خبرگزاری تسنیم: جالب است بدانید که با انجام ۵ عمل ساده و آسان میتوان تا حدودی از سختی و رنج لحظه جان دادن کاست. ۱- تلقین کلمهی توحید رسول گرامی اسلام (ص) در این باره فرمود: ه اند: به کسانی که در معرض مرگ قرار میگیرند و لحظات آخر زندگی را میگذرانند، کلمهی توحید «لا اله الاّ الله» را تلقین نمایید؛ زیرا هر کس آخرین سخنش «لا اله الاّ الله» باشد وارد بهشت میشود. ۲- تلقین شهادت به رسالت رسول گرامی اسلام (ص) و اقرار به دوازده امام معصوم (ع) در این باره امام صادق (ع) میفرمایند: هنگامی که انسان در حال احتضار است، قبل از مردن به او تلقین کن: «اشهد ان لا اله الاّ الله وَحده لا شَریک لَه؛ وَ اَنَّ مُحَمَّدَاً عَبدُهُ وَ رَسوُلُه». در روایتی ابوبکرِ حضرمی نقل میکند: مردی از بستگان من بیمار شد، به عیادتش رفتم و به او گفتم:ای برادرزاده! اگر نصیحتی بکنم میپذیری؟ گفت: آری. گفتم: بگو؛ «اَشهُدَ اَن لا اِلهَ الاّ الله وَحدَهُ لا شَریکَ لَه». گفت: گواهی میدهم. گفتم: این مقدار کافی نیست و سودی به حال تو ندارد، مگر این که گواهی تو از روی یقین باشد. گفت: گواهی من از روی یقین است. گفتم: بگو: «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدَاً
عَبدُهُ وَ رَسوُلُه». گفت: گواهی میدهم. گفتم: این مقدار کافی نیست، باید گواهی تو از سر یقین باشد. گفت: گواهی من از روی یقین است. گفتم: بگو: گواهی میدهم که حضرت علی (ع) وصیّ و جانشین رسول الله (ص) و خلیفهی بعد از او و امامی است که اطاعتش واجب است. گفت: گواهی میدهم. گفتم: این شهادت به حال تو سودی ندارد، مگر این که از روی یقین باشد. گفت: از روی یقین شهادت میدهم. سپس امامان معصوم (ع) را یکی پس از دیگری نام برد و او به امامت همهی آنها اقرار کرد و گفت: گواهیم از روی یقین است و پس از چند لحظه از دنیا رفت. همسر و خانواده اش از مرگ او بسیار بی قراری میکردند، چند روزی از آنها دور بودم، سپس نزد آنها رفتم و گفتم: حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم: حال شما در فراق و دوری شوهرت چگونه است؟ گفت: به خدا قسم که با مرگ او به مصیبتی بزرگ مبتلا شدیم، ولی خوابی که دیشب دیدم موجب آرامش خاطرم شده و مرگ او را برایم آسان نموده است! گفتم آن خواب چه بود؟ جواب داد: شوهرم را در عالم خواب زنده و سالم دیدم، به او گفتم: فلانی هستی؟ گفت: آری. گفتم مگر تو نمردی؟ گفت: چرا، ولی با کلماتی که ابوبکرِ حضرمی به من تلقین کرد نجات
یافتم؛ اگر تلقین آن کلمات نبود، نزدیک بود که دستخوش هلاکت گردم! ۳- خواندن این ادعیه امام باقر (ع) میفرماید: هر وقت انسانی را در حال جان دادن دیدی، کلمات فرج را به او تلقین کن؛ لا اِله اِلاّ اللهُ الحَلیمُ الکَریم لا اِله اِلاّ اللهُ العَلیُّ العَظیم، سُبحانَ اللهِ رَبِّ السَّموات السَّبع وَ رَبِّ الاَرَضینَ السَّبع، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ العَرشِ العَظیم، وَ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین. همچنین آمده است در زمان پیامبر خدا مردی از اهل مدینه بر اثر بیماریی که منجر به وفات او شد، زبانش بند آمده بود، رسول خدا (ص) بر او وارد شده و فرمودند: بگو: لا اله الاّ الله. اما او نتواست بگوید. بار دیگر فرمودند، باز هم نتوانست. زنی بر بالای سر آن مرد ایستاده بود. به او فرمودند: آیا این مرد مادر دارد؟ عرض کرد: آری،ای رسول خدا! من مادر او هستم. حضرت فرمودند: آیا تو از او خشنودی؟ گفت: نه، بر او خشمگینم. حضرت فرمودند: من دوست میدارم از او راضی شوی. عرض کرد: به خاطر خشنودی شما از او خشنود و راضی گردیدم. سپس رسول خدا (ص) به آن مرد فرمود:: بگو؛ لا اله الاّ الله. گفت: لا اله الاّ الله. فرمود:: بگو؛ «یا مَن
یَقبَلُ الیَسیر، وَ یَعفُوا عَنِ الکَثیرِ، اِقبَل مِنَّی الیَسیر، وَاعفُ عَنِّی الکَثیر؛ اِنَّکَ اَنتَ العَفوُّ الغَفُور». آن مرد این دعا را خواند. پس پیامبر (ص) به او فرمودند: چه میبینی؟ گفت: دو موجود سیاه میبینم که به سراغ من میآیند. پیامبر (ص) فرمودند: دعا را تکرار کن! سپس به او فرمودند: چه میبینی؟ گفت: آن دو سیاه از من دور شدند و دو سپیدرو بر من درآمده و هم اکنون به من نزدیک شده اند تا جانم را بگیرن، و او در همان لحظه مرد. ۴- بردن شخص محتضر به محل نمازِ خود مستحب است کسی را که سخت جان میدهد، اگر ناراحت نمیشود به جایی که نماز میخوانده است، ببرند. چنان که امام صادق (ع) میفرماید: وقتی مرگ و جان دادن بر میّت سخت شد، او را به سوی مصلّایی که آن جا نماز میخوانده ببرید؛ و نیز امام زین العابدین (ع) فرمود: ه است: ابو سعید خدری یکی از یاران رسول الله (ص) بود که سه روز جان دادنش طول کشید. خانواده اش او را غسل دادند، سپس به مصلایش بردند و در آن جا مرد. ۵- خواندن سورهی «صافات» و «یس» و... مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورهی مبارکهی یس و صافات و احزاب و آیةالکرسی و آیه پنجاه و چهارم سورهی
اعراف و سه آیه آخر سورهی بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است، بخوانند. سلیمان جعفری گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که به پسرش قاسم میفرمود:: پسرم برخیز و بالای سر برادرت سورهی صافات را بخوان تا آن را تمام کنی. پس او خواند و، چون به این آیه رسید «اَهُم اَشَدَّ خَلقاً اَمَّن خَلَقنا»، جوان از دنیا رفت. پس روی او را با پارچه پوشانیدیم و خارج شدیم. یعقوب بن جعفر خدمت حضرت رفت و عرض کرد: ما وقتی به بالین محتضر حاضر میشویم «یس و القرآن الحکیم» میخوانیم. در صورتی که شما فرمود: ید «صافات» بخوانیم. حضرت فرمودند: [خواندن کدامین سوره تفاوتی نمیکند]همانا در نزد مصیبت دیده قرآن تلاوت نمیکنی، مگر این که خداوند در راحت شدن او تعجیل مینماید.
دیدگاه تان را بنویسید