كشتار كودكان با شكلات هاي سمي
عدهاي زيادي پس از خوردن آن، مست شده، خون بالا مي آوردند و ميمردند. همه در انتظار مرگ بودند، زيرا هواپيماها شب و روز بمباران را متوقف نميكردند هر كجا دهاتيان اقامت داشتند به روي دهكدهها سم و بمب ناپالم ميريختند...
فارس: در زينگ خوانگ يك نوع سم ديدم كه مثل پاكتهاي شكلات بود. از سمي بودن آن خبري نداشتيم. اما عدهاي زيادي پس از خوردن آن، مست شده، خون بالا مي آوردند و ميمردند و تعداد زيادي از مردم به خصوص بچههاي 8 يا 10 ساله از اين موضوع خبري نداشتند و گرفتار مرگ شدند. صداي غرش هواپيماها، بمب هاي ناپالم، عامل نارنجي همه و همه سال ها جزو زندگي مردمي ساده، كشاورزبود كه هدف سنگين پيشرفته ترين تكنولوژي نظامي ايالات متحده قرار گرفتند.حال تفاوتي نمي كرد كه اين روستايي در كجا زندگي مي كرد، ويتنام، لائوس، كامبوج همه جا هواپيما به دنبال آن ها مي آمدند. بر طبق آخرين برآوردها وزن بمب هايي كه از سوي بمب افكن هاي آمريكايي بر روي اين سه كشور ريخته شد، برابر با جنگ جهاني دوم بود. خاطراتي كه در ادامه مي آيد، نتيجه تلاش هاي "فرد برانفمن " است كه از پناهندگان بمباران هاي ويتنام، لائوس و كامبوج در شش اردوگاه جمع آوري شده است. * روده هاي پخش شده بر روي زمين در بمباران سال 1968 شخصي را ديدم كه به طرز فجعي در بمباران هواپيماها كشته شد. روزي ما زودتر از ديگران به داخل پناهگاه رفته بوديم اما عدهاي كه درست در فضاي باز بودند و از آمدن هواپيماها خبري نداشتند. در هنگام بمباران مردي با خوردن تركش از ناحيه شكم صدمه ديد و رودههايش با خون فراوان بيرون ريخت. حادثه خيلي وحشتناكي بود مرد ديگري براي كمك به او بيرون رفت. هنگامي كه به آنجا رسيد و صحنه را ديد، جرات نكرد جلوتر برود. آن مرد خودش اين را به من گفت چون هر دو از يك دهكده بوديم. * سم هايي به شكل نوار در دهكدهام مثل هميشه برنج پرورش ميداديم تا معاش زندگيمان را به دست آوريم. اما اين سعادت و رونق در اثر حفرههاي وحشتناكي كه بوسيله بمبهاي هواپيماها بوجود آمده بود از بين رفت. سمهاي فراوان علاوه بر بمبها نيز وجود داشت. بمبهاي ناپالم خانهها و مردم را به آتش ميكشيدند. يك نوع سم بود به شكل برگ و يك نوع آن مثل كاغذ همراه باد بوزش در ميآمد و اگر كسي آنها را ميچيد مانند اين شخص صدمه ميديد. و انواع گوناگون ديگري كه آدمكش بود. از اينها خيلي ميترسيديم و هر وقت جايي ميرفتيم خيلي مواظب و دقيق بودم. درباره اين نوع سم كه خودم ميدانم و ديدهام توضيح خواهم داد. اين نوع سم بصورت نوارهاي خيلي دراز بود. هواپيماها آن را به روي جنگلها و تپهها ميانداختند. اگر روي برنجزارها ميافتاد و با آن تماس پيدا ميكرد برنج به زودي پژمرده ميشد و ميمرد. اگر كسي آن را برميداشت بدنش به شدت داغ ميشد. و اگر به روي مردمي كه آن را نميشناختند ميافتناد به زودي ميمردند تعداد زيادي از مردم، به خصوص بچههاي 8 يا 10 ساله از اين موضوع خبري نداشتند. * كشتار با شكلات هاي سمي در سال 1968 انواع گوناگون هواپيماهاي آمريكايي آمدند و مردم را كشتند در زينگ خوانگ يك نوع سم ديدم كه مثل پاكتهاي شكلات بود. از سمي بودن آن خبري نداشتيم. اما عدهاي زيادي پس از خوردن آن، مست شده، خون بالا مي آوردند و ميمردند. همه در انتظار مرگ بودند، زيرا هواپيماها شب و روز بمباران را متوقف نميكردند هر كجا دهاتيان اقامت داشتند به روي دهكدهها سم و بمب ناپالم ميريختند. تمام مدت را در سوراخها بسر برديم * مرگ به خاطر نجات وسايل خانه زماني كه بمباران هواپيما ها تمام شد، مادر خانواده به همراه دو پسرشان كه نگران اموالشان بودند، به سرعت از پناهگاه براي نجات اموال خود بيرون رفتند. اگر همه چيز در آتش ميسوخت در آينده براي برنج خوردن چه ميكردند؟ اين سه نفر مادر به همراه 2 پسرش از دهانه غاري كه پناهنگاهشان بود به بيرون گريختند قصد داشتند به خانه سوزانشان رفته و تعدادي از لوازم خانگي را براي آينده خود بيرون آورند. اما سرنوشتشان به پايان رسيد. زيرا درست در همان موقع بمبي از هواپيماها به زمين اصابت كرد يك بمب بزرگ. گرچه مواظب خودشان بودند ولي تكه هاي بمب به آنان خورد. بدين ترتيب هر سه عضو خانواده به ضرورت اين جنگ جانشان را از دست دادند. * فرشتگان مرگ خانه و دهكدهام در يازدهمين ماه 1968 ويران شد. دو هواپيماي آمريكايي "اف -4 " به پرواز درآمده و به مدت 45 دقيقه دهكدهام را زير بمباران گرفتند و خانههاي بسيار زيادي را در هم كوبيدند. من فقير و ناچيز بودم. تمام اموالم آتش گرفت و مواجه با مشكلات فراواني گشتم. پوشاكمان از دست رفت، به آينده نااميد شديم و پناهگاههاي كوچكي در جنگلها و درختزارها بنا كردم. ولي من همراه خودم چيزي نداشتم كه با آن زندگي كنم زيرا همه اموالم در اثر بمبها نابود شد و بدين ترتيب مجبور شدم دهكدهام را در حالي كه غم جانكاهي سراسر وجودم را فرا گرفته بود ترك كنم.
دیدگاه تان را بنویسید