ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است/ ما تنهاییم، حتی یک‌بار هم نتوانستم با مادرم درد و دل کنم/ غرور خانواده نسبت به شیوه تربیتی، نوجوان را به پرتگاه می‌برد

کد خبر: 756960

من از عید شروع به خون بازی کردم؛ یعنی دور از چشم همه با تیغ روی بدنم خط می‌اندازم. سعی می‌کنم جلوی چشم پدر و مادرم زیاد ظاهر نشوم و یا لباس‌های پوشیده که مچ دستم معلوم نباشد، می‌پوشم. این کار معمولا با درد زیادی همراه است. اما من با وجود تمام دردها به خون بازی اعتیاد پیدا کرده‌ام. در گوشی‌ام یک پوشه به اسم «خودزنی» دارم که از نگاه کردن به آن لذت می‌برم.

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است/ ما تنهاییم، حتی یک‌بار هم نتوانستم با مادرم درد و دل کنم/ غرور خانواده نسبت به شیوه تربیتی، نوجوان را به پرتگاه می‌برد

سرویس سبک زندگی فردا؛ محدثه انسی‌نژاد: پس از انتشار گفت‌وگوی فردانیوز با عاطفه ابراهیمی، معلم و مشاور مدارس دخترانه که در آن به پدیده «خون بازی» در دختران دبیرستانی اشاره شده بود. یکی از دختران دبیرستانی که بیش از ۱۰ بار تجربه انجام این کار را دارد با فردانیوز ارتباط گرفت و از دلایلش برای خون بازی و وضعیت دختران دبیرستانی گفت. زیبا که نمی‌خواهد نام فامیل او در این مصاحبه ذکر شود، یک دختر ۱۶ساله است و در رشته علوم انسانی درس می‌خواند. درسش خیلی بد نیست اما چیزی که خیلی آزارش می‌دهد، محیط مدرسه‌ است. جایی که در آن نتوانسته حتی یک دوست عاقل و صمیمی برای خودش پیدا کند. او خون بازی را از هم‌کلاسی‌هایش یاد گرفته و به گفته خودش حالا دیگر به آن اعتیاد پیدا کرده است. در ادامه حرف‌های صریح و بی‌پرده زیبا را درباره وضعیت نوجوانان و دختران دبیرستانی می‌خوانید. خواندن این گفت‌وگو را به تمام پدران و مادرانی که صاحب دختر نوجوان هستند، توصیه می‌کنم.

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

خون‌بازی به خاطر تنهایی است نه کمبود محبت

زیبا درباره دلیل خون بازی در میان هم‌کلاسی‌هایش می‌گوید: «همه نوجوانان به خاطر کمبود محبت چنین کاری را نمی‌کنند، دوستان من بیشتر به این خون بازی می‌کنند که این کار در مدرسه رایج بوده و چون اکثرشان پسری که آنها را دوست داشته، ترکشان کرده، برای همین دست به این کار می‌زنند. در زندگی من هم قبلا پسری بود که ترکم کرد ولی من هیچ وقت به این خاطر خون بازی نکردم. من در زندگی‌ام هیچ کمبود محبتی ندارم و به خاطر تنهایی این کار را می‌کنم.»

بیشتر بخوانید: خون بازی نتیجه کمبود محبت در خانواده است

من به خون بازی معتاد شده‌ام و نمی‌توانم آن را ترک کنم

این دختر دبیرستانی درباره شیوه کارش در هنگام خون بازی می‌گوید: «من از عید شروع به خون بازی کردم؛ یعنی دور از چشم همه با تیغ روی بدنم خط می‌اندازم. سعی می‌کنم جلوی چشم پدر و مادرم زیاد ظاهر نشوم و یا لباس‌های پوشیده که مچ دستم معلوم نباشد، می‌پوشم. این کار معمولا با درد زیادی همراه است. اما من با وجود تمام دردها به خون بازی اعتیاد پیدا کرده‌ام، هر بار با خودم می‌گویم که دیگر سراغ‌ش نمی‌روم ولی باز به سمتش کشیده می‌شوم.»

خون بازی

دوست داریم همه چیز را تجربه کنیم

وقتی از او پرسیدم چطور شد که شروع به کشیدن تیغ روی پوست دستش کرد، برایم گفت: «من برای اولین بار این کار را انجام دادم تا ببینم به چه شکل است. چون ما نوجوانان می‌خواهیم همه چیز را برای یک بار هم که شده امتحان کنیم. دو بار به شدت روی دستانم انجام دادم که دستم آسیب زیادی دید، تابستان روی پایم انجام دادم و همین چند روز پیش هم دوباره انجام دادم. در کلاس ما تعداد کسانی که خون بازی می‌کنند از ۱۰ نفر بیشتر است و بعضی‌ها ماهی چندبار این کار را انجام می‌دهند.»

مشاورمان هیچ نقشی در مدرسه ندارد

او درباره مشاور مدرسه‌شان می‌گوید: «مشاور مدرسه ما هیچ نقشی در مدرسه و جایی بین بچه‌ها ندارد. هیچ کس اصلا با او صحبت نمی‌کند. مشاور مدرسه سال پیشم، حداقل کمی در زمینه تحصیلی بچه‌ها را راهنمایی می‌کرد ولی مشاور فعلی همین کار را هم انجام نمی‌دهد. لازم است تغییراتی در مدرسه به وجود بیاید؛ مثلا کسانی که متاهل هستند از افراد مجرد جدا شوند. در مدرسه روی اخلاق و رفتار بچه‌ها بیشتر کار شود. اگر دست ما دانش‌آموزان باشد، می‌گوییم معلم‌ها درس ندهند (می‌خندد) اما واقعا لازم است که معلم‌ها در روش تدریس‌شان تجدید نظر کنند و با بچه‌ها عاقلانه و دوستانه رفتار کنند. درس‌ها هم کمی آسان‌تر شود. مثلا ما ساعت دو و نیم که به خانه می‌رسیم، باید پای درس بنشینیم. معلم‌ها دو امتحان را با هم برگزار می‌کنند و هیچ معلمی ما را درک نمی‌کند. آنها می‌گویند وظیفه شماست که درس بخوانید. بعضی درس‌ها هم اصلا کاربردی نیستند؛ مثلا اقتصاد چه ربطی به ما دارد یا چرا باید بدانیم که اسکندر چه کار کرده است؟»

خون بازی

پدرم با حضورم در فضای مجازی به شدت مخالف است

او درباره عقاید خانواده‌اش می‌گوید: «پدر و خانواده مادری‌ام روی نماز، محجبه بودن و روابط دختر و پسر بسیار حساس هستند. علاوه بر این پدرم به شدت با حضور من در فضای مجازی مخالف است. من تا جایی که بتوانم نمازم را می‌خوانم، گرچه گاهی قضا می‌شود. حجابم را هم خیلی دوست دارم، هیچ وقت نشده که دلم بخواهد حجابم را کنار بگذارم. درباره روابط با پسرها هم به این نتیجه رسیده‌ام که این کار بیهوده است و به جز همان یک مورد دیگر این کار را تکرار نکردم. اما درباره فضای مجازی من اصلا با نظر خانواده‌ام موافق نبودم و به همین دلیل دور از چشم پدرم از اینترنت استفاده می‌کنم. البته بقیه اعضای خانواده‌ام از این موضوع خبر دارند.»

بیشتر بخوانید: دانش‌آموزانی که از خون بازی لذت می‌برند!

وقتی یک بار خون بازی انجام می‌دهی، وسوسه می‌شوی دوباره سراغش بروی

این دختر ۱۶ ساله درباره احساس عذاب وجدان بعد از خون بازی می‌گوید: «گاهی وقت‌ها دچار عذاب وجدان می‌شوم. چون فکر می‌کنم بعد از مرگم وقتی کسی از من دلیل این کارم را پرسید، چطور جواب بدهم و گناهم را چطور توجیه کنم. اما این کار نیرویی دارد که وقتی یک بار آن را انجام بدهی، باز هم وسوسه می‌شوی که دوباره انجامش بدهی.»

خون بازی

بیشتر دوستی‌های دخترها و پسرها از تلگرام شروع می‌شود

زیبا درباره شکل گیری‌ دوستی با جنس مخالف می‌گوید: «در حال حاضر دوستی‌های دختر و پسر بیشتر در تلگرام و بعد در اینستاگرام شکل می‌گیرد. قبل‌ترها که گوشی اندرویدی نبود، این دوستی‌ها در خیابان شروع می‌شد. دوستی من هم با آن پسر از طریق تلگرام شکل گرفت، با یک خط مخفی که از دوستم گرفته بودم. بعدها پسری که دوسش داشتم، با دختردایی‌اش نامزد کرد و رابطه ما تمام شد. من تصمیم گرفتم که دیگر سراغ این نوع دوستی‌ها نروم، چون نمی‌خواهم عاشق کسی شوم و بعد که فهمیدم به او نمی‌رسم، افسردگی بگیرم. دلم می‌خواهد وقتی ازدواج کردم، عاشق شوهرم شوم. در واقع ما دخترها خیلی زود فریب پسرها را می‌خوریم، چون بیشترمان می‌خواهیم با یک پسر در ارتباط باشیم.»

خون بازی

فهم و شعور دهه هشتادی‌ها به جای اینکه هر روز بیشتر شود، کمتر می‌شود

این دختر دهه هشتادی درباره هم‌نسلانش می‌گوید: «ما به جای اینکه فهم و شعورمان هر روز بیشتر شود، کمتر می‌شود. چون به جای عقل با حرف‌های دیگران تصمیم می‌گیریم و بعضی‌ها دوست دارند، هیچ وقت از دیگران عقب نمانند و کارهایی که دوستشان انجام داده را حتما انجام دهند؛ تا وقتی دوستشان درباره آن مورد چیزی می‌گوید، آنها هم حرفی برای گفتن داشته باشند. ما دوست داریم، هر چیزی که می‌گوییم خانواده‌هایمان سریع قبول کنند و هر کاری که خواستیم انجام بدهیم، حتی اگر به ضررمان باشد.»

بیشتر بخوانید: پیچ‌ و خم‌های مادرانه برای رابطه با دختر نوجوان

تا به حال نتوانسته‌ام حتی یک بار هم با مادرم درددل کنم

زیبا درباره اینکه دوست دارد، در آینده چگونه مادری برای فرزندش باشد، می‌گوید: «سعی می‌کنم تا جایی که بتوانم با بچه‌هایم راحت باشم؛ علاوه بر مادر، دوست‌شان هم باشم. من خودم تا به حال یک بار هم با مادرم درددل نکردم، چون می‌ترسم همه چیز را به پدرم بگوید. اما معتقدم در هر حال هر چقدر هم مادر محبت کند، باز هم نمی‌تواند بعضی نیازهای فرزندش را متوجه شود.»

خون بازی

خودکشی اولش سخت و بعدش راحت است

او درباره خودکشی و میزان علاقه‌اش به تجربه چنین کاری می‌گوید: «یکی از هم‌کلاسی‌هایم سال گذشته به خاطر شکست عشقی خودکشی کرد. من هم زیاد به خودکشی فکر می‌کنم و دوست دارم این کار را هم تجربه کنم. چون بالاخره باید بمیریم، چه بهتر که زودتر بمیریم تا جامعه‌مان بیشتر کثیف نشده. خودکشی اولش سخت و بعدش راحت است. جدیدا نوجوانان قبل از خودکشی وویس ضبط می‌کنند و در تلگرام پخش می‌کنند. نوجوان‌ها بیشتر با آهنگ دیس لاو که مهراب خوانده خودکشی می‌کنند.»

بیشتر «دیس لاو» که مجموعه‌ای از آهنگ‌های دپ است، گوش می‌دهم

زیبا درباره کارهایی که در اوقات فراغتش می‌کند، می‌گوید: «بیشتر در تلگرام و اینستاگرام هستم. رمان می‌خوانم و رمان‌های طنز را دوست دارم. چون رمان‌های طنز باعث می‌شود، از شخصیت اصلی‌م و این زندگی بی‌ارزش و بیهوده دور شوم و خودم را وسیله‌ای خراب و خاک خورده فرض نکنم. فیلم هم از اینترنت دانلود می‌کنم و می‌بینم. آخرین فیلمی که دیدم «دختر» بوده. آهنگ هم «دیس لاو» گوش می‌دهم. «دیس لاو» مجموعه‌ای از آهنگ‌های دپ است که تا به حال باعث خودکشی‌ها خیلی‌ها شده است. من بیشتر آهنگ‌های مهراب و ارشاد را از این مجموعه گوش می‌دهم.»

بیشتر بخوانید: با افسردگی نوجوان‌مان چه کار کنیم؟

دوستانم فکر می‌کنند هر چه فحش‌های بدتری بدهند، شاخ‌تر می‌شوند!

او درباره شاخ‌های فضای مجازی می‌گوید: «دوستانم فکر می‌کنند، هر چه بیشتر و بدتر فحش بدهند، شاخ‌تر می‌شوند! در کل هم‌کلاسی‌هایم خیلی فحش‌های زشت و شرم آوری می‌دهند؛ مثلا در هنگام تدریس معلم یا زنگ تفریح. در تلگرام با فحش دادن شاخ می‌شوند و در اینستاگرام با عکس، پست و پروفایل. البته بعضی خانواده‌ها متوجه این مسائل هستند و از نظر آنها هیچ ایرادی ندارد.»

خون بازی

در گوشی‌ام یک پوشه به نام خودزنی دارم و از دیدن عکس‌های خون‌بازی‌ام لذت می‌برم

زیبا درباره تعداد دفعاتی که خون بازی کرده می‌گوید: «۱۰ بار خون بازی کرده‌ام و باز هم می‌خواهم انجامش بدهم. چون نمی‌توانم اعتیادم را به این کار ترک کنم. من هر بار که این کار را انجام می‌دهم، از آن عکس می‌گیرم و در گوشی نگه می‌دارم. در گوشی‌ام یک پوشه به اسم «خودزنی» دارم که از نگاه کردن به آن لذت می‌برم. البته دوستانم عکس‌های خودزنی‌شان را روی پروفایل تلگرام یا در اینستاگرام‌شان قرار می‌دهند که من تا به حال این کار را نکرده‌ام. یادم هست یک بار یکی از اقوام نزدیکمان خواست مرا از این کار منصرف کند که حالا خودش هم به این کار اعتیاد پیدا کرده است! او کلاس هشتم است.»

پدرها و مادرهای ما هرگز نمی‌توانند درک کنند که در نوجوانی پیر شدن یعنی چه!

او درباره پدرها و مادرها و دلیل عدم درکشان از سوی آنها می‌گوید: «مادرها و پدرها هیچ وقت نمی‌توانند فرزندانشان را درک کنند. چون نسل آنها با نسل ما متفاوت است. پدر و مادرم سی سال با من تفاوت سنی دارند. دوره پدرمادرهای ما دنیا تا این اندازه بی‌رحم نبود. آدم‌ها بد نبودند. آنها یک زندگی صاف و ساده داشتند. نه مثل ماها که از ۱۰ آدم اطرافمان ۸ نفرشان فیک هستند. غصه‌های پدرها و مادرهای ما خیلی پیش افتاده بود. چیزهایی مثل نداشتن تلویزیون یا لباس نو. اما درد نوجوانان فعلی بسیار زیاد است. پدرها و مادرهای ما هرگز نمی‌توانند درک کنند که در نوجوانی پیر شدن یعنی چه! هیچ وقت نمی‌توانند غصه‌های ما را درک کنند. چون هر چه قدر که می‌گذرد بچه‌ها باهوش‌تر و فهم‌شان از این دنیا بیشتر می‌شود. آنها شاید آن زمان غصه زیاد داشتند ولی نمی‌فهمیدند. اما ما می‌فهمیم دور و برمان چه خبر است. برای همین آنها هرگز نمی‌توانند بفهمند، وقتی ما هندزفری در گوش‌مان می‌گذاریم و با صدای بلند آهنگ گوش می‌دهیم، یعنی چه! کاری که برای آنها سرسام آورترین کار دنیاست. آنها از این کار بدشان می‌‌آید ولی ما با این کار می‌توانیم دردهایمان را فراموش کنیم. شاید برای چند دقیقه می‌توانیم از این دنیای لجنی که در آن دست و پا می‌زنیم، دور شویم. ما از بی‌رحمی دنیا به آهنگ پناه می‌بریم.»

خون بازی

می‌خواهم در آینده افسر شوم چون عاشق هیجانم

در پایان این دختر ۱۶ ساله درباره آرزویش برای شغل آینده می‌گوید: «دوست دارم افسر شوم، چون عاشق هیجانم. اصلا من به همین دلیل خون بازی می‌کنم، اولش هیجان داری که انجامش بدهی و بعد از آن هم به آرامش می‌رسی. انگار عصبانیتت خالی می‌شود. البته اگر در آینده افسر شدم و دختری را دیدم که می‌خواست این کار را انجام بدهد، منصرفش می‌کنم. چون به این کار معتاد می‌شود.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

عاطفه ابراهیمی: تنهایی در واقع همان کمبود محبت است که زیبا به آن اشاره می‌کند

در ادامه عاطفه ابراهیمی کارشناس ارشد علوم تربیتی، مشاور و معاون دبیرستان که سابقه ۹ سال کار با دانش آموزان دختر دبیرستانی را دارد، درباره مشکلات زیبا، راهکارهای پیشگیری از خون بازی و چگونگی درک نوجوانان توسط خانواده‌ها توضیحاتی می‌دهد: «در ابتدای این مصاحبه زیبا گفته بود که ما دچار کمبود محبت نیستیم. چرا که در حال حاضر به کمبود محبت به صورت یک عقده درونی نگاه می‌شود و معنای بدی را می‌‌رساند که برای همین زیبا اسم‌اش را «تنهایی» گذاشته است. ولی موضوع همین است که این نوجوان، محبت لازم به او نشده است و این همان تنهایی است که او در صحبت‌هایش به آن اشاره می‌کند.»

خانواده‌ها توقع دارند که نوجوان‌شان مثل بزرگ‌ترها فکر کند

«چیز دیگری که درباره اختلاف بین خانواده و بچه‌ها مطرح است؛ این فاصله‌ای است که زیبا از آن یاد کرده بود. من تقریبا در مصاحبه قبلی هم خدمت‌تان عرض کرده بودم، این ندانستن و نفهمیدن بچه‌ها در خانواده، به اختلاف سن زیاد بین اعضای خانواده برمی‌گردد و دوم اینکه پدرها و مادرها سعی نمی‌کنند از فضای پیرامون نوجوان سر در بیاورند و خودشان را خسته این کار نمی‌کنند. آنها می‌گویند که ما خودمان او را کنترل می‌کنیم. نکته یعنی خودشان را درگیر دنیای نوجوان نمی‌کنند و انتظار دارند که بچه همان طور بزرگ باشد و بزرگ فکر کند. توقع دارند؛ این حال و هوای نوجوانی را نداشته باشد.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

محدودیت‌های والدین باعث می‌شود که نوجوان از خانواده زده شود

«البته باید به پدرها و مادرها حق داد. چون آنها فضا را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که چطور باید با نوجوانان برخورد کرد، برای همین بچه‌ها را محدود می‌کنند. محدود کردنشان هم به این علت است که خانواده‌ها آموزش ندیدند. آنها فرزندشان را با مخالفت کردن، دعوا کردن، قهر یا سکوت و با ترس محدود می‌کنند. والدین می‌خواهند، در این فضا فرزندشان را ایزوله نگه دارند و ترجیح می‌دهند، بیشتر از این خودشان را درگیر نکنند. این در نهایت باعث می‌شود که فرزندشان از خانواده زده شود.»

در مقابل خون بازی و رفتارهای پرخطر دانش آموزان، همیشه رفتار تحکم آمیز صورت می‌گیرد

«معمولا رفتار پرخطر بین دختران دانش آموز زیاد است. حالا یکی‌اش خون بازی است. اینکه بخواهیم از بروز چنین رفتارهایی جلوگیری کنیم؛ تقریبا بین خانواده و مدرسه پنجاه پنجاه است. ما تا به حال تجربه این را نداشته‌ایم که با چنین دانش آموزانی رفتار ملایم بشود. یعنی معمولا با دانش آموزی که چنین کاری کرده، همیشه به شکل محکم و قاطع برخورد شده است. خانواده‌ چنین دانش‌آموزی را از طرف مدرسه می‌خواهند، برای اینکه نشان دهند، رفتار فرزندشان پرخطر بوده و این منجر به اتفاقات ناگوارتری می‌شود. در خانواده هم قطعا اگر این تحکم دیده شود، چون منشا و راه‌های برخورد با آن را نمی‌دانند؛ نوجوان با سرکوب شدید مواجه می‌شود.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

یکی از راهکارهای حل خون بازی مشاور مدرسه است

«اینکه زیبا گفته که در مدرسه مشاور ندارد. به نظرم یکی از راه‌های کنترل این معضل، همین است. یعنی اگر مشاوری در مدرسه حضور داشته باشد که با این معضل آشنا باشد و بداند برای نوجوان چه اتفاقی دارد می‌افتد و سرمنشا این ماجرا کجاست، ممکن است جلوی خیلی از خطرات ناشی از این اتفاق را بگیرد و اصلا دیگر موضوع به خانواده هم نکشد و در مدرسه حل شود.»

بیشتر بخوانید: افزایش چشمگیر خون بازی در دختران دبیرستانی

مشاوران مدرسه ترجیح می‌دهند، تعداد مراجعات دانش آموزان به آنها کم باشد

«به نظرم مشاورهای کلینیکی و مشاورهای تحصیلی در مدارس خیلی جدی گرفته نمی‌شود. مثلا برای اینکه حجم مراجعات دانش آموزان برای مشاوره‌های کلینیکی به مشاور زیاد نشود، ساده از کنار موضوع رد می‌شوند و نهایتا خودشان که از بچه ناامید می‌شوند، پای خانواده را وسط می‌کشند و من شاهد این بودم که در مشاوره‌های کلینیکی بسیاری پای مدیر و معاون مدرسه به ماجرا باز شده و در جریان مشکلات بچه‌ها قرار گرفته‌اند که این فاجعه آفرین است. به خاطر اینکه با این کار، احساس امنیت بین مشاور و دانش آموز را از بین می‌برند.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

خانواده‌ها به جای حمایت عاطفی، مدام فرزندشان را سرزنش می‌کنند

«اگر خانواده‌ای که در جریان چنین اتفاقی قرار می‌گیرد با طمانینه برخورد کند و آموزش لازم را برای برخورد با این ماجرا ببیند؛ یعنی وقتی فهمید دخترش در شرایطی قرار گرفته که تنهایی اذیتش می‌کند، بداند که باید با فرزندش چه رفتاری کند، می‌توانیم تا حدود زیادی از این اتفاق پیشگیری کنیم. اما معمولا خانواده‌ها در چنین شرایطی مدام از این جملات استفاده می‌کنند: «خودش را لوس کرده»، «اگر به او توجه کنیم، پررو می‌شود»، «پس بقیه چطور زندگی می‌کنند»، «مگر ما چطور بزرگ شدیم». این جملاتی است که خانواده‌ها در برخورد با نوجوانانی که دچار مشکلات تنهایی و کمبود محبت هستند، به کار می‌برند. همان طور که گفتم، یکی از راه‌های پیشگیری از این اتفاق، این است که خانواده نوجوان را تحت حمایت عاطفی خودش قرار بدهد، نه اینکه او را کنترل کند.»

به دانش آموزان دختر راهکارهای پر کردن خلا عاطفی را بیاموزیم

«یک بخش دیگر پیشگیری، در مدارس اتفاق می‌افتد. یعنی ما باید به بچه‌ها برای برخورد با چنین شرایطی آموزش‌های لازم را بدهیم. مثلا اگر دانش‌آموزمان در شرایطی قرار گرفته که خانواده‌اش او را از نظر عاطفی حمایت نمی‌کند، چه کارهایی باید انجام دهد؛ رابطه خودش را کجا، با چه کسی و چطور محکم کند که این خلا عاطفی پر شود. اگر از اقوام دیگر مثل: عمو، خاله، مادربزرگ و یا هر کسی که این نوجوان را درک می‌کند و او می‌تواند با آنها رابطه عاطفی برقرار کند و این رابطه خطرساز نباشد، ما چنین کسانی را شناسایی و دانش‌آموزمان را به آنها وصل کنیم. حتی بین اولیا مدرسه هم می‌تواند این اتفاق بیفتد، یعنی اگر نوجوان، فقط در یک جا پشتوانه عاطفی داشته باشد، به نظرم مشکلات خیلی کمتر می‌شود.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

به جای یک شیمی‌دان افسرده، بهتر است مهارت زندگی را به دانش آموزان بیاموزیم

«اگر بخواهیم کلی‌تر به این ماجرا نگاه کنیم، بحث آموزشی ما هم مهم است. ما در آموزش و پرورش ناقصی که داریم، خیلی از مطالبی که به بچه‌ها ارائه می‌دهیم، مطالبی به درد نخور است. خود زیبا هم در مصاحبه‌اش اشاره کرد که چه لزومی دارد ما اقتصاد بخوانیم یا به ما چه ربطی دارد که اسکندر چه کار کرده است. اگر این آموزش‌ها مبتنی بر شرایط دانش آموز و شرایط روحی و روانی خانواده‌ها باشد، به نظر بسیار کاربردی‌تر می‌آید. اگر یک مدیر خلاق وجود داشته باشد که بین زنگ‌‌های تفریح یا کلاس‌ها یک زنگ را به آموزش مهارت‌هایی که دانش‌آموزان لازم دارند، اختصاص بدهد، اوضاع خیلی بهتر می‌شود. ما در مدرسه درسی داریم به نام «مهارت زندگی» که اصلا مهارت زندگی در آن آموزش داده نمی‌شود. یعنی اصلا کاربردی نیست و یک سری شعار است که به دانش‌آموز یاد می‌دهیم. البته این خودش یک نقد مفصل می‌طلبد. اگر مدیر خلاقی وجود داشته باشد که برای دانش‌آموزان بستری را فراهم کند که آنها بتوانند درباره دغدغه‌ها، عصبانیت‌ها و مشکلات خانوادگی‌شان در مدرسه حرف بزنند و تخلیه شوند، خیلی بیشتر به نفع‌شان است تا اینکه بخواهند سر کلاس فیزیک و شیمی بنشینند که بعدها ما یک شیمی‌دان افسرده تحویل جامعه بدهیم.»

باید در مدارس آموزش‌هایمان را با آموزه‌های دینی گره بزنیم

«یک مساله دیگر که خیلی می‌شود روی آن مانور داد؛ بحث گره زدن دانش‌آموزان با دین است. ما در آموزه‌های دینی‌مان از این دست گفته‌ها که راجع به اعتماد به نفس، خودباوری یا ضربه نزدن به خود به صورت جسمی و روحی است، کم نداریم. اگر مدرسه بتواند بحث آموزش را با آموزه‌های دینی‌مان پیوند بزند، مثلا به وسیله یک امام جماعت خیلی فعال، یک طلبه حوزه علمیه یا کسی که واقعا این مسئله دغدغه‌اش باشد و قبول کند بین دو نماز راجع به راه‌های رسیدن به خدا صحبت کند، معضلات بسیاری حل می‌شود. خیلی‌ از دانش‌آموزان در این شرایط خدا را به عنوان یک معبود آسمانی پیدا می‌کنند، کسی که می‌شود به او پیوند خورد، جدا نشد و به رستگاری رسید. دانش آموزان به این موضوع فکر می‌کنند و از خطاهای بسیاری مصون می‌مانند.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

اعتیاد آور بودن خون بازی را رد می‌کنم

«موضوع دیگری که زیبا به آن اشاره کرده بود؛ تعداد زیاد دانش آموزانی که در کلاس‌ خون بازی می‌کردند و بحث اعتیاد آور بودن این کار بود. واقعیتش این است که من تا به حال با اعتیادآور بودن خون بازی مواجه نشدم. یعنی دانش آموزی ندیدم که مدام بخواهد این کار را انجام دهد. من دانش آموزانی داشتم که به خاطر وابستگی‌هایی که داشتند، خودزنی می‌کردند. ولی بعد از صحبت و جلسات مشاوره‌ای که با آنها داشتیم، ماجرا حل شد. من هنوز با چنین موردی مواجه نشدم که خون بازی برایش اعتیادآور باشد.»

بیشتر بخوانید: «خون‌بازی» دختران ایرانی‌ در دبیرستان

به زیبا حق می‌دهم که به خاطر خلاهای عاطفی‌اش دست به چنین کاری بزند

«من به زیبا حق می‌دهم که برای پر کردن خلاهای عاطفی‌اش به این حرکات دست بزند؛ درد دل نکردن با مادر، تنها بودن، عدم درک خانواده، مخالفت شدید پدر با حضور در دنیای مجازی با توجه به اینکه این نوجوان اعتقاداتی هم دارد. می‌گوید من نماز می‌خوانم، حجابم را هم دوست دارم، یعنی نمی‌توانم بگویم از لاابالیگری و بی‌بند و باری به خون بازی رسیده است. بلکه همه این‌ها به خاطر خلاهای عاطفی و مشکلات روحی است که در خانواده‌اش وجود دارد.»

ناگفتنی‌های دختر ۱۶ ساله‌ای که معتاد به خون‌بازی است

در مدارس برای دانش آموزان آهنگ‌های امیدبخش پخش کنیم

«زیبا در مصاحبه‌اش گفته بود که آهنگ خوانندگانی را گوش می‌دهد که دیگران با آن خودکشی می‌کنند! بله، خیلی از آهنگ‌ها محتوای ناامیدکننده دارند و نوجوانان را به سمت کارهای خشن سوق می‌دهند. جمع آوری و یا فیلتر گذاشتن، روی این آهنگ‌ها کار بسیار سختی است و از عهده مدرسه و خانواده خارج است. ولی می‌شود با جایگزینی این موارد در مدرسه، دانش‌آموزان را به سمت دیگری گرایش داد. مثلا می‌شود برای بچه‌ها در مدارس تولد گرفت و برایشان آهنگ‌هایی پخش کرد که جایگزین چنین آهنگ‌هایی شود. آهنگ‌هایی که سرشار از امید باشد؛ درباره خدا و امید به زندگی. چون جمع آوری آن آهنگ‌های ناامیدکننده تقریبا غیر ممکن است.»

غرور خانواده نسبت به شیوه تربیتی نوجوان را به پرتگاه می‌برد

«چند سال پیش دانش آموزی داشتم که معتاد به مصرف مسکن بود و انواع قرص‌های مسکن‌ مثل: ایبوپروفن، ژلوفن و نوافن را سر صبح به صورت هشت تایی یا ده تایی مصرف می‌کرد و این خیلی عجیب بود. این نوجوان همیشه خموده و خسته بود. ما به خانواده‌اش اطلاع دادیم که این دانش‌آموز را فقط یک بار یه آزمایش خون ببرید، چون احتمالا به خاطر کم‌خونی دچار رخوت و خستگی است. ولی ما با چنان واکنش عجیبی از سوی مادر این دانش آموز روبه رو شدیم که اگر جلوی او را نگرفته بودیم ما را کتک می‌زد یا بلایی سرمان می‌آورد که چرا به فرزند من تهمت کمبود فقر آهن می‌زنید! در حالی که ما اصلا به او نگفته بودیم که این نوجوان به مصرف مواد مخدر معتاد است. معمولا خانواده‌ها انقدر به فضای پیرامونی خانواده‌شان مطمئن هستند و فکر می‌کنند در بحث تربیت فرزندشان بسیار موفق و خوب عمل کردند که اصلا هیچ خطری سمت بچه‌شان نمی‌آید. این غرور و این تکبر نسبت به شیوه تربیت‌شان باعث می‌شود، گاها بچه‌ها خطراتی را از سر بگذارنند که به هیچ وجه قابل جبران نیست.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت