از اسلام هراسي تا ايران هراسي
محمدعلي وکيلي
دشمني غرب با اسلام،ديرپا،تاريخي،گسترده و عميق است.روند اسلام هراسي پس از قرون وسطي در دوره رنسانس نيز ادامه داشت .کشيش مارتين لوتراز جمله کساني بود که تنفر از پيامبر(ص) را در خطابه هايش به مردم القاء ميکرد. اين در حالي بود که اسلام مسيحيت را به رسميت ميشناخت و مسيح(ع) را يکي از انبياي عظيم الهي ميداند و مسلمانان را از هرگونه توهين منع ميکند.مطالعه تاريخ غرب،نشان ميدهد که در تمامي دوران استعماري غرب، روح صليبي بر توسعه طلبي آنها حاکم ميباشد. بنابراين اسلام هراسي در فرهنگ غرب قدمتي ديرينه دارد .آنان هر روز در تهاجم صليبي جديدي هستند .يک روز با دعاوي و اتهامات، روز ديگر با انتشار مقالات و کاريکاتورهاي موهن، يک روز با ساخت فيلم و امروز با سوزاندن قرآن در تلاشند، مبناي فرهنگي و رواني لازم جهت مشروعيت بخشي تجاوزات خود را فراهم آورند. اما امروز، با توجه به شرايط نويني که در عرصههاي سياسي، فناوري اطلاعات ايجاد شده است،ابعاد جديدي پيدا کرده است.عوامل مختلفي در تشديد راهبرد اسلام هراسي جديد غرب، دخالت دارند .در اين مقال به بعضي از آنها اشاره ميرود. يکي از مهمترين دلايل گسترش اسلام هراسي و همزمان شدن آن با پروژه ايران هراسي نفس انقلاب اسلامي است تا قبل از انقلاب اسلامي ايران، هدف غرب در پروژه اسلام هراسي در حقيقت سست کردن افکار عمومي مسلمانان بود .انقلاب اسلامي ايران در نقطه مقابل اهداف آنان در اسلام هراسي به وقوع پيوست.با انقلاب اسلامي،بيداري اسلامي و خودباوري اسلامي به عنوان دست آوردهاي آن به سرعت فراگير شدند. غرب براي مهار بيداري اسلامي به سمت ترويج تصاوير هولناک وهراسناک از اسلام روي آورد. در حقيقت موج اول ايران هراسي واسلام هراسي پس از انقلاب وبخصوص با فتوايي تاريخي حضرت امام(ره) مبني بر ارتداد سلمان رشدي، کليد خورد. انقلاب اسلامي باعث دگرگوني اوضاع جهان شد. معادلات سياسي نظامي وامنيتي به سود جهان اسلام تغييرکرد دستگاههاي تبليغات غرب با راه انداختن تبليغات گسترده عليه ايران به عنوان نقطه کانوني بيداري اسلامي، سعي در تصوير ايران هولناک براي همسايهها و همچنين افکار عمومي جهان را دارند موج دوم پروژه اسلام هراسي و ايران ستيزي به واقعه فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بر ميگردد.بعد از فرو پاشي شوروي در سال 1991وافول کمونيسم،غرب اسلام را به عنوان قدرتمندترين مکتب و مرام در مقابل خود ميپندارد وتلاش ميکند با ايراد تهمتها وتبليغات کذب اين دين زنده وپر انرژي را از صحنه براند موج سوم اين پروژه به حادثه يازده سپتامبر بر ميگردد.انتساب اين واقعه به اسلام گرايان اين احساس را در دولتهاي غربي به وجود آورد که با آزادي عمل بيشتري ميتوانند حملات تبليغاتي و نظامي را عليه مسلمانان تدارک ببينند. يکي از غربيها در آن زمان کتابي نوشت و در آن کتاب آوردکه خداوند به امريکا ماموريت داده است تا اسلام را شکست دهد موج چهارم با شکست طرح خاورميانه جديد به وقوع پيوست با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي آمريکا به دنبال راهبرد يکجانبه گرايي در تلاش بود تا نظم جديد در جهان ايجاد نمايد .کانون اين نظم هم خاور ميانه بود اما شکست آمريکا در عراق و افغانستان و شکست رژيم صهيونيستي در جنگ سي و سه روزه با لبنان و همچنين غزه باعث گرديد تا غرب با تغيير روش خود در برخورد با جهان اسلام( از طريق جنگ نرم و انتخاب اسلام هراسي و ايران هراسي به عنوان دو رويه يک سکه) رو آوردند. البته به عوامل فوق ميتوان عوامل ديگر افزود از جمله گسترش جمعيت مسلمانان از يک سو و رويکرد مردم غرب به اسلام، منفي شدن رشد جمعيت در کشورهاي اروپايي به گونهاي که با انتشار برخي آمارها پيش بيني ميشود که تا چند دهه آينده اروپا قاره مسلمانان خواهد شد. اکنون در نگاه غرب ايران به عنوان خواستگاه تشيع و بيداري اسلامي در کانون پروژه اسلام هراسي قراردارد. درنتيجه پروژه ايران و اسلام هراسي به مهمترين راهبرد صهيونيسم بين الملل تبديل گرديده است راهبردي که با هدف ايجاد هراس و تغيير رفتار بازيگران نظام بين الملل به دنبال تضعيف، تخريب توسعه و به حاشيه راندن جمهوري اسلامي صورت ميپذيرد. اما تجربه تاريخي نشان داده است تمام اقدامات صورت پذيرفته نتيجه معکوس به همراه داشته است تاکنون اسلام هراسي به اسلام گرايي منتهي شده است. مطالعات نشان ميدهد که اقدامات امريکا پس از يازده سپتامبر به اقبال مردم غرب نسبت به قرآن منتهي گرديد آنچنانکه دشمني آنان با ايران به عزتمندي وتوانمندي کشورمان ختم شده است.
دیدگاه تان را بنویسید