واکنش «فرهیختگان» به نامه موسوی خوئینی‌ها؛ فرجام رادیکالیسم روشن است

کد خبر: 1003596

راهی که رئیس‌جمهور سابق ایران در ابتدای آن است، دبیرکل مجمع روحانیون در انتهای آن ایستاده، اگر بنا بود ماهی‌ای از این آب گل‌آلود گرفته شود اول گیر کسانی می‌آمد که بلدند یک روز رادیکال شوند و روز دیگر در ستاد انتخاباتی مجوزدار نقش رحم اجاره‌ای را بازی کنند. فرجام رادیکالیسم روشن است.

گروه سیاسی سایت فردا: مسعود فروغی، سردبیر روزنامه «فرهیختگان» در سرمقاله امروز روزنامه نوشت: درباره نامه اخیر آقای سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها به رهبر انقلاب، بحث‌هایی در روز‌های گذشته انجام شد؛ ماهیت سیاسی نامه، تکثر موضوعات حساس و جنجالی و همچنین درگیری مطلق فضای اجتماعی با مشکلات روزمره، دایره اثر و واکنش به محتوا را در محدوده فعالان سیاسی نگه داشت. فارغ از محاسبات پیشین دبیرکل مجمع روحانیون مبارز برای طراحی و نوشتن این نامه آنچه در واکنش به آن روی داد در چند نکته زیر قابل جمع‌بندی است:

اول: سکوت یا اعلام بی‌خبری از یک سو و موضع انتقادی از سوی دیگر خلاصه واکنش اصلاح‌طلبان به نامه خوئینی‌ها بود. نامه انتقادی درصورت همراه نشدن همسویان سیاسی به ضد خود تبدیل می‌شود، سکوت در این مواقع کمک به موضع انتقادی نویسنده نیست، اولا در محتوای نامه سعی شده بود جانب ادب و پیوستگی با اصول انقلاب مثل استکبارستیزی حفظ شود تا ورود همراهانه دیگران در فضای سیاسی امکان داشته باشد، ثانیا محتوای نامه نیاز به کمک تریبون‌داران سیاسی دیگر بود تا از محیط بسته سیاسی خارج شود. اما موضع سرد جناح اصلاح‌طلب در برابر نامه خوئینی‌ها نشان داد برخلاف تصویری که از او ساخته می‌شود، آنچنان محاسبات دقیق و روی نقشه عمل کردنی در کار نیست. اعلام برائت مجید انصاری از چهره‌های شاخص مجمع روحانیون مبارز از موضع سکوت پا را فراتر گذاشت: «بنده روز گذشته این نامه را در فضای مجازی خواندم و آنچه در این نامه نگاشته شده، نظر شخصی او بوده است.»

بدتر از این، موضع منفی در درون جبهه اصلاحات به نامه خوئینی‌ها بود؛ مواضع منفی ذکر شده، نویسنده را که از چهره‌های شاخص جریان چپ در دهه ۶۰ و از موثرترین اصلاح‌طلبان در دو دهه اخیر است، متهم به «رادیکالیسم» و جدایی بیش از پیش جریان اصلاح‌طلب از حاکمیت کردند. البته بیش از محتوای انتقاد‌ها به خوئینی‌ها، آنچه مهم است واکنش سرد بدنه سمپاد یا جوان اصلاح‌طلب به او و تلاش برای جبران معنای سیاسی نامه از سوی برخی فعالان سیاسی دیگر بود. شاید نحوه حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات اخیر این توقع را در فضای سیاسی ایجاد کرده بود که کنشی رادیکال از مرد بیشتر مخفی اصلاح‌طلب زمینه حرف زدن بدنه را فراهم کند، اما این‌گونه نشد. فاصله کمتر از یک‌سال تا انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم و وضعیت سخت جناحی که در ۷ سال اخیر دوبار برای دولت مستقر تبلیغ کرده و یک لیست امید شکست‌خورده در مجلس و شورای شهر روی دست دارد، احتمالا یکی از دلایل است. تجربه نامه جناب خوئینی‌ها برای اصلاح‌طلبان گرانبهاست. واقعیت ثبت تاریخی این نامه و واکنش تقریبا هیچ بدنه پای‌کار اصلاح‌طلب به یک نامه ظاهرا مهم و مواضع انتقادی دیگر با برچسب «رادیکال» از درون اصلاحات باید رفتار آینده اصلاح‌طلبان را تغییر دهد.

دوم: اقدام انتحاری موسوی خوئینی‌ها اگرچه شکست خورد و به ضد خود تبدیل شد، ولی باب بحث‌های تقریبا قدیمی درباره اصلاح‌طلبان را باز کرد، فرار از اشتباه سیاسی دبیرکل مجمع روحانیون فقط با سکوت، اعلام برائت یا موضع انتقادی امکان ندارد. همان‌طور که در یکی از متن‌های اصلی انتقادی علیه جناب خوئینی‌ها آمده این نامه با هدف مرزبندی با وضع موجود که حاصل دولت روحانی است، منتشر شده؛ نویسنده خواسته خودش یا هم‌جناحی‌ها را از دولت روحانی جدا کند، اما وضعیت اسف‌بار اجتماعی اصلاح‌طلبان با دیوار چین هم قابل چشم‌پوشی نیست چه رسد به «نامه مرزگذاری» و البته این موقعیت ضعیف سیاسی دلیل اصلی همراه نشدن با نامه خوئینی‌ها بود: «مرزبندی درون‌جبهه‌ای با دیگر اصلاح‌طلبان و مرزبندی بیرون جبهه‌ای با حاکمیت درشرایطی که اصلاحات در بدترین شرایط تاریخی خود به‌سر می‌برد.» به این معنا محتوای نامه از زمینه انتشار آن جداست، اصلاح‌طلبان اگر تصور می‌کنند مشکل‌شان در کنش سیاسی را می‌توانند با لاپوشانی موضع حل کنند در اشتباهند، حتی اگر موقعیت سیاسی شکننده‌ای دارند بهتر است در اصل موضع تجدیدنظر کنند و تکلیف‌شان در مسائل اساسی را روشن کنند. اگر رادیکالیسم بد است که بد است، باید موضع رادیکال و خانه‌خراب‌کن سال ۸۸ جبران شود، نه اینکه، چون الان در دست چپ یک جناح کارنامه ادعا‌های سال ۹۲ است، بگوییم «رادیکالیسم به‌نفع رقیب است». اگر رادیکالیسم بد است که بد است، باید از انتظار برای روی کار آمدن «جو بایدن» در واشنگتن دست کشید نه اینکه با روی کار آمدن ترامپ، ضد کاخ‌سفید موضع بگیریم و برای «اوباما» دلتنگی کنیم. برای نشان دادن جدایی از موضع رادیکال که بنای امر سیاسی را بر قمار می‌سازد بهتر است اصل مواضع بازسازی شود. این نگاه انتخاباتی که ریشه در عملگرایی افراطی اصلاح‌طلبان دارد در بن‌بست است. همان‌طور که رادیکالیسم عیان جناب خوئینی‌ها و حجاریان به بن‌بست تطهیر اکبر گنجی رسیده وگرنه هنگام چیرگی در بازی سیاست همه در یک قاب جمع می‌شوند، چرا آن روز که به اسم اعتدال پایه‌های قدرت ملی ضربه می‌خورد همه با هم «دست و جیغ و هورا» سر می‌دادید، اما حالا که کلید، تدبیر و... در واقعیت اجتماعی شکست خورده است، فقط با «اعلام» مواضع رادیکال مشکل دارید؟!

سوم: واکنش منتقدان دولت و برخی اصولگرایان هم برخلاف محاسبات دبیرکل مجمع روحانیون بود. خوئینی‌ها می‌داند فضای انتقادی علیه دولت روحانی یعنی محاکمه ادعای جناح اصلاح‌طلب. نامه مستقیم به رهبر انقلاب به‌گونه‌ای که توپ اشکالات اجرایی عیان دولت و مجلس در دوره‌های اخیر را به زمین دیگری بفرستیم با هدف تند کردن فضای انتقادی و به حاشیه بردن اصل ماجراست. نمی‌خواهم مجموعه‌ای از دلایل را که در روز‌های اخیر پیرامون وضعیت موجود و تقصیر جناح اصلاح‌طلب در آن بیان شده است، تکرار کنم. فارغ از محتوای مهم و البته مفصلی که در چند روز تولید شد، باید گفت اینجا هم هدف خوئینی‌ها عملی نشد، نامه به رهبر انقلاب قرار بود یک ضربه محکم به توپ برای تنفس از دست فشار اجتماعی انتقاد‌ها به دولت روحانی و پشتیبان‌ها باشد، اما دیوار واقعیت نگذاشت توپ شوت‌شده زیاد از آقای خوئینی‌ها و دوستانش دور شود، این بار حجم سوالات درباره اینکه پس چرا با این همه مشکلات، دولت روحانی را در آستین ملت کردید، بیشتر هم شد.

چهارم: نکته آخر، اما درس رادیکالیسم خوئینی‌ها برای احمدی‌‎نژاد است. راهی که رئیس‌جمهور سابق ایران در ابتدای آن است، دبیرکل مجمع روحانیون در انتهای آن ایستاده، اگر بنا بود ماهی‌ای از این آب گل‌آلود گرفته شود اول گیر کسانی می‌آمد که بلدند یک روز رادیکال شوند و روز دیگر در ستاد انتخاباتی مجوزدار نقش رحم اجاره‌ای را بازی کنند. فرجام رادیکالیسم روشن است، حتی اگر پاسخ اجتماعی به نامه اخیر خوئینی‌ها نبود، بی‌اعتنایی جامعه به مواضع تند احمدی‌نژاد حتی پس از ردصلاحیت در انتخابات ۹۶ و اظهار نظر عجیب او درباره قرارداد با چین، همه چیز را روشن می‌کرد. از تند کردن روند‌ها و مواضع و شعله‌ور کردن آتش سیاسی نانی که پخته نمی‌شود هیچ، دست نانوا را هم می‌سوزاند. چرخش قدرت در ایران هیچ‌گاه بر پایه «دوئل» در محیط اجتماعی نبوده است، اگر کسانی خواهان حفظ قدرت یا به‌دست آوردن آن باشند، باید اندازه و قوانین بازی را به‌رسمیت بشناسند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت