اسرائيل در حلقه تنگ محاصره
سعدالله زارعي
«مبارزه ما عليه فلسطيني ها مبارزه اي از پيش باخته است، از همان آغاز روز انتفاضه- زمستان سال 1366- اين مبارزه شكست خورده بود و بطور حتم باعث از بين رفتن ما مي شود از اين رو من به شهروندان اسرائيلي ساكن در شهرك هاي كرانه باختري و شهر قدس مي گويم سريعتر منازل خود را ترك كنيد و به عمق اسرائيل در سرزمين هاي 48 برويد.» اين بخشي از سخنان پروفسور «وان كليفيلد» از چهره هاي شاخص رژيم صهيونيستي است. وي كسي است كه بعد از فروپاشي بلوك شرق و تحت تاثير ادعاي آمريكايي ها مبني بر اينكه جهان در قرن 21تك قطبي و تحت سيطره آمريكاست، پيشنهاد كرد كه اسرائيل بايد همه اعراب ساكن اسرائيل را در يك روز قتل عام كند و يك شوك زودگذر بين المللي را پذيرا شود ولي براي هميشه خود را از شر اعراب مسلمان رها كند. موضع و اندرز امروز كليفيلد به خوبي وضعيت بحراني رژيم صهيونيستي و چشم انداز آينده آنان را به تصوير مي كشد. ترديد نسبت به آينده و نگراني توام با وحشت در همه اجزاي رفتار و تاكتيك هاي اسرائيل قابل مشاهده است و از اين رو مي توان با قاطعيت گفت، اينك رژيم صهيونيستي امروز را براي زنده ماندن سپري مي كند در حاليكه اميدي به «فردا» ندارد. موارد زير مي تواند بخشي از مستندات و استشهادات اين چشم انداز تلقي شوند: 1-نتانياهو دو روز پيش در آغاز دور جديد مذاكرات سازش در واشنگتن رو به باراك اوباما و محمود عباس كرد و گفت: «مشروعيت و امنيت بايد دو پايه اصلي مذاكرات واشنگتن باشد» عبارت نخست وزير رژيم غاصب درباره امنيت مفهوم بود ولي درباره مشروعيت كمي ابهام داشت از اين رو خانم كلينتون به كمك نتانياهو آمد وگفت «حماس هم بايد به جرگه مذاكرات بپيوندد.» در واقع اسرائيلي ها از يك سو مي دانند كه اين مذاكرات گرهي را از مشكلات عظيم رژيم تل آويو باز نمي كند چرا كه گم شده اسرائيل -يعني امنيت كه براساس آن به مذاكرات مادريد و اسلو تن داد- با امضاي آقاي عباس و تاييد اوباما، ملك عبدالله و حسني مبارك پيدا نمي شود، امنيت اسرائيل از سوي مردمي-در فلسطين و كشورهاي مسلمان- تهديد مي شود كه امضاكنندگان بيانيه واشنگتن هيچ جايگاهي در ميان آنان ندارند. در واقع نتانياهو با پيش كشيدن موضوع مشروعيت و امنيت مي خواهد بگويد اسرائيل ناچار است راه خود را برود و حضور او در ميزگرد واشنگتن يك انتخاب- بخوانيد استراتژي- نيست. انتخاب واقعي اسرائيل تلاش براي تامين امنيت از طريق مواجهه - نظامي و سياسي- با كساني است كه با روش هايي شرافتمندانه امنيت و آينده اسرائيل را سلب كرده اند. با اين وصف مي توان با قاطعيت و بدون ترديد گفت كه در روند منازعه اسرائيلي- اسلامي، حركت استراتژيك در اختيار كساني است كه به يك اندازه اسرائيل، حكومت خودگردان، حكومت هاي مصر و اردن را نامشروع مي دانند. 2- روند جمعيتي در درون سرزمين هاي اشغالي 1948 بيانگر آن است كه در وضع فعلي نسبت جمعيت عرب به جمعيت يهودي اگرچه با برتري يهودي ها توام است ولي رشد جمعيتي 7/4عرب نسبت به رشد جمعيتي 2/1 يهودي روند را طي كمتر از يك دهه به نفع فلسطيني ها و به ضرر اسرائيلي ها تغيير مي دهد. اينك جمعيت عرب فلسطيني ساكن در سرزمين هاي 1948از مرز 5/1ميليون نفر فراتر رفته است. اين اعراب كه «اعراب اسرائيلي» خوانده مي شوند از حق راي برخوردارند و در يك فرايند انتخاباتي مي توانند در آينده دولت را به نفع خود تغيير بدهند. جمعيت عرب سرزمين هاي 1948 يك دغدغه مهم امنيتي براي رژيم تل آويو به حساب مي آيد بر همين اساس يك عضو عالي رتبه ارتش اسرائيل- سرلشكر دايان- مي گويد: «توازن جمعيت تا چند سال ديگر در داخل فلسطين به نفع اعراب تغيير مي كند و ما در خوشبينانه ترين حالت شاهد يك تغيير و تحولاتي همانند آفريقاي جنوبي در فلسطين خواهيم بود». براساس همين ابراز نگراني شديد، نتانياهو در مذاكرات واشنگتن اصرار دارد كه موضوع اسرائيلي كردن همه 78درصد سرزمين هاي 1948 را به ثبت برساند. اسرائيل حداقل دو دهه است كه اخراج عرب هاي ساكن سرزمين هاي 48 را مد نظر دارد ولي هيچگاه نتوانسته است به آن دست يازد. امروز هم اسرائيلي كردن شمال و مركز فلسطين يك درخواست است كه اسرائيل از آن حرف مي زند اما آيا اسرائيلي ها واقعا جرات دست زدن به آن را دارند؟ در واقع اسرائيل در شرايط ضعيفي قرار دارد و جرات ورود به يك بازي پرمناقشه را ندارد. اگر اين رژيم بخواهد موج تازه اي از آوارگي فلسطيني ها را آغاز كند اولين سؤال اين است كه اين يك فرايند مسالمت آميز نخواهد بود. ثانيا نه در فلسطين و نه در كشورهاي همجوار امكان انتقال نزديك به يك ميليون و نيم جمعيت و حتي ثلث آنان وجود ندارد پس براي اين جمعيت چاره اي جز «مقاومت به هرقيمت» وجود ندارد و اين يعني تن دادن رژيم صهيونيستي به يك انتفاضه بسيار بزرگ در شهرهاي تل آويو، حيفا، نهاريا، صفه و دهها شهر ديگر! كاملا واضح است كه رژيم صهيونيستي هرگز ياراي چنين ريسكي را ندارد. اين ريسكي است كه به فلسطيني هاي ساكن در اراضي فلسطين- يعني 5/5ميليون جمعيت- اجازه مي دهد تا در يك اقدام هماهنگ، استراتژي محو اسرائيل را عملياتي نمايند. پس مي توان با قاطعيت گفت كه استراتژي عاري سازي سرزمين هاي 48 از اعراب كه مقامات مختلف اسرائيلي از آن حرف مي زنند، به هيچ وجه عملي نيست. 3- راهپيمايي هاي بزرگ جهان اسلام- بخصوص تظاهرات عظيم روز قدس- كه هر سال گسترش بيشتري پيدا مي كند بخوبي نشان مي دهد كه سررشته فلسطين ديگر در دست چهار شخصيت وابسته عربي نيست. اينك اين جهان اسلام است كه براي آزادي كامل فلسطين و محو سازشكاران خيز برداشته است. جالب اين است كه اينك 31سال از نامگذاري جمعه آخر ماه مبارك رمضان به «روز قدس» مي گذرد و جمعيت شركت كننده هر سال بيشتر شده است و حال آنكه صهيونيست ها و آمريكايي ها گمان مي كردند به زودي مسلمانان اين گونه اقدامات را بي نتيجه ديده و كنار مي كشند. حالا اين حضور، اقداماتي نظير راه اندازي كاروان هاي دريايي و زميني براي شكستن محاصره غزه را در پي داشته است. اين همه در حالي است كه حاميان غربي رژيم صهيونيستي- و بطور خاص دولت هاي آمريكا، انگليس، فرانسه و آلمان- قادر نيستند به گرمي گذشته از اين رژيم حمايت كنند. در واقع به ميزان ترديدي كه غربي ها پيدا كرده اند، امت اسلام براي رهايي فلسطين راسخ تر شده است. 4- هيچ چيزي به اندازه اقدامات 10سال اخير رهبران تل آويو به اسرائيل ضربه نزده است، اسرائيل در سالهاي 2000 و 2005 از لبنان و غزه گريخت بدون آنكه بتواند پيش بيني كند كه چه پيش مي آيد، اسرائيل كه رفته بود در سال 2006 هوس كرد كه به لبنان بازگردد بدون آنكه آمادگي لازم را داشته باشد، اسرائيل پايان جنگ 33 روزه را پذيرفت بدون آنكه تكليف بعدي خود را در مواجهه با حزب الله بداند، اسرائيل سال 2008 به غزه بازگشت بدون آنكه از ميزان توانايي حماس و جهاد در مقاومت اطلاع داشته باشد، اسرائيل 22روز بعد توقف جنگ را پذيرفت و از غزه رفت، بدون آنكه برنامه جديدي در مواجهه با حماس داشته باشد، تل آويو غزه را محاصره كرد و 4سال آن را ادامه داد بدون آنكه قادر به پيش بيني تاثير اين محاصره در افكار عمومي باشد. رژيم صهيونيستي با ابتكار بين المللي شكست محاصره غزه- كاروان آزادي- برخورد خونين نظامي كرد بدون آنكه بداند تيرهاي او به سمت خود كمانه مي كند. مقامات تل آويو از سال 2000 دچار اقدامات عجولانه، بي برنامه و غيراستراتژيك بوده اند و البته هر اقدام آنان تاثيري استراتژيك و درازمدت را در پي داشته است. «اسرائيل امروز» برخلاف «اسرائيل دهه هاي 50، 60 و 70ميلادي» مملو از اشتباه است و از اين رو مي توان آن را به ورطه هايي كشاند و به آن ضربات پي درپي وارد كرد. نتانياهو ثابت كرده است كه از يك دهم عقل نصرالله و هنيه هم برخوردار نيست. در اين 10سال هرچه اين دو حكيمانه تصميم گرفته اند، نتانياهو و... احمقانه رفتار كرده اند.
دیدگاه تان را بنویسید