خانه ای روی آب در روزنامه کیهان
مهدی محمدی در یادداشتی با عنوان "خانه اي روي آب" در روزنامه کیهان می نویسد:ديويد آلبرايت، پل برنان و كريستين والروند در 22 دسامبر 2010 يادداشتي روي پايگاه اينترنتي موسسه علوم و امنيت بين المللي نوشتند و در آن ادعا كردند ويروس استاكس نت چيزي حدود 1000 ماشين سانتريفيوژ را در نطنز از كار انداخته است. پس از آنها، ويليام براود، جان ماركوف و ديويد سانجر روز 16 ژانويه 2011 (26 دي) در گزارشي مبسوط كه نيويورك تايمز آن را منتشر كرد با تكرار همان ادعاها خبر دادند كه اسرائيل و آمريكا مشتركا اين ويروس را طراحي كردند و هدف آنها هم اين بود كه برنامه هسته اي ايران را طوري عقب بيندازند كه نيازي به اقدام نظامي عليه آن نباشد! اين مقاله آخرين و البته مفصل ترين مورد از يك سلسله تحليل ها و گزارش ها است كه ظرف 6 ماه گذشته منتشر شده و همه آنها به طور مشترك ادعا مي كنند ايران در برنامه غني سازي خود دچار مشكل فني است و اين برنامه «كند» شده است. درباره اين سلسله گزارش ها دو پرسش وجود دارد. اول اينكه اين گزارش ها تا چه حد درست است و آيا واقعا برنامه ايران كند شده است؟ و سوال دوم اين كه هدف از انتشار اين قبيل اخبار و گزارش ها چيست؟ابتدا بايد به اين نكته توجه كرد كه همانطور كه قبلا هم نوشته ايم اين ادبيات در سطح رسانه اي باقي نمانده و مقام هاي رسمي كشورهاي غربي هم مكررا به آن استناد كرده اند. حدود 6 ماه است كه غربي ها مي گويند برنامه هسته اي ايران كند شده و زمان بيشتري براي ديپلماسي بوجود آمده است. هيلاري كلينتون و استوارت لوي وقتي مي خواهند درباره ميزان توفيق پروژه تحريم ها گزارش بدهند، عموما حرفي براي گفتن ندارند الا اينكه سرعت برنامه غني سازي ايران كاهش پيدا كرده است. لوي و ويليام برنز مذاكره كننده آمريكا در گروه 1+5، در جلسه استماعي كه روز اول دسامبر 2010 در كنگره برگزار شد جز اين چيزي نگفتند كه استراتژي اوباما در مقابل ايران موفق بوده چون سرعت برنامه ايران را كم كرده است. در واقع اين تنها توجيهي است كه به طور وسيع به آن استناد مي شود و الا يادمان هست كه قرار بود تحريم ها با طرح هدفمندي تلفيق شود، در ايران آشوب خياباني راه بيندازد و نظام ايران را يا ساقط كند و يا حداقل آن را به سمت امتيازدهي به غرب بكشاند. آخرين موارد هم برآوردهاي اطلاعاتي است كه روساي سرويس هاي اطلاعاتي غربي اخيرا از آنها سخن گفته اند و تقريبا در همه آنها ادعا شده به اين دليل كه برنامه ايران ديگر سرعت سابق را ندارد، برآوردهاي اطلاعاتي درباره زمان رسيدن به آنچه غربي ها نقطه نهايي آن مي دانند، تغيير كرده است. همه اين برآوردها با استناد به گزارش هاي فني منتشر مي شود كه از وجود مشكلات فني در سانتريفيوژهاي ايران و كند يا مختل شدن روند غني سازي خبر مي دهند. خوشمزه تر اين است كه توجه كنيم برآورد نويسان محترم، آنچه را كند شدن برنامه ايران معرفي مي كنند مستقيما به «اقدامات اطلاعاتي و عمليات خاموش»(؟!) خود عليه برنامه هسته اي ايران نسبت داده اند تا كارنامه اي هم براي خود دست و پا كرده باشند. واقعيت اما اين است كه ما در اينجا صرفا با يك بازي سياسي رسانه اي مواجه هستيم و اين گزارش ها و برآوردها به لحاظ فني هيچ مبناي قابل استنادي ندارد. دقيقا به همين دليل هم هست كه درهيچ كدام از آنها اطلاعات جزئي و دقيقي در اين باره كه دقيقا به چه معنا مدعي هستند برنامه هسته اي ايران كند شده، يافت نمي شود. همه تحليل ها با اين ادعا شروع مي شود كه «برنامه ايران كند شده» و بعد بلافاصله بي آنكه حاجتي به ارائه شواهد ببينند با داستان هايي عجيب و غريب مواجه مي شويم درباره اوج مهارت فني يا توان عملياتي سرويس هاي غربي روي برنامه هسته اي ايران كه يك نمونه اش را ديروز نيويورك تايمز با آب و تاب منتشر كرد. اما چه خواهد شد اگر ثابت شود كه همه اينها داستان سرايي هايي بي پايه است و اساسا برنامه ايران نه فقط كند نشده بلكه سرعت آن افزايش هم پيدا كرده است؟ و اگر چنين چيزي ثابت شد آيا جاي آن نيست كه بپرسيم مقصود از اين دروغ گويي هاي عمدي چيست؟آنچه غربي ها كند شدن برنامه غني سازي در ايران مي نامند اساسا 3 معنا بيشتر نمي تواند داشته باشد: 1- عدم فعاليت ماشين ها در تاسيسات 2- عدم توليد محصول (مواد غني شده) و 3- مختل شدن فعاليت در تاسيسات به گونه اي كه دائما در آن اتفاقات غيرمنتظره رخ بدهد و كنترل تاسيسات از دست مدير آن خارج شده باشد. براي اينكه اين اتفاقات به طريقي رخ بدهد، بدون ترديد برنامه ريزي هاي مفصلي از جانب غربي ها انجام شده است. اين برنامه ريزي ها قدمتي طولاني دارد و تاريخ آنها به اولين روزها و هفته هاي پس از رويكرد آمريكا و برخي ديگر از كشورهاي غربي به چالش در پروژه هاي هسته اي ايران بازمي گردد. در يكي دو سال گذشته كه غربي ها دريافتند متوقف كردن برنامه هسته اي ايران امكانپذير نيست و ايران ديگر به هيچ قيمتي به وضعيت تعليق بازنخواهد گشت، منطقي است اگر تصور كنيم سرويس هاي اطلاعاتي خود را موظف كرده باشند كه به جاي تلاش براي توقف برنامه ايران، روي كند كردن يا ايجاد مانع بر سر راه آن تمركز كنند. پس در واقع سوال اين نيست كه غربي ها براي كاهش سرعت برنامه ايران تلاش كرده اند يا نه (كه جواب آن روشن است) بلكه سوال اين است كه اين تلاش ها تا چه حد موفق بوده و توانسته وضعيت فني برنامه ايران را تحت تاثير قرار بدهد؟ پروژه هايي كه دولت هاي غربي براي ايجاد اختلال در برنامه ايران اجرا كرده اند به طور خلاصه اينهاست: 1- پروژه اول تلاش براي كنترل كامل بازار جهاني تامين قطعات هسته اي و جلوگيري از قطعات داراي كاربرد در برنامه غني سازي و ديگر ابعاد كاملا صلح آميز فناوري هسته اي به ايران است. آمريكايي ها در 6-5 سال گذشته انرژي فراواني در اين راه صرف كرده اند در حالي كه مي دانستند آنچه مي كنند مستقيما با الزامات معاهده ان پي تي كه خواهان «تسهيل» دسترسي كشورها به فناوري هاي داراي كاربرد صلح آميز است در تعارض قرار دارد. ايران اين مشكل را از طريق خودكفايي در توليد قطعات و افزايش مهارت فني خود در طراحي و ساخت ماشين هايي با فناوري هاي بومي حل كرده است. نسل هاي 2 و 3 ماشين هاي سانتريفيوژ در نطنز اكنون در حال تست است و در مورد نسل اول هم ايران همه وابستگي هاي خود به هرگونه نقشه، طراحي مهندسي، قطعه و عمليات مونتاژ به خارج را قطع كرده است به گونه اي كه ايران اكنون اين توان را دارد كه ماشين نسل اول را در تيراژ وسيع توليد كند و در حال بسط اين توانايي به ماشين هاي نسل بعدي است. اين اطلاعات پنهان نيست و همگي در دسترس بازرسان آژانس قرار دارد. بنابراين اگر منظور از كند شدن برنامه ايران، ناتواني از ساخت و نصب ماشين ها يا جايگزين كردن ماشين هاي معيوب و فرسوده با ماشين هاي جديد است، چنين ادعايي فقط يك لطيفه بي مزه است. 2- پروژه دوم جلوگيري از دسترسي ايران به بازار جهاني مواد اوليه هسته اي است كه آمريكايي ها آن را در قطعنامه 1929 هم گنجاندند. در اين قطعنامه كه به دنبال برگزاري كنفرانس امنيت هسته اي در واشينگتن صادر شد، تاكيد شده ايران حق سرمايه گذاري در معادن اورانيوم هيچ كجاي جهان را ندارد. پيش از آن هم در قطعنامه 1737 هرگونه واردات مواد هسته اي به ايران يا صادرات موادهسته اي توسط آن ممنوع شده بود. تحليل خفته در پس اين پروژه هم كه غربي ها بارها بر آن تاكيد كرده اند اين است كه ايران گرفتار مشكل مواد اوليه مورد استفاده در چرخه سوخت است و اگر از دسترسي آن به اين مواد جلوگيري شود، برنامه غني سازي ايران خود به خود متوقف خواهد شد. پاسخ ايران به اين پروژه ساده بوده است. ايران يك معدن اورانيوم در گچين بندرعباس را عملياتي كرد و يك ماه پيش درست يك روز قبل از مذاكرات ژنو3، نخستين محموله كيك زرد توليد شده را به اصفهان فرستاد. غربي ها كه تا آن روز همه توجهشان به معدن نيمه كاره ساغند بود به يكباره از اينكه مي ديدند ايران توانسته منبعي جديد براي تامين اورانيوم خام مورد نياز خود پيدا كند، شوكه شدند. اكنون علاوه بر ذخاير قبلي، تاسيسات اصفهان از كيك زرد توليد شده داخلي هم استفاده مي كند بنابراين، اين ادعا كه برنامه ايران به دليل مشكلات مربوط به تامين مواد اوليه كند شده باشد هم بي معناست. 3- پروژه سوم كه رسانه هاي غربي بيشترين سروصدا را درباره آن مي كنند اما در واقع كم اهميت ترين پروژه است، به تلاش سرويس هاي اطلاعاتي غربي براي فروش قطعات آلوده به ايران، نفوذ در تاسيسات ايران و اخلال در كار ماشين ها مربوط است. رمان علمي تخيلي استاكس نت هم كه اخيرا به سوژه ثابت روزنامه هاي غربي تبديل شده به همين پروژه مربوط مي شود. تاريخ تلاش هاي ناكام سرويس هاي اطلاعاتي غربي براي نفوذ در برنامه هسته اي ايران حقيقتا طولاني و عبرت آموز است كه طبعا اينجا فرصتي براي تشريح آن نيست. كساني كه به جزئيات موضوع علاقمند هستند مي توانند به كتاب «وضعيت بازي» (state of war) نوشته جيمز رايزن (james risen) مراجعه كنند كه حاوي اطلاعات جالبي درباره تلاش هاي شكست خورده سيا عليه برنامه هسته اي ايران در دولت بوش است. اين كتاب بويژه از اين جهت مهم است كه حاوي اطلاعات درز كرده از سازمان «سياست» وهمين حالا هم يك افسر سابق اين سازمان به نام استرلينگ كه در بخش ايران كار مي كرده، به جرم درز دادن اطلاعات به نويسنده اين كتاب در حال محاكمه در آمريكاست. در مورد ويروس استاكس نت به طور خلاصه قضيه از اين قرار است كه اين ويروس هرگز تاسيسات نطنز را آنگونه كه غربي ها ادعا مي كنند آلوده نكرده است. دليل روشن اين امر اولا اين است كه اگر اين اتفاق رخ داده بود بايد تمام ماشين ها در نطنز از كار مي افتاد در حالي كه همانطور كه ديپلمات هاي مسافرت كننده به ايران ديروز ديدند در نطنز هزاران ماشين بدون مشكل در حال كار است. ثانيا مطابق گزارش هاي آژانس حجم توليد مواد غني شده در نطنز نسبت به گذشته نه فقط كم نشده بلكه افزايش هم يافته است. ايران اكنون در نطنز چيزي حدود 35 كيلو اورانيوم 20 درصد غني شده و نزديك به 3000 كيلوگرم اورانيوم 5/3 درصد غني شده در اختيار دارد و حجم اين مواد هر روز در حال افزايش است. بنابراين كاملا بي معناست كه كسي ادعا كند غني سازي در نطنز دچار مشكل است. تنها پرسشي كه باقي مي ماند اين است كه چرا همه ماشين هاي موجود در نطنز كار نمي كنند كه پاسخي واقعا پيش پا افتاده دارد. ايران اكنون در نطنز اولويت شماره يك خود را افزايش مهارت و بهره وري و كاهش ضايعات قرار داده و به همين دليل ترجيح مي دهد با تعداد كمتري از ماشين ها كار كند و الا روزي كه استراتژي ايران افزودن بر حجم مواد هسته اي خود بود نشان داد كه به سادگي مي تواند همه ماشين ها را فعال كند. پس مي توان نتيجه گرفت آنچه كند شده برنامه هسته اي ايران نيست، بلكه تيغ غربي هاست كه آنها را به توجيه تراشي براي كوتاه آمدن در مقابل ايران واداشته است.
دیدگاه تان را بنویسید