به كانون رفت و آمدهاي ديپلماتيك تبديل شود.

ایرنا: مديركل خليج فارس و خاورميانه وزارت امور خارجه با رد ادعاي برخي رسانه ها مبني بر تلاش 'علي اكبر صالحي' وزير خارجه ايران براي مذاكره با مقامات رياض تاكيد كرد كه شرط ايران براي مذاكره با عربستان اين است كه اين كشور ابتدا بايد خاك بحرين را ترك كند. 'اميرحسين عبداللهيان' مديركل خليج فارس و خاورميانه وزارت امور خارجه روزهاي پرمشغله اي را سپري مي كند؛ تحولات خاورميانه موجب شده كه دفتر كار او به كانون رفت و آمدهاي ديپلماتيك تبديل شود. زنگ تلفن ها لحظه اي قطع نمي شود؛ گويي آن سوي خط، آخرين خبرها و تحولات مربوط به منطقه را با عبداللهيان چِك مي كند. در حالي كه تهران دماي 35 درجه را در اين روزها تجربه مي كند خبرنگار سياسي ايرنا به سراغ اين ديپلمات كهنه كار رفت تا تحولات داغ خاورميانه و حوزه خليج فارس را با او به بحث و گفت و گو بنشيند. مديركل خليج فارس و خاورميانه وزارت امور خارجه در ابتداي اين مصاحبه؛ احتمال اينكه سخنگوي وزارت خارجه شود را رد كرد اما در پاسخ به اين سوال كه 'معاونت وزارت خارجه چطور؟...'؛ لبخندي دييپلماتيك زد و گفت 'از شايعات بگذريم' . با اين وصف وارد گفت و گو شديم. ** باراك اوباما بار ديگر ايران را متهم به دخالت در حركت هاي انقلابي منطقه كرده است، آيا رييس جمهور آمريكا با اينگونه ادعاها فرصت تغيير مواضعش در برابر تهران را از دست نمي دهد؟ - براي آمريكايي ها بيش از 32 سال فرصت بود؛ آنها هميشه مي توانند سياست هاي مبتني بر آزمون و خطا را اصلاح كنند، اما اشكال اساسي كه وجود دارد اين است كه در آمريكا، فرد، حكومت نمي كند بلكه يك سيستم است كه حكومت مي كند و اگر وارد حلقه هاي پنهان اين سيستم شويم، شاهرگ و يا شاهراه اصلي آن به لابي صهيونيست ها در آمريكا مي خورد. اين صهيونيست ها هستند كه گردانندگان انتخابات، سياست خارجي و اقتصاد هستند؛ حقيقتا اگر به دور از شعار و واقع بينانه به تحولات آمريكا در دو سه دهه گذشته بنگريم ردپاي عوامل صهيونيستي را مي بينيم. فردي مثل اوباما در شروع رياست جمهوري اش به دنبال تغيير است اما در عمل بعد از گذشت چند ماه به همان فرمول گذشته باز مي گردد و اين به دليل قدرت لابي صهيونيستي است. اگر به عملكرد اوباما در دو سال گذشته بنگريم، خروجي عملكرد اوباما تفاوتي با خروجي عملكرد 'بوش' نداشت. ** اوباما از لابي صهيونيستي فاصله بگيرد تا زماني كه دولتمردان آمريكايي منافع ملي خود را از منافع صهيونيست ها جدا نكنند اين معضل در آمريكا وجود دارد؛ ممكن است تا زماني معضلات خود را نشان ندهد ولي به جايي مي رسد كه تعارض منافع آمريكا و منافع رژيم صهيونيستي مشكلاتي را براي آمريكايي ها ايجاد مي كند كه بسياري از مسائلشان را در سياست داخلي و خارجي تحت الشعاع قرار مي دهد و آنان ديگر نمي توانند به درستي تصميم بگيرند. در بين آمريكايي ها افرادي هستند كه صاحب عقل و خرد و انديشه مي باشند كه اگر سياستمداران آمريكا به ديدگاه هاي آنان توجه كنند راه برون رفت از چالش هاي تاريخي در خاورميانه و مسائل جديدي كه در حوزه خاورميانه و حوزه جهاني اتفاق افتاده برايشان فراهم مي شود. اوباما هنوز هم مي تواند از لابي صهيونيستي فاصله گيرد و به يك فرصت براي جامعه آمريكا و نجات مردم اين كشور تبديل شود. ** بازنده بزرگ تحولات منطقه چه كساني هستند؟ - بازنده اصلي تحولات منطقه صهيونيست ها هستند البته اين بدين معنا نيست كه آمريكايي ها بازنده نيستند اگر نگوييم آمريكايي ها بيشتر از رژيم صهيونيستي باختند اما به اندازه رژيم صهيونيستي در تحولات منطقه بازنده هستند. اشكال اساسي دولتمردان آمريكا اين بود كه در خاورميانه 'حكام' را بيش از ظرفيتشان مي ديدند و از طرف ديگر 'مردم' خاورميانه را اصلا نمي ديدند؛ بيش از حد ديدن حكام و ناديده گرفتن و كوچك شمردن مردم معضل اصلي آمريكايي ها بود كه باعث شده با اين خيزش و انقلاب ها در منطقه خاورميانه مواجه شوند كه ديگر راه برگشتي نداشته باشند. در اين چارچوب آمريكايي ها فكر مي كنند باخته اند و با تمام وجود اين باخت را احساس مي كنند از اين رو آمريكايي ها سعي مي كنند از بيرون به شكلي آن را كنترل كنند لذا مي بينيم آمريكايي كه بيش از سه دهه از حسني مبارك ، ماجراي كمپ ديويد و غيره حمايت مي كند و خلق كننده حوادث ناگواري در منطقه است به مرحله اي مي رسد كه با پديده انقلاب در مصر مواجه شده و ناچار مي شود كمتر از 20 روز با آن موافقت كند. بلافاصله مي بينيم در كوتاه ترين زمان هيلاري كلينتون به مصر سفر مي كند و سفر خود را از ميدان التحرير آغاز مي كند و با كمال گستاخي مي گويد كه ما با مردم هستيم. اين حرف را آمريكايي هايي مي زنند كه چندين دهه مردم را نديدند و امروز مي گويند كه اشتباه كردند و اين مساله خطاي راهبردي آنان بوده است ولي با كمال گستاخي تلاش دارند با برخي اداها بگويند ما با شماييم (مردم) تا انقلاب آنان را مصادره كنند. آن چه در منطقه در حال رخ دادن است به ضرر آمريكايي ها و رژيم صهيونيستي است، آمريكايي ها از صفر تا صد توان خود را گذاشتند كه تا آن جايي كه مي توانند ولو به حداقل ها اكتفا كنند و نگذارند شرايط غير قابل كنترل شود. در جايي مثل مصر مي پذيرند حسني مبارك برود، در تونس مي پذيرند بن علي نباشد، در ليبي با نيروي نظامي ناتو پاي كار مي آيند و در بحرين چشمانشان را روي كشتار مردم و نقض حقوق بشر مي بندند. اوباما راجع به همه چيز مرثيه سرايي مي كند اما وقتي به مساله بحرين مي رسد به عنوان كسي كه مي خواهد بگويد بي طرفانه صحبت مي كند به هيچ وجه نمي گويد بحرين به وسيله يك كشور خارجي اشغال شده است؛ به هيچ وجه نمي گويد چرا عربستان وارد اين كشور شده است؛ به دليل اين كه از تمام ابزارهااز صفر تا صد مي خواهند اين مساله را مديريت كنند تا اين حركت را به نفع خود مصادره كنند. عوامل رژيم صهيونيستي از تمام شخصيت ها و توان خود در تمام عرصه ها استفاده مي كنند تا بر آمريكا تاثيرگذاري داشته باشند تا حركت انقلابي مردم در خاورميانه كه متاثر از بيداري اسلامي است را مصادره كنند. ** آيا آمريكا مي تواند تحولات منطقه را مديريت كند - طرح خاورميانه بزرگ آمريكايي ها به دليل اين كه عوامل جامعه شناختي را در خاورميانه ناديده گرفت موفق نبود، آمريكايي ها علا رغم شكستي كه در منطقه خوردند تلاش كردند اين طرح را اجرايي كنند، آن ها تصورمي كردند بعد از 11 سپتامبر به سرعت مي توانند اين طرح را با آموزش مادران، جوانان و كارهاي رسانه اي انجام دهند ولي اين اقدامات براي آنان موفقيت آميز نبود و آنان دريافتند كه دموكراسي ليبرالي و غربي در خاوريمانه جواب نمي دهد، زيرا ما شاهديم در بخش هايي از خاورميانه سيستم عشيره اي در بخش هايي سيستم خانواده وجود دارد. در خاورميانه شاه بيت وضعيت جامعه شناختي به اسلام باز مي گردد، يعني جريان داشتن اسلام در منطقه خاورميانه از واقعيت هايي است كه آمريكا ها در طرحشان جايي براي آن نديده بودند. آنان تاثيرگذاري انقلاب اسلامي را در خاورميانه نديدند ولي امروز شاهدند كه اين تاثير به صورت بيداري اسلامي در منطقه به وقوع پيوسته است. تاثير انقلاب اسلامي در افكار و انديشه هاي نسل جوان مساله اي بود كه آمريكايي ها آن را ناديده گرفته بودند و به دليل ناديده گرفتن عوامل جامعه شناختي در خاورميانه،آمريكايي ها نتوانستند كار خود را پيش ببرند، لذا پذيرفتند كه هزينه زيادي براي پيشبرد طرحشان بپردازند همچنين براي رسيدن به آن بازه زماني زيادي را طي كنند. آنان تلاش كردند عواملي كه مانع پيشرفت طرحشان است را شناسايي كنند و راهكارهايي را براي آن ارائه دهند،مي خواهند بگويند اتفاقي كه هم اكنون در خاورميانه اتفاق مي افتد ادامه طرح خاورميانه بزرگ است ولي بايد بدانيم كه اگر اتفاقات منطقه ادامه اين طرح بود بيش از همه آمريكايي ها از آن ناراحت نمي شدند و بيش از همه آمريكايي ها، رژيم صهيونيستي و متحدان آنان در اين مورد سرگيجه گرفته اند. اين مساله غير منطقي است كه بگوييم اين تحولات از سوي جرياني مديريت مي شود كه خودش بيشتر از همه متلاطم و به هم ريخته است. اگر قرار باشد آمريكايي ها اين جريان را هدايت كنند اين حركت بايد كند و سطحي مي بود، از طرح خاورميانه بزرگ آمريكا نبايد 'انقلاب و خيزش' در مي آمد از آن بايد حركت هاي 'نرم' نه براي تغيير رژيم ها بلكه براي نزديك كردن نخبگان و نسل جوان به ديدگاه هاي ليبراليستي و دموكراسي غربي بيرون مي آمد. ** آيا انقلابهاي منطقه 'فست فودي' و 'فيس بوكي' هستند؟ - برخي از اين انقلاب ها با دو واژه ياد مي كنند برخي مي گويند اين انقلاب ها انقلاب هاي فست فودي است و برخي ديگر آن را فيس بوكي مي دانند، آنان كه مي گويند اين انقلاب ها فست فودي است مي گويند انقلاب مانند ساندويچي كه در يك خانه و يك فروشگاه تهيه مي شود مدت زمان اندكي طول مي كشد همانند انقلاب مصر و تونس كه زمان كمي به پيروزي رسيد ولي انقلاب اسلامي ايران از سال 42 آغاز شده بود و مراحل بلوغ خود را طي كرده بود. برخي ديگر انقلاب هاي منطقه را انقلاب هاي فيس بوكي مي دانند كه چهار جوان با فيس بوك همديگر را پيدا مي كنند، به خيابان ها مي ريزند. اين انقلاب ها بدين گونه نيست زيرا اين اتفاقات به صورت دومينو است؛ هر حركت اثر مستمر بر حركت هاي ديگر دارد يعني در مصر حسني مبارك مي رود و اين مساله بر ديگر كشورها تاثير ديگري دارد. اتفاقات هر كشور بر كشوري ديگر تاثير دارد به صورتي كه شاهديم كه اگر در يك كشور افراد 20 درصد موفق شوند مطالبات كشور ديگر 40 درصد افزايش مي يابد زيرا آنان در آغاز راه هستند. عقبه اين انقلاب ها فست فودي نيست بلكه انديشه و بيداري اسلامي و مقابله با اهداف رژيم صهيونيستي است. اگر به محصول اين انقلاب ها نگاه كنيم اين احزاب اسلامي هستند كه از دل آن بيرون آمده اند زيرا بستر خاورميانه اسلامي است. اين انقلاب ها فيس بوكي نيز نيست زيرا اگر قرار بود اين اتفاقات رخ دهد بسيار قبل تر از اين رخ مي داد. آنچه امروز در منطقه شاهد هستيم اين است كه انقلاباتي واقعي از ديد توده مردم در منطقه جريان دارد، طرح خاورميانه بزرگ ايالات متحده آمريكا، دچار شوك و ناباوري شده است و تلاش مي كنند اين انقلاب را مديريت و مصادره كنند و به نام خود آن را فتح كنند. اخبار نشان مي دهد كه برنده اصلي اين ميدان مردم هستند و توده هاي مردمي و جريانات اسلامي در بستر كشورهاي اسلامي به پيروزي رسيده اند. ** با توجه به اينكه يكي از بازندگان بزرگ تحولات منطقه رژيم صهيونيستي است اين امكان وجود دارد كه دست به اقدامي غير مترقبه بزند؟ - اگر رژيم صهيونيستي مي توانست با حركتي اين معادلات را بر هم زند به طور حتم با يك تحرك نظامي معادلات را به نفع خود تغيير مي داد ولي قادر به انجام اين كار نيست و در شرايطي نيست كه در اين بازي بتواند به گونه اي وارد شود كه معادلات را به سمت خود تغيير دهد اگر اين رژيم مي توانست در اين ميدان بزرگ نقش آفريني كند نبايد در مقابل مردم شكست مي خورد ولي شاهديم كه در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه شكست مي خورد. البته رژيم صهيونيستي در عرصه سياسي امنيتي و رسانه از تمام ظرفيت خود استفاده مي كند تا معادلات را به نفع خود تغيير دهد. ** اما برنده بزرگ يعني ايران در كنار مردم منطقه... - آنچه براي جمهوري اسلامي ايران مهم است امنيت منطقه مي باشد، پيشرفت منطقه مهم است، آزادي به معناي واقعي خود در منطقه نهادينه مي شود. در جريان سفرهايي كه دكتر صالحي وزير امور خارجه كشورمان در منطقه داشتند از سياست هاي متعارض غربي ها و آمريكايي ها و برخوردهاي دو گانه آنان خبر دادند. عمده نقش آفريني هاي آمريكايي ها در تعارض با مطالبات مردم است ممكن است نوعي حمايت صريح و ضمني از مردم منطقه باشد ولي به لحاظ ميداني اتفاقاتي كه مي افتد و وقايعي كه رخ مي دهد اين را نشان نمي دهد كه آمريكايي ها به دنبال منافع توده هاي مردم در خاورميانه هستند. **عملكرد عربستان را چه طور ارزيابي مي كنيد؟ آيا آنگونه كه برخي رسانه ها ادعا كردند آقاي صالحي در رايزني هاي منطقه اي خود بدنبال ديدار با مقامات رياض بود؟ - تا زماني كه نيروهاي عربستان خاك بحرين را ترك نكنند و به رفتار خود با بحرين خاتمه ندهند نمي توانيم توجيهي داشته باشيم كه در رياض با مقامات عربستان گفت وگو كنيم. ايران از توسعه روابط با عربستان استقبال مي كند ولي اين بدين معنا نيست كه در هر شرايطي با ناديده گرفتن همه واقعيت هايي كه در منطقه رخ مي دهد صحبت كنيم؛ اين بدين معنا نيز نخواهد بود كه ما راه ديالوگ و گفت وگو را با سعودي ها مي بنديم، راه هاي مختلفي وجود خواهد داشت كه بتوانيم ديدگاه هايمان را تبادل كنيم و به دوستانمان در عربستان بگوييم كه راهبرد آنان در بحرين غلط است و وجهه عربستان را زير سوال مي برد. امروز در بحرين شاهديم كه مولفه هاي بين المللي و حاكميتي يك كشور زير سوال رفته و هيچ كس در آن احساس امنيت نمي كند. ** برخي انتخاب 'نبيل العربي' وزير خارجه مصر به عنوان دبيركل اتحاديه عرب را براي جلوگيري از گسترش روابط قاهره با تهران مي دانند آيا اين ارزيابي صحيح است؟ - اتفاقي كه در مصر رخ داده و روز به روز در لايه هاي عميق تر بيشتر مي شود به سمت حاكميت نمايندگاني از متن جامعه و توده هاي مردم پيش مي رود ؛ علارغم تلاش هايي كه ديگران مي خواهند انجام دهند، مردم مصر مشتركات زيادي با مردم ايران دارند. آنان پيام ولي امر مسلمين جهان را در نماز جمعه گرفتند و اين پيام تاثير زيادي در حركت مردم مصر داشت. از طرف ديگر دبيركلي اتحاديه عرب هم جايگاه مهمي است. ** با توجه به تحولات اخير در اسپانيا آيا ممكن است همانگونه كه اسلام از طريق اسپانيا وارد اروپا شد، تحولات منطقه نيز به اروپا سرايت كند؟ - الگوگيري هايي وجود دارد . به لحاظ جامعه شناختي بايد حركتي را كه در اروپا در طي اين يكي دو روز اخير شروع شده كالبد شكافي كنيم. تعداد مسلمانان اروپايي روز به روز در حال افزايش است، با تمامي عدم تجانس ها در برخي حوزه ها مشتركاتي وجود دارد كه اگر همه اين ها را در كنار هم بگذاريم مي توان گفت الگو گيري از خاورميانه عمق خود را نشان خواهد داد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت