از امریکاستیزی دهه ۶۰ تا امریکاستایی دهه ۹۰

کد خبر: 1044518

جماعت غربزده که ابایی از ابراز شیفتگی و سرمستی خود در برابر فرهنگ و سیاست امریکا ندارند، تلاش می‌کنند رفتار‌های خشن پلیس و نیرو‌های امنیتی امریکایی را در برابر اعتراضات سیاسی یا اقتصادی مردم سانسور کرده و در مقابل وجوه اخلاقی و توأم با حقوق‌بشری به رفتار‌های امریکایی‌ها داده تا همچنان امریکا به‌عنوان الگوی مدینه فاضله مورد خدشه و خراش قرار نگیرد.

از امریکاستیزی دهه ۶۰  تا امریکاستایی دهه ۹۰

روزنامه جوان: سفیدنمایی چهره امریکایی‌ها و وارونه‌نمایی سیاست‌های ضدایرانی کاخ سفید همواره یکی از کارکرد‌های ویژه یک جریان سیاسی برای دستیابی به اهداف حزبی و انتخاباتی است. بعد از تسخیر کنگره امریکا توسط حامیان دونالد ترامپ و پیامد‌های پس از آن برای این کشور به‌عنوان قطب اصلی لیبرال دموکراسی در عرصه جهانی، جماعتی در داخل کشور همچنان مشغول تطهیر رفتار مقامات امریکا در برخورد با تسخیرکنندگان کنگره هستند و از ضرورت پیاده‌سازی صبرامریکایی در مقابل حوادث مشابه داخلی می‌گویند!

جماعت غربزده که ابایی از ابراز شیفتگی و سرمستی خود در برابر فرهنگ و سیاست امریکا ندارند، تلاش می‌کنند رفتار‌های خشن پلیس و نیرو‌های امنیتی امریکایی را در برابر اعتراضات سیاسی یا اقتصادی مردم سانسور کرده و در مقابل وجوه اخلاقی و توأم با حقوق‌بشری به رفتار‌های امریکایی‌ها داده تا همچنان امریکا به‌عنوان الگوی مدینه فاضله مورد خدشه و خراش قرار نگیرد.

حب ادامه‌دار به امریکا

عباس عبدی یکی از مشهوران این جریان است که طی یادداشتی در روزنامه اعتماد باعنوان «حیرت‌انگیز!» نوشته است، تلاش می‌کند تصویری غیرواقعی از امریکا و امریکایی نشان دهد؛ تصویری که فرسنگ‌ها با واقعیت امروز جامعه امریکا و سیاست‌های حاکم بر کاخ سفید در داخل و خارج این کشور فاصله دارد.

وی در بخشی از گفته‌های خود عنوان می‌کند: «گرچه اتفاقات چهارشنبه ۶ ژانویه حیرت‌انگیز بود، ولی نحوه مقابله نظام سیاسی ایالات‌متحده با ماجرا نیز در نوع خود جالب بود. این برخورد نشان‌دهنده اعتماد‌به‌نفس نظام سیاسی است. هنگامی که تظاهرکنندگان حتی به کنگره کشور هم وارد می‌شوند، در مقابله با آن، به نسبت خویشتن‌داری خود را حفظ می‌کنند و تاکنون نیز در برابر مواضع غیرقانونی ترامپ بردبارانه برخورد کرده‌اند.» این ادعا در حالی است که براساس اخبار منابع امریکایی، مأموران امنیتی و انتظامی این کشور بیش چهار نفر از تظاهرکنندگان را به قتل رسانده است.

عبدی در ادامه تلاش می‌کند با جملات کنایی و تعریض‌گونه به فضای داخلی کشور، از استقلال قوا در امریکا به نیکی یاد کرده و اختیارات شخص نخست امریکا را محدود به دایره عقل و تدبیر خلاصه می‌کند: «ترامپ نتوانست رسانه‌ها را ابزار کند. نتوانست قضات را گوش به فرمان کند، نتوانست بانک مرکزی را مطیع اوامر خود کند، نتوانست نیروی نظامی را در خدمت خود بگیرد و بالاخره نتوانست همه اطرافیان خود را مزدور و گوش به فرمان نماید، چون همه این‌ها تا حدی واجد استقلال بودند.»

رفتار مشابه در برابر حوادث متفاوت

عبدی و سایر همفکران وی در طول سال‌های گذشته بار‌ها در برابر حوادث و رویداد‌های اجتماعی و سیاسی امریکا همین روش و منش را در پیش گرفته‌اند، به‌طوری‌که طی حوادث جنبش وال‌استریت که در سپتامبر ۲۰۱۱ در اعتراض به اوضاع وخیم اقتصادی و اختلاف طبقاتی امریکا روی داد نیز جماعت غربزده داخلی هیچ‌گاه برخورد‌های غیرانسانی نیرو‌های امنیتی امریکا را مورد سؤال قرار ندادند. یا در پی برخورد رفتار وحشیانه پلیس امریکا با جورج فلوید سیاهپوست امریکایی، جریان غربزده داخلی به ندرت و با احتیاط کامل از رفتار این پلیس انتقاد می‌کرد تا در دام زیر سؤال بردن حاکمیت امریکا قرار نگیرد و لیبرال دموکراسی امریکا را مورد حمله قرار ندهد.

براساس مدل رفتاری این جریان هر حادثه و پدیده‌ای که به‌وجود بیاید و یک طرف آن دولت و کنگره امریکا باشد، باید طرفی که در تقابل با حاکمیت امریکا قرار گرفته است، مورد نقد و تخریب قرار بگیرد؛ خواه این طرف مقابل مردم امریکا باشند یا جمهوری اسلامی ایران.

سرکوب حس میهن‌پرستی در برابر حس امریکادوستی

جالب اینجاست که در اتفاقاتی که نهایتاً منجر به رویارویی شبه‌نظامی، سیاسی و رسانه‌ای میان امریکا با جمهوری اسلامی ایران شده است، جماعت غربزده داخلی تلاش کرده‌اند تا به‌گونه‌ای موضع‌گیری کنند که خروجی آن «ضرورت کوتاه آمدن جمهوری اسلامی ایران در برابر زیاده‌خواهی‌های قدرت بلامنازع جهان» باشد؛ چراکه احتمال دارد امریکا در هر زمان و موقعیتی به ایران حمله نظامی کند!

به‌عنوان نمونه در بحث دستگیری تفنگداران امریکایی در تنگه هرمز که براساس مستندات، نیرو‌های دریایی امریکایی وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شده بودند؛ این جماعت با فضاسازی‌های رسانه‌ای و سیاسی تلاش می‌کردند نیرو‌های دریایی امریکایی را بسیار منضبط و قانونمدار جلوه داده و پیامد‌های ناشی از رفتار نیرو‌های مسلح کشورمان را گوشزد کرده و احتمال شعله‌ور شدن جنگ میان دو کشور را بسیار محتمل القاء کنند.

در آن مقطع زمانی عرق ملی و حس میهن‌پرستی در برابر امریکاستایی معنا و مفهمومی نداشت و اولویت ترساندن جامعه از حمله نظامی امریکا در برابر چنین رخدادی بود. در بعد دیگری از عملیات روانی و سیاسی جریان مورد اشاره امضا نشدن برجام توسط هیئت مذاکره‌کننده امریکا را به دلیل رفتار با تفنگداران امریکایی به عنوان یک گزاره جدی مطرح می‌کردند و نظام و نیرو‌های مسلح را به دلیل عدم زمان‌شناسی مناسب و فهم نادرست از تغییر شرایط سیاسی و اقتصادی کشور مورد سرزنش قرار می‌دادند.

پایان یک شبه دشمنی دیرینه!

در تمام ایام مذاکرات هسته‌ای نیز آنچه در اولویت قرار نگرفت، برجسته‌شدن دشمنی‌های دیرینه کشور‌های غربی با ملت ایران یا ضرورت هشدار به تیم مذاکره‌کننده کشورمان برای تنظیم و نگارش یک سند متقن حقوقی با کمترین حفره حقوقی بود، بلکه آنچه اهمیت داشت این مسئله بود که فضای داخلی کشور به سمت‌و‌سوی متمایل شود که احتمالاً موجب رنجش امریکایی‌ها نشود. جریان غربزده حتی از ضرورت جمع شدن بساط شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل در آن مقطع زمانی سخن به میان آوردند تا برای طرف امریکایی این اطمینان خاطر به‌وجود بیاید که جامعه ایرانی نیز همانند گروهی از سیاستمداران به فرهنگ و تاریخ امریکا احترام می‌گذارد و سیاست‌های گسترده ضدایرانی این کشور را یک شبه فراموش کرده است!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت