ماجرای پاسپورت آيتالله مكارم در عراق
چند مامور جلوي من را گرفتند و گفتند: پاسپورتت کو، دست در جيب بردم و پاسپورت نبود، يادم آمد در جيب ديگر است ولي به جاي آن دعوتنامهاي که آيتالله العظمي فاضل براي تدريس نهجالبلاغه به من داده بودند وجود دارد...
ايسنا: حضرت آيتالله مکارمشيرازي با نقل خاطرهاي از چگونگي آغاز تدريس نهجالبلاغه در حوزه علميه قم، اين موضوع را باعث نجات خود در يك موضوع دانست. اين مرجع تقليد در ديدار سردار نقدي و جمعي از مسئولان بسيج مستضعفين با اشاره به جايگاه ولايت امير مومنان حضرت علي(ع) گفت: دوست و دشمن بر حقانيت حضرت امير به عنوان جانشين پيامبر اکرم(ص) اذعان دارد. وي با اشاره به اينکه تمسک به اميرمومنان باعث نجات است، با ذکر خاطرهاي چگونگي ورود به تدريس نهجالبلاغه با وجود مشغلههاي علمي فراوان را تشريح کرد و گفت: وقتي تصميم گرفته شد كرسي درس نهجالبلاغه در حوزهي علميه قم تشكيل شود، مرحوم آيتالله العظمي فاضللنکراني که در آن زمان عضو شوراي مديريت حوزه بود به بنده گفت، تدريس اين درس را به عهده بگيريد، گفتم به دليل مشغلههايي که دارم نمي توانم اين مسئوليت را قبول کنم. شب همان روز، خواب ديدم به عراق رفتهام، اما يادم نيست در کدام شهر بودم، چند مامور جلوي من را گرفتند و گفتند: پاسپورتت کو، دست در جيب بردم و پاسپورت نبود، يادم آمد در جيب ديگر است ولي به جاي آن دعوتنامهاي که آيتالله العظمي فاضل براي تدريس نهجالبلاغه به من داده بودند وجود دارد، آن را به ماموران نشان دادم و گفتند، همين کافي است، از خواب بيدار شدم و به آيتالله فاضللنکراني(ره) زنگ زدم و گفتم تدريس اين درس را قبول ميکنم، چرا که باعث نجات من در مسئلهاي شد.
دیدگاه تان را بنویسید