کیهان: حركت از پله دوم!
راه كار خداپسندانه و منطقي نيز، آن است كه ملاقات كنندگان ياد شده با تابلوي حمايت از فتنه گران در بيوت مراجع عظام حاضر نشوند و يا مراجع بزرگوار ضمن پذيرش آنان و نصيحت يا استماع سخنان آنها، با صراحت، موضع خود نسبت به فتنه و اقدامات ضد اسلامي و جنايتكارانه فتنهگران را نيز بيان كنند.
حسين شريعتمداري مديرمسئول روزنامه كيهان در يادداشت روز امروز (چهارشنبه) كيهان با عنوان "حركت از پله دوم! " نوشت: 1- شايد برخي از شخصيتهاي محترمي كه مخاطب اين نوشتهاند با خواندن اين وجيزه ابرو درهم كشيده و نگارنده را ملامت كنند كه «اندازه نگاه نداشته»! و به ساحت واجب الاحترام «مرجعيت» بي اجازه سرك كشيده است! ولي از آنجا كه موضوع يادداشت پيش روي يك هشدار دلسوزانه است و اين هشدار با پيوستي از شواهد و اسناد آشكار نيز همراه است، بايد از آن تلقي «خدمت» كرد و چه بهتر كه اين خدمت نثار برخي از مراجع عظام و شخصيتهاي گرانقدر روحاني شود كه پدران معنوي و دلسوز ملتاند و شايسته خدمت. 2- «حركت از پله دوم» كه گاه به اختصار «پله دوم- SECOND STEP» نيز ناميده ميشود يكي از معروفترين شگردهاي عمليات رواني است. اين شگرد، مخصوصا در جريان فتنه 88 از سوي مديران بيروني فتنه و ستون پنجم داخلي آنها به فراواني مورد استفاده قرار گرفته است. در اين شگرد، بخش اول يك رخداد و يا ماجرا كه نقطه آغازين آن است حذف شده و ناديده گرفته ميشود و در همان حال، روي پله دوم ماجرا، كه نتيجه منطقي و پي آمد طبيعي پله اول است، تاكيد ورزيده و بزرگنمايي ميكنند به گونهاي كه انگار تمام ماجرا همان پله دوم بوده است! فرض كنيد از پنجره رو به كوچه خانه خود شاهد سيلي زدن شخصي به چهره شخص ديگري هستيد. در اين حالت بديهي است احساسات انسان دوستانه شما تحريك شده و حمايت از شخص سيلي خورده را كه مظلوم ميپنداريد، وظيفه خود بدانيد، اما، اگر اين صحنه فقط پله دوم از يك ماجرا باشد و شما هر دو پله را با هم و در كنار هم شاهد باشيد، به يقين قضاوت ديگري خواهيد داشت. مثلا اگر باخبر شويد كه شخص سيلي خورده در چند كوچه دورتر از ميدان ديد شما، با دشنه به عابر بيپناهي حملهور شده و ضمن ضرب و شتم و دريدن سر و سينه وي، كيف پول و ساير اموال منقول او را به سرقت بردهاست، نه تنها از سيلي خوردن اين سارق مسلح احساسات انسان دوستانه شما جريحهدار نميشود، بلكه آن مجازات را براي جرم بزرگي كه مرتكب شده است، ناكافي و ناعادلانه نيز تلقي ميكنيد. در جريان فتنه 88 بارها شاهد بودهايم مديران بيروني فتنه كه هدايت عمليات رواني - رسانه اي را در اختيار داشته و دارند و نيز، عوامل داخلي آنها، به اين شگرد متوسل شدهاند. آنها در گزارش رخدادها و جناياتي كه فتنهگران مرتكب شدهاند، پله اول را ناديده گرفته و پله دوم را در شيپورهاي فريب تبليغاتي خود دميدهاند. اعضاي مركزيت فلان حزب و فلان سازمان، به جرم جاسوسي براي بيگانگان و در حالي كه مشغول تبادل اطلاعات با افسران اطلاعاتي سفارتخانههاي اروپايي و يا دريافت تجهيزات جاسوسي از واسطه سفارتخانه فلان كشور عربي بودهاند بازداشت شده و با توجه به اسناد غيرقابل انكار به وطنفروشي و خيانت خود اعتراف كردهاند. آن ديگري در حالي كه با اسلحه گرم به عابران حمله ور شده و تعدادي از آنان را مجروح كرده و در مواردي به قتل رسانده است، تحت تعقيب قرار گرفته و زنداني شده است. آن چند فتنهگر راننده يك خودروي عبوري را تنها به اين جرم(!!) كه ظاهر حزب اللهي و متدين دارد، از اتوموبيل پياده كرده و او را پيش چشم گريان و فريادهاي مضطربانه و نگران همسر و فرزند خردسالش به قتل رساندهاند و آن ديگري و آن يكي و آن.... رسانههاي تحت مديريت رهبران بيروني فتنه و سايتهاي وابسته به سران فتنه كه برخي از آنها - از جمله سايت كلمه متعلق به موسوي- از بيرون بارگزاري ميشود، در تمامي موارد ياد شده بي آنكه به وطن فروشي و جنايات هولناك انجام گرفته از سوي فتنه گران زنداني كمترين اشارهاي كنند، درباره بازداشت اين جنايتكاران قاتل و جاسوس و اين كه چرا دور از خانه و كاشانه خويش به سر ميبرند، مرثيه ميسرايند! آنها، حتي از ماجراي مشمئزكننده زن خطاكاري كه بعد از رابطه نامشروع با ديگران، همسر خود را مظلومانه به قتل رسانده است و هيچ ربطي به مسائل سياسي نيز ندارد، نميگذرند و بي آنكه به جنايت انجام گرفته از سوي اين زن قاتل اشارهاي كنند، حكم اعدام او را بهانهاي براي سياه نمايي و نشانهاي از ناعادلانه بودن احكام قضايي نظام اسلامي قلمداد ميكنند و اين رشته سر دراز دارد. و اما، وارونه نمايي فتنهگران موضوع اين نوشته نيست، چرا كه به قول حضرت سجاد(ع) دشمنان اسلام «احمق» هستند و خداوند تبارك و تعالي به بركت خون شهدا، به مردم اين مرز و بوم بصيرت بخشيده است تا آنجا كه حناي وطن فروشان در ميان مردم كمترين رنگي ندارد. حماسه 9 دي با آن همه عظمتي كه داشت و دارد، فقط يك نمونه از بصيرت ملت است و ... 3- مدتي است كه جمعي از اعضاي خانواده فتنهگران زنداني با مراجعه به بيوت برخي از مراجع عظام و دروغبافي درباره شرايط زندان و ادعاي بيگناهي بازداشت شدگان، عليه جمهوري اسلامي ايران و مردم شريف و پاكباخته آن دست به سياه نمايي ميزنند و خبر مربوط به اين ديدارها با آب و تاب و شاخ و برگ فراوان در رسانههاي بيگانه منتشر و اساساً براي همان رسانههاي نيز تهيه ميشود. نگاهي به اخبار و گزارشهاي مربوط به اين ديدارها نشان ميدهد مراجعه كنندگان به دفاتر مراجع كه از سوي كانون واحدي مديريت ميشوند، در ملاقات خويش با مراجع محترم، از جرايم و جنايات هولناكي كه زندانيان مورد اشاره مرتكب شدهاند، كمترين سخني به ميان نميآورند، بلكه به گونهاي حساب شده و با برنامه قبلي به شگرد «حركت از پله دوم» متوسل شده و دست به مظلوم نمايي ميزنند. از اين طيف - چه آن عده از خانواده ها كه ميدانند چه ميكنند و چه آن عده كه نميدانند و با تحريك ديگران به بازي گرفته شدهاند- انتظار چنداني نيست، اما از مراجع و عالمان ديني انتظار ديگري در ميان است. چرا؟!... بخوانيد! 4- فتنهگران در جريان فتنه 88 كه بازداشت برخي از آنان را در پي داشت، به طور آشكار و بدون كمترين پرده پوشي، با بهاييها، سلطنتطلبان، منافقين، ماركسيستها و تمامي گروهها و جريانات تروريستي و مخالف اسلام و نظام ائتلاف كرده بودند. آنها مطابق اسناد غيرقابل انكار موجود، نسخه كودتاي مخملي و برگرفته از صهيونيستها نظير جرج سوروس، جين شارپ، مايكل لدين و... را دنبال ميكردند. مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، با صراحت از فتنه 88 و سران فتنه حمايت مالي، تبليغاتي و تداركاتي داشتند. تا آنجا كه شيمون پرز از فتنهگران با عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران» ياد كرد، نتانياهو، آنان را سربازان اسرائيل ناميد كه به نمايندگي از رژيم صهيونيستي با جمهوري اسلامي ايران درگير شدهاند، اوباما، حمايت از فتنهگران را يكي از اصليترين محورهاي استراتژيك آمريكا براي مقابله با اسلام و نهضتهاي اسلامي ناميد. فتنه گران روز عاشورا، آشكارا به ساحت مقدس حضرت امام حسين عليه السلام اهانت كردند. وجود مبارك حضرت صاحب الزمان(عج) را نفي كردند، مسجد را به آتش كشيدند، روز قدس به نفع اسرائيل شعار دادند، روز 13 آبان، به حمايت از آمريكا عربده كشيدند و... آيا اين همه زشتي و پلشتي نفرت انگيز و مقابله آشكار با اسلام و انقلاب و ائمه اطهار(ع) و مردم مسلمان و... قابل انكار است؟ خود فتنه گران كه انكار نميكنند و نميتوانند انكار كنند. اكنون با عرض پوزش پيشاپيش، سؤال اين است كه چرا برخي از مراجع عظام و محترم- فقط برخي از آنها كه محترمند و نه برخي ديگر كه نه مرجع هستند و نه قابل احترام- وارد اين بازي شده و در اين بازي دشمن ساخته، چه بخواهند و چه نخواهند، آب به آسياب دشمنان اسلام ريختهاند؟! 5- ممكن است گفته شود رسيدگي به مشكلات مردم و شنيدن درد دلها و شكوههاي آنان يكي از وظايف غيرقابل ترديد مراجع عظام و علماي بزرگوار اسلام است و در خانه مراجع بايد به روي همه مردم باز باشد و از آنجا كه خانواده زندانيان فتنه گر نيز بخشي از مردم هستند پذيرش آنها و گوش كردن به خواسته آنان از جمله وظايف و رسالت ديني و علمي مراجع است كه بايد گفت در صحت و درستي اين نكته نه فقط كمترين ترديدي نيست، بلكه اين نگاه، حكيمانه و خداجويانه نيز هست ولي سخن اين است كه پذيرش و ملاقات با خانواده فتنه گران زنداني نبايد به گونهاي باشد كه تصور حمايت از فتنه را به ذهن مخاطبان بكشاند. راه كار خداپسندانه و منطقي نيز، آن است كه ملاقات كنندگان ياد شده با تابلوي حمايت از فتنه گران در بيوت مراجع عظام حاضر نشوند و يا مراجع بزرگوار ضمن پذيرش آنان و نصيحت يا استماع سخنان آنها، با صراحت، موضع خود نسبت به فتنه و اقدامات ضد اسلامي و جنايتكارانه فتنهگران را نيز بيان كنند تا اينگونه ملاقاتها كه به يقين و بدون كمترين ترديدي از سوي برخي مراجع عظام با نيت و انگيزه خداپسندانه صورت ميپذيرد، از سوي دشمنان به حساب حمايت مراجع بزرگوار از فتنه و فتنهگران نوشته نشود. سال 1357 و در هفتههاي پاياني رژيم آمريكايي شاه، سيدجلال الدين تهراني كه با ترفند آمريكاييها به عنوان «رئيس شوراي نيابت سلطنت»! انتخاب شده بود براي ملاقات با حضرت امام - رضوان الله تعالي عليه- به پاريس رفت. حضرت امام(ره) درباره اين ملاقات ميفرمايند؛ «به او گفتم، تا استعفا نكني من با تو ملاقات نميكنم و او هم استعفا كرد».
دیدگاه تان را بنویسید