اظهارات عجيب سركرده فرقه عرفان كيهانی
ما هم كه آگاهي است اگر در معرض شيطان قرار نمي گرفتيم كه پخته نمي شديم. جن آتش شامل شيطان و جن . جن از بيرون حمله مي كند و شيطان از درون. و اين پختگي را براي جنس خاك فراهم مي كند. اما ساير ملائك به تسخير ما در مي آيد. اين حلقه حلقه شيطان است.
فارس: سركرده عرفان كيهاني (حلقه) از يك طرف در جمع مريدان خود مدعي است كه خداي مجسم آنان است و از طرف ديگر ميگويد: زماني كه الهام ميشود رنگ چهره ام عوض ميشود و كلاً دگرگون ميشوم. سركرده فرقه انحرافي "عرفان كيهان " (حلقه) كه براي سومين بار متوالي در يك سال اخير بازداشت شده است، در قالب كلاسهاي آموزشي ادعاها و موهوماتي را درباره مسائل نظير هستي شناسي و شناخت شناسي مطرح كرده است. به منظور آشنايي بيشتر با انديشههاي مسموم و توهمات ذهني وي كه حتي در كسب مدرك ديپلم نيز ناتوان بوده به بازخواني بخشي از ادعاهاي وي پرداختهايم. *طرح مباحث شرك آميز دررابطه با الوهيت "... الان شما هم خداي مجسم هستي، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند ..... مفهوم من پسر او هستم، الان همه پسرش هستيم، همه فرزندش هستيم ، به يك عبارت هايي چون حالا در اون ماجراي اون جا ، مثلأ ما به خدا مي گيم دوست ، اون جا بحث پدر ، پدر آسماني ، حالا اون شده پدر ، ما شديم فرزند ، يك تشبيه عرفاني است ... ... خوب آخه اينجا مسائلي هست خداي زنده مرتبطه با بسم الله و اين صفات ديگه مربوط است به خداي زنده ، خوب مربوط است به تجليات... " *به خود او نميتوانيم بگيم زنده! "...اينك ما به هم رسيده ايم؛ چيزي كه ظاهراً منتظرش بوديد و وصالي كه طلبش را داشتيد؛ اما نه به اندازه اي كه من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده مي دانيد؛ ولي اصلاً حد آن را نمي دانيد و از آن صرفا تصوري مبهم داريد. ميزان بخشندگي من را پس از وصال خواهيد فهميد؛ وقتي كه همه ي قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آن جاست كه مفهوم بخشنده ي مهربان را خواهيد فهميد. حال من هستم و شما. آيا با داشتن همه ي قدرت من و احساس بي نيازي، باز هم طالب من خواهيد بود؟ در عالم ملكوت يك توان بالقوه اي هست كه نمي داند چي كار مي خواهد بكند؟ نه تضاد دارد. يك عالم خنثي است به محض اينكه شيطان ماموريت پيدا مي كند از خنثي بودن مي آيد بيرون. - از حالت خنثي مي آيد بيرون و يك عالم ديگر از توش مي آيد بيرون مثلا عالم دوقطبي. در عالم ديگر به صورت ديگر ابليس هاي خاص خود را دارد. - به ما مي رسد جنس خاك مال عامل پايين تر مي گه ا من پيام خودم در اختيار اين قرار بدم نمي دهم. اولين معلم ما شيطان بوده. اولين درسي كه مي دهد كه وقتي بگي من غريز خواهم كه باشي سقوط مي كني. بحث رمز خاك و آتش در واقع در اينجا رمز خاك و آتش كه خاك شكل پذير است و آتش عامل پختگي است. - ما هم كه آگاهي است اگر در معرض شيطان قرار نمي گرفتيم كه پخته نمي شديم. جن آتش شامل شيطان و جن . جن از بيرون حمله مي كند و شيطان از درون. و اين پختگي را براي جنس خاك فراهم مي كند. اما ساير ملائك به تسخير ما در مي آيد. اين حلقه حلقه شيطان است. - يكي از آن ملائك يا قوانين بنام عدالت است ، بحث اين است كه هر جزء و ذره اي از عقل كل ناشي شده است و تقسيم شده است به عقل اول وعقل دوم و...يعني به عقول مختلف تقسيم شده است ، گفتيم كه راجع به تقدس هيچ ذره اي نمي توانيم بگوئيم اين ذره از آن ذره مقدس تر است يا اين ذره اين مقدار بار تقدس دارد و خدا آن مقدار! تمام اجزاء سرجاي خودشان تقدس يكسان دارند و در مقابل همه آنها اصلي حكم فرما است كه اين ها از يك چيزي برخوردارند كه بين همه اشان آن تقدس توزيع شده است و هيچ ذره اي از ذره ديگر متكامل تر و يا جلوتريا مقدس تر نيست وعدالت حاكم است .كه اينها از يك چيز ي برخوردارند كه بين همه اشان آن تقدس توزيع شده است و هيچ ذره اي از ذره ديگر متكاملتر و جلوتر ومقدس تر نيست ، عدالت حاكم است . حالا وقتي كه به ما مي رسد كه ما خدائيم كه ما خالقيم ،خالق ليوان هستيم در سطح ما هم نيامده اند دربين من وشما توزيع نامتناسبي داشته باشند عقلي كه در شما جاري شده در من هم جاري است عقلي كه در ذرات وجود شما هست درمن درايشان و...جاري است ، درست شد ؟ لذا همه ما درمقابل كل خودمان از عقل برابري برخورداريم ،اين عقل به عدالت جاري شده است . عقل كل من با عقل كل شما به برابري داده شده است در كل يكي از ملك هاي عدالت است . عاملي كه توزيع عقل را به عدالت كرده است مثل يك ظرفي كه سوراخ سوراخ بكني و نو ر را از آن بتاباني و نور نقاط به تساوي مي افتد و.... كليه اين عقول مختلف كه بيش از 50 نوع است .... " *ادعاي وحي و الهام زماني كه الهام مي شود رنگ چهره ام عوض مي شود و كلاً دگرگون مي شوم *بي اعتنا ساختن مريدان نسبت به واجبات خصوصا نماز ".....مرتبه ستاره يك مرتبه اي است ومرتبه گياه يك مرتبه اي است و... در تفكر سنتي به دنبال اين است همان گونه كه ستاره سجده كرد من هم سجده مي كنم !! ( استاد دولا وراست شدن مكانيكي را نشان دادند ) ملائك گفتند ما كه هستيم اين را مي خواهي چكار كني؟ پس چرا به دنبال ما آمدند ؟ حتما بايد نحوه عبادت ما فرق بكند ! پس آنجا مي خواسته بگويد اين موجود بالاتر از ايني است كه شما انجام مي دهيد ، پس بازتابي كه ازما انتظار مي رود بيشتر است از بازتابي كه از شجر و...دارد ... ". *ترويج تقدس شيطان "...به شيطان گفتند يه جا گفتن جز بر من بر كسي سجده نكن . شيطان تنها موحد بارگاه الهي است يعني تنها مخلوقي است كه جز بر او بر هيچ چيزي ديگري سجده نكرده است يعني يك امتياز يعني يه ركورد بي نظيري براي خودش داره .............يعني تنها مخلوقي است كه جز بر خدا بر هيچ چيز ديگري سجده نكرده .........يعني به سمت من دون الله نرفته . درست شد يا نه ؟ بعد اونجا بهش گفتند جز بر من بر كسي سجده نكني اونوقت اينجا گفتن .... واذقلنا للملائكه اسجدو لادم فسجدوا ...گفتن منو بايد سجده بكني همه سجده كردند اين سجده نكرد بعد اينجا مي گه منو اغوا كردي . قبلا به من گفتي كه جز بر من بر كسي سجده نكني منتها اينها در قالب مثال و داستان و اين ماجراهاست ولي مي رسونه كه اينها طرح و نقشه و برنامست و نقشه الهي ديمي نيست بلكه بر اساس چيه بر اساس طرح و برنامهاست. - هميشه در طول اين مسير دريافت الا ماشاءالله . با اين دريافتها ست كه بعد از جهنم مي خواهيم آن گنجينه را باز كنيم بعد از جهنم. - نصف وجود ما در اختيار اوست. نصف برنامه نرم افزاري در اختيار اوست. نصف در اختيار مثبت و نصفش در اختيار منفي است براي همه همين بوده پس يك سهم مفروضي در وجود ما دارد. بحث من هاي متعدد من هاي كمال و خود كمال. من ضد كمال سهم تعيين شده شيطان. - براي ملائك تقدس قائل شده اند و آمده اند به زبان رمزي حرفي زده اند كه ما امروز داريم مي گوئيم همه اركان هستي عقل كل هست و بايد با احترام با آن رفتار كنيم ، و اين كه گفته اند به ملائك احترام بگذاريد ، مي خواستند آنها را كشف كنيم ، در حالي كه انسان آمده تفسير كرده كه ملائك با دوبال و سه بال و... دارند در حالي كه اين بحث نيست . - همه اجزاء هستي دارند تقديس مي كنند يعني چه ؟ يعني ملائك دارند اذن الهي را جاري مي كنند .آن عاملي كه دارد اذن الهي را جاري مي كند دارد تقديس مي كند ! خود ابليس هم دارد لبيك مي گويد ، اگر از ديد عاميانه بياييم بيرون ، هر عاملي كه دارد اذن الهي را جاري مي كند دارد تقديس مي كند دارد لبيك مي گويد " يسبح لله ما في السموات و... " يعني همه چيز دراو غوطه ور ودرحال اجابت دستور الهي است ، حالا در آنجا كه گفت سجده كنيد به آدم آن عامل ضد حركت هم بايد باشد ! - در عرفان كميت نداريم كه مثلا در موضوع تقدس ، كه احترام چگونه بگذاريم ، يك وقت نگويند كه اينها ذره وماده پرست هستند !! ما به همان ميزاني كه براي او احترام تقدس قائليم براي همه ذرات هستي احترام وتقدس قائل هستيم و شايد در آيه " اينما تولو ا فثم وجه الله " منظور اشاره به همين مهم است ! براي همه اجزاي هستي تا حدي كه قادر به اداي احترام هستيم ! ما اصلا نمي دانيم كه چگونه بايد احترام بگذاريم ! ما همان احترامي راكه براي يك ذره قائل هستيم وقتي به خدا مي رسيم مي بينيم كه همان است ، از درون ما نمي تواند آنچه كه شايسته است تراوش نمايد ، چه كسي مي تواند بگويد احترام اين بيشتر يا كمتر است !! اين حرف يك جنبه كمي دارد وجنبه كمي در مرحله احترام وتقدس مقدار راه ندارد. - ببينيد آنجايي كه مي گويد ملائكه با دوبال وسه بال و...اشاره به اوربيتال هاي اتم دارد ولي ما نمي گوئيم فقط ! در يك جا هم ممكن است اشاره به ميدان ها باشد ويا دريك جا اشاره به حوزه عملياتي آن عامل باشد . - ما يك كاري مي خواهيم بكنيم وآن اين است كه ديد مكانيكي را بگيريم ، مردم فكر مي كنند حالا اين دو بال دارد و آن يكي سه بال دارد بهتر است و... - خود شيطان مگر غير از اين كه داره به كمال كمك مي كند. داره به الله كمك مي كند. داره به اون غايت كمال كمك مي كند به عبارتي ولي هم مي شود. - ما يك چيزهايي داريم جنبه شعاري دارد مثلا جنبه باطل اين و جنبه حق اين راه نفوذش كه شناختيم پس به يك جايي مي رسيم كه بايد تجهيز شويم به يك بينشي اگر ما تجهيز به بينش باشيم اون بينش كه حواس ما را هدايت مي كند. ما به يك نتيجه رسيديم كه ؟ مستقيم اليه اون مستقيم نمي تواند وارد شود بايد از پشت سر و اطراف وارد شود اين يك كشف رمزي است. - جن قبل از انسان. قبل از اينكه انسان خلق شود جن خلق شد يعني اول زمينه آمدن ما فراهم شده. آْخر سرما را گذاشتن اين وسط. تسخير درون با ما متولد شود شيطان . تسخير بيرون جن است . تسخير بيرون مشروط تسخير درون مشروط. با ما متولد شده جزوء ماست. جزوء وجودي ماست. تسخير ازبيرون مشروط است مشروط از چيه؟ تخلف من. تخلف نكنم اضافه نمي شود و تخلف بكنم اضافه مي شود اما شيطان دروني براي نبي هست براي همه هست. قرار خودشناسي مهار و مديريت من. اونيكه بيرون جن است كه بيرون است يكي از ترفندهاي ترسانده ما مي گه من شيطانم.... " *هم شان دانستن قطب فرقه با انبيا سئوال: ايا پيامبر هم ثمره مجادله است جواب: بله سئوال: آيا فلسفه اين است كه همه گل بزنند جواب : نه فلسفه اين است كه آدم بيايد به حلقه شيطان و سالم برود بيرون سئوال: ما كه بازي را برده ايم پس ما چي كاره ايم؟ جواب: از ديد ناظر بالا بله بوده، ولي اينجا چي مثال فوتباليستي كه شب خواب ديده تيم او برده ؟ آيا فردا مي رود گوشه زمين مي نشيند يا بهتر بازي ميكند؟ سئوال: در مورد گواهي دادن روز قيامت كه شما گفتيد بر مي گردد به حافظه هستي جواب: وجود ما گيرنده هاي كاملي دارد، كالبد ذهني اطلاعات زندگي ش را دارد. هستي هم دارد ثبت و ضبط مي كند، ما تا اينجايش را فهميديم.بخاطر اينكه ببينيد: هر جايي كه ما از چهارچوب كلي يعني قانون اساسي خارج بشويم همه چيز مي رود زير سوال بينيد آدم يكي از تجاربش مي شود انبياء، و هيچكس ديگري را نمي تواند محاكمه كند. در اينجا انبياء وقتي به مجادله مي رسند، چون مثلا حضرت محمد (ص) به مجادله رسيد ديگر مجادله ندارد، يعني در كانال بغلي مجادله داشته اند انداخته اند او را در اين كانال و جواب را پيدا كرده به عبارتي پيامبر مي آيد در قيامت خيلي فرق مي كند با ديگران و يا مي روند جهنم، در لحظه اي عبور ميكند و يا در جنات توقف نكند و سريعا الست بربكم را جواب بدهد.اما اگر قانون را نقض كنيم: وقتي كه مي گويد هستي بخاطر پيامبر خلق شد، درست مي گويد، چون هستي براي كسي كه گل ؟؟ خلق شد. بررسي درست است، اما نتايجي كه از آن مي گيرند غلط است و او را معادل خدا ميكنند!! بينيد در آن بالا گل زده اما در اين پايين مي شود من دون الله، شرك مي بيند در اينجا توانايي معادل خداوند است، غايب حاضر است و ... همه كارهاي خداوند را انجام مي دهند. اينها معيارند! مربي تيم را صدا مي كند به همه مي گويد بينيد فلاني چطوري گل مي زند شما هم بزنيد! معلم مي گويد نگاه كنيد از اين خانم فلان ياد بگيريد... معلم مي گويد نگاه كنيد چطوري از پدر و مادرش نگه داري مي كند، شما هم بكنيد! سئوال: پس چرا گفته لا يكلف الله الا... جواب: شما هم در كلاس هاي دوستان از كسي كه سوادش كمتر است انتظار كمتري داريد من خودم سال ها قبل تضاد فراوان داشتم اما الان همه آن تضادها از سرم افتاده اي كاش هيچ وقت مجادله نكنيم كه هم عصر پيامبر (ص) و امام حسين(ص) بوديم! بنابراين عدالت ركن اساسي خلقت است ، آنقدر عجيب است ، حالا ما جهان هاي موازي را اشاره كوچكي كرده ايم و اين فاكتوريل N را در ذهنتان داشته باشيد. من الان يك سرسوزن مجادله ندارم! من سمبل تضاد بوده ام ولي الان ... چون براي من موثر بوده براي هر كسي موثر مواقع مي شود، و آنهايي كه جلوتر از ما بوده اند، خيلي زودتر از ما رسيده اند ... *طرح موضوعات متناقض و ضدو نقيض درباره اعتقادات وقتي ديد لعن و نفرين باشد، تشعشع منفي است و افراد را درگير مي كند و بشريت را درگير مي كند و چون طلب مغفرت نكرديم براي همه خودمان هم گرفتار شديم *تفسير به راي آيات و روايات درتفسير آيه لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ :سن و سالي از خدا نگذشته است. " كشتي نوح از نظر علمي نمي تواند اتفاق افتاده باشد ، نمي توان از نظر علمي همه انواع حيوانات را دريك كشتي جمع كرد . "الان داريم هي داد مي زنيم كه بابا ! طوفان نوح دارد مي آيد . توجه كنيد كشتي مفهوم معرفتي دارد ، طوفان مفهوم معرفتي دارد ، در هر عصري در اثر حركت ما مي شود طوفاني بپا شود . بحث طوفان نوح يك بحث علمي دارد اگر در تنوع انواع برويم مي بينيم نمي شود با چند جفت حيوان كه بروند داخل كشتي مسئله اين همه انواع حيوانات را توضيح داد ! اما مهم نيست كه اتفاق افتاده يا نه مي خواهد بگويد بشر از قوانين تخلف بكند طوفان درراه است . كشتي هم سمبل آنهايي است كه تبعيت از قانون كرده اند ! ظلم نسبت به هستي را بيان مي كند . در بحث گازهاي گلخانه اي ظلمي است كه به هستي مي كنيم او هم يخ هايي را كه در قطبين در طول ميليون ها سال جمع كرده آب مي كند و همه جا مي رود زير آب ! شعور حاكم بر كره زمين وارد عمل مي شود وكلك مارا مي كند ! تجربه نوح تجربه خاص است . قوم هاي عاد وثمود و...مورد مجازات قرارگرفتند هركدام ازاين شكل ها باهم فرق مي كند تجربه نوح گفته است احترام شعور زمين را نگه دار ! كمك خواستن از مرده ها ، برج و بارو و مصداق شرك است بعد از فهم اين توان بالقوه به بالفعل در مي آيد في ارض وسماء به عالم ملك مربوط است خالق آن هم روح القدس است ، بعداز جهنم توان بالقوه تبديل به بالفعل مي شود و ما از " اله بودن " به سمت " رب بودن " سوق پيدا مي كنيم . ما تا زماني كه با ارض و ملك سروكار داريم هنوز بالقوه هستيم ولي وقتي كه وارد جهنم شديم و عبور كرديم بالفعل مي شويم . "...در آخرين مرحله سئوالي هست كه "حالاكه خدا شدي " با او هستي يا براي خودت مي خواهي خدايي كني ؟ در آنجا ما خودمان رب هستيم اگر بله را بگوئيم ديگر رب هستيم ، ما رب الناس مي شويم . " *ترويج بي اعتنايي به حجاب و اخلاق اسلامي حجاب براي خانمها جنبهاي دارد و براي مردها هم جنبهي ديگري. يك مرد هم ممكن است به طرز نامناسبي لباس بپوشد؛ زنجيري به گردن و گوشوارهاي به گوش داشته باشد كه شايد ظاهرا حرام هم نيست؛ اما چون براي خودنمايي است، او را از حجاب دور كرده. ما بايد تعريف انسان شمولي از حجاب داشته باشيم. حجاب ناشي از بي نيازي و غناي عرفاني است. يعني كسي كه به بلوغ عرفاني برسد، حجاب را رعايت ميكند. *دامن زدن به آموزه هاي التقاطي خصوصا مسيحيت گرايي منحرف دوباره شروع ميشه ، اين است كه اين خيلي معني ميده حالا در مسيحيت اطلاقش مي كنند به عيسي مسيح (ع) كه او خداي مجسم است و نمرده در بين مردگان زنده شد . بعد از سه روز از بين مردگان زنده شد، حاضره و بين ما هست ، ميشه خداي زنده، مفهوم وجه الله را در مسيحيت اشتباه تلقي كردند، مفهوم من پسر او هستم، مفاهيم، الان همه پسرش هستيم، همه فرزندش هستيم ، به يك عبارت هايي چون حالا در اون ماجراي اون جا ، مثلأ ما به خدا ميگيم دوست، اون جا بحث پدر، پدر آسماني، حالا اون شده پدر، ما شديم فرزند، يك تشبيه عرفاني است، يك تشبيه است ، يك تشبيه در خور فهم ماست ديگه !! خوب حالا اين ها ديگه، گفتن پسر، منظور او را متوجه نشدند ! او درست گفته، خداي مجسم الان شما هم خداي مجسم هستي، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند ، و نفهميدند كه موضوع چيه ، يواش يواش زدند به يك جاي ديگري " ! *طرح مباحث شرك آميز دررابطه با الوهيت اينك ما به هم رسيده ايم؛ چيزي كه ظاهراً منتظرش بوديد و وصالي كه طلبش را داشتيد؛ اما نه به اندازه اي كه من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده مي دانيد؛ ولي اصلاً حد آن را نمي دانيد و از آن صرفا تصوري مبهم داريد. ميزان بخشندگي من را پس از وصال خواهيد فهميد؛ وقتي كه همه ي قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آن جاست كه مفهوم بخشنده ي مهربان را خواهيد فهميد. حال من هستم و شما. آيا با داشتن همه ي قدرت من و احساس بي نيازي، باز هم طالب من خواهيد بود؟ در عالم ملكوت يك توان بالقوه اي هست كه نمي داند چي كار مي خواهد بكند؟ نه تضاد دارد. يك عالم خنثي است به محض اينكه شيطان ماموريت پيدا مي كند از خنثي بودن مي آيد بيرون. از حالت خنثي مي آيد بيرون و يك عالم ديگر از توش مي آيد بيرون مثلا عالم دوقطبي. در عالم ديگر به صورت ديگر ابليس هاي خاص خود را دارد. به ما مي رسد جنس خاك مال عامل پايين تر مي گه ا من پيام خودم در اختيار اين قرار بدم نمي دهم. اولين معلم ما شيطان بوده. اولين درسي كه مي دهد كه وقتي بگي من غريز خواهم كه باشي سقوط مي كني. بحث رمز خاك و آتش در واقع در اينجا رمز خاك و آتش كه خاك شكل پذير است و آتش عامل پختگي است. ما هم كه آگاهي است اگر در معرض شيطان قرار نمي گرفتيم كه پخته نمي شديم. جن آتش شامل شيطان و جن . جن از بيرون حمله مي كند و شيطان از درون. و اين پختگي را براي جنس خاك فراهم مي كند. اما ساير ملائك به تسخير ما در مي آيد. اين حلقه حلقه شيطان است. يكي از آن ملائك يا قوانين بنام عدالت است ، بحث اين است كه هر جزء و ذره اي از عقل كل ناشي شده است و تقسيم شده است به عقل اول وعقل دوم و...يعني به عقول مختلف تقسيم شده است ، گفتيم كه راجع به تقدس هيچ ذره اي نمي توانيم بگوئيم اين ذره از آن ذره مقدس تر است يا اين ذره اين مقدار بار تقدس دارد و خدا آن مقدار! تمام اجزاء سرجاي خودشان تقدس يكسان دارند و در مقابل همه آنها اصلي حكم فرما است كه اين ها از يك چيزي برخوردارند كه بين همه اشان آن تقدس توزيع شده است و هيچ ذره اي از ذره ديگر متكامل تر و يا جلوتريا مقدس تر نيست وعدالت حاكم است .كه اينها از يك چيز ي برخوردارند كه بين همه اشان آن تقدس توزيع شده است و هيچ ذره اي از ذره ديگر متكاملتر و جلوتر ومقدس تر نيست ، عدالت حاكم است . حالا وقتي كه به ما مي رسد كه ما خدائيم كه ما خالقيم ،خالق ليوان هستيم در سطح ما هم نيامده اند دربين من وشما توزيع نامتناسبي داشته باشند عقلي كه در شما جاري شده در من هم جاري است عقلي كه در ذرات وجود شما هست درمن درايشان و...جاري است ، درست شد ؟ لذا همه ما درمقابل كل خودمان از عقل برابري برخورداريم ،اين عقل به عدالت جاري شده است . عقل كل من با عقل كل شما به برابري داده شده است در كل يكي از ملك هاي عدالت است . عاملي كه توزيع عقل را به عدالت كرده است مثل يك ظرفي كه سوراخ سوراخ بكني و نو ر را از آن بتاباني و نور نقاط به تساوي مي افتد و.... كليه اين عقول مختلف كه بيش از 50 نوع است . *انتشار خرافات جن قبل از انسان. قبل از اينكه انسان خلق شود جن خلق شد يعني اول زمينه آمدن ما فراهم شده. آْخر سرما را گذاشتن اين وسط. تسخير درون با ما متولد شود شيطان . تسخير بيرون جن است . تسخير بيرون مشروط تسخير درون مشروط. با ما متولد شده جزوء ماست. جزوء وجودي ماست. تسخير ازبيرون مشروط است مشروط از چيه؟ تخلف من. تخلف نكنم اضافه نمي شود و تخلف بكنم اضافه مي شود. *توهين عملي به مقام انبيا الهي پيامبر نمي دانسته كه چي مي نويسد ! ، شما مي دانيد كه من هنوز يك دور قرآن را نخوانده ام ، يك دفعه تا يك چيزي پيش مي آيد براي من آشنا است ، اين هم فازي با لوح محفوظ است ، در اينگونه موارد ديگر شك نمي كنم ، مي بينم كه اين آشنا است . اما شيطان دروني براي نبي هست براي همه هست. قرار خودشناسي مهار و مديريت من. اونيكه بيرون جن است كه بيرون است يكي از ترفندهاي ترسانده ما مي گه من شيطانم. *تبليغ پلوراليسم ديني آيا اعتقاد داريد فرادرماني همان روش حضرت مسيح (ع) است؟ - اولا با اين كه عامل فرادرماني رحمت الهي است، نمي¬توانيم اظهار نظر دقيقي داشته باشيم و هرگز هم نگفته ايم كه اين شباهت به كدام درمان آسماني دارد. شايد در طول تاريخ هزاران مورد درمان مشابه در تمام دنيا بوده است كه قابل دسته بندي و تشخيص نيست. به هر حال، ما در فرادرماني از فيض الهي بهره¬مند مي¬شويم و اين كار به طور قانونمند و با دخالت كارگزار او يعني "هوشمندي الهي " انجام مي¬شود؛ اما باعث نمي شود كه ادعايي داشته باشيم. *طرح مسائل خرافي ،غير علمي و متوهمانه اصولا كار ما مشاوره اي و ابزاري نيست و تمام كارها بايد نرم افزاري انجام شود. ما حرف زدن و مشاوره نداريم، مكالمه نداريم. چون تفكرمان نرم افزاري است. اصولا وقتي مساله اي پيش مي آيد كه ما به شادي مي¬رسيم يا افسرده مي¬شويم، اتفاقاتي دروني مي افتد كه به عنوان ورودي است و در روش درماني كه اشاره شد، بدون دخالت خود فرد اين اتفاقات و مشكلات شناسايي و برطرف مي¬شود. *حلقه هاي عرفاني در عرفان حلقه اي يكي از موضوعات قابل توجه در نقد شبه عرفان موسوم به شعور كيهاني يا فرادرماني موضوع حلقه هاست. حلقه هاي بي پايان كه توسط موسس و قطب فرقه با انواع و اقسام گوناگون طراحي و حضور افراد در آنها اجرايي و عملياتي ميشود. مروري بر اين حلقه ها نشان ميدهد كه اين باصطلاح حلقه بازي ها عاملي است براي سرسپرده ماندن مريدان تا پايان عمرشان در فرقه ، حلقه هايي كه هيچ گاه پاياني براي آنها متصور نيست و قطب هر روز ميتواند با نامي جديد و مشغله سازي فكري جديدي مريدان را همچنان گرد خود نگه دارد. موسس فرقه خود تقسيم بندي از حلقه ها بيان داشته است و رسما اظهار كرده كه اين حلقه ها دربرخي موارد وجود دارند و عملا شخص را درآن قرار ميدهند و خود آگاهي از حضور ندارد و اين بازتكرار كارهايي است كه جماعت صوفيه طي ساليان دراز با مريدانشان در حلقه هاي باصطلاح درويشي بنام بكارگيري ذكر خفي انجام ميداده اند. سركرده عرفان حلقه مدعي است كه: حلقه هايي كه بايد توسط فردي كه متصل به حلقه است براي افراد ديگر برقرار شود. حلقه هايي كه نيازي به وجود فرد متصل كننده نيست و با جاري و برقرار شدن آن، همه مي توانند به طور مستقل آن را مورد استفاده و بهره برداري قرار دهند. الف) حلقه هايي كه افراد بدون داشتن اطلاع از چگونگي آن در معرض قرار مي گيرند(حلقه هاي روح جمعي). ب) حلقه هايي كه افراد مي توانند از برقراري و همچنين از كاربرد آن مطلع شده و در صورت تمايل، به آن حلقه متصل شده و ارتباط برقرار كنند و مطابق تعريف آن حلقه، بهره برداري لازم را داشته باشند. جالبتر اينكه خود اين افراد تاكيد كرده اند كه نيازي به داشتن ايمان حتي به فرقه براي دريافت اثرات حلقه ها نيست: تنها شرط برقراري اتصال، شاهد شدن و بيطرف بودن نسبت به حلقه است و نيازي به داشتن ايمان و اعتقاد نسبت به حلقه ي مورد نظر نيست. هر شخصي در هر لحظه مي تواند به طور مستقل وارد اين حلقه شده و بر خلاف ساير حلقه هاي عرفان كيهاني نيازي به وجود فرد متصل كننده و همچنين دادن اسم نيست. اين شرط باز ذهن كاوشگر را معطوف اين معنا ميكند كه براي صوفي اعتقاد و ايماني متصور نيست و جمع اينها با ادبياتي نوين در فرقه فرادرماني قابل ملاحظه است. اسامي برخي از حلقه هاي مورد استفاده در اين فرقه به شرح ذيل ميباشد: 1_حلقه قونيه 1 2_ حلقه قونيه 2 اين دو حلقه عملا در راستاي تاثير پذيري از فرقه مولويه در مجموعه اتصال بي سروته فرقه اي به عالمي كه احتمالا شيطان و يا شياطين فرمانرواي آن هستند در فرقه جاسازي شده است. 2_ حلقه ركوع 3_ حلقه سجود 4_ حلقه تشهد اين سه حلقه نيز از جمله حلقه هايي هستند كه افراد با اتصال به آنها از خواندن نماز طبيعتا بدون اينكه كاري كنند بي نياز ميشوند. 5_ حلقه اعوذ اين حلقه با بار برائت جويي ظاهري از شيطان و فرار از بار مسئوليت پاسخ گويي به لايه هاي تقديس ابليس در فرقه طراحي شده است كه بنوبه خود جالب توجه مي باشد. در مطالب بعدي برخي ديگر از حلقه هاي مورد استفاده در فرقه را مورد توجه قرار خواهيم داد. شاخصه هاي تاثير گذاري گنوسيزم بر عرفان كيهاني 1_ رمز گرايي قطب فرقه مدعي است كه از برخي امور رمزي در عالم هستي و كائنات مطلع است و توان تشخصي رمزها را دارد. اين رويكرد نظير آنچه در ميستي سيزم يا رازوارگي در گنوسيزم جريان دارد مي باشد. 2_ كرامت گرايي اساس هويت و ظهور فرقه فرادرماني بنابر ادعاي قطب فرقه شفا بخشي به بيماران است از منبعي نا معلوم و نامشخص كه در زمره كرامات فرقه اي وي قرار دارد. فرقه هاي باستاني گنوسي نيز مدعي انواع كرامت ها بودند و اين سنت كرامت گرايي را دراويش در فرقه هاي مختلف صوفيه در طول تاريخ نمايندگي كرده اند. 3_ همگرايي با تصوف همگرايي با تصوف ويژگي عمده فرقه هايي است كه از گنوسيزم منشعب شده اند و همه آنها و من جمله تصوف ميراثدار گنوسيزم هستند و اين روابط متقابل و در هم تنيده است. تاكيد طاهري بر ماهيت وحدت وجودي عالم ، ماهيت دوري بودن روابط خلقت ، تناسخ ، دسترسي به غيب و عوالم بالا از جمله ويژگي هاي مشترك تصوف و عرفان كيهاني است. 4_ لامذهبي باطني اگر چه بسياري از انشعابات گنوسيزم مدعي يك مذهب خصوصا اسلام و مسيحيت هستند ، اما در عين حال همگي بر عدم تقيد و اختصاص فرقه و آموزه هاي آن به مذهبي خاص پايبند هستند و همانطور كه ميدانيم در اتصال به حلقه هاي كيهاني مورد ادعاي فرادرماني ايمان به چيزي مورد نياز نيست. 5_ تقدس قائل بودن براي شيطان بستر شيطان پرستي در طول تاريخ مادر فرقه گنوسيزم بوده است و اين افراد تصور ميكردند كه شيطان كانون قدرت و عامل توزيع قدرت ، مجراي آن و مامور الهي است. درحال حاضر نيز همين ادبيات و رويكردها در سخنان و نوشتارهاي طاهري كاملا به چشم ميخورد. 6_ بي توجهي به ظواهر مذهبي و با طن آن اغلب فرقه هاي منشعب از گنوسيزم به ظواهر و باطن مذاهب بي اعتنا بوده اند و در نفي آن تمام تلاش خود را بكار بسته اند.تلاش پيروان و مروجين شعور كيهاني بر تقدس زدايي از اعمال مذهبي نظير نماز ازين جمله شباهتهاست. 7_ اعتقاد به موجودات عجيب درتاريخ نگاري از فرق به هم پيوسته گنوسي ذكر شده است كه اغلب اين فرقه ها به موجودات ماورايي عجيب و متعددي اعتقاد داشته اند. قطب فرقه شعور كيهاني نيز همين نگرش را درباره برخي از ملائكه الهي با ايراد تغييرات قرائتي از وجود و ماهيت و عملكرد آنان و ابراز نكاتي از موجوداتي ناشناخته جامه عمل پوشانده است. 8_ قائل بودن قدرت خدايي و ماورايي براي قطب قطب هاي فرق گنوسي هريك پس از مدتي بنوعي خود را خدا ناميده و مردم را وادار به اطاعت از خود كرده اند. اگر پيروان فرقه فرادرماني نيز توجه كنند متوجه ميشوند كه همين مسير را طي كرده اند و تنها منبع قابل پرستش آنان قطب و آموزه هاي فرقه اي او است. 9_ بهره برداري فرقه اي از ادبيات رجوع بي مانند قطب فرقه فرادرماني به ادبيات و باز آفريني اشعار شاعراني كه بيش از مسلماني به تصوف شهرت دارند در اين دسته قابل ذكر مي باشد. 10_ ارتباط و استمداد كمك از موجودات متافيزيكي عمل جن گيري و حاضر كردن ارواح در تمامي فرقه هاي متصل به جريان انديشه اي گنوسيزم كاملا رايج و معمول بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید