پيروي از رهبر و کارنامه جذب حداکثري و دفع حداقلي
ميرزا بابا مطهري نژاد
روز چهارشنبه هفته گذشته کارگزاران نظام مهمان افطاري رهبري بودند و مقام معظم رهبري سخنان مهمي را در اين جمع ايراد فرمودند که در رسانه هاي روز پنچ شنبه منعکس شد.سخنان رهبري به مباحثي چون حمله آمريکا به ايران، وحدت و اتفاق نظر و عملکرد مسوولا ن حول محور آرمان هاي انقلا ب اسلا مي و مذاکره با آمريکا اختصاص داشت. در حوزه وحدت و اتفاق نظر عملکرد حول محور آرمان هاي انقلا ب و نظام اسلا مي به چند موضوع مغفول مانده از جمله: گسترش عدالت، فروبردن خشم، اصلا ح ذات البين، ايجاد وحدت، فرونشاندن آتش هايي که در جامعه ايجاد مي شود و گردآوردن کساني که به هر دليل از مجموعه برادران مومن جدا شده اند از ابعاد مهم تقوا برشمردند و تاکيد کردند اين موارد از جمله مسائل اساسي امروز ما نيز هست و برجذب حداکثري و دفع حداقلي به عنوان يک سياست اصولي و اساسي با ميزان و معيار ارزشها تاکيد مجدد داشتند. همه فرازهاي سخنان رهبري در اين نشست،مهم بوده و وظيفه رسانه هاست که به بسط و تحليل و تبيين آن در مصاديق حيات اجتماعي، فرهنگي و سياسي اهتمام ورزند.نگارنده در ظرفيت اين يادداشت نگاهي خواهم داشت به موضوع «جذب حداکثري و دفع حداقلي». جاذبه و دافعه به قول شهيد مطهري در کتاب ارزشمند جاذبه و دافعه علي (ع) يک قانون عمومي حاکم برسرتاسر نظام آفرينش است و انساني که جاذبه و دافعه نداشته باشد، انسان نيست بلکه مانند سنگي است در ميان انسانها و هم آن بزرگوار مي فرمايند که جاذبه تنها، به سازش و عمل منافقانه منتهي مي شود و دافعه تنها،هم دشمن ساز است، پس بايد هم جاذبه و هم دافعه در عمل انساني وجود داشته باشد. به يقين ديدگاه رهبري در جاذبه و دافعه، فراتر از جاذبه و دافعه فردي است، و روح حاکم بر اين تاکيد جاذبه و دافعه حکومتي و حاکميتي است بين نهادهاي اجتماعي، احزاب، گروه هاي فکري و نهادهاي قدرت، چون تاکيد دارند بر محوريت ارزش ها و اصول و بالا ترين ارزش و اصل در نظام اسلا مي، سند مهم و اساسي قانون اساسي است و اشاره معظم له، جذب حداکثري احزاب، گروه ها، تشکل ها، نهادها واشخاصي است که به قانون اساسي اعتقاد دارند و دفع حداقلي، اقليتي که قانون اساسي را به عنوان منشور وفاق نمي پذيرند. اما وقتي بحث جذب حداکثري به اين معنا مطرح مي شود، روش جذب نمي تواند مشابه جاذبه هاي ميان فردي و حتي گروهي باشد، بايد روش هاي جاذبه را حاکم کرد و به آن ملتزم بود. روش جاذبه هاي جمعي يعني اين که احزاب، گروه ها،نهادها و افراد معتقد و ملتزم به قانون اساسي آزاد باشند به يک اندازه از ظرفيت هاي رسانه اي و اطلا ع رساني جامعه بهره مند شده و ديدگاه و قرائت خود را از مسائل اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي وحتي قرائت خود را از بند بند قانون اساسي مطرح کنند و شهروندان را از ديدگاه خود آگاه ساخته و در جهت اقناع و ترغيب آنان برآيند و در رويدادهاي انتخاباتي نظر مردم را نسبت به آنچه که بيان داشته اند در قالب آراي عمومي جويا شوند و به نسبت راي مکتسبه در چنين فرآيندي در ارکان قدرت حضور يابند تا هم موضوع جذب حداکثري محقق شود و هم نشاط سياسي فضاي عمومي جامعه را در برگيرد و مردم پشتيبان سياست ها و برنامه ها و آفريننده اقتدار ملي شوند. آنان که مدعي پيروي از رهبري هستند، اين سخنان فصل الخطاب است، رفتار، گفتار و عمل خود را با اين سخن وزن کنند تا دليل بر ادعاي آنان باشد. سخن رهبر تنها براي شنيدن نيست، پيرو رهبري با اتخاذ تصميم هاي مناسب و ايجاد روش هاي منطبق بر شرايط و نگاه جمعي و حاکميتي، نه نگاه فردي و محدود، و در ميدان عمل به اثبات مي رساند. جاذبه حاکميتي بستر جذب فراهم ميآورد، بستري که همه تفکرات درون نظام و معتقد به قانون اساسي و رهروان امام راحل (ره) را در برگيرد و ظرفيت هاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي را فرا روي همه مي گشايد تا هر کس به ميزان قابليت ها از اين قابليت ها بهره مند شود و جامعه را به تعالي و توسعه برساند. به همين علت است که در محاکم، بررسي اين موارد به هيات منصفه محول شده است. شايد در مفهوم جذب حداکثري نگاهي فراترهم در نظر باشد، نگاهي که از نهادها،احزاب، گروه ها و اشخاص درون نظام عبور کند و به جذب پيرامونيها هم بپردازد، شاهد اين گمان سيره علي (ع) در جاذبه و دافعه حکومتي است، شهيد مطهري در کتاب «جاذبه و دافعه علي (ع)» نکته اي را با عنوان «دموکراسي علي (ع)» مي نويسد که بسيار جالب و قابل توجه است، در پايان با تاکيد بر اين نکته که پيروان واقعي رهبري، سياست ها، روش ها و تصميمات خود را با اين سخن آسيب شناسي کنندو قدمي در تحقق جذب حداکثري بيش از آنچه که داشته اند بردارند، با ذکر فراز «دموکراسي علي (ع)» از کتاب شهيد مطهري سخن را به پايان مي برم: دموکراسي علي اميرالمومنين با خوارج در منتهي درجه آزادي و دموکراسي رفتار کرد. او خليفه است و آنها رعيتش، هرگونه اعمال سياستي برايش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلا قشان نزد و حتي سهميه آنان را از بيت المال قطع نکرد، با آنها نيز همچون ساير افراد مي نگريست، اين مطلب در تاريخ زندگي علي(ع) عجيب نيست اما چيزيست که در دنيا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبه رو مي شدند و صحبت مي کردند، طرفين استدلا ل مي کردند، استدلا ل يکديگر را جواب مي گفتند. شايد اين مقدار آزادي در دنيا بي سابقه باشد که حکومتي با مخالفين خود تا اين درجه با دموکراسي رفتار کرده باشد. مي آمدند در مسجد و در سخنراني و خطابه علي پارازيت ايجاد مي کردند، روزي اميرالمومنين برمنبررفت. مردي آمد و سوالي کرد، علي في البداهه جواب گفت، يکي از خارجي ها از بين مردم فرياد زد:قاتله الله ما افقهه (خدابکشد اين را، چقدر دانشمند است)، ديگران خواستند متعرضش شوند اما علي فرمود رهايش کنيد او بمن تنها فحش داد. خوارج در نماز جماعت و به علي اقتدا نمي کردند زيرا اورا کافر مي پنداشتند، به مسجد مي آمدند و با علي نماز نمي گذاردند و احيانا اورا مي آزردند. علي، روزي به نماز ايستاده و مردم نيز به او اقتدا کرده اند، يکي از خوارج به نام ابن الکوا فريادش بلند شد و آيه اي را به عنوان کنايه به علي بلند خواند: و لقد ارحي اليک والي الذين من قبلک لئن اشرکت ليحبطن عملک و لتکونن من الخاسرين. اين آيه خطاب به پيغمبر است که به تو و همچنين پيغمبران قبل از تو وحي شد که اگر مشرک شوي اعمالت از بين مي رود و از زيانکاران خواهي بود.ابن الکوا با خواندن اين آيه خواست به علي گوشه بزند، که سوابق تورا در اسلا م مي دانيم، اول مسلمان هستي، پيغمبر تورا به برادري انتخاب کرد، در ليله المبيت فداکاري درخشاني کردي و در بستر پيغمبر خفتي، خودت را طعمه شمشيرها قراردادي و بالا خره خدمات تو به اسلا م قابل انکار نيست، اما خدا به پيغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوي اعمالت به هدر ميرود، و چون تو اکنون کافر شدي اعمال گذشته را به هدر دادي. علي در مقابل چه کرد؟!تا صداي او به قرآن بلند شد سکوت کرد تا آيه را به آخر رساند، همين که به آخر رساند، علي نماز را ادامه داد، بازابن الکوا» آيه را تکرار کرد و بلا فاصله علي سکوت نمود. علي سکوت مي کرد چون دستور قرآن است که: اذا قر»القرآن فاستمعوا له و انصتوا(1) «هنگامي که قرآن خوانده مي شود گوش فرادهيد و خاموش شويد.» به همين دليل است که وقتي امام جماعت مشغول قرائت است مامومين بايد ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبه اي که آيه را تکرار کرد و مي خواست وضع نماز را به هم زند، علي اين آيه را خواند: فاصبران وعدالله حق و لا يستخفنک الذين لا يوقنون. صبر کن وعده خدا حق است و خواهد فرارسيد، اين مردم بي ايمان و يقين، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند. ديگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد(نهج البلا غه ابن ابي الحديد جلد 2 صفحه 311) 1)سوره اعراف، آيه 204
دیدگاه تان را بنویسید