کیهان: سر و كار ايران با جنبش هاي منطقه
7 سال پيش مدتي پس از آن كه آمريكا افغانستان را فتح كرد، دانيل پايپز مشاور ارشد بوش و استاد موسسه هوور وابسته به دانشگاه استنفورد سخني گفت كه بسياري ديگر مانند رئول مارك گركت (از متخصصان سابق سازمان سيا در امور خاورميانه) با الفاظي مشابه تكرار مي كردند
شطرنج با گوريل. اين نامي است كه مي توان بر تحولات يك سال اخير خاورميانه و شمال آفريقا گذاشت. اصطلاح «شطرنج با گوريل» پيش از اين، تمثيلي از امر محال به شمار مي رفت اما مي توان گفت كه اين اتفاق اكنون امكان پذير شده است. در روزگاري كه منطقه به مدت يك دهه بوي جنگ و خون مي داد و آمريكا و ناتو و اسرائيل، جنگ جهاني چهارم را پيش مي بردند، جمهوري اسلامي ايران و سپس ملت هاي مسلمان منطقه، همين قدرت هاي ياغي را مجبور كردند دست و پا بسته بنشينند و تن به جنگ نرم بسپارند، نوعي از شطرنج سياست كه در آن، تدبير و درايت و شناخت امواج حقيقي قدرت (مردم) حرف اول را مي زند نه زور بازو و تعداد كلاهك هاي اتمي و رزمناوهاي پيشرفته و جنگنده هاي رادار گريز و بمب هاي هيدروژني و اورانيومي. تسليحات اتمي بلوك محافظه كار غرب و حتي سرويس ها و امكانات پيشرفته جاسوسي آنها نه از پس ايران برآمد و نه توانست دومينوي انقلاب اسلامي در مصر و تونس و ليبي و بحرين و عربستان و يمن را مهار كند. 7 سال پيش مدتي پس از آن كه آمريكا افغانستان را فتح كرد، دانيل پايپز مشاور ارشد بوش و استاد موسسه هوور وابسته به دانشگاه استنفورد سخني گفت كه بسياري ديگر مانند رئول مارك گركت (از متخصصان سابق سازمان سيا در امور خاورميانه) با الفاظي مشابه تكرار مي كردند؛ «اگر در عراق انتخابات برگزار كنم، طرفداران ايران و فرزندان معنوي آيت الله خميني روي كار خواهند آمد.» پايپز البته يك جمله اضافه تر گفت و آن اينكه «صدام با همه عيب ها يك حسن داشت و آن ديكتاتوري و سركوب او بود. ما بايد دست كم به مدت 10 سال مدل حكومت نظاميان در تركيه را به اجرا بگذاريم.» كسي كه 7 سال پيش علنا از حكومت نظامي دفاع مي كرد، اكنون فهميده كه آنچه در خاورميانه پيش آمده، جنگي نرم از جنس شطرنج است و زور بازوي محض كارآمدي خود را از دست داده است. پايپز 10 روز پيش در روزنامه صهيونيستي جروزالم پست نوشت: «طغيان ها از مراكش تا جنوب خاورميانه، در متن يك شطرنج منطقه اي و جنگ سرد تعريف مي شوند. در يك سوي اين جنگ، بلوك مقاومت به رهبري ايران (با حضور تركيه و لبنان و سوريه و غزه) قرار دارد كه در جست وجوي به لرزه درآوردن و تغيير نظم فعلي به نظم مبتني بر دينداري قوي تر اسلامي و خصومت بيشتر با غرب است. جبهه ديگر طرفداران حفظ وضع موجود و از جمله عربستان و اسرائيل هستند. اينها ترجيح مي دهند همه چيز به شكل فعلي خود حفظ شود.» به اين مفهوم، جنبشي كه در منطقه در جريان است اسلامي- ايراني و ضدآمريكايي- ضدصهيونيستي است. يعني محتوا و جوهره آن اسلامي است و از انقلاب اسلامي ايران تأثير مي پذيرد بي آن كه كسي بتواند كوچك ترين اثري از مداخله ايران پيدا كند. چگونه مي توان هويت اين جنبش ها را انكار كرد درحالي كه به عنوان مثال، طبق نظرسنجي 8 ماه پيش مركز تحقيقاتي آمريكايي موسوم به PEW «83 درصد مردم مصر از آمريكا متنفرند و 84 درصد آنان خواستار تطبيق قوانين با شريعت اسلامي هستند.» از ديگر سو چگونه مي توان نقش الهام بخش انقلاب اسلامي و رهبري حكيمانه امام خميني و امام خامنه اي را در اين جنبش هاي به هم پيوسته انكار كرد حال آن كه روزنامه واشنگتن تايمز اول اسفند امسال با صريح ترين بيان نوشت: «تحولات و ناآرامي هاي جديد خاورميانه همان هدفي را دنبال مي كند كه انقلاب اسلامي از سال 1979 به دنبال آن بوده و آن، تضعيف قدرت آمريكاست. ايراني ها از همان ابتدا در پي گسترش الگوي انقلاب خود و كمرنگ كردن نفوذ آمريكا بودند و به نظر مي رسد اكنون اين اتفاق آشكار شده است. اتفاقات جديد خاورميانه و شمال آفريقا ادامه همان راهي است كه آيت الله خميني آغاز كرد. اينك به رغم ارزيابي غلط تحليل گران غربي، نفوذ ايران رو به افزايش است و شايد در آينده حتي شاهد پايان حيات اسرائيل باشيم.» اين تحليل را نتانياهو نخست وزير اسرائيل اواخر مهرماه گذشته در جمع سركرده هاي يهودي عنوان كرد كه «ايران به مرزهاي اسرائيل رسيده است. ما از جنوب لبنان خارج شديم و ببينيد كه چگونه حكومت اسلامي به جدار مرزي ما رسيده است. و از غزه خارج شديم و ببينيد كه چگونه ايران خود را به جدار اسرائيل رسانده است. نبايد اجازه داد چنين وضعي براي بار سوم تكرار شود [اتفاق سوم، كمتر از 3 ماه بعد در جنوب غزه و در مصر شكل گرفت]. امروز نفوذ ايران را از غزه تا لبنان و از افغانستان تا آمريكاي جنوبي و آفريقا مي بينيم.» همان ايام كه هنوز طوفان از مصر برنخاسته بود، هفته نامه آمريكايي ويكلي استاندارد گزارش داد: «مركز ثقل امنيتي خاورميانه در روزگار جنگ سرد، مصر بود اما اكنون اين مركز ثقل به ايران منتقل شده است. ايران قدرت خود را هم عرض آمريكا مي بيند». دو ماه و نيم بعد «ايلينا راس لتينن» رئيس كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريكا درحالي كه مانند ديگر سياستمداران اين كشور بي خبر از سونامي انقلاب هاي جديد در شمال آفريقا و خاورميانه بود، گفت «ايران چالش شماره 1 و 2 و 3 سياست خارجي آمريكا در سال 2011 خواهد بود». اين سخنان مربوط به اوايل دي ماه امسال است. اما اكنون اگر كسي بخواهد چالش هاي پيش روي آمريكا را بشمارد، حكايت كسي خواهد بود كه خواست آمار گل هاي يك بازي فوتبال را با ريختن سنگ در جيب خود داشته باشد و بازي كه تمام شد، هر دو جيب او پر از سنگ بود چون حريف قدرتمندتر، بازي فوتبال را تبديل به بسكتبال كرده بود! بشماريد: ايران، تركيه، لبنان، فلسطين، عراق، افغانستان، مصر، تونس، ليبي، مراكش، بحرين، يمن، عربستان، اردن و... احتمالاً شمارش مناطقي كه هنوز دچار چالش و خيزش عليه آمريكا نشده اند، آسانتر باشد. مقامات آمريكايي پاي اين ميز بزرگ شطرنج- جنگ نرم جديد معطوف به انقلاب ملت هاي مسلمان- زياد حرف مي زنند و مي كوشند خود را از تك و تاب نيندازند اما صحنه آن قدر پيچيده نيست كه نتوان فهميد كدام حرف، زيادي است و كدام سخن درست. پريروز بود كه خانم كلينتون به كنگره رفت تا به پرسش هاي استيو راسمن نماينده جمهوريخواه پاسخ دهد. وزير خارجه آمريكا درباره حوادث بحرين گفت: «من از حساسيت شما درمورد ايران تشكر مي كنم. ما به دقت رويدادهاي شمال آفريقا و خاورميانه را رصد مي كنيم و حواسمان به ايران هست. اگر شما مي پرسيد كه آيا ما حواسمان به تلاش هاي ايران براي نفوذ در منطقه هست من مي گويم بله حواسمان هست. ما به دقت مراقب حركات ايران هستيم و معتقديم ايران هركسي را كه بتواند عليه آمريكا تحريك مي كند. اما اعتراضات بحرين به خواست 70درصد مردم اين كشور شكل گرفته است... حق با شماست ما بايد نگران عراق باشيم تا در آنجا نيز مانند لبنان، نفوذ خود را از دست ندهيم. شبي نيست كه من به عراق و اوضاع آن در اين سالها فكر نكنم. برنامه هاي ما بايد به گونه اي باشد كه اين كشور بتواند استقلال خود را حفظ كند و نيازمند كمك گرفتن از ايران نباشد.» اين وسط اتفاقي افتاده كه نه راه پس براي آمريكايي ها گذاشته و نه راه پيش. آنها يقين دارند كه آواي جنبش ها در منطقه اي به وسعت ده ها ميليون كيلومترمربع از شمال غرب آفريقا تا جنوب خاورميانه، «اسلامي» و هم آهنگ با انقلاب اسلامي ايران است. حال با اين درد چه كنند. نگويند، مي تركند ضمن اينكه بايد هشدار بدهند. بگويند، وضع را بدتر مي كنند و خود، پژواك صداي انقلاب اسلامي خواهند شد. به همين دليل وقتي آقاي رابرت گيتس پس از ديدار با سران رژيم بحرين، به گفت وگو با خبرنگاران در هواپيما مي نشيند، آشفته سخن مي گويد: «نشانه اي ديده نمي شود كه ايران پشت سر ناآرامي هاي كشور پادشاهي بحرين يا نقاط ديگر منطقه باشد. من به پادشاه و وليعهد بحرين گفتم ما شواهدي نداريم كه حاكي از اقدام ايران در به راه انداختن انقلاب ها و تظاهرات مردم در منطقه باشد اما شواهد روشني وجود دارد كه در صورت طولاني شدن وضعيت فعلي و عدم اصلاحات به خصوص در بحرين، ايران به دنبال بهره برداري از ناآرامي هاي خاورميانه مي رود. زمان به سود ما كار نمي كند.» اين مشابه همان تحليلي است كه واشنگتن پست از قول جان مك لافلين (معاون سيا در دولت بوش) نوشت: «ايران با اعتماد به نفس همه چيز را در انقلاب هاي خاورميانه وفق مراد خود مي بيند درحالي كه در امور ديگر كشورها مداخله نمي كند.» گر بگويم كه مرا با تو سر و كاري نيست، در و ديوار شهادت بدهند آري هست. اين همان حكايت انقلاب اسلامي ما و عطرافشاني قيام ملت هاي مسلمان در جاي جاي منطقه است و هرچه نام ايران را بيشتر بياورند، شمع تازه اي از اين نام و ياد در دل ملت ها برخواهند افروخت. پس همان بهتر كه اين حقيقت را كتمان كنند و 2ماه پس از ضربات گيج كننده اوليه، در مطبوعات غربي لاف بزنند جنبش هاي منطقه به ضرر ايران و به نفع آمريكاست چراكه دموكراسي ها روي كار مي آيند! قمارباز همه چيز باخته اگر نگويد به جهنم كه باختم، مي تركد. اين همان آمريكايي است كه سران آن از آغاز امسال مدام اعلام كردند با تحريم هاي گزنده اقتصادي و سياسي، ايران را ايزوله و فلج مي كنند. بعد هم با لطايف الحيل، قطعنامه 1929 را از شوراي امنيت گرفتند كه اگر امروز مفت آن گران است، اما در خردادماه قيمتي مي نمود. يك سال پس از آن همه غوغاي مقامات آمريكا، اگر كسي بگويد تحريم و قطعنامه كيلو چند، سخني كاملاً ارزيابي شده در قواره هاي ديپلماتيك گفته است. سالي كه به نام همت مضاعف و كار مضاعف سپري شد، شاهدي بر آيات الهي بود كه «انّ مع العسر يسراً» و «ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم». ديگربار يقين كرديم كه «ولينصرنّ الله من ينصره». ديديم كه تصاوير امام خميني و امام خامنه اي در بحرين و لبنان و بوليوي دست به دست گشت. اگر زمامداران آمريكا دزدكي به عراق و افغانستان و لبنان و مصر مي روند، همين مهرماه امسال دنيا ديد كه مردم لبنان از طوايف و مذاهب گوناگون و درحالي كه تصاوير امام خميني و آيت الله خامنه اي و سيدحسن نصرالله بر دستشان بود به استقبال پرشكوه نماينده و رئيس جمهور ايران رفتند. دنيا مقارن همان هفته ها بود كه شكست پروژه آمريكا و تشكيل دوباره دولت اسلامي در عراق را ديد همچنان كه اندكي بعد، سقوط دولت غربگراي لبنان و نخست وزيري نامزد پيشنهادي حزب الله را نظاره كرد. آن روزها هنوز، طوفان از مصر عليه حسني مبارك بر نخاسته بود. اين صحنه واقعي است. ملت ها گوريل آمريكا و صهيونيسم بين الملل را دست و پا بسته نشانده اند تا از موضع پايين تمرين شطرنج كند. اگر تعبير ديگري مي پسنديد، ورزش رزمي جوجيتسو را به خاطر آوريد كه نظريه پردازان كودتاي مخملي در سازمان«سيا» بسيار به كار بستند. آنها مي گفتند براي كودتاي مخملي- از جمله در ايران- بايد از نيروي حريف و نقطه ضعف هاي خود وي براي ضربه زدن به او استفاده كرد. اگر جوجيتسو اين است، پرچمداران انقلاب اسلامي در منطقه، در واقع مشغول مشت و مال دادن آمريكا در عراق و لبنان و مصر و بحرين و يمن و عربستان هستند. يك قلمش كاري كه اسلامگرايان در عراق با پروژه هفت ماهه آمريكا پس از انتخابات پارلمان كردند و قلم دوم ضربه بزرگي كه حزب الله به گيجگاه آمريكا در لبنان زد و سومي اش مطالباتي است كه ملت مسلمان مصر همين هفته ها يكي پس از ديگري به آمريكا و حكومت انتقالي ديكته كرده اند. چهارمي اش بازي ويكي ليكس براي منزوي نشان دادن ايران كه كمانه كرد و به پاي آمريكا و متحدان مرتجعش پيچيد. راست مي گويد آقاي گيتس كه زمان به ضرر آمريكا پيش مي رود و اين هنوز اول راه است. باشند تا شجره طيبه «محمدرسول الله والذين معه» تناور و ستبر شود. اين بشارت آنان در انجيل است «و مثلهم في الانجيل كزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الكفار...»(آيه 29 سوره فتح). اكنون هنگام بشارت دوباره «انا فتحنا لك فتحاً مبينا» است. مكه هم بدون كمترين جنگي فتح شد چرا كه سپاه اسلام پيش از آن هزينه ها را پرداخته بود.
دیدگاه تان را بنویسید