رسالت: باز تعريف فضاي نقد
«بار خدايا از غزالي آموختهام كه هيچ كس را لعنت نكنم حتي يزيد را! اما فروتنانه از تو رخصت ميطلبم كه به جمهوري... اسلامي ايران لعن و نفرين بفرستم»!!
يزيد پسر معاويه را همه ميشناسند. او سه سال سلطنت كرد. او يك شرابخوار، ميمون باز، قمار باز و زنباره بود. كارنامه سه ساله حكومت وي ننگينترين دوران تاريخ اسلام است. او سال اول حكومتش امام حسين(ع) از نواده پيامبر(ص) را به همراه 72 تن از اصحاب وفادارش را به فجيعترين شكل ممكن در كربلا به شهادت رساند. در سال دوم حكومت به مدينه، مدفن پيامبر اسلام حمله كرد و ضمن غارت مدينه و قتل عام هزاران نفر، تجاوز به 12 هزار دختر از اهالي مدينه را بر لشكريانش مباح دانست. او سال سوم به مكه حمله كرد و با منجنيق خانه خدا را به آتش كشيد و ويران كرد و در همين سال بود كه مرگ گريبانش را گرفت و به درك واصل شد. به همين دليل يزيد مورد لعن و نفرين مسلمانان و علماي اسلام است و شيعيان در زيارت عاشورا او و يارانش را از باب تبري لعن و نفرين ميكنند و تولي خود را به ائمه معصومين بويژه امام حسين(ع) از باب يك عمل عبادي و سياسي اعلام ميكنند. سهشنبه شب هفته گذشته راديو بيبيسي به قرائت يك بيانيه از مفتيان جريان روشنفكري يعني دكتر عبدالكريم سروش پرداخت. وي در اين بيانيه تصريح كرده است: «بار خدايا از غزالي آموختهام كه هيچ كس را لعنت نكنم حتي يزيد را! اما فروتنانه از تو رخصت ميطلبم كه به جمهوري... اسلامي ايران لعن و نفرين بفرستم»!! بيبيسي بعد از قرائت اين بيانيه مصاحبه تلفني با وي را كه اكنون در ايالت مريلند آمريكا زندگي ميكند، پخش كرد. او علت صدور اين بيانيه را شكنجه دامادش ذكر كرد كه اكنون سالم و سرحال در خارج از زندان است و توانسته با پدر زن خود يعني عبدالكريم سروش در مريلند آمريكا ارتباط برقرار كند. سروش در داوري نسبت به آنچه در مورد دامادش رخ داده است اصلا نيازي نميبيند در دادگاه صحرايي كه براي كل ملت ايران تشكيل داده و حكم به لعن و نفرين داده، حرف متشاكي را بشنود. او قطع و يقين ميداند كه چنين حادثهاي رخ داده است. او حتي حدس نميزند كه دامادش كه اكنون به راحتي با او ارتباط برقرار كرده شايد قدري غلو كرده باشد. اما او در قضاوت خود ترديد ندارد. فرض ميكنيم ادعاهاي دامادش صحت داشته باشد و بازجوي او مرتكب خلاف شده باشد. آيا چنين حكمي از سوي يك مفتي روشنفكري معقول است؟ دامادش مدعي است او را يك شب در سردخانه با مردگان گذاشته و به او گفتهاند همسرش هرزه و هرجايي است و نيز به او گفتهاند بايد در تلويزيون بگويد سروش مخالف دين است. اين كل ادعاي دامادش است كه اكنون سالم و سرحال در بيرون زندان زندگي ميكند. آيا اين خلافها بالاتر از جنايات يزيد است كه دستش به خون پاك اهل بيت پيامبر اكرم و قتل عام مكه و مدينه آلوده شده است؟ در اين داوري ميبينيم آقاي سروش براي دامادش نه تنها عصمت قائل است بلكه جان او را عزيزتر از جان اهل بيت پيامبر و مردم مكه و مدينه كه در سال دوم و سوم خلافت يزيد مظلومانه مورد قتل عام قرار گرفتند ميداند. من نميدانم آمريكاييها چه ناني به سروش ميدهند كه او را به صدور چنين حكمي كشانده است. در حالي كه به اعتراف آقاي سروش دامادش اصلا به خدا اعتقاد ندارد!! سروش در بيانيه خود تصريح كرده است كه؛ وقتي به دامادم گفتم خدا از آنان نگذرد، دامادم گفت: «اسم خدا را نبر خدا نيست، خدانيست، خدانيست»! كسي كه از كمترين درجه عقلانيت و بهره هوشي برخوردارباشد ميداند براي اثبات ميزان دينداري آقاي سروش نيازي به شكنجه دامادش نيست. آثار سروش و مفاد همين بيانيه اين ميزان را نشان ميدهد. بر فرض اگر دامادش چنين مطالبي را كه ادعا كرده ميگفت يك ريال هم ارزش انتشار نداشت. آنچه نگارنده را وادار كرد چنين يادداشتي را بنويسم اين بود كه هشدار دهم انقلاب گرفتار چه جماعتي است. رونمايي از جماعتي كه پرچم روشنفكري را بردوش دارند و مدرنيته را نمايندگي ميكنند براي ملت ما خيلي مهم است. اكنون كه مردم به آنها پشت كردهاند كارشان به لعن و نفرين و صدور فرمان خشونت عليه ملت رسيده است. كينه آنها از اسلام و انقلاب اسلامي يك كينه شتري است. عدهاي از روي دلسوزي و شفقت ميگويند بايد يك فضاي آرام و باز را براي نقد گشود كه هر كس حرفي دارد بزند. اين جماعت از اين مهم غافل هستند كه فضا را جريان روشنفكري وابسته به غرب، بسته است والا فضاي نقد در جمهوري اسلامي هميشه باز بوده است. اين جريان قلابي به اسم جريان روشنفكري اكنون به هواداران خود جنگ چريكي شهري و نحوه به آتش كشيدن و غارت مغازهها و اموال عمومي را آموزش ميدهد بعد هم با پر رويي يزيد مدل سال 60 هجري را تبرئه ميكند تا بتواند در سايه اقتدار يزيد زمان يعني آمريكا، مرتكب همان جناياتي شود كه سال 61 هجري در كربلا شد. اين جماعت حرفي جز لعن و نفرين ندارند. وقتي طرف در بحث و نقادي كم ميآورد، دُز رقابت را آن قدر بالا ميبرد كه يك فضاي آشتي ناپذير ايجاد كند. در اين فضا نقد و نقادي ميميرد و جاي خود را به فحاشي و هتاكي و لعن و نفرين ميدهد. بيانيههاي سروش، كروبي، موسوي و... يك ادبيات دارد كه توسط سرويسهاي امنيتي آمريكا و انگليس براي ايجاد يك سامانه ديكتاتوري در ايران ديكته ميشود. مردم و روشنفكران واقعي و بويژه روحانيت و مراجع زير بار اين ديكتاتوري نميروند. ما در مواجهه با جريان روشنفكري وابسته، با جماعتي روبهرو هستيم كه تخم كفر و نفاق و الحاد در بستر فكري جامعه ميكارند كه محصولي جز خشونت و خونريزي ندارد. اين جماعت بيش از 25 ماه است با ريختن توي خيابانها، آشوب و كشتن بيگناهان را در دستور كار دارند و كمر به قتل جمهوري اسلامي بستهاند. ما در حوزه نقد سياست، فرهنگ،حقوق، فلسفه و... با اين جماعت كه وارد ميشويم، جز فحاشي و لعن و نفرين و دعوت به محاربه با نظام و مردم، صدايي ديگر از آنان نميشنويم.
دیدگاه تان را بنویسید