جمهوري اسلامي: تعادل، نياز راهبردي
روحانيت نبايد هرگز خود را براي جريانهاي سياسي هزينه كند ، اين يك سرمايه معنوي است كه بايد حفاظت از اساس دين و اعتقادات مردم را عهدهدار باشد و اگر قرار است جائي هزينه شود آنجا صحنه كارزار دين و استقلال كشور و آزادي و حيثيت و شرف مردم در برابر استعمار و استبداد و قلدريها و چپاولگري هاست.
بسمالله الرحمن الرحيم با اينكه اسلام، دين تعادل است و قرآن كريم در موارد متعدد مسلمانان را از افراط و تفريط برحذر داشته و "اعدلوا هوا قرب للتقوي" را معيار و ميزان و راهنماي عمل قرار داده، متأسفانه در تاريخ اسلام بيتوجهي به اين دستورالعمل روشن و بنيادين و تمايل به افراط و تفريط، بسيار رخ داده و مشكلات زيادي را سبب شده است. خط انحرافي و پرخطر افراط و تفريط را ميتوان از صدر اسلام رديابي كرد و با علم به اينكه اين خط تا امروز، با شدت و ضعفهائي كه داشت، ادامه يافته و اكنون نيز مشكل ساز است، بايد از اين واقعيت خطرآفرين درس عبرت گرفت و چارهاي براي جلوگيري از استمرار آن و يا كنترل عوارض منفي آن انديشيد. تاريخ اگر وسيلهاي براي پندآموزي و چارهانديشي نباشد و نتوان از آن براي جلوگيري از تكرار ضايعات گذشته بهرهبرداري كرد، چه ارزشي دارد؟ تبليغات سوئي كه مخالفان براي منزوي ساختن حضرت علي عليه السلام كردند و كار را به جائي رساندند كه مسلمانان شام تصور ميكردند آن حضرت حتي نماز نميخواند و به مسجد نميرود از يكطرف و زياده رويهائي كه غاليان درباره فضائل اميرالمؤمنين كردند و ايشان را تا خدائي رساندند از طرف ديگر، وجود خط انحرافي و خطرناك عدم تعادل در ميان مسلمانان را از صدر اسلام نشان ميدهد. پيدايش بسياري از فرقههاي منحرفي كه بعضي از آنها در جهت غلو و بعضي ديگر در جهت انكار فضيلتهاي واقعي فعاليت و تبليغ كردند و مردم را از هر دو طرف به گمراهي و انحراف كشاندند از اين قبيل هستند. چه جنگها و خون ريزيها و غارتها و بيحرمتيها كه از رهگذر افراطها در گذر تاريخ گريبانگير مسلمانان شد و چه بيتفاوتيها و غفلتها و زيانهاي كلان فكري و عقيدتي كه در اثر تفريطها به جان ملتهاي مسلمان افتاد و زمينه را براي پيدايش فرقههاي منحرف و ايمان سوز فراهم ساخت. اينها همه زيانهاي بزرگي هستند كه اسلام و مسلمانان تا به امروز تحمل كردهاند و متأسفانه نشانهاي از پايان پذيري اين راه خطرناك و حاكم شدن تعادل به جاي افراط و تفريط به چشم نميخورد. پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس نظام جمهوري اسلامي ايران، فرصت بسيار مناسبي بود كه اگر به درستي از آن بهرهبرداري ميشد اين امكان پديد ميآمد كه تعادل، جاي افراط و تفريط را بگيرد و آن خط غلط كه در تاريخ اسلام امتداد يافته بود براي هميشه تصحيح شود. اگر براي اين انقلاب و نظام جمهوري اسلامي آنچنان قدرتي كه بتواند اين آرمان خود را در سرتاسر جهان اسلام به مرحله عمل برساند قابل تصور نبود، لااقل در ايران، كه پايگاه اين انقلاب و خاستگاه نظام جمهوري اسلامي است، ميتوانستيم به عملي شدن اين آرمان اميدوار باشيم. اگر به عملي شدن كامل هم اميد چنداني نبود، با اميد به اينكه حركتي سالم در اين جهت آغاز شود و براي استمرار آن سرمايه گذاريهاي فكري و علمي قابل توجهي صورت بگيرد ميتوانستيم راهي را باز كنيم و براي ادامه آن تلاش نمائيم... امروز، با ميدانداري افراطيون در جهان اسلام كه طالبان و القاعده و تكفيريها مظهر آن هستند ميتوان خسران بزرگي را كه در دهههاي اخير متوجه جايگاه واقعي اسلام در جهان شده است، اندازه گيري كرد. ببينيد دستگاههاي تبليغاتي غرب و صهيونيسم بين الملل چه ماهرانه و البته كينه توزانه وجود فردي همچون "اسامه بن لادن" را، چه مرده و چه زندهاش را، به چماقي بزرگ تبديل ميكنند و بر سر ما مسلمانان و بر سر خود اسلام فرود ميآورند. اين، نتيجه پيشروي آن جريان افراطي به نام اسلام است كه البته چه بسا خود غربيها و صهيونيستها در اصل پيدايش و يا لااقل پروبال دادن به آن نقش داشتهاند. خوشبختانه در ايران گرفتار چنين پديدهاي نيستيم، اما اين واقعيت را بپذيريم كه خطر جريانهاي افراطي و نوع برخوردهاي ما با افكار و عملكردهاي مختلف بقدري زياد است كه عواقب آن ميتواند ما را نيز به همان گرفتاريها مبتلا كند. ما براي پيشبرد مقاصد و تحقق اهدافمان گاهي به چنان مبالغههائي متوسل ميشويم كه كلماتي مانند افراط براي توصيف آنها بسيار نارسا هستند. اينكه فردي را در مكتبي بودن و اطاعت از ولايت فقيه و اخلاص و فداكاري و دهها فضيلت ديگر به اوج ميرسانند و طوري صحبت ميكنند كه گوئي در شجاعت مالك اشتر، در ساده زيستي سلمان فارسي و در ستيز با دشمن ابوذر است و حتي مخالفت با او را خلاف شرع و اطاعت از او را همچون اطاعت از خدا واجب ميدانند، اين يك حركت افراطي است كه بدون توجه به عواقبي كه ممكن است به بار بياورد شروع ميشود و هنگامي كه به اوج ميرسد و به تدريج عوارض منفي خود را ظاهر ميكند، تازه آن وقت است كه همان ثناگويان به فكر مهار كردن آنچه خود ساختهاند ميافتند. متأسفانه در اين بخش هم همان افراد به افراط پناه ميبرند و كساني را كه خود به اوج رساندهاند تا حد شرك ساقط ميكنند! غافل از اينكه حتي نافرماني در برابر اوامر الهي نيز برحسب نوع و چگونگي، داراي احكام مختلف است و اينطور نيست كه هر كس هر حكم از احكام خدا را اجرا نكند محكوم به شرك باشد. در مسئوليت دادن به افراد نيز همين اشتباه را مرتكب ميشويم. كساني را كه ظرفيت محدودي دارند، بدون در نظر گرفتن عوارض و عواقب، به مناصبي ميگماريم كه نميتوانند از عهده آنها بر آيند. چنين افرادي هنگامي كه در چنين جايگاههائي قرار ميگيرند، حرفهائي ميزنند و كارهائي ميكنند كه هيچكس با هيچ قدرت و هيچ وصله و پينهاي نميتواند لطمات وارده را توسط آنها را جبران كند. در اين قبيل ماجراها، روحانيت بايد احساس مسئوليت بيشتري كند. روحانيت، مرزبان عقيدتي است و اولين مسئوليت در زمينه مبارزه با انحرافات و افراطها و تفريطها برعهده روحانيت است. اگر در جامعهاي افراطي گري در عرصه اعتقادات به ويژه بلند كردن چوب تكفير عليه اين و آن و يا مقدس ساختن و مطلق جلوه دادن افراد به يك شيوه معمول و متداول تبديل گردد، چنين وضعيتي نشان دهنده كم كاري روحانيت است. در ماجراهاي چند سال اخير، كه جامعه را به نوعي عدم تعادل خطرناك رسانده، متأسفانه بخشي از روحانيت سهيم بوده و اگر كساني توانستهاند در پناه هالهاي از تقدس، براي خود حاشيه امن دست و پا كنند، به دليل برخورداري از حمايتهاي همين بخش از روحانيت بود و اين، نقطه مقابل رسالتي است كه بر دوش روحانيت سنگيني ميكند. امروز هم كه به نقطه خطر نزديك شده ايم، تلاش همين بخش از روحانيت براي تكفير و تفسيق كساني كه خودشان آنها را به اوج رساندهاند نه تنها اشتباه بزرگ آنها را جبران نخواهد كرد بلكه به اساس اعتقادات مردم به ويژه جوانان لطمه وارد خواهد ساخت. روحانيت نبايد هرگز خود را براي جريانهاي سياسي هزينه كند. اين، يك سرمايه معنوي است كه بايد حفاظت از اساس دين و اعتقادات مردم را عهدهدار باشد و اگر قرار است جائي هزينه شود آنجا صحنه كارزار دين و استقلال كشور و آزادي و حيثيت و شرف مردم در برابر استعمار و استبداد و قلدريها و چپاولگري هاست. اين، كاري است كه تاريخ اسلام و ايران نمونههاي زيادي از آن را در كارنامه روحانيت به ثبت رسانده و همواره از افتخارات روحانيت به حساب ميآيد. امروز نيز روحانيت بايد همين روش را در پيش بگيرد و با هوشياري از تقسيم شدن خود به بخشهاي متفرق و خرج اين گروه و آن گروه و اين فرد و آن فرد شدن جلوگيري نمايد تا بتواند تعادل جامعه را حفظ كند و در شرايط ويژهاي كه اكنون در منطقه شاهد آن هستيم نقش تأثيرگذار داشته باشد. امروز، تعادل نياز راهبردي ماست.
دیدگاه تان را بنویسید