محسن رضايی: هاشمي‌‌ صدور انقلاب را متوقف و فضای باز سياسی و نقد را محدود ‌كرد

کد خبر: 147584

در دوره آقاي هاشمي فضاي سياسي كشور بسته شد. فضاي نقد و گفت‌وگو محدود شد تا جايي كه رهبر انقلاب به دانشگاه تهران رفت و در جمع دانشجويان گفت: خدا نيامرزد كساني را كه مي‌گويند دانشجو نبايد سياسي باشد.

فارس: دبيرمجمع تشخيص مصلحت نظام معتقد است كه دولت هاشمي رفسنجاني در سياست خارجي صدور انقلاب را متوقف ‌و در سياست داخلي ‌فضاي باز سياسي و نقد را محدود كرد. گزيده‌هايي از كتاب «رويارويي سوم و جهاد اقتصادي» نوشته محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام درباره اصلاحات اقتصادي - بيداري سوم است: اصلاحات اقتصادي عجيب است كه در مسير اقتصاد هم اتفاقاتي مشابه سياست روي داد. چه در دوره‌هاي قبل از انقلاب و چه در دوره‌هاي پس از انقلاب اسلامي ابتدا تلاش‌هاي اصلاحي براي تحول در اقتصاد ملي شروع شد. تلاش‌هاي اصلاحي اميركبير كه قبل از بيداري ملت ايران آغاز شد با شهادتش نيمه‌تمام ماند. در دوره ملي شدن نفت هم غربي‌ها ما را تحريم كردند و دولت وقت ناچار شد براي اداره كشور اوراق قرضه چاپ كند. بعد هم با كودتاي غربي دولت ملت سرنگون شد. اقدامات رضاشاه و پسرش هرچند ظاهري اصلاحي داشت ولي به علت وابستگي اقتصادي و مونتاژي و تشديد اقتصاد دولتي خسارات بزرگي در زيرساخت‌هاي اقتصادي به وجود آورد. در حقيقت اصلاح اقتصادي با ديكته غربي نتيجه‌اي بهتر از آن نمي‌توانست داشته باشد. آنچنان دولت و نفت بر اقتصاد ملي سايه انداخت كه با گذشت سي سال از سقوط نظام شاهنشاهي هنوز نتوانسته‌ايم از دخالت دولت و انحرافي نجات پيدا كنيم كه نفت در اقتصاد ملي به وجود آورده است. حضرت امام در اين باره فرمودند: اصلاحات آقايان بازار سياه براي آمريكا و اسراييل درست كرده است. در حقيقت اصلاح اقتصادي با ديكته غربي ممكن نبود نتيجه‌اي بهتر از آن داشته باشد. در زمان پهلوي آنچنان دولت و نفت بر اقتصاد ملي ايران سايه انداخت كه با وجود آنكه سي سال از سقوط نظام شاهنشاهي مي‌گذرد دولتمردان ايران نتوانسته‌اند از دخالت دولت و انحرافي كه نفت در اقتصاد ملي به وجود آورده نجات پيدا كنند. بزرگ شدن دولت در اداره كشور هزينه‌ها و خسارات زيادي بر دوش مردم گذاشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي فرصت بهتري براي اصلاح اقتصاد ملي فراهم شد. ايران پس از انقلاب در دوره اصلاحات اقتصادي را پشت سر گذاشت. دهه اول انقلاب اسلامي بيشتر به سوي اقتصادي دولتي حركت كرديم و خودكفايي بيشتر تبليغ مي‌شد در اين دوره اقتصاد به بازار به شدت مورد هجوم قرار گرفت و زندگي كوپني تبليغ شد. دوره دوم اصلاحات اقتصادي به دولت‌هاي آقايان هاشمي و خاتمي برمي‌گردد. در اين دوره دولت‌ها اقتصاد كشور را به سوي اقتصادي آزاد بردند. در اين سه دهه مسئولان كشور تلاش خود را بر اصلاحات اقتصادي گذاشته بودند. آقاي دكتر احمدي‌نژاد هم چارچوب اقتصادي خاصي را پيش برد كه مهمترين ويژگي آن نوعي اقتصاد دولتي بود. در حالي كه ايشان از فروپاشي نظام‌هاي بين‌المللي ياد مي‌كرد يا از تحول اقتصادي در ادبيات خود استفاده مي‌نمود ولي ايشان هم نوعي اصلاحات از نوع دولتي با محور عدالت در اقتصاد ايران را پيگيري كردند. الگوي اقتصادي الگوهاي اقتصادي كه تاكنون در اقتصاد ايران به كار گرفته است با هم متفاوت بوده است. اقدامات زيگزاگي شايد بهترين تعبير باشد كه رهبر انقلاب اسلامي در جلسه با نخبگان توسعه براي آن به كار برد. در زمان مهندس موسوي به اقتصاد دولتي نزديك شديم. در زمان آقايان هاشمي و خاتمي به اقتصاد آزاد و سرمايه‌داري و در زمان دكتر احمدي نژاد به اقتصاد دولتي برگشتيم. با تأكيد رهبر انقلاب گروهي براي تدوين اين الگو گردهم آمدند و از نخبگان كشور هم خواسته شده است كه به اين امر مهم بپردازند. دستاوردها و هزينه‌هاي اصلاحات نكته مهمي كه در اينجا وجود دارد اين است كه اصلاحات اقتصادي چه دستاوردها و هزينه‌هايي براي ايران در برداشته است؟ قبل از پاسخ به اين پرسش لازم مي‌دانم رويكرد خود را درباره ارزيابي گذشته بيان كنم. من گذشته را سياه و سفيد نمي‌بينم و تنها به نيمه خالي ليوان نگاه نمي‌كنم، بلكه تلاش مي‌كنم كه در مقابل سياهي‌ها بخش سفيد گذشته را هم نمي‌بينم. هرچند گذشته قابل نقد است ولي نبايد منفي شود. نفي گذشته زيرپا گذاشتن افتخارات و تلاش و زحمات نسل‌هاي قبلي است. دوره آقايان هاشمي و خاتمي و احمدي نژاد و موسوي قابل نقد است و براي آينده هم بايد از آن دوره‌ها درس گرفت ولي نفي آن گذشته‌ها ظلم بزرگي به تاريخ تلاش‌هاي ملت است. تنها بخشي كه قابل نفي است انحرافاتي است كه در آن اصلاحات صورت گرفته است كه در صفحات بعدي به آن مي‌پردازم. متأسفانه در كنار زحمات فوق العاده‌اي كه در دولت‌هاي گذشته و دولت آقاي احمدي نژاد صورت گرفته انحرافات و تجديدنظرهايي هم در اصول و ارزش‌هاي انقلاب انجام شده است كه آنها هم به نوبه خود خساراتي را به مردم و نظام اسلامي وارد كرده است. نقد آنها براي جلوگيري از تدوام انحرافات ضروري است. بنابراين ترجيح بر آن است كه گذشته دولتها را به سه قسمت كنيم: 1- بخشي از تلاش دولت‌هاي گذشته،‌ بخشي از افتخارات انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي است. كشور ما در تمامي ابعاد پيشرفت‌هاي قابل افتخاري در سي سال اخير داشته است. 2- بخشي از فعاليت‌هاي دولت‌هاي ايران، اشتباهات و اشكالاتي دارد كه قابل نقد است. در سياست داخلي و روابط بين‌المللي اشتباهاتي صورت گرفته است. در اقتصاد ايران اشتباهاتي صورت گرفته است. 3- بخشي از اقدامات دولتها، انحرافات و تجديدنظرهايي بوده است كه آسيب‌هاي زيادي بر ملت و نظام جمهوري اسلامي وارد كرده است. معماري بزرگ آقاي هاشمي پس از امام به معماري تازه‌اي در سياست داخلي، خارجي، فرهنگي و اقتصادي كشور دست زد. اصلاحات فرهنگي و اقتصادي كه از رياست جمهور آقاي هاشمي شروع شد چند هدف را دنبال مي‌كرد: 1- بازسازي مناطق جنگي و خرابي‌هاي ناشي از جنگ 2- سازندگي اقتصادي كشور 3- تعامل با غرب و جذب سرمايه خارجي و ورود تكنولوژي و دانش فني شعار دوم و سوم بيشتر به اصلاح اقتصاد ملي برمي‌گشت كه در اثر تخريب‌هاي دويست ساله اخير در دوران پهلوي و قاجار بر اقتصاد كشور وارد شده بود. از طرف ديگر ناظر بر جبران عقب‌ماندگي كشور طي همين مدت بود. در هر دو زمينه تلاش‌هاي بزرگي در كشور صورت گرفت تمام كشور تبديل به كارگاه بزرگي شده بود. ده‌ها سد و بزرگراه و دانشگه و كارخانه ساخته شد. نيروهاي انقلاب از جنگ برگشته هم با تمام توانايي خود از ايشان در زمينه‌هاي سازندگي حمايت مي‌كردند. ولي در كنار فعاليت‌هاي اقتصادي يك زاويه انحرافي در دولت ايشان نسبت به اصلاحات سياسي و فرهنگي پس از انقلاب به وجود آمد كه اين انحراف در دوران آقاي خاتمي ادامه يافت و در برخي از ابعاد گسترش پيدا كرد. 1- در گفتمان و ارزش هاي انقلاب و روش‌هاي جهادي بازنگري شد. الف- در سياست خارجي صدور انقلاب را متوقف كرد. رابطه با عربستان در منطقه و بهبود رابطه با آمريكا را در روابط بين‌الملل دو مشي اصلي در سياست خارجي برگزيد. ب- در سياست داخلي فضاي باز سياسي و نقد را محدود كرد. وي انتقادات را براي حال و هواي بازسازي كشور مضر مي‌دانست و دولت خود را دولت كار ناميد. ج- از توصيه‌ها و نسخه‌هاي غرب در اقتصاد استفاده كرد. وي از ليبراليسم اقتصادي به صراحت دفاع مي‌كرد. سياست‌هاي تعديل بانك جهاني را براي اصلاح اقتصادي كشور پذيرفت. د- در بعد فرهنگي در بسياري از ارزش‌هايي كه در ميان نيروهاي انقلاب جان گرفته بود تجديدنظر كرد يا به آنها بي اعتنايي نشان داد. 2- خيمه انقلاب ب شدت محدود و كوچك شد. الف- نهادهاي انقلابي را در نهادهاي سنتي ادغام نمود. جهاد سازندگي را در وزارت كشاورزي و بقيه نهادها را در وزارتخانه ها ادغام كرد. با تعريفي كه در اين زمان از سپاه و بسيج صورت گرفت آنها را از بعد انقلابي به بعد حكومتي متمايل كرد. ب- عقبه جبهه انقلاب كه نيروهاي انقلاب در جامعه بودند به حال خود رها شدند. قريب سه ميليون بسيجي جبهه رفته و با انگيزه هاي انقلابي و جهادي در جامعه رها يا به تعبيري بي سرپرست شدند. بنابراين در ادبيات و گفتمان انقلابي و نيز در نهادهاي انقلابي و عقبه و امتداد جبهه انقلاب در جامعه تغييرات بسياري صورت گرفت. نوعي از هم پاشيدگي در جبهه انقلاب و سامان دهي آنها در جبهه سياست و حكومت اتفاق افتاد. برخي از اين اصلاحات با چالش نرم و پنهاني با رهبري و نيروهاي انقلاب همراه شد ولي سر و صداي آن بلند نشد كه در ادامه شرح برخي از اصلاحات سياسي و فرهنگي در دولت‌هاي پس از انقلاب مي‌آيد. اصلاحات سياسي در دوره آقاي هاشمي فضاي سياسي كشور بسته شد. فضاي نقد و گفت‌وگو محدود شد تا جايي كه رهبر انقلاب به دانشگاه تهران رفت و در جمع دانشجويان گفت: خدا نيامرزد كساني را كه مي‌گويند دانشجو نبايد سياسي باشد. در دوران آقاي خاتمي وضعيت سياسي كشور تغيير كرد. اصلاحات سياسي ابتدا براي بازگشت به آزادي‌هاي دوران انقلاب شروع شد. رهبري هم به علت انتقاداتي كه به دوران آقاي هاشمي در عرصه سياسي و فرهنگي داشتند از آقاي خاتمي و در سه سال اول دولت ايشان حمايت جدي كردند. ولي از سال سوم كنترل از دست آقاي خاتمي خارج شد. اصلاحات سياسي راه خود را كج كرد و با عبور از انقلاب و شعارهاي آن شدت گرفت. اوج اين انحرافات جايي بود كه عده‌اي از طرفداران ايشان گفتند انديشه‌هاي امام را بايد به موزه تاريخ سپرد. رهبري و نيروهاي انقلاب از آقاي خاتمي فاصله گرفتند. تغييرات سياسي لازمه اصلاحات اقتصادي در دولت‌هاي آقايان هاشمي و خاتمي مدارا كردن با غرب با حفظ استقلال كشور بود. لذا در سياست خارجي ايران هم اصلاحاتي به وجود آمد. صدور انقلاب تنها به لبنان، عراق، افغانستان و فلسطين محدود شد، ايران در تمامي مجامع بين‌المللي شركت كرد از نظر اقتصادي مبادلات با بيشتر كشورها از جمله آمريكا مجاز شمرده شد. ايران حمله و تجاوز عراق به كويت را محكوم كرد با كشورهاي مرتجع منطقه كه در دهه اول انقلاب اسلامي آنها را مورد انتقاد قرار مي‌داد و با رفتارهاي انقلابي با آنان برخورد مي‌كرد.با ديپلماسي همكارانه رفتار كرد. با وجود آنكه امام فرموده بودند كه ما اگر از صدام بگذريم از آل سعود نمي‌گذريم ولي در سياست‌هاي پس از جنگ مسئولان كشور راهي جز تعامل با آل سعود نمي‌ديدند. هر چند كه اين نوع سياست‌ها از بسياري از تهديدات جلوگيري كرد ولي دنياي غرب هيچ راهي را براي تعامل برابر و استفاده ايران از فناوري و دانش و بازارها و سرمايه غربي جلوي روي ما باز نگذاشت.در دوره آقايان خاتمي و هاشمي كه بيشتر مماشات و تساهل با غرب صورت گرفت، تحولي عملي و واقعي از طرف غربي‌ها صورت نگرفت. نه در بعد تكنولوژي و نه در بعد سرمايه‌گذاري خارجي و نه در بعد باز كردن بازارهاي خود بر روي ايران و الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني كاري از پيش نرفت. در مقابل همكاري‌هاي هسته‌اي و شفاف سازي برنامه‌هاي هسته‌اي ايران، رفتار نامناسبي در پيش گر فتند و ايران را تحريم كردند. در مقابل نرم كردن ادبيات سياست خارجي و گفت‌وگوي تمدن‌ها و محكوم كردن حمله صدام حسين به كويت و دفاع از انقلابيون افغاني در مقابل طالبان، بنا را بر زياده‌خواهي گذاشتند. حتي در ادامه رفتار نامناسب خود در زمان آقاي بوش ايران را محور شرارت ناميدند. چند بار تصميم به حمله به ايران گرفتند و لي ايران با اقدامات پيش دستانه ترفند آنها را خنثي كرد. نقش رهبر انقلاب اسلامي و آمادگي نيروهاي مسلح كشور و افشاگري نيروهاي سياسي داخلي و خارجي نقش بازدارنده مهمي را ايفا كرد. اصلاحات فرهنگي آقاي هاشمي روزي به من گفت كه من در سال‌هاي اول رياست جمهوري امور فرهنگي را از سياست‌گذاري تا اجرا به رهبر انقلاب واگذار كردم ولي آقاي هاشمي پس از مدتي خود نوعي ارزش‌هاي جديد فرهنگي را تبليغ و ترويج كرد. خطبه‌هاي نماز جمعه ايشان در آن دوران موجود است. صحبت‌ها و مباحث ايشان به سوي اصلاح فرهنگي نه در فرهنگ گذشته قبل از انقلاب بلكه به سوي اصلاح فرهنگي و ارزش‌هايي كه پساز انقلاب در بين نيروهاي انقلابي رواج پيدا كرده بود،‌متمايل شد. رهبري و نيروهاي انقلاب از همان ابتدا در مقابل اين تجديد نظر موضع گرفتند. البته نيروهاي انقلاب دو گروه شدند. عده‌اي از افراد كه بيرون از سپاه بودند به روش‌هاي افراطي كشيده شدند ولي بخش اعظمي از نيروهاي انقلاب كه در درون سپاه و بسيج بودند احترام آقاي هاشمي را كاملا نگه مي‌داشتند ولي نگراني و ناراحتي خود را به صورت نامه‌هاي محرمانه يا در جلسات خصوصي اظهار مي‌كردند. اگر زماني آن نامه‌ها منتشر شود كاملا پيداست كه اختلاف نظرها كجا بوده است. در اينجا تنها به يكي از اين نامه‌ها اشاره مي‌كنم تا عمق نگراني‌ها و دغدغه‌هاي نيروهاي انقلاب بيان شده باشد: محضر مبارك فرماندهي معظم كل قوا حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي دام عزه سلام عليكم چندي پيش (قريب به دو ماه) نامه‌اي براي سرور عزيزم آقاي هاشمي رفسنجاني نوشتم و در آن نامه‌ از عدم توجه ادارات دولت ايشان به بسييجي‌ها و سپاهي‌ها گله كردم و قصد آن را نداشتم كه جنابعالي را از محتواي اين نامه با اطلاع سازم. ولي چون آقاي لاريجاني وزير محترم ارشاد به آقاي ذوالقدر گفتند كه آقاي هاشمي از اين نامه ناراحت شدند، فكر كردم مصلحت نيست كه جنابعالي از اين نامه بي‌اطلاع باشيد لذا به پيوست ، نامه را خدمت شما مي‌فرستم. جنابعالي مطلع هستيد كه اينجانب چه ميزان از آقاي هاشمي دفاع كرده‌ام. (و انشاءالله خواهم كرد) ولي به همان دليل و انگيزه‌اي كه دفاع كرده‌ام و به دليل احساس خطري كه از تضعيف ايشان مي‌نمايم اين نامه را به ايشان فرستادم. من به روشني مي بينم كه چگونه تكنوكرات‌ها كه از اساس مخالف روحانيت و ايشان هستند چگونه دارند با ده‌ها اقدام بي‌صدا ريشه حاكميت سياسي روحانيت را در اين كشور تضعيف مي‌كنند و با بي‌وفايي كامل نسبت به آقاي هاشمي و روحانيت به آن سويي كه خودشان مي‌خواهند نظام را مي‌كشانند. براي آنها ظاهرا مهم نيست كه امثال آقاي هاشمي شكست بخورند براي آنها اين مهم است كه وضع فعلي را يك قدم به سوي غرب زدگي ببرند و آن را به دست كساني بسپارند كه از دست روحانيت و سربازان وفادار آن كه سپاه و بسيج باشد، زخم اساسي خورده و به جان همه ما تشنه‌اند. من به عنوان يك سرباز روحانيت دست جنابعالي را مي‌بوسم كه آقاي هاشمي را از اين خطر بزرگ نجات دهيد. انقلاب اسلامي و امام راحل‌مان و حوزه بزرگ شيعه براي امثال آقاي هاشمي بهاي بزرگ پرداخته‌اند و زحمت طاقت فرسايي كشيده‌اند. خدا را شاهد مي‌گيرم كه من به آقاي هاشمي علاقمند هستم آرزو مي‌كنم كه ايشان با سربلندي اين سه سال باقيمانده رياست جمهوري را طي كند و خداي ناكرده به شخصيت سياسي ايشان لطمه‌اي وارد نشود. سرباز جنابعالي محسن رضايي اصلاحات فرهنگي آقاي خاتمي در دوران آقاي خاتمي تجديد نظر در مسائل فرهنگي بيشتر شد، تا جايي كه ايشان گفتند اگر دين در مقابل آزادي قرار بگيرد، دين شكست مي‌خورد. در حالي كه دين و آزادي در دوران امام وارد يك خانه شد و با هم زندگي مسالمت‌آميزي داشتند. در اين مدت كه ربع قرن مي‌شود قوه مجريه و دولت در اختيار چپ بود و اگر محدوديتي درست شده بود در همين دوران بود. فلسفه و ادبيات غرب در دوران ايشان با گسترش بيشتري وارد گفتمان عمومي جامعه و اداره كشور گرديد. غرب‌زدگي توسعه يافت. هنجارشكني‌هاي ديني و مذهبي بيشتر شد. مقدسات ديني زير سؤال رفت. عرف‌گرايي باب گرديد. تساهل و تسامح در فروع به سوي اصول هم تمايل پيدا كرد كه متدينين را به نقطه جوش رساند و سر و صداهايي ايجاد كرد. اصلاحات فرهنگي اخير تجديد نظرهاي فرهنگي در دوران آقاي احمدي‌نژاد ادامه پيدا كرد. حداقل اين است كه اطرافيان ايشان به جاي اصلاح در فرهنگ دويست ساله قبل از انقلاب كه به جامعه ما به ارث رسيده به تجديد نظر در ارزش‌هاي انقلاب اسلامي روي آورده‌اند. و همان مسير آقايان هاشمي و خاتمي در ابعاد ديگري ادامه يافت. هر چند برخي از ارزش‌هاي انقلابي در دوران آقاي احمدي‌نژاد تقويت شد. ايستادگي ايشان در مقابل آمريكا و اسرائيل هر چند كه از قواره عمومي انقلاب تندتر بود و حتي تعبير ماجراجويي به خود گرفت ولي از مهمترين بخش تقويت ارزش‌هاي انقلاب را به خود اختصاص داد. عدالت محور بسياري از طرح‌هاي وي را به خود اختصاص داد. كاهش فاصله ميان مسئولان و مردم و قاطي شدن دولت با آنها از اقدامات خوب ايشان بوده است. در بعد معرفت اسلامي نوعي انسان‌گرايي جديد در افكار ايشان راه يافت كه با فلسفه اسلامي كه تاكنون ارائه شده در تعارض است. تفسيرهاي جديدي از دين رواج پيدا كرده كه مورد تائيد مراجع ديني نيست. تعابيري كه درباره فلسفه انتظار صورت مي‌گيرد بيشتر بر حدس و گمان استوار است تا علم و معارف اسلامي اداره دولت بيشتر بر مبناي طريقت و نوعي الهام‌گيري استوار است. تا مشورت با نخبگان و استفاده از شريعت. تجديدنظرهايي هم در برخي از ارزش‌هاي انقلاب صورت گرفته است. نوعي ملي‌گرايي جديد در دولت شروع شده است كه با سابقه گروه همفكران آقاي احمدي‌نژاد ارتباط ندارد. پرخاشگري در رفتارها و كم توجهي به جنبه‌هاي اخلاق موجب شده است كه ارزش‌هاي اخلاقي در اين دوره ضعيف شود. حتي در برخي از نيروها مدعي انقلابي بودن ادبيات غيرمودبانه راه پيدا كرده است. مادي‌گرايي از نوع ديگري گسترش پيدا كرده است. بازگشت به ارزش‌هاي قبل از انقلاب هم سر وكله‌اش پيدا شده است. چه بايد كرد؟ باوجود اينكه دولت‌هاي ايران در طي دو دهه در سياست خارجي و تعامل با خارج و در ابعاد داخلي و فرهنگي تغييراتي دادند غرب به انتظارات ايران جوابي نداد. يعني تكنولوژي و دانش فني مهمي به كشور وارد نشد. سرمايه‌گذاري خارجي به كشور سرازير نشد و علاوه بر آن ايران را هم در تعاملات بين‌المللي دخالت نمي‌دادند. در سال‌هاي اخير هم رويارويي تازه‌اي را با ايران شروع كرده‌اند. امروز غرب با تحريم‌هاي اقتصادي مي‌خواهد پيشرفت ما را به گروگان بگيرد تا ما آينده نظام روابط خود را در منطقه و نفوذ كشور را با آن معامله كنيم. درست مشابه حمله عراق به ايران كه در آنجا سرزمين‌هاي ما را گرفتند تا ايران استقلال خود را در مقابل آزادسازي سرزمين‌هايش به آنها معامله كند. حال در مقابل اين رويارويي تازه غرب چه بايد كرد؟ هر چند اصلاحات اقتصادي در گذشته لازم بود. ولي ما به نوآوري‌هايي در اداره جامعه و كشور نياز داريم. واقعيت آن است كه روش‌هاي اصلاحي آقايان هاشمي و خاتمي در اقتصاد و فرهنگ جامعه نمي‌تواند آينده را بسازد و در گذشته نشان داده كه نتوانسته آرمان‌ها و انتظارات ملت ما را كاملا پاسخ دهد. بازگشت به گذشته شكستي بزرگ است هر چند بازگشت به انقلاب نجات ملي است. قضاوت نهايي در‌باره دولت آقاي احمدي‌نژاد را بايد به آينده واگذار كنيم. بايد منتظر بمانيم تا ببينيم در طي دو سال آينده وي به چه كارهايي جديدي دست مي‌زند و فعاليت‌هاي نيمه تمام را به كجا مي‌رساند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت