دام مسايل درجه 2
سعدالله زارعي
نهي رهبر معظم انقلاب درباره اصلي كردن مسايل فرعي و فرعي كردن مسايل اصلي كه در ديدار اخير تشكل هاي دانشجويي با ايشان مطرح گرديد از چندين منظر قابل بحث و بررسي است و از قضا بر جامعه رسانه اي كشور لازم است كه در اين باره بحث نمايد. چند روز پيش از اين، حضرت آيت الله خامنه اي- دامت بركاته- در ديدار با كارگزاران نظام به سه مسئله اصلي كشور پرداخته و با صراحت نظر خود را درباره هركدام بيان فرمودند. در آن ديدار، چشم انداز نزاع فراگير قطب استكبار جهاني با قطب اسلام گرايي ترسيم گرديد و ايشان در قضاوت نهايي فرمودند: «جبهه مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است، جبهه ما به سمت قوت است.» موضوع ديگر مذاكره با آمريكا بود كه رهبر معظم انقلاب طرح مذاكره با آمريكا را در شرايطي كه مقامات اين كشور از روش هايي مانند تحريم و تهديد در مواجهه با ملت ايران استفاده مي كنند، نادرست خواندند. موضوع ديگر وحدت و همدلي ميان مسئولان كشور بود كه حضرت آيت الله خامنه اي در حكم نهايي فرمودند: «اتحاد و همدلي بين مسئولين كشور يك فريضه است و تعمد در مخالفت با آن امروز يك خلاف شرع است.» از منظر رهبر معظم انقلاب بسياري از موضوعات ديگر كه گاهي به دليل «تعدد طرح» و واگويه شدن از زبانهاي مختلف، اصلي تلقي مي شوند، نوعا فرعي اند. در خصوص اين نگاه حكيمانه نكات زير به نظر مي رسند: 1- ترديدي وجود ندارد كه امروز ميان جبهه انقلاب اسلامي و جبهه استكبار جهاني يك جنگ گرم و تن به تن واقعي در جريان است و هر دو جبهه با همه توان براي غلبه بر حريف تلاش مي كنند و ابعاد اين زورآزمايي و پهنه اين كارزار همه دنيا و همه حوزه ها را دربر گرفته است البته در اين ميان يك طرف ماجرا- يعني جبهه استكبار جهاني- عمدتا از روش هاي جنگ سخت نظير تهديد، تحريم، آشوب، حمايت آشكار از مخالفان نظام اسلامي و... استفاده مي كند و طرف ديگر ماجرا- يعني جبهه انقلاب اسلامي- از روش جنگ نرم نظير افشاگري، ديپلماسي، دعوت عام به تغيير معادلات جهاني و طرح ارزش هاي الهي استفاده مي كند. در يك قضاوت نهايي و با يك بررسي جامع مي توان گفت جبهه استكباري عليرغم استفاده از همه ظرفيت هاي خود نتوانسته خدشه اي به موجوديت و بالندگي جبهه مقابل خود وارد كند ولي در نقطه مقابل آن، جبهه انقلاب اسلامي توانسته است ضمن دست يافتن به پيشروي هاي عظيم در ميدان و متصرفات دشمن، جبهه استكبار را با عقب نشيني هاي پي درپي مواجه گرداند. اين موضوع اگرچه بديهي تر از آن است كه به ذكر نمونه احتياج داشته باشد اما خالي از فايده هم نيست. يك نمونه آن تلاش وسيع آمريكا براي متوقف كردن پروژه اتمي بوشهر بود كه طي سالهاي 1373 تا ماههاي اخير با توسل به انواع فشارها و مشوق ها همراه بود. حالا اين پروژه به مرحله نهايي خود نزديك شده و مقامات آمريكايي رسما اعلام مي كنند كه مشكلي با پروژه بوشهر ندارند! يك نمونه ديگر تلاش غرب براي نفوذ دادن هواداران خود در سيستم تقنيني و اجرايي كشور ماست، به گمان آنان اين روش، انقلاب را دچار فرسايش كرده و به پراكنده شدن توده هاي هوادار انقلاب اسلامي مي انجامد. بارها اين نفوذ اتفاق افتاد ولي به آن نتيجه منجر نشد تا جايي كه در سي ويكمين سال انقلاب اسلامي، حدود 40ميليون نفر با حضور در پاي صندوق هاي راي، وفاداري خود را به انقلاب اسلامي به ثبت رساندند. در صحنه تحولات منطقه اي 4 جنگ طي 10سال اتفاق افتاد، غرب اين جنگ ها را به قصد تسلط بر منطقه و از ميان برداشتن نهضت مقاومت اسلامي خاورميانه انجام داد؛ اما اين جنگ ها به تثبيت موقعيت حزب الله در لبنان، تثبيت موقعيت حماس و جهاد اسلامي در فلسطين، تثبيت موقعيت اسلام گراها در عراق منجر شد و در افغانستان به هزيمت جنگ افروزان انجاميد. امروز آمريكا تاثير چنداني بر تحولات فلسطين، عراق، لبنان، افغانستان، سوريه و... ندارد و حال آنكه اسلام گرايي در همه اين كشورها حرف اول را مي زند. بر اين اساس امروز نيروي مهاجم نيروي انقلاب اسلامي است كه البته اين تهاجم با تدبير، كمترين هزينه و بيشترين فايده همراه مي باشد. حيف است كه ابعاد و نتايج مقاومت اسلامي از سوي بعضي از تحليلگران داخلي ديده نمي شود اما وقتي يك مقام آمريكايي به بغداد مي آيد همين ها بدون آنكه واقعا به بي نتيجه بودن اين سفرها اشاره اي داشته باشند به تجزيه و تحليل ابعاد سياست ها و برنامه هاي آمريكا در عراق مشغول مي شوند! 2- يكي از آفات جامعه ما اين است كه گاهي يك موضوع كاملا حاشيه اي و بي اهميت يا كم اهميت با چنان واكنش هايي مواجه مي شود كه مسايل اصلي و به تعبير بهتر «متن» را به حاشيه مي برد و حاشيه را متن معرفي مي كند. يك مورد آن در روز 14خرداد اتفاق افتاد. در آن روز رهبر معظم انقلاب اسلامي با تبيين دقيق «شاخص هاي خط امام»، جامعه را به بازخواني مباني تفكر ژرف حضرت امام فراخواندند. اين مهمترين نياز ما و مسئله اصلي جامعه و انقلاب ما بود. در آن روز واكنش خودجوش مردم در اعتراض به مواضع سياسي نوه حضرت امام(ره) كه از علاقه ملت به حضرت امام(ره) و دلشوره براي خط مبارك ايشان ريشه مي گرفت نيز اتفاق افتاد كه در مقايسه با عظمت آن روز و خطبه هاي عميق رهبر معظم انقلاب، يك حركت در حاشيه به حساب مي آمد، اما در اين ميان، جرياني با نقشه قبلي و افرادي هم شايد ندانسته و با دلسوزي كاري كردند كه خط امام- يعني خود امام- به حاشيه برود و موضوع نوه امام به متن تبديل گردد. يكي ديگر از مصاديق، اظهارات اخير يكي از نزديكان رئيس جمهور محترم بود كه ذيل عنوان «مكتب ايراني» مطرح شد. طرح اين موضوع كه بوي ملي گرايي افراطي مي داد طبعا با واكنش هايي مواجه مي شد كما اينكه به احتمال خيلي زياد گوينده آن عبارات پيش بيني كرده بود و قاعدتا اين را مطلوب هم تلقي مي كرد. در اين ميان بعضي از شخصيت هاي مذهبي و سياسي كشور براساس احساس تكليف شرعي واكنش نشان دادند كه در جاي خود مطلوب هم بود اما در كنار آن جريانات بدنام و يا مشكوكي هم سعي كردند به موضوع ياد شده آنچنان دامن بزنند كه «دولت مكتبي و آرمان گراي دكتر احمدي نژاد» در قاب «مكتب ايراني» ديده شود و اساسا از يك طرف روند آرمان خواهي و دين باوري اصولگرايان مخدوش جلوه كند و از طرف ديگر قباحت آرمان ستيزي و دين گريزي جريان موصوف به اصلاح طلب و سبز از ميان برود تا جايي كه وقتي مورد سؤال واقع مي شوند بگويند شما هم همين حرف ها را مي زنيد. در واقع آن زمان كه به تعبير حضرت آقا، موضوعي دست دوم زياد برجسته مي شود واقعيتي بزرگتر را تحت الشعاع قرار مي دهد و مخالفان اساس حكومت ديني را نسبت به پيگيري مطالبات باطل خود جدي تر مي كند. به عنوان نمونه شما مي بينيد كه همين جريان اين روزها با سوءاستفاده از فضاي موجود در روزنامه هاي خود تيتر مي زنند كه «زمان آن است كه كساني كه به حاشيه رفته اند به متن بازگردند» و به نام وحدت چه مرثيه ها براي حاكم كردن دوباره فتنه گران نمي خوانند! 3- در هياهوها معمولا فراموش مي شود كه «سرمايه اصلي» چيست و اهتمام بايد متوجه حفظ چه چيزي باشد. در يك نگاه منصفانه بايد گفت بعد از ولايت فقيه و شخص رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي، «دولت» يكي از بااهميت ترين سرمايه جريان اسلام گرا در كشور است. البته اين به معناي نفي اهميت دو قوه ديگر و يا ناديده گرفتن برخي اشكالات دولت نيست بلكه در اين ميدان حساس، واقعيت آن است كه دولت مهمترين قوه و درگيرترين قوه در مبارزه با جبهه استكبار است. آقاي احمدي نژاد هم در ميان شخصيت هاي سياسي جهان و در عرصه بين المللي يك شخصيت شجاع و ضد استكباري به حساب مي آيد بنابراين در هنگام انتقاد از دولت و چنين شخصيتي نبايد بي مهابا وارد ميدان شد و هر گمانه زني را در اين ارتباط روا شمرد. دولت و رئيس جمهور را نمي توان و نبايد در قاب يك شخص هرچند كه بسيار به رئيس جمهور نزديك باشد، به تماشا نشست چرا كه دولت مجموعه اي از افراد، سياست ها، اصول و برنامه هاست و ارتباط چنداني با يك نفر خاص پيدا نمي كند. خوب وقتي كه ما اعضاي كابينه، سياست ها، رويكردها، اصول و برنامه ها را- جز در موارد بسيار اندك- آرمان گرايانه و دين محورانه مي بينيم نبايد به دام تصوير برجسته سازي شده نادرستي بيفتيم كه بطور قطع دست هايي براي نااميدكردن هواداران خالص انقلاب اسلامي در پشت آن قرار دارد. البته در اين ميان رئيس جمهور نيز بي نياز از تذكر نيست ولي ميان يك تذكر تا طرح پي درپي موضوعي كه در درجه دوم اهميت قرار دارد، تفاوت وجود دارد. 4- در اين ماه ها و هفته هاي اخير بعضي از «فتنه جديد» و يا «فتنه بزرگتر» حرف زده اند. بعضي هم وانمود كرده اند كه رهبر معظم انقلاب در ديدار با تعدادي از نمايندگان مجلس از چنين واژه اي استفاده كرده اند در حاليكه نمايندگان شركت كننده بكار رفتن چنين عبارتي در سخنان رهبر معظم انقلاب را بكلي تكذيب مي كنند. اما البته اين به آن معنا نيست كه واقعا فتنه جديدي در راه نيست يا فتنه آينده احتمالا از فتنه هاي گذشته بزرگتر نيست. بله اين احتمال عقلايي وجود دارد و مي توان براي آن دلايلي هم برشمرد اما دو سؤال در اين ميان وجود دارد؛ 1-چرا عده اي راه افتاده اند و قبل از اينكه اين فتنه جديد يا بزرگتر واقع شود مرتب از آن حرف مي زنند و مردم را از شرايط سخت تر مي ترسانند. در اين بين بدون ترديد عده اي از روي غفلت به كمك دست هايي مي آيند كه از روي برنامه و به قصد كدر كردن فضا و متهم كردن اين و آن به فتنه گري مشغولند. 2- آيا متهم كردن افراد جبهه اصولگرايي به اينكه اين ها سردمداران فتنه آينده اند براي پرده انداختن بر فتنه اي كه اگرچه مرده ولي هنوز هم كشور هزينه هاي آن را مي پردازد، نيست؟ 5- براي جامعه انقلابي ما هيچ چيز به اندازه گوش سپردن به سخنان حكيمي كه طي 21سال گذشته يگانه قافله سالار ما در روزهاي حساس و تعيين كننده بوده اند، اهميت و اولويت ندارد. ما به تجربه اندوخته ايم كه راهي كه آن رهبر فرزانه نشان مي دهد نزديكترين و آسان ترين راه براي رسيدن به مقصود است پس اگر دانشمنديم و اگر عامي، اگر سياستمداريم و يا توده، اگر خواصيم يا عوام به وادي ولايت كه مي رسيم، پاي را برهنه كنيم و از تعلقات جدا شويم كه...
دیدگاه تان را بنویسید