پاسخهای توكلی به سوالات یک روزنامه نگار
محمدرضا يزدانپناه سابقه عضويت در حزب مشاركت و مسئوليت سرویس سیاسی روزنامه های هم میهن، کارگزاران، یاس نو را داشته و بعد از انتخابات مدت كوتاهي بازداشت شده و پس از آزادي به اروپا مهاجرت كرده است.
الف: به دنبال پاسخ احمدتوكلي به نظر يكي از بينندگان سايت الف درباره تشابه رفتار اعتراضي مردم مصر با رفتار معترضان به نتيجه انتخابات سال88، آقاي محمدرضا یزدان پناه، خبرنگار سایت روزآنلاین و بخش فارسی دویچه وله نامه اي حاوي 10 سوال از دكتر توكلي طرح كرد و خواستار پاسخگويي به آنها شد. مدير مسئول سايت الف اين سوالات آقاي يزدان پناه را نه به عنوان خبرنگار روزآنلاين يا دويچه وله بلكه به عنوان يك ايراني معترض به نتيجه انتخابات ارائه كرد كه به همراه نامه ايشان منتشر مي شود. لازم يادآوري است محمدرضا يزدانپناه سابقه عضويت در حزب مشاركت و مسئوليت سرویس سیاسی روزنامه های هم میهن، کارگزاران، یاس نو را داشته و بعد از انتخابات مدت كوتاهي بازداشت شده و پس از آزادي به اروپا مهاجرت كرده است. مدير مسئول سايت الف در ضمن پاسخ به سوالات اين خبرنگار ايراني مهاجرت كرده به غرب، از ايشان دعوت كرد درباره حوادث سال88 در مناظره اي صريح و شفاف شركت كند و ضمن طرح همه سوالاتش، به سوالات الف درباره عملكرد معترضان پاسخ دهد. مشروح نامه و سوالات محمدرضا يزدان پناه و پاسخ هاي دكتر احمد توكلي: جناب آقای احمد توکلی ریاست محترم مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی با عرض سلام و احترام مشاهده پاسخ مستدل و مستند شما به پرسش یکی از کاربران سایت الف درباره چرایی دوگانگی رفتار و گفتار حکومت جمهوری اسلامی با معترضان در ایران و کشورهای دیگری مانند مصر و تونس، این امیدواری را به وجود آورد که جنابعالی علیرغم صدور پیشاپیش حکم "خیانت" برای رهبران معترضان، کماکان باب گفتوگو و مباحثه را مفتوح نگاه داشته اید. فلذا به عنوان یک روزنامه نگار ایرانی با استقبال از این روند، پرسش هایی را از دل پاسخ شما به سوال پیش گفته استخراج کرده که آنها را با جنابعالی در میان می گذارم. بدیهی است ارائه پاسخ از سوی شما به این پرسش ها نشاندهنده ایمان حقیقیتان به مباحث اقناعی با منتقدان و مخالفان حکومت است. با تجدید احترام محمدرضا یزدان پناه روزنامه نگار در پاریسyazdanfree@gmail.com سوال1- از پاسخ شما اینگونه بر می آید که جنابعالی نیز اولویت اعتراض مردم مصر را در "دیکتاتوری داخلی" می دانید و سپس "استعمار خارجی". بخش اول این پیش فرض برای معترضان ایرانی هم وجود دارد که در شعارهای ممتد "مرگ بر دیکتاتور" تجلی یافته است. با توجه به تصریح پاسختان که این دسته از معترضان را "مردم" و نه "مزدور استکبار و عامل امپریالیسم" و مانند اینها دانسته اید، شما اساسا چه حقی برای این دسته از معترضان برای بیان اعتراضشان قائل هستید؟ به عبارت دیگر پیشنهاد شما برای اینکه این دسته از معترضان حتی اگر به قول شما "دسته کوچکی از مردم" باشند، برای بیان اعتراضشان به شکل قانونی چیست؟ آیا اساسا این حق را برای آنها قائل هستید؟ به چه شکل و صورت؟ یا اینکه این حق را از اساس برای آنها قائل نیستید؟ پاسخ سوال1- معترضان داخلی اگر چارچوبهای قانونی را بپذیرند، راه برای بیان و پیگیری اعتراض و مطالبه فراهم و موجود است. مشكل از آنجا شروع شد كه نامزد شكست خورده، به جاي طي مراحل قانوني در اعتراض به نتايج انتخابات، مردم را به خيابان كشاند كه به نظر ميرسد تقليد نابخردانهاي بود از كشورهايي شبيه اوكراين و گرجستان وگرنه اگر مسير قانوني را طي ميكرد و اگر نتيجه بازهم همان بود دست به تاسيس حزب ميزد، پشتيباني 13 ميليون راي قوي ترين حزب ايران ميشد و ضمن آنكه در مهار دولت قانوني ابزار قوياي در دست داشت، به اختمال قوي برنده انتخابات سال 90 بود. در حاليكه در اين چهار سال هم خير احمدي نژاد بيشتر و خطاهايش كمتر بود. بگذريم از زيانهاي بيشماري كه از آن قانون ستيزي بر جايگاه ايران اسلامي و آزادي سياسي داخلي پيش آورد. در کشورما راه برای بیان و پیگیری اعتراض و مطالبه فراهم و موجود است. خود ما به عنوان یک سایت بطور متعارف از چنین امکانی استفاده می کنیم و تا حد توان مان بر سیاستها و رویه های اداره کشور اثر می گذاریم. معترضان هم می توانند از امکانات رسانه ای و نیز تشکیل تشکل سیاسی بهره ببرند. البته همانطور که در ابتدا یادآوری کردم مشروط بر اینکه چارچوبهای قانونی را بپذیرند و به آن متعهد باشند. سوال2- آیا امکان این وجود ندارد که یک حکومت پس از برگزاری 33 انتخابات در 32 سال، به سوی دیکتاتوری و استبداد سوق پیدا کند؟ برداشت بنده این است که عمده معترضان در داخل ایران (نه همه آنها) انتقادشان نه به 32 سال گذشته که به یک سال و نیم اخیر است. اگر حکومت جمهوری اسلامی اعمال دیکتاتوری و استبداد را در این مدت آغاز کرده باشد، باید گفت که چون در 30 و اندی سال گذشته ما n مقدار انتخابات برگزار کرده ایم، پس این نشانه دموکراتیک بودن ماست؟ پاسخ سوال2- اولا قرار است شما سوال طرح کنید یا اینکه ضمن طرح سوال، جواب را هم بدهید؟! در متن شما دو سوال ضمنی وجود دارد: آیا امکان این وجود ندارد که یک حکومت پس از برگزاری 33 انتخابات در 32 سال، به سوی دیکتاتوری و استبداد سوق پیدا کند؟ پاسخ این سوال این است که بله امکان دارد. همه ما مسلمانان و ایرانی ها باید تلاش کنیم چنین اتفاقی نیفتد. بر اساس همين وظيفه اسلامي و ملي است كه بنده با اقدامات غير قانوني آقاي احمدي نژاد مخالفت كردهام در عين آنكه ايشان را رئيس جمهور قانوني و لازم الاحترام ميدانم. سوال ضمنی دوم: آیا برگزاری انتخابات نشانه دموکراتیک بودن ماست؟ پاسخ: البته که هست. انتخابات یکی از اصلی ترین ابزارهای اعمال نظر مردم و یكی از پایه های نظام مردمسالاری است. برگزاری 33 انتخابات در سالهای پس از انقلاب قطعا مایه افتخار نظام جمهوری اسلامی است. هرچند دشمنان خارجی و ضدانقلاب داخلی نپسندند. سوال3- حکومت آدولف هیتلر در آلمان نازی و بنیتیو موسولینی در ایتالیای فاشیست هم بر پایه انتخابات تشکیل شده بودند. آیا به اعتقاد شما آن حکومت ها دموکراتیک بودند؟ تکلیف منتقدان و اعتراضاتشان در آن دولت ها چه بود؟ یا اینکه شما و همفکرانتان اساسا از برقراری مدل های مشابه در ایران حمایت و استقبال می کنید؟ پاسخ سوال3- اگر انتخابات برگزار شده در حکومت هیتلر و موسیلینی در چارچوب قانون اساسی و قوانین انتخاباتشان بوده باشد، طبعا بخش مهم سیستم مردمسالاری را تامین کرده اند. البته دموکراتیک بودن حکومت فقط به برگزاری انتحابات آزاد نیست. شرایط دیگری هم لازم دارد مانند آزادی بیان، التزام حاکمان به قانون اساسی ودیگر قوانین، حضور موثر نهاد پارلمانی در صحنه حکومت و بالاخره وجود سازوكار قانوني براي اعتراض به كاركرد اركان حكومت. سوال4- تعریف ساده دموکراسی حکومت اکثریت در عین حفظ و رعایت حقوق اقلیت است. حتی بسیاری از تئوری پردازان علم سیاست، بخش دوم این گذاره را از قسمت نخست آن دارای اهمیت بیشتری می دانند. در دموکراسی مورد ادعای شما جایگاه رعایت حقوق اقلیت باز هم مورد ادعای شما چیست؟فرض را بر صحت تمام و کمال انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و نتایج آن می گذارم. احتمالا شما هم جمعیت میلیونی حد فاصل روزهای بین 23 خرداد 1388 تا 6 دی همان سال را به خاطر دارید. این اقلیت که بالاخره با ابهام هایی درباره نتیجه انتخابات روبرو بوده اند، در دموکراسی ادعایی شما به اندازه یک مجوز راهپیمایی که آنهم در اصل 27 قانون اساسی تصریح شده، حقی نداشتند؟ یا به اندازه یک برنامه نیم ساعته در برابر ده ها هزار ساعت برنامه رادیویی و تلویزیونی که از صدا و سیمای حکومتی علیه آنها و به صورت یکجانبه پخش می شد؟ پاسخ سوال4- بازهم چند سوال مطرح کرده اید. سعی می کنم سوالات را تفکیک کنم تا برای شما و خوانندگان محترم شفاف و روشن باشد: سوال (1-4): آیا در نظام مردمسالاری دینی، اقلیت حقوقی دارد؟ پاسخ: بله دارد. در نظام اسلامی، اقلیت از حقوق شهروندی برخوردار است و حکومت متعهد و مکلف به حفظ جان و مال و عرض(آبرو) و ناموس اوست. در مردمسالاری دینی و نظام ولایت فقیه نه فقط اقلیت سیاسی، بلکه اقلیت فکری و مذهبی و نه فقط اقلیت، بلکه حتی مخالف حکومت هم از تمام حقوق شهروندی برخوردار است البته به شرطی که علیه حکومت و امنیت عمومی اقدام نکند. در مدل مردمسالاری دینی ما، اقلیت های مذهبی در مجلس نماینده دارند و می توانند در قانونگذاری مشارکت کنند. موضوعی که در مدلهای غربی دموکراسی وجود ندارد. البته اقلیت اجازه ندارد نظر خود را بر اکثریت تحمیل کند. کاری که بنابر فرض سوال شما (صحت انتخابات)، معترضان به نتیجه انتخابات سال88 می خواستند انجام دهند. اگر بنا بر فرض شما انتخابات صحیح بود، شعار «رای من کجاست»، چه وجه و معنی ای داشت؟ آیا این شعار، چیزی جز بخشی از یک کودتای مخملین بود. یعنی «اگر بازی انتخابات را نبریم، بریزیم و قاعده بازی را به هم بزنیم». این رفتاری بود که دو نامزد مغلوب در انتخابات سال88 انجام دادند و یکی از بزرگترین خیانتها به مردمسالاری در کشورمان را رقم زدند چراکه بنای کجی را نهادند که از این به بعد هر کس که انتخابات را باخت می تواند بدون اعتنا به سازو كار قانوني، بگوید تقلب شده و من نتیجه را قبول ندارم. البته این بنای کج با تدبیر و استواری قاطع رهبر انقلاب بر قانون [جمله کلیدی رهبر انقلاب نمازجمعه تاریخی29خرداد را به خاطرتان می آورم: بنده هرگز زیربار بدعتهای خلاف قانون نمیروم] خراب شد و قانون بر هرج و مرج پیروز گشت. سوال (2-4): چرا به معترضان به نتیجه انتخابات، اجازه برگزاری تظاهرات مطابق اصل27 قانون اساسی داده نشد؟ پاسخ: قبل از اینکه به جواب این سوال بپردازم، از شما می پرسم آیا خودتان تعداد تجمع کنندگان 25خرداد88 را شمارش کرده اید؟ این تعداد «میلیونی» که به جمعیت انبوه 25 خرداد نسبت می دهید از کجا آورده اید؟ البته من بزرگی و تعداد کثیر جمعیت تجمع کنندگان 25 خرداد88 در خیابان آزادی را رد نمی کنم اما برآورد برخي کارشناسان این است که آن جمعیت بین 300 تا 600 هزار نفر بوده است. متاسفانه جنبش سبز با دروغ [تقلب در انتخابات] متولد شد، با قانون شکنی رشد کرد و کارش به خدمت به دشمنان این ملت رسید. پاسخ سوال دوم شما درباره اجازه تجمع به معترضان بعد از انتخابات مطابق اصل 27 قانون اساسی این است که اصل 27 قانون اساسی مشروط است توجه بفرمائيد :« تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است» وقتي مشروط شد بايد يك مرجع قانوني تشخيص تحقق اين شرط را بدهد نه خود متقاضي و قانون، وزارت کشور را مامور کرده تا درخواستهای رسیده برای برگزاری تجمع را بررسی و تایید کند. چنین نیست که هرکس خودش خواست تجمع راه بیندازد، به محض درخواست، وزارت کشور باید مجوز دهد و اگر نداد، خودش به تشخیص خودش با تجمع موافقت و تجمع را برگزار می کند. این که می شود قانون جنگل، این میشود بی قانونی ، نفس اينكه آن دو نفر براي 25 بهمن تقاضاي جواز راهپيمايي ميكردند ، يعني جواب ميتواند مثبت يا منفي باشد ، وگرنه ميگفتند ما برگزاری تجمع را به وزارت كشور اطلاع ميدهيم. تصدیق می فرمایید که قانون هرچقدر هم که بد باشد از بی قانونی بهتر است. این رفتار نفر دوم انتخابات که میگفت تفسیر من از قانون باید حاکم باشد، دیکتاتوری محض است. سوال (3-4): چرا به معترضان به نتیجه انتخابات، اجازه بیان اعتراضشان از رسانه ملی و دیگر رسانه ها داده نشد؟ پاسخ: به نظر من رسانه ملی اشتباه بسیار بزرگی کرد که به معترضان اجازه بیان نظرشان را نداد. البته مسئولان امنیتی شواهد غیرقابل انکاری دارند از اینکه در خرداد88 با یک کودتای مخملین تمام عیار مواجه بودیم و سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی با تمام توان این کودتا را حمایت می کردند به همین دلیل هم معتقد بودند در آن شرایط نباید به سران معترضان تریبون داده میشد. از نظر من وقتی ما کاملا برحق بودیم و پاسخ سوالات معترضان را داشتیم، باید به آنها تریبون می دادیم و به مناظره فرا می خوانديمشان تا مردم خود نظر و استدلال طرفین را بشنوند و قضاوت کنند. ما در الف بارها نفر دوم انتخابات و اطرافیانش را به مناظره و مصاحبه فراخواندیم. اما هیچوقت قبول نکردند. صداوسیما هم همان روزهای اول معرکه از ایشان درخواست مشابهی داشت که ایشان فقط می خواست بدون حضور مجری و بدون حضور سوال کننده، پیام دهد. به نظر من هرچند این درخواست لجوجانه غير منطقي بود ولی اگر با آن موافقت میشد، ماهیت بی منطق و فتنه گر این شخص زودتر مشخص میشد. الله اعلم. مجموعا" رسانه های مدافع نظام و قانون، بخصوص رسانه ملی در پاسخگویی به سوالات معترضان و اقناع آنها بسیار کم کاری کردند و به شما و ديگر معترضان از این نظر حق می دهم. سوال5- معیار شما برای این "دسته کوچک" و آن "دسته بزرگ" چیست؟ کدام رفراندوم؟ کدام انتخابات؟ کدام میزان؟ اگر معیارتان نتایج انتخابات 22 خرداد است که آن نتایج اساسا محل نزاع اصلی را تشکیل می دهد و استناد به آن از اعتبار تهی است. اگر معیارتان 9 دی است پس 25 خرداد چه می شود؟ اگر 22 بهمن 88 است پس 25 بهمن 89 چیست؟ در ثانی چگونه است تا آن زمان که کفه حضور خیابانی به نفع مخالفان شما و همفکرانتان سنگینی می کرد، با "لشگرکشی های خیابانی مشکلی حل نمی شد" اما پس از معکوس شدن روند که به گفته مخالفان، بر اثر سرکوب بی سابقه و گسترده مردم معترض و با استفاده از مسائلی مانند کهریزک و بازداشت و اوین و دادگاه و شکنجه و قتل زندانیان و ... بوده، به ناگاه لشگرکشی خیابانی حلال همه مشکلات شد؟ از 22 خرداد 1388 به این سو که اعتراضات شروع شد تا 25 بهمن 1389 که مشخص شد علیرغم تمام مسائل ذکر شده در پاراگراف قبلی، اعتراضات کماکان هم ادامه دارد، کدام انتخابات آزاد، منصفانه و صحیح، برگزار شده که شما و همفکرانتان پی به این اقلیت و اکثریت برده اید؟ یا اینکه معیار شما همان لشگرکشی های خیابانی است که هرگاه به ضررتان باشد مشکلی را حل نمی کند اما هرگاه به سودتان باشد، بهترین معیار قضاوتتان می شود؟ پاسخ سوال5: بازهم چندین سوال طرح کرده اید و ناچارم آنها را تفکیک کنم. سوال (1-5): معیار شما برای این "دسته کوچک" و آن "دسته بزرگ" چیست؟ پاسخ (1-5): معیار این دسته کوچک و آن دسته بزرگ، نتیجه انتخابات است. نتيجه انتخابات ميگفت كل مردم ايران به نامزد پيروز تقريباً دو برابر نامزدي كه مورد حمايت غرب بود راي دادند. سوال (2-5) كدام انتخابات؟ كدام ميزان؟ پاسخ سوال (2-5): اگر نتايج انتخابات 22 خرداد به نفعتان نبود، بايد اصل آنرا زير سوال ببريد؟ بر اساس كدام سند و مدرك قانون پسند نتيجه راي مردم را رد مي كنيد؟ همكاران من در سايت الف دهها و شايد صدها بار از نفر دوم انتخابات و اطرافيانش دعوت كردند دلايل شان براي تقلب گسترده در انتخابات را ارايه كند اما دريغ از يك سند و مدرك. فقط حرفهاي كلي تحويل دادند. البته هيچ كدام حاضر به مناظره نشدند. جديترين دليلشان اين بود كه چون آقاي جنتي سال قبل در نمازجمعه از دولت آقاي احمدي نژاد حمايت كرده بود، پس تقلب شده است! اين چه منطقي است؟ يا دليل ديگر كه چون مردم در سفرها از ما بيشتر استقبال كردند پس تقلب شده است! من خيلي خوشحال شدم كه اين سوال را مطرح كرديد. اتفاقاً اين ادعاي تقلب چيزي است كه منشاء همه اختلافها و دردسرها شد. از شما ميخواهم كه براي ادعايتان دليل بياوريد و با منطق و استدلال و استناد صحيح، مناظره كنيد و بينندگان را به قضاوت فرا بخوانيم. سوال (3-5): معيار 9دي است يا 25 خرداد و 22بهمن است يا 25 بهمن و لشكر كشي خياباني كي حلال مشكل است؟ پاسخ سوال (3-5): حدس ميزنم نه 9 دي ايران بودهايد و نه 22 بهمن و نه 25 بهمن چرا كه اگر بوديد و با چشم خود مي ديديد، تجمعات اين دو روز را با تجمع 25 خرداد 88 يا 25 بهمن 89 مقايسه نميكرديد. ضمن اينكه تجمعات مورد نظر شما تقريباً فقط در تهران بود اما تجمعات 9 دي و 22 بهمن در سراسر ايران و در جغرافيايي به وسعت هزاران شهر و روستاي ايراني برگزار شد. نتيجه انتخابات، پاي صندوق راي تعيين ميشود از 23 خرداد تا 9دي، حدود 6ماه و اندي سران معترضان، مسير قانوني براي اعتراضي را رد كردند و با ادعاي اينكه هواداران بيشتري دارند، رجز خواني مي كردند. وقتي در 6 دي 88 (عاشوراي 88)، تروريستها از تجمع معترضان سوء استفاده كردند و ضمن ايجاد ناامني، به ساحت مقدس عاشوراي حسيني جسارت كردند، خون ملت به جوش آمدند و در تجمعي بي سابقه و سراسري، نشان دادند كه ملت كدام راه را ميخواهد؟ راهي كه رهبري نشان مي دهد يا راهي كه بي بي سي و صداي آمريكا نشان مي دهند؟ خيلي كم لطفي و شايد شوخي مي فرماييد كه آن سيل خروشان جمعيت در9دی را با هر تجمع ديگري مقايسه مي فرماييد. خلاصه اينكه لشكر كشي خياباني نتيجه انتخابات را تعيين نمي كند. اما وقتي نامزد دوم انتخابات با لجبازي مسير قانوني راي گيري و اعتراض به نتيجه را رد ميكرد و اصرار داشت كه طرفدارانش بيشترند، تجمع خودجوش 9دي، يكبار براي هميشه عمق توهم و خيالبافي وي را نشان داد و در تاريخ ثبت كرد كه ملت ايران خيانت و جسارت به شعائر حسيني و مذهبي را تحمل نمي كند. حدس می زنم به پاسخ های من معترض و یا نسبت به آنها سوال مجدد داشته باشید. لطفا مطرح بفرمایید و در مناظره ای بحث را باز کنیم. من متاسفانه شخصا نمی توانم این بحث را ادامه دهم چرا که از فردا باید به وظیفه نمایندگی ام درباره لایحه بودجه سال90 بپردازم اما از شما دعوت می کنم با یکی از همکارانم در سایت الف درباره ادعاهایتان در این سوال درچارچوبی اخلاقي، مستدل و منطقی مناظره بفرمایید. استدلال ارائه دهید و قضاوت را به خوانندگان بسپارید. همکاران من در تحریریه الف از همان 23خرداد88 آماده چنین برنامه ای بودند و به چهره های مختلف نزدیک به نفر دوم انتخابات پیشنهاد مناظره دادند اما هیچکس - تکرار می کنم هیچکس - از طرف معترضان برای این کار موافقت نکرد اگر هم موافقت کرد، بعدا" عذرخواهی کرد. امیدوارم شما قبول بفرمایید و این مجادله احسن به نتایج خوبی برسد. سوال 6- در دموکراسی مورد ادعای شما جایگاه "نه" گفتن اکثریت مردم چیست؟ اگر اکثریت مردم در شرایط کنونی جمهوری اسلامی را نخواهند یا طرفدار کشورهایی باشند که شما آنها را دشمن خود می دانید چه می گویید؟ آیا به نظرتان در 32 سال گذشته انتخاباتی هم برگزار شده که امکان این انتخاب را به مردم داده باشد؟ اگر پاسختان رفراندوم 12 فروردین 1358 است که به جز ایرادات شکلی و محتوایی آن، چیزی بین 40 تا 50 میلیون نفر از جمعیت کنونی ایران یا در آن هنگام به دنیا نیامده بودند و یا اگر به دنیا آمده بودند در سن تصمیم گیری سیاسی نبودند. تکلیف این سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی چه می شود که گفت "پدران ما به چه حقی برای ما تصمیم گرفتند؟" (نقل به مضمون) آیا این سخن ایشان هم مانند بسیاری دیگر از سخنان آیت الله در پاریس و تهران تا سال 1358 اساسا برای شما و همفکرانتان از حیز انتفاع ساقط است؟ پاسخ سوال6: تعمیم نتیجه رفراندوم فروردین 1358 به نسل امروز منطقی نیست اما چند نکته را فراموش نکنید: اولا- هیچ نظام حکومتی بطور سالانه یا نسلی، رفراندوم درباره نوع نظام برگزار نمی کند. اگر اینطور باشد مردم آمریکا یا حداقل معترضانشان باید بگویند این نظام دو حزبی یا روش رای گیری کالج الکترال چه وضعی است که پدران بخشی از آمریکایی های حاضر برای ما به ارث گذاشته اند و ما باید به آن تمکین کنیم؟! از این دست سوالات در آمریکا کم نیست اما آیا دولت و مجلسین این کشور بخاطر وجود این سوالات رفراندوم برگزار می کنند؟ ثانياً- درست است كه برگزاري رفراندوم تعيين نظام همه ساله يا هر ده سال و يا دورههاي زماني ديگر منطقي و معمول نيست اما در جمهوري اسلامي به روشهاي ديگري اين رفراندوم انجام ميشود كه مشهورترين آن، دعوت مسوولان نظام از مردم براي شركت در انتخابات است. موردي كه اتفاقاً در انتخابات اخير با يك نصاب شكني بي سابقه، آبرويي بزرگ براي نظام اسلامي ما شد. ثالثاً- شما به طور ضمني مرا متهم كردهايد كه بسياري از سخنان حضرت امام (ره) را از حيز انتفاع ساقط مي دانم در حالي كه چنين نيست و حداقل نگفتهايد به نظر شما كدام سخن آن مرد بزرگ را از حيز انتفاع ساقط مي دانم؟ بگذريم ولي خاطرتان باشد در يك گفتگو تهمت زدن به طور ضمني، با جوانمردي سازگار نيست . برگرديم به محتواي سوال شما. شما پرسيدهايد آيا جمله حضرت امام(ره) [پدران ما به چه حقي براي ما تصميم گرفتند] از حيز انتفاع ساقط است؟ پاسخ اين است كه خير. اين جمله درست است اما مطلق نيست. حضرت امام (ره) در آن سال با اين جمله، مردم را به قيام عليه سلطنت فاسد و وابسته پهلوي دعوت كرد و مردم هم دعوتش را با نثار خون خود اجابت كردند و رژيم شاه را سرنگون كردند. سالهاست ضد انقلابها چنين جملهاي را ميگويند كه چرا نسل امروز بايد حكومت جمهوري اسلامي را كه در سال 58 پدرانش تعيين كردند قبول كند اما ‹‹مردم›› نه تنها به دنبال اين گفته حركت نكردهاند، بلكه با شركت در انتخابات مختلف، به مشروعيت نظام مهر تاييد زدهاند و تصديق كردهاند كه به نظام جمهوري اسلامي في الجمله نه بالجمله اعتماد دارند. در همين انتخابات مورد بحث حتي كساني كه بعداً در اثر دروغ نامزد شكست خورده به اعتراض كشانده شدند، قاعده بازي نظام سياسي جمهوري اسلامي را پذيرفتند. به همين دليل حق جرزني بعد از پايان بازي را نداشتند. همين پذيرش قاعده بازي، نوعي تاييد است. نيست؟ سوال7- منتقدان و معترضان در این روزها این پرسش را زیاد مطرح می کنند که چگونه می توان تعداد شرکت کنندگان در دو راهپیمایی را شمرد و آنها را با هم مقایسه کرد که در یکی کیک و ساندیس توزیع می کنند و در کمال امنیت و آسایش برگزار می شود و در دیگری گلوله و باتوم و زندان پخش می شود؟ پاسخ شما به این پرسش چیست؟ پاسخ سوال7: وقتی ابزار انتخابات و شمارش آرا وجود دارد، نیازی به شمارش شرکت کنندگان در راهپیمایی نیست. مشکل شما این است که مردم ایران را موجوداتی بیشعور و گرسنه فرض کرده اید که بخاطر کیک و ساندیس به راهپیمایی می روند و بخاطر کیک و ساندیس شعار سیاسی می دهند. بر خلاف ذهنیت شما، مردم ایران شاید از نظر رفاه به اندازه مردم فرانسه مرفه نباشند اما مردمی باشرف و باغیرت هستند و برای دفاع از اسلام و ایران در برابر تجاوز دشمنان اسلام، از مال و جانشان می گذرند و فرزندانشان را به قربانگاه می فرستند. نگاه مردم ایران، صرفا مادی و این دنیایی نیست به همین دلیل هم فرزندانشان را جلوی گلوله توپ و تانک اهدایی غرب به صدام فرستادند و هنگام وداع با جنازه های خون آلود فرزندانشان، از آنها شفاعت در آن دنیا میخواستند. خیلی بی انصافی است که انگيزه رفتارهاي سياسي - اجتماعي چنین ملت قهرمانی «گرفتن ساندیس» شمرده شود. سوال8- در بیان مشابهت نوشته اید: " مشابهت نیز در رفتار نظام و قاطبه مردم ایران برای مصر و برای ایران است : در هر دو جا با آمریکا و اسراییل و نیروهای مورد حمایت آنان مبارزه می کنند." با لحاظ کردن پرسش های قبلی درباره نحوه محاسبه این "قاطبه" که اشاره کرده اید، چرا در پاسخ نگفته اید در هر دو جا با دیکتاتوری و استبدادی که هر دو با بهانه هایی مشترک مانند "لزوم مقابله با فتنه" ، "حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال کشور" ، "جلوگیری از هرج و مرج اغتشاشگران" صورت گرفته، مبارزه می کنند؟ پاسخ سوال 8- شما فرض گرفتهايد حكومت فعلي ايران استبدادي است. اين فرض درست نيست. رهبري، رئيس جمهور، نمايندگان مجلس و رئيس قوه قضائيه بر اساس قانون تعيين شده اند. شايد بگوئيد مبارك هم همين استدلال را مي كرد. در اين جهت حق با شماست اما اينجا را نمي توانيد انكار بفرماييد كه مبارك تحت حمايت مستقيم آمريكا قرار داشت و مهره آمريكا و اسرائيل بود اما جمهوري اسلامي ايران دشمن مستقيم و ايدئولوژيك آمريكا و اسرائيل است. بنابراين قياس شما درباره معترضان درست نيست. قبول دارم كمي شباهت بين قيام ملت مصر و اعتراض معترضان به نتيجه انتخابات سال 88 وجود داشت اما تفاوت آنقدر وسيع و گسترده است كه چنين قياسي، منطقي و قابل باور نيست. سوال9- شما چند ماه پیش در سخنانی که در رسانه های رسمی ایران منتشر شد، اظهار کرده بودید: "اگر قرار بود یک نفر حرف بزند و بقیه بگویند چشم چرا انقلاب کردیم؟" (نقل به مضمون) چرا انقلاب کردید؟ مخاطب این سخن شما چه کسی بود؟ مناسبات کنونی که شما و دوستانتان در پی آن هستید چه فرقی با دوران حکومت پهلوی دارد؟ به نظر شما اگر در دوران مبارزات معطوف به انقلاب 57 به مردم گفته می شد که قرار است پس از رفتن حکومت پهلوی نظامی بر سر کار بیاید که در آن به جای شاه، یک روحانی و به جای قوانین مدنی، احکام الهی بر شما و نظر شما غالب باشد، باز هم پاسخ مردم همانی بود که مشاهده شد؟ اگر اینگونه است چرا خبری از این سخن در آن زمان نیست؟ پاسخ: سوال 9 هم شامل چند سوال است كه تفكيكشان مي كنم: سوال (1-9): شما چند ماه پیش در سخنانی که در رسانه های رسمی ایران منتشر شد، اظهار کرده بودید: "اگر قرار بود یک نفر حرف بزند و بقیه بگویند چشم چرا انقلاب کردیم؟" (نقل به مضمون) چرا انقلاب کردید؟ مخاطب این سخن شما چه کسی بود؟ پاسخ سوال (1-9): به چند دلیل انقلاب کردیم. یکی اینکه اینطور نباشد که یک نفر حرف بزند و بقیه بگویند چشم! دیگر اینکه فساد نباشد احکام اسلام بر مناسبات اجتماعی و سیاسی حاکم باشد، ایران از قدرتهای بین المللی مستقل باشد و رئیس حکومت ایران نوکر و دست نشانده آمریکا نباشد. مخاطب این سخن را به یاد نمی آورم ولی منظورم از این جمله اعتراض به برخی رفتارهای آقای احمدی نژاد بود که گاهی قانون شکنی می کند و انتظار دارد کسی از او حتی سوال هم نکند. ما انقلاب کرده ایم که چنین روحیه ای نباشد و البته با استفاده از ابزارهای قانونی و در چارچوب قانون، قاطع، محکم و موثر جلوی چنین روحیه ای می ایستیم. سوال (2-9): تفاوت دوران كنوني با حكومت پهلوي چيست؟ پاسخ سوال (2-9): تفاوت دوران كنوني با حكومت پهلوي آنقدر وسيع و فاحش است كه بخواهم شرح بدهم مثنوي صد من كاغذ ميشود. به نظرم اگر بدون پيش داوري كتابهاي تاريخي يا خاطرات رجال دوره پهلوي را مرور بفرماييد از طرح چنين سوالي، پشيمان - اگر نگويم شرمنده- ميشويد. سوال (3-9): آيا امام قبل از انقلاب و رفراندوم، گفته بودند كه قصد تشكيل حكومت جمهوري اسلامي و ولايت فقيه دارند؟ چرا خبري از اين سخن در آن زمان نيست؟ پاسخ سوال (3-9): اتفاقاً امام همين مفهوم را قبل از انقلاب بارها و بارها بيان كردند. آن رهبر فرزانه بارها بر اجراي احكام اسلام و ولايت فقيه تاكيد داشتند. اي كاش شما بجاي اينكه بفرماييد ‹‹ چرا خبري از اين سخن در آن زمان نيست؟››، كمي تاريخ معاصر ايران، صحيفه امام و بخصوص اعلاميهها و پيامهاي آن بزرگمرد در سالهاي 57 و 58 را مرور مي كرديد و حداقل صفحات روزنامههاي بعد از 22 بهمن 57 را ورق مي زديد... حيف! ضمناً شما چرا بجاي عبارت «انقلاب اسلامي» از عبارت ‹‹ انقلاب 57›› استفاده مي كنيد؟! در اسلامي بودن ماهيت قيام سال 57 شك داريد يا اينكه خجالت ميكشيد عبارت انقلاب اسلامي را بكار ببريد؟! البته من صراحتاً ميگويم كه به اسلامي بودن ماهيت انقلاب مردم افتخار ميكنم و براي كاهش فاصله كاركرد نظام با اين ماهيت با اعتماد تلاش ميكنم. سوال10- محمدرضا پهلوی هم تمام مخالفان خود را مشتی آشوب طلب، خرابکار و اغتشاشگر وابسته به کشورهای خارجی می نامید که به دنبال بر هم زدن نظم و امنیت مملکت و جلوگیری از پیشرفت آن هستند. فرق جمهوری اسلامی با نظام شاهنشاهی در برخورد با مخالفان در چیست؟ پاسخ سوال 10- آيا شما باور مي كنيد كه مردمي كه در سال 57 عليه شاه به خيابانها ميآمدند، وابسته به كشورهاي خارجي بودند؟ به نظر شما كساني كه 25 بهمن در چند نقطه تهران آشوب و ناامني ايجاد كردند از كجا خط گرفتند؟ داخل يا خارج از ايران؟ درباره فرق جمهوري اسلامي و رژيم شاه در برخورد با مخالفان به عنوان كسي كه بيش از 4 سال از جوانيام را در زندانهاي شاه گذراندم و بارها توسط ماموران ساواك شكنجه شده ام بايد بگويم قابل مقايسه نيست. بدترين رفتار در برخورد با معترضان و آشوبگران در سال گذشته، به افتضاح اعزام دستگيرشدگان 18 تير 88 به بازداشتگاه موقت كهريزك بر مي گردد كه البته اشتباه و جرمي بزرگ بود و ما مصرانه پيگير مجازات عاملان و آمرانش هستيم. اما آن اشتباه، قراردادن جوانهاي دستگير شده در كنار خلافكاران حرفهاي در شرايط بد آب و هوايي و بدرفتاري با آنها بود كه البته لكه ننگي بر پيشاني دادستاني وقت تهران است اما اين لكه ننگ را خود نظام كشف كرد و در چارچوب قانون در داخل نظام دنبال جبران و مجازات عاملان و آمران آن هستيم. نمي دانم درباره سوء رفتار با بازداشت شدگان چه دروغهايي به شما گفتهاند اما آنچه من از اين ماجراهاي بعضاً زشت مي دانم، به حقيقت بسيار نزديك است چرا كه همكارانم در مجلس در همه بازداشتگاهها با تقريباً همه بازداشت شدگان صحبت كردهاند. خيلي بي انصافي است كه رفتار جمهوري اسلامي با مخالفان را با رفتار رژيم شاه با مخالفان مقايسه مي فرماييد. براي اطلاع از نوع رفتار رژيم شاه با معترضيناش، پيشنهاد ميكنم کتاب خاطرات آقاي عزت شاهي يا کتاب خاطرات بنده يا ديگر زندانيان شكنجه شده در رژيم شاه را تورق بفرماييد. نكته پاياني: در پايان، از باب احساس وظيفه و نصيحت برادرانه يك هموطني كه سالها قبل از تولد شما كار سياسي و اعتراض آزادي خواهانه داشته، نكتهاي تقديم ميكنم: از سوالات و نظراتي كه ضمن سوالات طرح فرموده بوديد، چنين حس كردم كه اختلاف من و شما بيشتر از اينكه سياسي و يا بر سر انتخابات و تجمعات و اين قبيل باشد، «اعتقادي» است. من معتقدم مصلحت انسان در اين است كه زندگي اجتماعي و فردي خود را بر اساس آموزههاي ديني مبتني بر وحي سامان دهد. اميدوارم شما هم چنين نظري داشته باشيد و از اساس كار با هم مشكل نداشته باشيم ولي اگر اختلاف اينقدر ريشهاي است، به عنوان برادري كه موهايش را در كار سياسي و آزادي خواهي و عدالت طلبي سفيد كرده، به شما پيشنهاد مي كنم به ريشه اين اختلافمان فكر كنيد. محمدرضاي عزيز! 100 سال بعد من و شما مردهايم و استخوانهايمان هم خاك شده است. آن روز دوست داري روحت با چه كساني محشور و همنشين باشد؟ با مسئولان و همكاران فعليت در رسانه هاي اروپايي ضدانقلاب؟! از خداوند مي خواهم همه ما را به راه راست هدايت كند، از لغزش هايمان در گذرد و آبروي مان را در دنيا و آخرت نريزد. الهي آمين.
دیدگاه تان را بنویسید