روايت رهبر انقلاب از قلّك بچه ها و اشكهاي امام(ره)
هنگام جنگ، بچههاى مدرسه در نماز جمعهى تهران، قلكهاى خود را شكسته بودند و پولهايش را براى جنگ هديه كرده بودند. فرداى آن روز كه خدمت امام(ره) رسيده بودم، ايشان را در حالى كه چشمهاى خدابينش از اشك، پُر شده بود، ديدم؛ به من فرمودند: كار اين بچهها را ديدى؟...
ایسنا: آنچه ميخوانيد، روايت رهبر معظم انقلاب اسلامي است از منقلبشدن حضرت امام خميني(ره) با مشاهده كمك دانشآموزان براي امور دفاع مقدس. در اين روايت آمده است: او براى خودش عنوان و بهرهيى قايل نبود. آن دستى كه توانسته بود تمام سياستهاى دنيا را با قدرت خويش تغيير دهد و جابهجا كند، آن زبان گويايى كه كلامش مثل بمب در دنيا منفجر مىشد و اثر مىگذاشت، آن اراده نيرومندى كه كوههاى بزرگ در مقابلش كوچك بودند، هر وقت از مردم صحبت مىشد، خودش را كوچكتر مىانگاشت و در مقابل احساسات و ايمان و شجاعت و عظمت و فداكارى مردم سر تعظيم فرود مىآورد و خاضعانه مىگفت: مردم از ما بهترند. انسانهاى بزرگ همينگونهاند. آنها چيزهايى را مىبينند كه ديگران نمىتوانند و يا نمىخواهند رؤيت كنند. گاهى در مقابل كارهايى كه به نظر مردم معمولى مىآيد، آن روح بزرگ و آن كوه ستبر تكان مىخورد و مىلرزيد. هنگام جنگ، بچههاى مدرسه در نماز جمعهى تهران، قلكهاى خود را شكسته بودند و پولهايش را براى جنگ هديه كرده بودند. فرداى آن روز كه خدمت امام(ره) رسيده بودم، ايشان را در حالى كه چشمهاى خدابينش از اشك، پُر شده بود، ديدم؛ به من فرمودند: كار اين بچهها را ديدى؟... به قدرى اين كار به نظرش عظيم آمده بود كه او را متأثر ساخته بود. به گزارش پايگاه اطلاعرساني حضرت آيتالله خامنهاي اين روايت بخشي از سخنرانى رهبر معظم انقلاب اسلامي در مراسم جمعي از مردم مشهد، كاركنان نهضت سواد آموزى و مسوولان وزارت نيرو در تاريخ 8 /4 /68 است.
دیدگاه تان را بنویسید