دعوا جدی شد؛ محمدرضا خاتمی، معین و صفاییفراهانی یا نامزد ائتلافی؟
اکنون هرچه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشویم بحث چگونگی شرکت اصلاحطلبان در انتخابات و اینکه آیا بازهم سیاست ائتلافی در پیش گرفته میشود یا نه مورد مناقشاه طیفهای اصلاحطلب است؛ حال باید دید که این جریان سیاسی که بخشی از آنها چنان رادیکال شدهاند که گویا قصد خروج از نظام را دارند با یکدیگر به جمعبندی مشترک میرسند یا نه؟
گروه سیاسی فردا: حسین مرعشی به تازگی در گفتوگویی با سایت «جماران» گفته است که نیازی نیست رئیسجمهور آینده فردی از بین اصلاحطلبان یا اصولگرایان باشد. او نیرویی که بتواند اعتماد رهبری را به همراه خود داشته باشد و از سوی دیگر دارای مدیریت قوی باشد. را به عنوان رئیسجمهور شایسته بعدی معرفی کرده است: «ما در آینده نیازمند دولتی هستیم که از یک طرف به آرمانهای نظام، انقلاب و ارزشهایی که رهبری مدافع آنها هستند پایبند بوده و از طرف دیگر این قدرت و جایگاه را داشته باشد که تیم کارشناسی کشور را بسیج کرده و مسائل بین المللی ایران را حلوفصل کند و همچنین بتواند به بهبود روابط میان دولت و ملت یاری برساند. کسی که قادر باشد تکتک مشکلات را حل و فصل کرده و کشور را در راستای کاهش مشکلات مردم و اداره بهینه قرار دهد... لازم نیست که چنین فردی[رئیسجمهور] خارج از دو جریان مذکور باشد. میخواهم این را بگویم که الزامی به وابستگی او به این دو جریان نیست. الان مهم این است فردی که می خواهد رئیس جمهور آینده ایران شود بتواند اعتماد رهبری را جلب کند. زیرا بدون این اعتماد و بدون اینکه رهبری به او اختیارات لازم را دهد، نمی تواند مشکلات بین المللی ایران و مسائل مدیریتی کشور را حل و فصل کند و همچنین نمی تواند هماهنگی لازم میان قوا به وجود آورد. از طرف دیگر او باید بتواند مردم را به صحنه بیاورد. اینکه او بتواند مردم رنجیده از نابسامانی های سیاسی، فساد، مشکلات اقتصادی، مردم دلخور از عدم تعادل در بازارها و گرانی و تورم افسارگسیخته را بار دیگر به صحنه بیاورد، کار دشواری است».
در مقابل چنین دیدگاهی عبدالله ناصری، از مشاوران سیدمحمد خاتمی اخیرا در گفتوگو با خبرگزاری فارس گفت که: «اگر اصلاحطلبان تصمیم بهحضور جدی در انتخابات بگیرند بهتر است با نامزد اصلی و کامل شناخته شده خود مثل دکتر معین، صفایی فراوانی، رضا خاتمی و امثال اینها بیاید و اصولگرایان هم بهتر است با دو نامزد بیایند که یکی متعلق به جناح معتدل و دیگری متعلق به جناح پایداری و اقتدارگرایان باشد».
ناصری خلاف مرعشی معتقد است که هر جناح باید با نامزد خود بیاید و او حتی معتدلین را هم در زمره اصولگرایان شناسایی میکند و به هیچ وجه نمیپذیرد که اصلاحطلبان با یک نامزد معتدل و فراحزبی حاضر شوند: «تکرار سیاست انتخاباتی ۹۲ و حمایت از امثال لاریجانی برای اصلاحطلبان علاوه بر آنکه یک انتحار سیاسی است پایان اصل تشکیلاتی اصلاحطلبان (نه گفتمان اصلاحگری) خواهد بود».
او در این گفتوگو واضحتر و درباره گزینههای احتمالی جبهه اصلاحات توضیح میدهد: «اساسا ستاری یک تکنوکرات غیر سیاسی و بیشتر هماهنگ با هسته قدرت است تا با مطالبات مردم بنابراین تأکید بر ستاری بیشتر از این منظر است که مطلوب اصلی حاکمیت است و مثلا با مفاد بیانیه گام دوم همخوانی بیشتری دارد... همتی و جهرمی [هم] متعلق به جبهه اصلاحات نیستند و اساسا همسانی کاملی با حزب اعتدال و توسعه دارند».
مرعشی چنین دیدگاههایی را به رادیکال شدن اصلاحطلبان تعبیر میکند و در همان گفتوگوی مذکور میگوید: «برخی از دوستان ما به این نتیجه رسیدهاند که اساسا نظام دیگر فرصتی به اصلاحطلبان نخواهد داد. لذا میگویند چون دیگر ما فرصت نقش آفرینی در عرصه سیاست نداریم، لااقل مردم را با خود داشته باشیم».
حتی سخنگوی حزب کارگزاران برخی اصلاحطلبان را با محمود احمدینژاد مقایسه میکند و میگوید که آنها قدرتطلب هستند: «مشکل ما عمومی است و جناح و شخص نمیشناسد. متاسفانه افراد و جریانات از قدرت سیر نمی شوند. ببینید، آقای احمدی نژاد رئیسجمهور ایران بود ولی به این جایگاه قانع نبود و میخواست نفر اول کشور باشد. در نتیجه آن همه دردسر برای خود و کشور درست کرد. ما اصلاح طلبان هم زمانی علاوه بر دولت، مجلس را نیز داشتیم. آیا به داشتن این دو قوه قانع بودیم؟ خیر. ما هم دلمان میخواست قدرت بیشتری پیدا کنیم».
در برابر چنین سخنانی ناصری باور دارد که در راهبردها اصلاحطلبان به دو شقه تقسیم شدهاند: «من نزاع گفتمانی نمیبینم؛ آنچه که هست نزاع و تباین در راهبرد است. آری اصلاح طلبان در راهبرد به دو دسته تقسیم شدهاند، اصلاح طلبان جامعهمحور که همان مؤسسان اصلی جنبش دوم خرداد هستند و اصلاح طلبان قدرتمحور که فقط در زمان انتخابات دغدغه اصلاحطلبی دارند».
در حقیقت برخلاف آنچه مرعشی میگوید که برخی اصلاحطلبان همچنان چشم به قدرت دارند ناصری و همفکران او مانند تاجیک، علویتبار، تاجزاده و... او قدرتطلببودن را یکی از ویژگیهای کارگزارانیها میدانند. برای مثال مصطفی تاجزاده چندوقت پیش در میزگردی با احمد زیدآبادی گفت: «مسئله این است که با حضور در قدرت توانسته ایم به اهداف خود برسیم؟ از انقلاب مشروطه به این طرف همواره نیروهای تحول خواه کشور چشم به حضور در قدرت داشته اند، همین که امروز معتقدیم کشور در توسعه موفق نبوده است، نمی تواند نگاه به قدرت را مشکل دانست؟... راه اصلاح جامعه تقویت جامعه مدنی برابر دولت است و حضور در قدرت بدون داشتن جامعه مدنی قوی اشتباه است...».
یا محمدرضا تاجیک که حتی تندتر از ناصری و تاجزاده علیه برخی اصلاحطلبان که به نظر میرسد کارگزارانیها باشد تاخته بود و گفته بود: «چون نیک بنگریم بسیاری از اصلاح طلبان امروز را در هیچ کجا و هرکجای نظری و عملی می بینیم. اینان، اصلاحطلبی را دقیقا در همان موقف و موضعی تعریف می کنند که قدرت و منفعت شان اقتضا می کند. این عده، برای رسیدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده در تن و جان شان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است».
مرعشی در گفتوگوی اخیرش چنین مواضع و تندرویهایی را علت اصلی ناکامی اصلاحطلبان در چندسال اخیر میداند: «بی تردید تمام تلاش آنها این بوده که صحنه را از دست ما خارج کنند. بالاخره کسانی باید به این پرسش پاسخ دهند که چه شد ما که در دوره ای می توانستیم برای رئیس جمهوری مانند آقای خاتمی، 20 میلیون و اندی رای جمع کنیم و دو سوم کرسی های مجلس را در اختیار داشته باشیم، به نقطه ای رسیدیم که امروز در مجلس حتی نمی توانیم فراکسیونی ده نفره داشته باشیم؟ به هرحال نمی توان همه تقصیرات را به گردن جریان رقیب انداخت. برخی از تقصیرات نیز ناشی از اشتباهات جبهه ماست... بنابراین اینکه گفته شود همه فرصت ها و کرسی هایی که جریان اصلاحات در طول این سال ها از دست داده به دلیل توانایی رقیب بوده، حرف درستی نیست. بخش مهمی از سرمایه های اجتماعی و سیاسی از دست رفته اصلاحات، نتیجه اشتباهات کسانی بوده که امروز خود را جریان اصیل تری نسبت به سایر اصلاح طلبان می دانند. بی تردید اشتباهات آنها در شکل گیری فضای سیاسی جدید موثر بوده است».
تضاد میان دو طیف اصلاحطلب کارگزاران و به نوعی مشارکتیهای قدیم هرچه زمان میگذر بیشتر بالا میگیرد به خصوص آنکه کارگزارانیها گویا دیگر اعتنایی به جایگاه محمد خاتمی در بین اصلاحطلبان نمیکنند و همین دبیرکل این حزب یعنی غلامحسین کرباسچی به دفعات گفته است که اکنون اصلاحات رهبر ندارد و خاتمی وظایف رهبری اصلاحات به درستی انجام نمیدهد که همین موضوع با انتقادهای تند دیگر اصلاحطلبان روبهرو شد. اکنون هم هرچه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشویم بحث چگونگی شرکت اصلاحطلبان در انتخابات و اینکه آیا بازهم سیاست ائتلافی در پیش گرفته میشود یا نه مورد مناقشاه طیفهای اصلاحطلب است؛ حال باید دید که این جریان سیاسی که بخشی از آنها چنان رادیکال شدهاند که گویا قصد خروج از نظام را دارند با یکدیگر به جمعبندی مشترک میرسند یا نه؟
دیدگاه تان را بنویسید