روایتی از امام صادق (ع) درباره تهمت

کد خبر: 841298

یک روز امیرالمؤمنین علیه‏السلام از مسجد بیرون آمد و مالک را صدا زد و فرمود: مالک! خیلى دلم گرفته است، بیا برویم خانه ما، با هم رفتند به خانه حضرت، امیرالمؤمنین علیه‏السلام از مالک سؤال کرد که اى مالک! من آدم بدى هستم؟ مالک! همینطور متحیّر ماند که این چه سؤالى است، چرا قلب مرا آتش مى‌‏زنید؟

روایتی از امام صادق (ع) درباره تهمت
سرویس سبک زندگی فردا: علقمه می‌گوید: من خدمت امام صادق علیه ‏السلام رفتم و عرض کردم: آقا! پشت سر ما خیلى حرف‏هاى بد مى‏زنند تا حدى که: «یَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِکَ صُدُورُنَا» یابن رسول اللّه! سینه ‏ام تنگ شده و دلم گرفته است! امام صادق علیه‏ السلام فرمود: اى علقمه! واقعاً مى‏خواهى تمام مردم دوستت داشته و پشست سرت حرف نزنند؟ اصلاً امکان ندارد، «مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ» زبان جنسى است که از شر آن انبیا و ائمه علیهم‏ السلام و اولیاى الهى در امان نبودند.
روایتی از امام صادق (ع) درباره تهمت
«أَ لَمْ یَنْسُبُوا یُوسُفَ علیه‏السلام إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا» آیا به یوسف صدیق و محسن و صابر و متوکل و نبى خدا ـ. که همه این اوصاف در قرآن مجید آمده ـ. تهمت زنا نزدند؟! اى علقمه! مگر زبان نبود که آمد و گفت: مى‏‌دانى چرا ایوب مبتلا به این همه بلا شده؟ از بس که گناه کرده مبتلا گشته است، اگر آدم خوبى بود که این همه بلا بر او نازل نمى‏شد؟! اى علقمه! مگر داود علیه‏ السلام پیامبر خدا نبود؛ با این زبان به او تهمت زدند که کبوتر بازى مى‏کرد، چشمش به زن همسایه افتاد، شوهر آن زن را با یک خنجر کشت و بعد آن زن زیبا را گرفت. اى علقمه! مگر زبان مردم نبود که مى‏گفتند: موسى بچه‏‌دار نمى‏‌شود. آیا زبان مردم نبود که همه فرستادگان الهى را ساحر خواندند؟ آیا زبان مردم نبود که گفتند: مریم علیه االسلام، نعوذ باللّه به یک نجارى زنا داده و عیسى به دنیا آمده، ولى، چون آدم خوبى است، خدا او را پیغمبر کرده است؟ آیا زبان مردم نبود که در شام امام زین العابدین علیه ‏السلام را خارج از دین دانستند؟ آیا زبان مردم نبود که پیغمبر صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله را شاعر و مجنون خطاب مى‌‏کرد؟ آیا زبان مردم نبود که روزى در مدینه گفتند: پیغمبر اسلام یک بار زن زید بن حارثه را دیده و عاشق او شده و آنقدر پیش زید تبلیغ سوء کرد تا زید زنش را طلاق داد و بعد با او ازدواج کرد! بعد امام صادق علیه‏ السلام اشک ریخت و فرمود: اى علقمه! مى‏دانى این مردم با زبانشان چه بلایى بر سر امیرالمؤمنین علیه‏السلام آوردند؟! کارى کردند که بابایم امیرالمؤمنین علیه‏ السلام آرزوى مرگ کرد. یک روز امیرالمؤمنین علیه‏السلام از مسجد بیرون آمد و مالک را صدا زد و فرمود: مالک! خیلى دلم گرفته است، بیا برویم خانه ما، با هم رفتند به خانه حضرت، امیرالمؤمنین علیه‏السلام از مالک سؤال کرد که اى مالک! من آدم بدى هستم؟ مالک! همینطور متحیّر ماند که این چه سؤالى است، چرا قلب مرا آتش مى‌‏زنید؟ حضرت فرمود: اگر تو تصدیق مى‏‌کنى و قبول دارى، پس چرا مردم اینقدر پشت سر من حرف مى‏‌زنند؟ مگر من چه کرده‏‌ام؟ طریق باز کردن راه معراج، سلامت زبان است. «و اجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما» منبع:ارزش عمر و راه هزینه آن - جلسه سی ام (تهران، مسجد جامع بازار دهه اول محرم ۱۳۶۳)
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت